فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۵٬۴۸۱ تا ۴۵٬۵۰۰ مورد از کل ۵۲٬۹۰۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
خواجوی کرمانی در غزلیات خود از تمهیدات و ابزار های بلاغی مختلفی برای گسترش دامنه معنا استفاده کرده است که در بلاغت معاصر آن ها را زیرمجموعه صنعت ایهام می دانند و می توان گفت با مقوله های تزئینی ایهام، از جمله ایهام تناسب، ایهام تبادر، ایهام تضاد، ایهام ترجمه، ایهام ترادف و... تفاوت دارند. گونه های مختلف این شگردها عبارت اند از: ایهام لفظی، ایهام مجازی، ایهام کنایی، ایهام ساختاری، ایهام چندگانه خوانی، ایهام اضافی و ایهام استخدامی. مسأله ای که در این مقاله به روش تحلیلی توصیفی بدان پرداخته می شود، آن است که خواجوی کرمانی، در غزلیات خود از کدام گونه های ایهام برای بالابردن ظرفیت معنایی سخنانش سود جسته است؟ و ترتیب فراوانی استفاده از این شگردهای ایهامی در کلام او چگونه است؟ پس از ارائه تعاریف ایهام در بلاغت گذشته و معاصر و بررسی گونه های ایهامی منجر به چندمعنایی، بر مبنای بررسی جامع غرلیات خواجو، این نتایج به دست آمد: نخست، خواجو در غزل هایش، به جز ایهام چندگانه خوانی، از همه گونه های معناساز ایهام، استفاده کرده است؛ دوم، از میان انواع ایهام چندمعنایی، استخدام را بیشتر و ایهام اضافی را کمتر از گونه های دیگر به کار برده است. دیگر گونه های ایهامی به کاررفته در غزلیات خواجو، به ترتیب، عبارت اند از: ایهام لفظی، ایهام کنایی، ایهام ساختاری، ایهام مجازی و ایهام اضافی.
بررسی تطبیقی شخصیت ایشتر- آناهیتا در اساطیر ایران و میانرودان و آباندخت در داستان سمک عیّار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی بهار ۱۴۰۲ شماره ۹۵
265 - 288
حوزههای تخصصی:
یکی از بن مایه های داستان های حماسی ایران، حضور قهرمانان و شخصیّت های اساطیری است. خدابانوان آب و دیگر ایزدبانوان از گونه های اساطیری هستند که در حماسه ها در ریخت ِزنانی نامدار تجسّم می یابند. با مرور و نگاهی دقیق به داستان بلند حماسی پهلوانی سمکِ عیّار کارکرد چنین باوری را در مادینه ای از داستان، به نام آبان دخت می توان دریافت. وجود مضامینی نظیر: عشق ، زیبایی، حبس شدن در زیرزمین، محکوم به مرگ ، آزادی به قیمت از دست دادن معشوق نخستین و سرانجام به قدرت رسیدن این مادینه داستانِ سمکِ عیّار نشان از آن دارد که آبان دخت در ساخت کهن اساطیری اش نمادی از ایزدانِ مادینه مانند: ایشترِمیانرودی و آناهیتا می تواند باشد. بنابر این فرضیه، نگارندگان این نوشتار کوشیده اند، با به کارگیری روش توصیفی/ تطبیقی -تحلیلی و استناد به آثار اسطوره شناسانی چون مهرداد بهار و ژرف نگری در لایه هایِ پنهان ِاسطوره ایِ نثر حماسی-پهلوانیِ سمکِ عیّار، نشان دهند که تأثیر و اشاعه فرهنگ میانرودان در اساطیر ایرانی سبب شکل گرفتن ساختارهای مشترکی می شود که یکی از نتایج آن به وجود آمدن همانندی هایی میان دو ایزدبانوی اساطیری و آبان دخت در داستان سمکِ عیّار است .
مقایسه خروج بند موصولی در سفرنامه های زبان فارسی (با تمرکز بر سه سفرنامه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خروج بند موصولی یک فرایند نحوی اختیاری است که تحت تأثیر عوامل سبکی و گفتمانی رخ می دهد. این پژوهش وضعیت بندهای خروج یافته در سه سفرنامه منتخب از سه دوره تاریخیِ زبان فارسی را مطالعه و بررسی می کند. پژوهندگان می کوشند این بندها را براساس جایگاه موصولی سازی، شیوه نحوی نمایش ارتباط بند موصولی با هسته آن و همچنین مقایسه بندهای خروج یافته براساس عوامل گفتمانی مانند ساخت اطلاعی، وزن دستوری و فراوانی خروج بند موصولی بررسی کنند؛ البته با تمرکز بر میزان همگرایی/ واگرایی نتایج حاصل از خروج بند موصولی به عنوان یک فرایند نحوی سبکی و ویژگی های سبک شناختی این آثار. بدین منظور سه سفرنامه انتخاب شد: سفرنامه ناصرخسرو (ناصرخسرو قبادیانی مروزی)، سفرنامه خطای نامه (علی اکبر خطایی)، کارنامه سفر به چین (محمدعلی اسلامی ندوشن). با نمونه گیری نظام مند از متن سفرنامه های منتخب، تعداد 645 بند موصولی استخراج شد و سپس این بندهای موصولی براساس پنج شاخص خروج یا خارج نشدن بند، جایگاه موصولی سازی، شیوه نحوی ارتباط بند موصولی با هسته اسمی، ساخت اطلاعی فعل و وزن دستوری بررسی شد. نتایج مطالعه نشان دهنده فراوانی نسبتاً بالای خروج بند موصولی در دو کتاب سفرنامه ناصرخسرو قبادیانی (63 درصد) و کارنامه سفر به چین (45 درصد) و وقوع بسیار پایین آن در خطای نامه (22 درصد) است. همچنین میزان ظهور گروه اسمی مرجع در جایگاه افزوده بندهای پیرو در دو کتاب ذکرشده پایین تر (28 درصد) و در سفرنامه خطای نامه بالاتر (36 درصد) است. همچنین براساس ملاک وزن دستوری بندهای خروج یافته، بین دو کتاب سفرنامه ناصرخسرو و کارنامه سفر به چین ازسویی و کتاب خطای نامه از دیگر سو، تفاوت معناداری مشاهده می شود. براساس مجموع تفاوت های ذکرشده و با در نظر گرفتن اثر پردازشی خروج بندهای موصولی بر درک بهتر متن توسط مخاطب، این پژوهش شیوه دو کتاب سفرنامه ناصرخسرو (متعلق به نثر مرسل فارسی) و کارنامه سفر به چین (نثر ساده معاصر) را در زمینه خروج بند موصولی مشابه و برای پردازش هرچه بهتر متن در نظر می گیرد؛ درحالی که کتاب خطای نامه که به متون متکلف و مصنوع دوره صفویه تعلق دارد، با دو کتاب دیگر متفاوت است و در آن، در مقایسه با دو اثر پیشین، وقوع فرایندهایی کم بسامد تلقی می شود که به پردازش بهتر متن کمک می کند.
بررسی تطبیقی کاربست مکان و انواع آن در نقد رمان (مورد پژوهش: اهل غرق اثر مونیرو روانی پور وحکایهبحار حنا مینه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مکان از جمله عناصر اصلی تشکیل دهنده ی چارچوب داستانمی باشد که در پیشبرد حوادث و تفهیم آنها نقش بسیار تاثیرگذاری دارد. نقش مکان در رمان های معاصر، بسیار برجسته بوده و نویسندگان همواره به این عنصر مهم توجه ویژه ای مبذول داشته اند و با مهارت خاصی از آن برای بیان اهداف خود استفاده کرده اند. حنا مینه و مونیرو روانی پور از جمله نویسندهای می-باشند که به سازمایه های مکان توجه خاصی داشته اند و اهداف خود را در نگارش رمان برمبنای این عنصر مهم پی ریزی کرده اند؛ بنابراین بررسی دقیق سازمایه های مکانی می تواند در نقد رمان های آنها راه گشا باشد. پژوهش حاضر با روش توصیفی_ تحلیلی و براساس مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی با تکیه بر کاربست مکان و انواع آن در رمان، به بررسی تطبیقی دو رمان حکایهبحار و اهل غرق پرداخته است. یافته های پژوهش نشان می دهد که با وجود تفاوت-های فراوان در به کارگیری انواع مکان، هر دو نویسنده در بیان اهداف خود بیشترین استفاده را از مکان باز دریا داشته اند.
خوانش اکوفمینیستی داستان «زنان بدون مردان»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای ادبی زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۱۵
27 - 44
حوزههای تخصصی:
اکوفمینیسم از تالقی جنبش های محیطزیستی و مود سوم فمینیسم سر برآورد و موفقیت در دستیابی به ِف اهدا این دو جنبش را به هم پیوند زد . اکوفمینیستها تالش میکنند پیوند میان زن و طبیعت را چه مبتنی بر رویکرد ذات گرایانه و چه مبتنی بر رویکرد ساختگرایانه تا عار اسروره دنبال کنند. زنان و مسای آنها در داستانهای شهرنوش پارسیپور محوریت دارند. از سوی دیگر به وی ژه در داستان زنان بدون م دان ذهن و زندگی زنان بهنوع ی با طبیعت بهویژه با درخت، گره خورده است. اود این گره خوردگی زمانی است که زنان داستان، نّستین گام ها را در جهت رهایی از سلره و رسیدن به آگاهی و ورود به جامعه برمی دارند. این پژوهش با رویکرد توصیفی-تحلیلی در پی یافتن مناسبات مردان و زنان و رابره و پیوند زنان با طبیعت در این داستان است. نتایج این تحقی، نشان داد زنان با گریز از سلرۀ فرهنگ مردساالرانه به معرفت زنانه نسبت به خود، بدن خود و جامعه دست پیدا می کنند. این به معنای گریز مرل، از مردان نیست، بلکه گرایش طبیعی به باروری ممکن است آنها را بهسوی مردان بازگرداند؛ اما برخی از شّایتهای زن داستان که نسبت به مردان خوش بینی الزم را ندارند مسیری دیگر پیش میگیرند و آن، پیوستن به طبیعت و باروری در عین بکارت است؛ شیوه ای که آنها را با طبیعت بکر و دوشیزۀ مادران مقدس در تاریخ و اسروره پیوند می زند. در این داستان شاهد رابره نامناسب مردان اقتدارگرای این داستان همزمان نسبت به زنان و طبیعت هستیم.
بررسی براندازی گفتمان ایﺪئولوژیک در بازآفریﻨی از ﺷکﺴﭙیﺮ: نمایﺸﻨﺎمهﻫﺎی ﻟیﺮ و روزنکرانتز و ﮔیﻠﺪنسترن مردهﺍند(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۱۷ بهار ۱۳۹۱ شماره ۱
109 - 126
حوزههای تخصصی:
نویسندگان بیشماری به زندگی و آثار ویلیام شکسپیر و تأثیر آن در ترویج ادبیات انگلیسی پرداختهاند. اما در تئاتر معاصر، در پرتو جنبش دانشجویی سال ????، چهره شکسپیر به عنوان نمایشنامهنویسی که تحت تأثیر قدرت بوده و بر ایدئولوژی آن صحه میگذاشت، معرفی گشت. بیشتر نمایشنامهنویسان معاصر به بازآفرینی آثار او پرداختند تا در برابر گفتمان ایدئولوژیک در آنها به مخالفت برخیزند. ادوارد باند در نمایشنامه لیر (????)، شاه لیر شکسپیر را بازآفرینی کرده، و لیر را از خودکامهای بىتفاوت، به مبارزی بر ضد قدرت خودکامه کوردلیا ترسیم مىکند. تام استاپارد نیز در نمایشنامه روزنکرانتز و گیلدنسترن مردهاند (????)، با بازآفرینی هملت، دو چهره ناچیز در آن را به دو چهره اصلی بدل مىکند که سعی در رد نظرات اشرافی همچون هملت و کلادیوس دارند، اما در پایان درمىیابند که بازیچه دربار شدهاند. این نمایشنامهنویسان باور دارند که معرفی شکسپیر همچون چهره ملی با نوعی فاشیسم برابر است. بنابراین، پژوهشگران کوشیدند تا با بررسی این دو نوشتار مهم از دو نمایشنامهنویس مطرح که بیش از همه به شکسپیر پرداختند، و دو شاهکار وی را به نقد کشیدند، به بیان دلایل اسطورهزدایی از شکسپیر، همانند الگویی برای فرهنگسازی معاصر، بپردازند.
علاء الدین اودهی و ترجیع بند او(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نکته هایی درباره یک غزل حافظ
حوزههای تخصصی:
نقد و بررسی جلوه های بازنویسی در چهار اپیزود ترجمه بلعمی از تاریخ طبری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جولان آزاد زبان مترجم و به کارگیری مؤلفه های بازنویسی یکی از مهم ترین علل پیدایش رویکرد ترجمه تألیفی در ادبیات فارسی و عربی کلاسیک است. مترجمان در این شیوه به مانند شیوه آزاد و ارتباطی از ترجمه برابر، معادل و طوطی وار که اغلب گنگ و نامفهوم است، اجتناب می کنند. شیوه بازنویسی در ترجمه کهن فارسی از عربی به دلیل عدم رعایت قوانین و معیارهای علمی ترجمه و مقاصد آرمان گرایانه به طرز وسیعی به کار گرفته شد و مترجم بدون رعایت امانت داری با تکیه بر مقوله بازنویسی و سازوکارهای آن به تغییرات متعددی در متن ترجمه در قیاس با متن اصلی می پرداخت. پژوهش حاضر در تلاش است مفهوم و جلوه های بازنویسی را در چهار اپیزود از تاریخ بلعمی (نحوه کشته شدن سیاوش، بنای شارستان کاووس، به آسمان رفتن کاووس، ترک فرمانروایی توسط کیخسرو) با توجه به مبحث بازنویسی «آندره لفور» مورد بررسی قرار دهد تا به جلوه ها و کارکردهای شیوه بازنویسی در ترجمه بلعمی دست یابد. نتیجه نشان می دهد یکی از علل ماندگاری ترجمه بلعمی که به اسم مترجم شناخته می شود نه نویسنده به خاطر وجود جلوه های متواتر مفهوم بازنویسی است و مترجم با شیوه هایی نظیر اقتباس، تعدیلات ساختاری، حذف و فشرده سازی و گاهی اطناب اثری متفاوت از طبری خلق کرده است.
مضامین تمثیلی در اشعار ناصر خسرو(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
تمثیل جزء اصطلاحاتی است که حوزه ی معنایی وسیعی را در بر می گیرد، اما در شعر و بلاغت فارسی عمدتاً در سه حوزه ی تشبیه، ضرب المثل و روایت های داستانی یا آلیگوری به کار رفته است. از طرفی خاستگاه تمثیل را بیشتر در فلسفه و کلام دانسته اند تا خود ادبیات؛ از این رو رابطه ی آن با متون خرد گرا یک رابطه ی مستقیم است. در تاریخ ادبیات فارسی، حکیم ناصر خسرو قبادیانی شاعر قرن پنجم هجری یکی از برجسته ترین تولیدکنندگان متن هایی است که از مضامین تمثیلی به ویژه در اشعارش به شکل قابل توجهی استفاده کرده است و این از دیدگاه نقد ادبی قابلیت تحلیل و بررسی بسیار دارد. در این مقاله میزان گرایش ناصر خسرو به استفاده از انواع تمثیل و مضامین تمثیلی نشان داده شده است و از طرفی تأثیر مبانی فکری و عقیدتی دستگاه اسماعیلیه در چگونگی به کارگیری این مضامین واکاوی شده است. ناصر خسرو در اشعارش عمدتاً از تشبیه تمثیلی و روایت های داستانی یا آلیگوری نسبت به دیگر اشعار تمثیل استفاده کرده است. در تمثیل های او لایه ی بیرونی یا روساخت قصه و تشبیه مجموعه ای است از تصاویر، اشخاص، اشیا و اعمالی که در زیر ساخت خود یک پیام اخلاقی یا تعلیمی و یا یک ایده ی ذهنی را در بر دارد.
تقابل سنت و مدرنیسم در رمان های زویا پیرزاد
منبع:
شفای دل سال چهارم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۸
207 - 231
حوزههای تخصصی:
رابطه سنّت و مدرنیته از مسائل مهمی است که جامعه امروز با آن روبه رو است و به عنوان موضوع اجتماعی در ادبیات، به ویژه رمان بازتاب می یابد. زویا پیرزاد، یکی از نویسندگان زن ایرانی است که در آثار خود، به ویژه رمان های «چراغ ها را من خاموش می کنم» و «عادت می کنیم» به این رابطه توجه می کند. در این پژوهش، ابتدا تعاریف و شاخص های سنّت و مدرنیسم ارائه شده است و سپس به روش توصیفی-تحلیلی، شاخص های سنّت و مدرنیته، بازتاب شاخص ها و رویکرد زویا پیرزاد درباره این دو پدیده در رمان های فوق، بررسی شده است. نتایج به دست آمده نشان می دهد، نویسنده با تکیه بر قهرمانان زنی که به تصویر می کشد، تلاش کرده است، جامعه ای را نشان دهد که مدرنیته در آن موجب زوال سنّت می شود. حقوق اجتماعی و آزادی زنان، سبک زندگی مدرن، ازدواج، سبک زندگی، تنهایی انسان، عشق میان زن و مرد، به چالش کشیدن دیدگاه های سنّتی مردسالارانه، نمود عشق های ممنوعه، برتری زنان نسبت به مردان و تقابل میان شخصیت ها و نسل های سنّتی و مدرن ازجمله نمونه های تقابل سنّت و مدرنیسم در رمان های پیرزاد است؛ درعین حال در برخی موارد، جلوه های مدرنیسم مانند مصرف گرایی، تجمل گرایی و غرق شدن در زندگی شهری و روزمره، به باد انتقاد گرفته شده است.
باورهای عامیانه طبی در رساله طب القلوب نقشبندی با رویکرد عرفانی
حوزههای تخصصی:
فرهنگ عامه با عناصر متعدّد خود، با زندگی و فرهنگ عمومی بشر، امتزاجی ناگسستنی دارد. شاعران و نویسندگان بزرگ به شکل های مختلف، آگاهانه و ناآگاهانه، از عناصر فرهنگ عامه برای تصویرآفرینی و یا انتقال اندیشه ها و اهداف خود به خوانندگان بهره می گیرند. طب القلوب نقشبندی، رساله ای است که محتوای ارزشمند و پرمایه ای را در زمینه پزشکی و طب در خود جای داده است. در این کتاب، اصطلاحات طبی فراوانی آمده است: نام داروها، اشاره های متعدد به اصول طبی قدیم، نام بیماری ها و غیره. نقشبندی این اصطلاحات را در بیشتر موارد به صورت تشبیه به کار برده تا پیام اخلاقی و عرفانی خود را بیان کند، والّا منظورش تعلیم قواعد طبی نبوده است. کاربرد دقیق و بیان این اصطلاحات، نشان می دهد که نویسنده با علم طب، آشنایی داشته است؛ به طوری که اگر کسی با این اصطلاحات آشنایی نداشته باشد، در فهم و بیان بعضی از مطالب، دچار مشکل می گردد. حتی در دوره ما، هنوز برخی از این اعتقادات در حوزه پزشکی وجود دارد. نقشبندی همچنین از باورهای عامیانه ای که در طب و شیوه درمان بیماری ها وجود داشته، استفاده فراوانی کرده است. در این پژوهش با روش تحلیلی – توصیفی و با مراجعه به منابع نظری تحقیق، تلاش شده است تا پاره ای از باورهای عامیانه کتاب طب القلوب را با استناد به امهّات منابع و مراجع طب سنتی، مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد.
نقش روایت درمانی و خداباوری در آثار نامه نگارانه اریک امانوئل اشمیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رهیافت های تازه روایت شناسی که عمدتاً با ساختارگرایی غرب مرتبط است، نشان می دهد که در کلیّت متن ادبی، اجزا به شکلی کنشگر با یکدیگر ارتباط دیالکتیکی برقرار می کنند که این امر دامنه پژوهش روایت را وسعت بخشیده و به دیگر رشته های علوم انسانی از جمله روانشناسی کشانده است. روایت درمانی یکی از مکاتب معاصر روانشناسی است که بخشی از نهضت گسترده علوم انسانی و اجتماعی مشهور به تغییر پارادایم را تشکیل می دهد. نگارندگان این مقاله تلاش می کنند با تکیه بر شالوده های نظری روایت و نقش آن در آثاری از اریک امانوئل اشمیت که در قالب رمان مراسله ای (نامه نگارانه) نگاشته شده اند به کارکرد نامه نگاری به شکل روایت درمانی بپردازند. رویکرد این پژوهش بررسی تظریه روایت درمانی و بررسی این فرضیه است که شخصیت های اصلی آثار اشمیت به مدد نامه نگاری در عمق مواجهه با خود، به خداباوری و در نهایت باور قلبی می رسند و از اضطراب، تنهایی و استیصال رهایی می یابند.
Fort Lotfi de Salim Bachi Vu à Travers la Théorie de l’Intertextualité de Michael Riffaterre(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
La portée exceptionnelle du mythe du Sahara appartient à la littérature de toutes les époques. La littérature française, cependant, dans ce cas, n'est pas d'exception. À cet égard, la nouvelle de Fort Lotfi de l'auteur algérien contemporain, Salim Bachi, est particulièrement intéressante. En exploitant le riche symbolisme de ce mythe, il relate l'expérience particulière d'un soldat dans le désert. En adoptant une méthodologie de recherche descriptive-analytique et en prenant les avantages de l'approche intertextuelle de Michael Riffaterre, cette recherche s’attache à dégager la manière dont le lecteur traverse, pour arriver à l'intertexte et à la signifiance du texte de Bachi. Ce déploiement de variantes analytiques – autour du signe et du signe double – fait du système descriptif un usage fixé par la tradition sémiotique, un rite qui impose le passage du sens à la signifiance. Une étude des structures narratives montre que le passé et l´Histoire n´interviennent pas seulement au niveau thématique mais influencent jusqu´à la forme du récit. Un intérêt tout particulier est porté aux modalités d´une écriture de l´Histoire qui se révèle complexe, entre objectivité historique et fiction. Les résultats de cette étude montrent que l'auteur en symbolisant le mythe du Sahara à travers l'établissement d'un réseau et d'un champ sémantique de Sahara tente de poser la question de l'identité dans le récit. Sahara est le symbole de l’éternité et retour à soi. La question de l´identité se pose alors en termes d´héritage historique.
تطبیق و بررسی کارکرد نظریه کنش گرای دومزیل(اسطوره شناس معاصر) بر داستان رستم و اسفندیار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۵ پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲
562 - 588
حوزههای تخصصی:
ادب معاصر جهان، دنیایی تسخیرناپذیر است که اندیشمندان آن توانسته اند مکتب ها، آثار و ادیبان دوره های گوناگون را به وادی پژوهش و نقد بکشانند. از میان این اندیشمندان، اسطوره شناسان شایان مداقه ای دوچندان اند؛ زیرا به چیستی اسطوره ها می نگرند، چرایی آنان را درمی یابند و سرانجام می توانند چراغی فرا راه یک قوم یا یک ملت برافروزند. از اسطوره شناسان مطرح معاصر، «ژرژ دومزیل» فرانسوی، با ارائه نظریه «کنش گرای سه گانه» خویش، بر تحلیل اسطوره های ایرانی نظری ویژه دارد. او معتقد بود که می توان اندیشه و زندگی انسان های هند و اروپایی و به تبع آن ایرانیان را در ضمن ساختار یا طبقاتی سه گانه تعریف کرد و در اصطلاح با سه «کنش»ِ «شهریاری»، «شهسواری» و «نوزایی پیشه وری» مطابقت داد. این پژوهش می کوشد تا با نگاهی تطبیقی، اسطوره های اسفندیار، رستم و سیمرغ را بر اساس نظریه دومزیل تحلیل کند و کنش هرکدام را یافته، اثبات نماید.
ندای حق طلبی در منظومه غنایی خسرو و شیرین نظامی
حوزههای تخصصی:
نظامی نه تنها روح داستانی را که موضوع شعر اوست درک کرده، بلکه چنان در آن غرق شده و احساس، تخیل و اندیشه وی با تار و پود داستان درآمیخته است که صداقت و اصالتی بارز از شعرش می تراود. گویی خود همه احوال اشخاص داستان و فراز و نشیب حیات آنان، برخوردها و حوادث ناشی از آن را لمس و تجربه کرده و به قلم آورده است. در این منظومه که سرگذشتی عاشقانه در محیطی اشرافی و به تعبیری دیگر عشقی همایونی است، هر کنشی واکنش مناسب یافته و هر شخصیّتی به حق و حقوق خود دست یافته است. دو قهرمان اصلی داستان یعنی خسرو و شیرین که باید برای یک دیگر همسری مناسب باشند، ویژگی هایی یکسان دارند. در این جستار ویژگی های یکسان شخصیّت های اصلی و کنش و واکنش های شخصیّت های دیگر که به نظر می رسد با حق و عدالت متناسب است، نمایانده می شود.
مطالعه فراتحلیلی درون مایه های هیجانی در بومی سرودهای ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بومی سروده ها بخش مهمی از ادبیات شفاهی ایران هستند که دامنه وسیعی از عواطف و هیجان های اخلاقی را در درون مایه های خود جای داده اند. غنای عاطفی بومی سروده ها آن ها را از نظر اثربخشی بر رشد اخلاقی افراد جامعه در موقعیت ممتازی قرار می دهد؛ زیرا بر اساس نظریه های عاطفه گرای اخلاقی، منشأ اصلی قضاوت و رفتار اخلاقی بیشتر از آنکه خردورزی اخلاقی باشد، نظام هیجانی اخلاق مدار است. در مقاله حاضر کوشش شده است با نگاهی تربیتی به بومی سروده های ایرانی، ضمن تبیین نظری جایگاه ذهن هیجانی در رشد اخلاقی فرد و جامعه، محتوای هیجانی بومی سروده های نواحی مختلف ایران بر اساس بخشی از مطالعات صورت گرفته با رویکردی فراتحلیلی بررسی شود. هدف اصلی، بررسی ماهیت و فراوانی مضامین هیجانی در بومی سروده ها با استفاده از روش فراتحلیل توصیفی و با تکیه بر تحلیل های محتوایی صورت گرفته در 32 مقاله پژوهشی چاپ شده بین سال های 1386 تا 1396 در شش نشریه پژوهشی بود. بر این اساس، تعداد 57 مضمون هیجانی با بیشترین فراوانی در بومی سروده های ایرانی شناسایی شدند که 71 درصد از آن ها را هیجان های اخلاقی تشکیل می دادند. همچنین، بررسی مقایسه ای فراوانی هر یک از درون مایه های هیجانی در بین بومی سرود های 7 منطقه جغرافیایی کشور، گویای نبود تفاوت های معنادار در بین این مناطق بود. یافته های این پژوهش، بومی سرود های مناطق مختلف کشور را به عنوان ابزار فرهنگی و تربیتی مهمی در جهت ترویج اخلاق هیجان مدار معرفی نموده و بر مطالعات وسیع تر در زمینه محتوای هیجانی عامه سروده های مناطق مختلف کشور به عنوان گامی در جهت پیشبرد ادبیات کاربردی و در راستای پیشگیری و مواجهه با مسائل اجتماعی تأکید کرده است.
گذر از نه بیشه شهریارنامه بر اساس نظریه تک اسطوره جوزف کمپبل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جوزف کمپبل(1904-1987م.) اسطوره شناس آمریکایی بود که در زمینه اسطوره شناسی و مذهب مطالعات وسیعی انجام داد. «سفر قهرمان» الگویی است که نخستین بار توسط جوزف کمپبل در کتاب «قهرمان هزارچهره» مطرح شد. وی با توجه به شباهت های ساختاری اسطوره ها، الگویی واحد برای تمام داستان ها ترسیم کرده است. این الگو اگرچه از لحاظ تفاوت فرهنگ ها و زمان ها دچار تغییر و تحول می شود، اما اساس و بنیاد آن همواره ثابت است. بر پایه نظریه تک اسطوره کمپبل قهرمان به دنبال دعوتی، از جامعه خویش جدا می شود و با بهره گیری از آموزه ها پای در سفر می نهد و مراحلی همچون ندای پیک، رد دعوت، قبول دعوت، راهنما، گذر از آستانه، امداد، آزمون، پاداش، اکسیر و بازگشت را پشت سر می گذارد. منظومه «شهریارنامه» عثمان مختاری نمونه ای کامل از مراحل اسطوره ای سفر قهرمان جوزف کمپبل را به تصویر می کشد. قهرمان این منظومه، ضمن پشت سر گذاشتن موانع و آزمون ها، به منزله نماد اراده و قدرت یک ملت قدم در راه سرزمینی دیگر می گذارد تا با پیروزی بر موجودات اهریمنی، چیرگی اندیشه ایرانی را بر دیگر ملت ها و باورها نشان دهد.
تحلیل قصه اعرابی و سبوی آب بر اساس نظریه مازلو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال بیستم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۸
119 - 144
حوزههای تخصصی:
داستان «اعرابی و سبوی آب» از جمله داستان هایی است که درمثنوی مولانا و مصیبت نامه عطار و در برخی دیگر از آثار منظوم و منثور زبان فارسی آمده است. این داستان تاکنون از زوایای مختلف نظیر ابعاد اجتماعی ،عرفانی،آموزه های اخلاقی و... مورد بررسی قرار گرفته است و در این مقاله به تحلیل وبررسی این موضوع از بعد روان شناسی شخصیت با رویکرد انسان گرایی بر اساس نظریه ی روانشناس انسان را آبراهام مازلو ( 1908-1970 ) پرداخته شده است. فضای کلی داستان گفتگوی دوجانبه اعرابی و همسرش می باشد که از طریق همین گفتگوها ویژگی های شخصیتی آنان به روش توصیفی - تحلیلی مورد بررسی قرار گرفته است. مقاله می کوشد به این سوال پاسخ بدهد که: آیا نیاز های مادی تأثیری بر خلق و خوی افراد دارد و انسان توانسته است با بی اعتنایی به مادیات به کمال برسد؟ و در نهایت دیده می شود که انسان با غلبه بر مشکلات و سختی های زندگی و توکل به خداوند می تواند بر بسیاری از مشکلات خود فائق آمده و به مرحله خود شکوفایی که همان مرحله کمال یا نقطه اوج است، دست بیابد.
Quand l’Autre infernal nous apporte des leçons; Lecture sartrienne de Covid-19(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Résumé: Un nouveau Autre est survenu dans notre monde. En soulignant notre vulnérabilité, il nous a fait plus seuls que jamais, enfermés dans nos frontières, nos limites, nos corps. Il fait de sorte que nos moindres présences évoquent un sentiment de honte, de culpabilité, un sentiment de faute et d’écart généralisé: nous nous considérons humblement comme nuisibles, transmetteurs potentiels et partisans inconscients de cet Autre infernal. L’apparition du coronavirus n’est pas seulement une situation sanitaire critique. Elle est, par son ampleur et sa grande portée philosophique et culturelle, un événement majeur de l’histoire naturelle. Un événement qui entrainera potentiellement une nouvelle phase dans le rapport de l’homme au monde. Animé, invisible et terrifiant, il est en train de façonner et reformaliser notre existence. Or, le monde a été toujours regardé par notre vision anthropocentrique comme un objet à explorer, à connaître, à exploiter, et voilà tout a changé dans un clin d’œil. Cette fois il est cet Autre qui nous regarde et nous rend objectivé, chosifié, extériorisé. Dans l’article présent, nous allons appliquer la notion dialectique « Autre-sujet/Moi-objet » à notre lecture sartrienne de l’évènement pour traiter cette déformation de notre existence et la possibilité de repenser et de redéfinir notre rapport à de tels nouveaux Autres.