فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۴٬۱۲۱ تا ۴۴٬۱۴۰ مورد از کل ۵۲٬۹۰۷ مورد.
منبع:
پژوهش های نثر و نظم فارسی سال اول زمستان ۱۳۹۶ شماره ۳
55 - 68
حوزههای تخصصی:
مثنوی خوانی از زمان خود مولانا آغاز شد و در زمان حیات او عده ای به مثنوی خوانی معروف بودند؛ اما پس از شکل گیری طریقت مولویّه و تبدیل شدن آن به یک نظام خاص تصوف که برخی اصول و آداب خاص بدان راه یافت، مثنوی خوانی نیز از حالت ابتدایی و ساده ی اولیه آن خارج شد و برای آن نیز اصول و قوانینی وضع شد که در زمان مولانا وجود نداشت. اعطای مقام مثنوی خوانی به اشخاص، طی مراسمی با آدابی خاص انجام می شد و مجالس مثنوی خوانی و شرح و تدریس مثنوی نیز تابع اصولی ویژه بود. خوانش مثنوی محدود به مملکت عثمانی نبود، بلکه در ممالک و سرزمین های دیگر نیز رونق زیادی داشت. در این مقاله، درباره ی متن خوانی که مثنوی خوانی نیز از انواع آن است، سخن گفته ایم و در ادامه درباره ی مثنوی خوانی در بوسنی و هرزگوین و نقاطی دیگر، نیز خوانش مثنوی در بین غیر مولویان بحث کرده و در پایان به معرفی شماری از مثنوی خوانان معروف پرداخته ایم.
اشتراکات مصادیق فضیلت در اندیشه مولانا و لیندا زاگزبسکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مؤلفه فضیلت و اخلاق فضیلت گرا، یکی از مهم ترین مسائلی است که در تفکر مولوی و زاگزبسکی جایگاه ویژه ای دارد. مولوی در نشان دادن و ترویج این امر، با الگو قرار دادن اخلاق فضیلت سعی در تفهیم این اخلاق برای مخاطب خود دارد. در این بین و با توجه به تطبیق آرای زاگزبسکی با مولانا می توان به این امر رسید که اخلاقیات و فضیلت در نزد مولوی در تطابق با نظریات زاگزبسکی قرار گرفته است.این مقاله که به روش توصیفی- تحلیلی بر مبنای داده های کتابخانه ای صورت گرفته است نشان می دهد که مولانا و زاگزبسکی هر دو بر این باور هستند که فضیلت تحسین آمیز است و خیری دائمی در آن نهفته است. در واقع فضایل اخلاقی در نزد مولانا عواطف و احساسات وی را به سمت راستی و درستی هدایت می کند و باعث می شود که این شاعر، اهداف خود را بر طبق این فضایل هدایت کند. و این عمل با نظریه زاگزبسکی در تعامل است که معتقد است، فرآیندها و عادت هایی که عواطف و امیال ما را مدیریت می کنند، فضایل اخلاقی نام دارند. زاگزبسکی انگیزه بنیادین فضایل اخلاقی را عشق به هستی و انگیزه بنیادین فضایل فکری را عشق به حقیقت معرفی می کند. زاگزبسکی و مولوی در اندیشه های خود، خداوند را بنیان نهایی تمام اوصاف و ارزش های اخلاقی می دانند و بر این باورند که خدا دارای انگیزه های عالی است و فضایل وی نمونه اعلای ملکات خوب هستند.
بررسی الگوی نجات در روایتی تعلیمی از اسرارنامه بر اساس نظریه تقابل ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادب فارسی سرشار از حکایت های واقعی یا ساختگی است که شاعران و نویسندگان برای بیان مفاهیم اخلاقی، عرفانی، اجتماعی و... از آن سود جسته اند. اسرارنامه عطار نیشابوری از جمله آثاری است که در آن، روایت های تمثیلی در انتقال اندیشه های تعلیمی شاعر اهمیت ویژه ای دارند. تمثیل ها علاوه بر کاربرد تعلیمی و سرگرم کنندگی، ایجاد التذاذ ادبی در مخاطب و...، ابزاری برای تبلیغ گفتمان عرفانی نیز به شمار می آیند. بنابراین در گفتمان عرفانی، حکایت پردازی وسیله ای است برای تولید معنا به شکلی تلویحی و ضمنی. الگوی دوبنی شیوه متداول قصه های کهن برای بیان مقصود است و نظام تقابل های زبانی از مهم ترین عوامل شکل گیری معنا در حکایت های دوقطبی است که قصه پرداز با قرار دادن کنشگرهای روایت در جایگاه تقابلی با همدیگر، به تولید معنا می پردازد. ساختار برخی حکایت ها در اسرار نامه از روبه روی هم قرار گرفتن نفس و جان شکل می گیرد. حکایت «آن روباه که در چاه افتاده بود...» یکی از تمثیل های جذاب در بیان رهایی از عالم ظلمانی یا غلبه بر نفس است. این نوشتار با استفاده از روشتوصیفی تحلیلی بر اساس نظریه تقابل ها به تفسیر نشانه ها در حکایت مذکور می پردازد. بهره گیری از تقابل های دوتایی در مطالعه متون مختلف نشان می دهد که چگونه واژه ها و عبارت های معمولی می توانند به گونه ای به کار روند که نوع خاصی از تفکر و رفتار را تعلیم دهند یا تثبیت کنند. عطار با استفاده از تمثیل، گستره سخن را افزایش می دهد و می کوشد در مخاطبان خود، شناخت و باور پدید آورد یا حداقل آن ها را متقاعد سازد که از خطرات نفس بپرهیزند.
گذر از مرز (3) بحثی انتقادی درباره نویسندگان دوگانه نویس
حوزههای تخصصی:
منطق مکالمه و ساحت بینامتنى در دیوان حافظ و ولای حیدرآبادی
حوزههای تخصصی:
نقد و ارزیابی پژوهش های سبک شناسیِ زبان شناختی: بررسی سبک ادبی در لایه صرف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال چهاردهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۵۳
33-71
حوزههای تخصصی:
پژوهش های متعددی که در دهه اخیر به مطالعه سبک متون ادبی در لایه صرف روی آورده، به پیشبرد مطالعات سبک شناختی و رفتارشناسی تاریخی زبان فارسی چندان کمکی نمی کند. در نوشتار حاضر که به نقد و ارزیابی پژوهش های سبکی در حوزه صرف اختصاص یافته، 27 مقاله و پایان نامه نوشته شده در گروه های آموزشی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه های سراسر کشور بررسی و نقد شده است. یافته ها حاکی از آن است که این پژوهش ها با کاستی ها و خطاهای متعددی مواجه اند. « خطا در ادراک مفاهیم بنیادین حوزه صرف» ، « مقوله بندی های همپوشان» ، «قرائت نادرست متن و خطا در تشخیص نقش دستوری واژه» ، « فقر در نگرش تاریخی به تحولات زبان» ، «سردرگمی در تعیین راهبرد پژوهشی و ارائه الگوهای غیرضرور» و چندین عنوان ریزودرشت دیگر در شمار کاستی های این پژوهش هاست که برای مرتفع نمودن آن ها پیشنهادهایی نیز بیان شده است. خطاها و کاستی های بسیار موجب شده است بسیاری از پژوهش های مذکور به پیشرفت مطالعات سبک شناسی در لایه صرفی نینجامد و در شناخت تحولات تاریخی زبان فارسی نیز چندان محل اعتنا قرار نگیرد.
مقایسه ساختاری حکایات مشترک حدیقه سنایی و مثنوی مولوی
حوزههای تخصصی:
سنایی و مولوی دو تن از شاعران بزرگ ادب فارسی می باشند که آثار عرفانی سترگی در ادبیات فارسی پدید آورده اند. سنایی شاعر و عارف قرن ششم، بزرگ ترین قصیده سرای ادب فارسی می باشد که از پایه گذاران ادبیات منظوم عرفانی است و مولوی شاعر غزل سرای قرن هفتم می باشد که غزل عرفانی را به اوج کمال رساند. در پژوهش حاضر با شیوه کتابخانه ای، از طریق مطالعه کتب، مقالات و پژوهش های مرتبط، با روش تحلیل متن و با رویکرد تطبیقی، به بررسی حکایات مشترک حدیقه سنایی و مثنوی مولوی پرداخته شده است تا حکایات با مضمون مشترک و ساختار متفاوت مورد مقایسه قرار گرفته و تفاوت ها برجسته سازی شود. بنابر مطالعات صورت گرفته، کاربرد شگردهای داستان پردازی در حکایات مولوی به صورت نمایان تری جلوه گر شده است، زیرا میزان استفاده او از عناصر روساختی داستان به ویژه زاویه دید، شخصیت و گفتگو بسیار بیشتر بوده و در مقابل، عنصر زمان و مکان دارای کمترین میزان می باشد، درحالیکه این دو عنصر در حدیقه به بالاترین حد خود رسیده است. از تصرفات اصلی مولوی در مآخذ، پویا کردن شخصیت های ایستا و نیز افزودن انواع گفتگو و اضافه کردن شخصیت های گوناگون می باشد.
نمادینگی نیلوفر آبی، مضمون مشترک در پهنه جغرافیای فرهنگی عصر هخامنشی و ساسانی
منبع:
شفای دل سال سوم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۵
169 - 187
حوزههای تخصصی:
فرهنگ را می توان از مفاهیم نسبتاً جدید در عرصه علوم انسانی در نظر گرفت. ویژگی بارز این مفهوم ارتباط میان هسته های متفاوت فرهنگی است که در نتیجه تعاملات متقابل بشری شکل می گیرد. مهم ترین عنصری که در ایجاد این گونه تعاملات نقش دارد، جغرافیاست؛ چرا که وجود شرایط گوناگون جغرافیایی در پدید آمدن حوزه های متفاوت فرهنگی نقش برجسته دارد. البته این حوزه نوین علوم انسانی و اجتماعی که به مطالعه تأثیر و تأثّرات فرهنگی و تعامل و ارتباط میان ساختارهای گوناگون فرهنگ و جغرافیا می پردازد، تحت عنوان جغرافیای فرهنگی قرار می گیرد. شایان ذکر است فرهنگ به عنوان مهم ترین ریشه و آبشخور ادبیّات در تعاملی متقابل سبب بالندگی، استقرار و استحکام هویّت فرهنگی یک ملّت می شود. یکی از ارکان سازنده در ساختار فرهنگی- ادبی تمدّن های کهن، وجود نماد به عنوان شاخصه ای مهم در نشانه شناسی یا کنش خاصّ میان فرهنگی است که می تواند به بازخوانی ذهنی اقوام گوناگون از یک مفهوم واحد منجر شود. در این معنا، نماد فرهنگی گل نیلوفر آبی به عنوان موجودیّتی نمادین، مفهومی شاخص دارد. پژوهش حاضر با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی و تاریخی به تجزیه و تحلیل این نماد کهن فرهنگی ایران در دو عصر هخامنشی و ساسانی پرداخته است. نتایج نشان می دهد نماد نیلوفر آبی از عصر هخامنشیان تا عصر ساسانی بروز و ظهور گوناگون داشته و به عنوان هسته ای نمادین، انبوهی از معانی انتزاعی و مفاهیم خاصّ ذهنی از جمله صلح جهانی، عبادت، زیبایی، عشق و ... را گرد خود فراهم نموده است.
La Cultulangue dans L'Assommoir d'Émile Zola(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
La culture de chaque groupe social se manifeste par le langage de ce groupe. Dans la littérature française, L'Assommoir est considéré comme le premier roman dans lequel Émile Zola met en œuvre le langage populaire des ouvriers parisiens pour faire un tableau très exact de la vie de la classe inférieure de la société sous le Second Empire. Mais ce qui nous intéresse, c'est la perception de la culture dominante du monde ouvrier par le langage de ce monde. Cela implique le déchiffrement des diverses expressions langagières des personnages du roman dans des situations et avec des intonations différentes. Dans cette recherche, nous étudions la relation entre la culture et le langage populaire de la classe ouvrière en nous appuyant sur la notion de Cultulangue (culture + langue). Chaque Cultulangue se compose de l'ensemble des expressions langagières et l'ensemble des Cultulangues désignent l'Extracultulangue ou la culture dominante d'une société. À cette fin, nous analysons les Cultulangues dominantes dans ce roman, comme la Cultulangue franche, irrespectueuse, déterministe et infantile. Nous essaierons ainsi de répondre à cette question si l’ensemble des Cultulangues tirées de ce roman peut nous mener vers une même Extracultulangue de ce groupe humain social ?
بررسی پدیده عزلت گزینی از دیدگاه مولانا و کارن هورنای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال هجدهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۶۹
168 - 137
حوزههای تخصصی:
بسیاری از رنج های روانی انسان ریشه در رفتار والدین با وی در دوران کودکی دارد. کارن هورنای روان شناس نئوفرویدی، نظریّه «روان رنجوری» را بر اساسِ رنج های روانی و عوارضِ آن ها بنا کرده است. هورنای معتقد است شخص روان رنجور به مکانیسم های دفاعی «مهرطلبی»، «برتری طلبی» و «عزلت گزینی» پناه می بَرَد، امّا این مکانیسم ها تسکین موقّت روان رنجوری را به دنبال دارد و ممکن است منجر به تشدید ناراحتی وی شوند. مولانا نیز، به عنوان عارفی مردمی که رفتار اقشار مختلف جامعه را به دقّت زیر نظر داشته، در پرتو علوم و معارف گران قدر اسلامی، راهکارهایی را برای درمان روان رنجوری افراد ارائه کرده است که شباهت هایی با مکانیسم های نظریّه کارن هورنای دارد. این مقاله به روش تحلیلی تطبیقی، نمودهای مختلف «عزلت گزینی» را در مثنوی بررسی کرده و به این نتیجه رسیده است که عزلت گزینی روان رنجورانه نمودهای بیشتری در رفتار شخصیت های مثنوی دارد. همچنین مولانا برای صحبت، در تکامل انسان و اجتماع شأنی عظیم قائل است و عزلت گزینی را در صورتی جایز می داند که به هیچ وجه امکان معاشرت وجود نداشته باشد. وی برای عزلت گزینی انواع متعددی چون عرفانی، اجتماعی و روان رنجورانه قائل است و عزلت گزینی روان رنجورانه را بیشتر ناشی ازعواملی چون جهل، حسد، نفرت، عدم درک فلسفه اختلافات انسانی و عدم درک متقابل می داند.
مؤلفه های ادب غنایی در تاریخ جهانگشای جوینی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال سوم بهار ۱۳۹۲ شماره ۶
49 - 60
حوزههای تخصصی:
کتاب تاریخ جهانگشای جوینی اثر خامه توانای علاءالدین عطاملک جوینی یکی از ارزشمندترین کتاب هایی است که در حوزه تاریخ و زبان و ادبیات فارسی در دست داریم. کتاب وی علاوه بر این که از نظر تاریخی حائز اهمیّت فراوان و در بردارنده مطالب دقیق، و روشن کننده گوشه های تاریکِ وحشتناک ترین برهه تاریخ ایران است، از دید ادبی نیز درخور توجه و دارای ارج و ارزش فراوان است. در این مقاله کوشش شده است که نگاهی بر جنبه های غنایی این اثر افکنده شود و از توصیف و تشبیه و تمثیل گرفته تا مدح و ستایش و لعن و نفرین و فتح نامه و آرایه های مختلف ادبی و زیبایی های بیانی چون سجع و جناس و استعاره و تضمین و مطالب بزمی و عشق ورزانه نمونه هایی به دست داده شود.
نقد و بررسی برگردان های بلاغی در ترجمه عربی شعر حافظ از صلاح الصّاوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال نهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳۵
10.22126/jccl.2019.3470.1884
حوزههای تخصصی:
بی شک هرکدام از ترجمه های عربی شعر حافظ، نکات مثبت و منفی متعدّدی دارد که در مطالعات تطبیقی ادب فارسی و عربی، موضوع قابل ملاحظه ای است. در عین حال، هرکدام از این ترجمه ها، ارزش خاصّ خود را دارد و در جای خود، شایان احترام است؛ امّا با توجّه به دشواری های ترجمه، به ویژه در شعر، اینک این پرسش پیش روی ماست که آیا ترجمه های عربی، ازجمله ترجمه صلاح الصّاوی توانسته است از عهده انتقال ظرافت های زبانی و ژرفای معانی شعر حافظ برآید. در نوشتار پیش رو که به روش توصیفی – تحلیلی انجام شده است، در پی پاسخ به پرسش یادشده، نمونه هایی از شعر حافظ در ترجمه «الصّاوی» به مثابه جامعه آماری بررسی شد. ازآنجاکه الصّاوی حدود سه دهه در ایران زندگی کرده و با شخصیّت های علمی ایرانی همکاری داشته است، پیش فرض این بود که وی از آشنایی کافی با زبان فارسی برخوردار بوده و توانسته است ترجمه کم نقص و برابری را انجام دهد؛ امّا با این پژوهش، مشخّص شد که الصّاوی با اینکه تمام تلاش خود را در انجام ترجمه شعر حافظ به بهترین شکل آن مبذول داشته است، در بازتاب دقیق عناصر بلاغی و تصویرهای خیال انگیز آن ناتوان بوده و نتوانسته است حقّ مطلب را به خوبی ادا کند.
پیکرکی همسانِ نوزاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پس از زاده شدن رستم با آن کیفیت خاص که در شاهنامه آمده است، پیکرکی (عروسکی) از نوزاد از پرنیان درست می کنند و بر چهره او نقش ناهید و مهر می نگارند، بر بازوانش اژدهایی تصویر می کنند و به دست او چیزی همانند چنگال شیر می دهند. عروسک را بر سمندی می نشانند و برای زال به زابلستان می فرستند. درست نظیر این پیکرک، بنا بر روایت گرشاسپ نامه هنگام زاده شدن سام از پرند درست می کنند و او را بر اسبی می نشانند و به حضور گرشاسب می فرستند. پرسش این است که آیا رساندن خبر زاده شدن نواده بزرگان و به خصوص پهلوانان الزاماً با فرستادن پیکرک نوزاد صورت می گرفته است؟ چرا در این مورد از نگارگری بهره نمی جستند؟ در این مقاله کوتاه این دو پرسش مهم مطرح شده تا پژوهشگران برای آن پاسخی درخور بیابند.
برنامه درسی حرفه و فن و نگاه جدید به آن
حوزههای تخصصی:
کارکرد و بسامد رنگ در شعر کودک سلیمان عیسی و مصطفی رحماندوست(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عنصر رنگ از مهم ترین عناصر آفرینش تصاویر هنری در شعر است. شاعران کودک با استفاده از معانی نمادین رنگ ها، از چشم انداز خود، دنیا را برای کودکان ترسیم و به رشد فکری، روحی و اجتماعی آن ها کمک می کنند؛ ازاین رو پژوهش حاضر با تبیین اهمّیّت رنگ در تصویرگری شعر کودک، بسامد و کارکرد عنصر رنگ را در شعر کودک سلیمان عیسی و مصطفی رحماندوست را بررسی کرده است؛ نتایج نشان داد رنگ سبز پربسامدترین رنگ در اشعار دو شاعر است که با بهره گیری از طراوت آن، نگرش مثبت القاکننده رویش، باروری و برکت را برای کودکانِ آینده ساز به نمایش می گذارند. هردو شاعر با آگاهی از تأثیر تنوّع رنگ ها بر روح شاد کودکان، از ترکیب رنگ ها استفاده کرده اند که در شعر رحماندوست از بسامد بالاتری برخوردار است؛ استفاده درست و مناسب هردو شاعر از رنگ ها، متناسب با تحلیل روان شناختی و دلالت های مشابه در بهره گیری از رنگ ، نشان از آگاهی دو شاعر از اهمّیّت و اهداف شعر کودک و توجّه ویژه آنان به آشناساختن کودکان با ارزش های دینی، اخلاقی و ملّی - میهنی دارد.
درنگی بر چند قطعه منسوب به رودکی سمرقندی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی سال شانزدهم پاییز۱۳۹۸ شماره ۶۵
141-170
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش، نگارندگان دربار ه برخی از این سروده های رودکی، که در بخش ابیات پیوسته دیوانهای چاپی به عنوان قطعه یا پیکره شعری مستقلی از شاعر ثبت شده، کندوکاو کرده اند. این سروده ها هر کدام دو ایراد جدی دارد: ایراد نخست «نبود پیوستگی مطلوب ابیات» و دوم تردید جدّی در «انتساب» یک یا چند مورد از آنها به رودکی است. منشأ ورود این سروده ها در دیوانهای چاپی موجود، کتاب محیط زندگی و احوال و اشعار رودکی، اثر گرانقدر استاد سعید نفیسی است. این مصحح با مراجعه به منابع لغوی، بلاغی، جُنگها، سفینه ها و دیگر سرچشمه های متقدم و متأخر، ابیات پراکنده ای را که از نظر وزن و قافیه با یکدیگر هماهنگ بوده ، به این دلیل که مربوط به یک شعر بلند یا کوتاه از رودکی است، به دنبال هم نقل کرده و یک سروده واحد را به وجود آورده است؛ حال اینکه بسیاری از این سروده ها از نظر مضمون با یکدیگر در ارتباط نیست، با وجود این، نگارندگان با بررسی دوباره منابع مورد استفاده استاد و استمداد از برخی منابع جدید با دلایلی علمی این دو ایراد را در برخی سروده های موجود بررسی و دریافتهای تازه ای را ارائه کرده اند .
کلاه خالی یک شعبده باز
حوزههای تخصصی: