فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۰٬۳۶۱ تا ۴۰٬۳۸۰ مورد از کل ۵۲٬۹۰۷ مورد.
منبع:
پژوهش های نوین ادبی (شیرین و شکر) سال اول تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲
229 - 258
حوزههای تخصصی:
یکی از موضوعات پربسامد در مجموعه دیوان شاعران معاصر البته با رنگ و بوی خاص و تازه؛ عشق و متعلَقات آن است که بررسی زوایا و ابعاد آن با عنایت به مباحث هستی شناسی، جهان شناسی، انسان شناسی و... در شعر معاصر نیازمند پژوهشی کلان و فراگیر است. از این نظر، فروغ فرخزاد یکی از شاعران برجسته و تاثیرگذار بر جریان شعر معاصر فارسی است که در حوزه ی یاد شده با رویکردی تازه در زمینه های ماهیت شناسی، وجود شناسی، غایت شناسی و وظیفه شناسی در حوزه ی عشق؛ چه از نظر کمیت و یا کیفیت، اشعار بسیاری سروده است. در این مقاله که به روش تحلیلی_توصیفی انجام گرفته، نویسنده، مجموعه اشعار این شاعر را در چهار بخش یاد شده، طبقه بندی و تحلیل و بررسی کرده است. با نگاه فراگیر به موضوع عشق و رویکرد این شاعر، چنین بر می آید که در حوزه ی علل پیدایش و ظهورعشق وی در دوره ی اول، آفرینش شیطان و رانده شدن آن از بهشت برین و در دوره ی دوم، آشنایی با عرفان و مفاهیم وحیانی را مهم ترین عامل ظهور عشق در بحث وجودشناسی عشق معرفی می کند.
پزشکی و شاعری
منبع:
پروین خرداد ۱۳۸۱ شماره ۴
حوزههای تخصصی:
تحدیات الدین ومابعدالحداثه فی شعر أدونیس؛ رؤیه معرفیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال نهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳۵
20 - 1
حوزههای تخصصی:
أسست المبادئ الفلسفیه لما بعد الحداثه فی أصولها لمعرفه الکون، علی أساس التشکیک فی الإطار الدینی لمعرفه جوهر الإنسان الذی یحتوی علی العقلانیه والفطره والوحی ومنحت الاهتمام بسلطه اللغه، کأساس فهم القیم وصناعتها. وهذه هی المحطه التی تؤکد علی أن اللغه وکل ما یصدر عنها هی رمز ثقافی خارج عن نطاق "المطلقیه". هذا الاهتمام أدی إلی فرض "النسبیه" و"الفردیه" علی المبادئ الشامله التی کانت تعتبر عالمیه قبل هذا. ولم یصل هذا الجهد الفلسفی حتی الآن إلی حقائق مطمئنه، خاصه فی الجانب المیتافیزیقی. کما أن کل الطرق فی هذه الرؤیه تؤدی إلی الفلسفه الغربیه الحدیثه التی أنتجتها أوروبا. وأنها قبل کل شیء کانت حرکه نقدیه أخذت طریقها نحو الإنتاجات الثقافیه الشرقیه والإسلامیه. یهدف هذا البحث إلی دراسه جدلیه الدین ومابعد الحداثه فی شعر أدونیس وما أثارت هذه الفلسفه من القلق والاضطراب فی کتاباته وذلک علی ضوء منهج تحلیلی - نقدی وبالاستعانه بالمنهج الفلسفی المعرفی. وما توصلنا إلیه هو أنه تأتی مابعدالحداثه فی شعر أدونیس علی غرار هذه المیزات المضطربه وهی: إنکار المطلقیه، ونقض السردیات الکبری، والتمرد علی الدین، والتی لا تتماشی مع الأسس الدینیه المطلقه التوحیدیه، خاصه الإسلامیه. کما وأشرنا إلی الفوارق الموجوده التی أبرزتها مابعدالحداثه بسبب بعدها عن دین الإسلام وتفاعلها مع نصوص الأدیان السماویه الأخری المحرفه. فتَوضَح لنا أنه بسبب مشکله الفکر الغربی المابعدحداثی مع الدین، وهو أن نصهم الدینی المحرف لا یزودهم بالمعرفه المقنعه فی أکثر الأحوال. إذن ما نلاحظه فی هذه النصوص هو تأویلات متعدده ومتناقضه علی مر العصور. التأویلات التی أعلنت مابعدالحداثه عن رغبتها الملحه بها والتی نشاهدها کثیراً فی أشعار أدونیس الفلسفیه.
تازه ها و پاره های ایرانشناسی (3)
منبع:
بخارا خرداد ۱۳۷۸ شماره ۶
حوزههای تخصصی:
نمود ایدئولوژی در لایه های بلاغی و زبانی شعر آیینی معاصر در سه دهه اخیر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال دوازدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴ (پیاپی ۳۳)
153 - 174
حوزههای تخصصی:
شعر آیینی در دهه های اخیر قلمروهای معنایی، تصویری و ساختاری جدیدی را تجربه کرده است. این گونه شعری به منزله یک متن ایدئولوژیک، ظرفیت تحقیق و بررسی از این حیث را داراست. پیوند معنادار عناصر شعری با یکدیگر را می توان با واکاوی در اجزای زبانی و بلاغی شعر یافت. برخی از متون بافتی ایدئولوژیک دارند و آرمان های اجتماعی مذهبی یا فرهنگی گروه خاصی را در خود نهفته دارند. یکی از راه های پی بردن به این باورهای و آرمان های جمعی، تحلیل عناصر زبانی و بلاغی شعر برمبنای اعتقادات و نگرش های نویسندگان و شاعران است. این تحقیق که به روش توصیفی- تحلیلی و با تکیه بر منابع کتابخانه انجام شده است، به این مسئله می اندیشد که ایدئولوژی خاص شعر آیینی را چگونه می توان با کالبدشکافی زبانی و بلاغی ردیابی کرد؟ به تعبیری دیگر کدام گزاره های بلاغی و زبانی بیشتر توانسته اند محمل القای اندیشه و نمایش ایدئولوژی خاصی باشند؟ بررسی ها نشان می دهد از نظرگاه زبانی به ترتیب واژگان نشان دار، تأکیدها و تکرارها، وجهیت افعال و بیشترین رابطه را با کلیت متن ایجاد کرده و باعث آفرینش و هدایت حوزه اندیشگانی شعر شده اند. ازحیث بلاغت نیز استعاره و تلمیح به شکل معناداری توانسته اند چندین برابر دیگر سازه های بلاغی، مواضع ایدئولوژیکی شاعران را نشان دهند.
سه کتاب درباره ویرجینیا وولف
تخیل همیشه وارونگی نیست
حوزههای تخصصی:
گذر از مرز (10)
حوزههای تخصصی:
پیدایش و رواج ادبیات فارسی در آلبانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با وجود فرسنگ ها فاصله میان دو کشور ایران و آلبانی، فرهنگ و تمدن ایرانی تأثیر چشمگیری بر فرهنگ آلبانیایی ها داشته است. تاریخ نویسان از گستره و تأثیر عمیق ادبیات فارسی و به طور کلی تمدن ایرانی در قلمرو عثمانی، بویژه در منطقه بالکان در شگفت هستند. تحقیقات نشان می دهد فرهنگ ایرانی به مثابه نرم افزاری با پشتوانه آیین اسلام بوده که به همراه سخت افزاری سپاهیان عثمانی وارد آلبانی شده است و طی پنج قرن حاکمیت عثمانیان بر این کشور، به عنوان زبان ادب و تصوف و فرهنگ با مقبولیت عمومی به پیش رفته است. شخصیت های آلبانیایی از سر عشق و علاقه، این زبان و ادبیات را معرفی و ترویج کرده اند. حتی برخی از آنان خود به این زبان شعر سروده اند یا براساس الگوی کلاسیک نگارش فارسی، به آفرینش آثار علمی، ادبی و فرهنگی به زبان آلبانیایی پرداخته اند. در این مقاله برآنیم تا چگونگی و چرایی گسترش ادبیات فارسی در کشور آلبانی را تبیین کرده و عملکرد فرهیختگان آلبانیایی را در حوزه ادب فارسی بررسی و تحلیل نماییم
مدیحه ای برای خون آشام ها
حوزههای تخصصی:
شکسته نویسی در ادبیات کودک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در ادبیات کودک اگر از کودک انتظار برود که علاوه بر یادگیری زبان معیار با گویش محاوره ای و واژگان شکسته هم روبه رو شود، دچار نوعی دوگانگی خواهد شد. پیشنهادهای مقاله برای حل این دوگانگی عبارتند از: اول: تاکید بر راه حل محمود کیانوش یعنی استفاده از «نحو شکسته» به جای «واژه های شکسته». دوم: انتخاب واژه ها از میان مترادف ها نه فقط متناسب با فهم مخاطب بلکه متناسب با لذت آن ها از خواندن داستان. سوم: توجه به جغرافیا و عرف زبانی منطقه ی خاصی که متن در آن جریان دارد. چهارم: توجه به این نکته که واژه های سالم بدون نیاز به شکسته شدن، خود در موقعیت و فضای داستانی در ذهن مخاطب می شکنند. پنجم: گزینش واژه هایی که در عین سالم بودن، در گفت و گوهای اغلب مردم به کار می روند. ششم: توجه به واژه هایی که در ادبیات رسمی و حتی کهن وجود دارند اما در عین حال در محاورات مردم جاری اند. هفتم: بهره گیری از ضمایر ملکی متصل و حذف واژه هایی دست و پاگیر مانند «است» که کمک می کنند تا داستان به گویش مردم نزدیک شود. هشتم: توجه به این نکته که در داستان های تاریخی شکستن واژه ها ممکن است فضای گفت و گو را لوث کند. نهم: اگر به هر علتی تصمیم به شکستن واژه گرفتیم، بهتر است در این کار زیاده روی نکنیم. دهم: توجه به استثناهاست. در مواردی که سالم نویسی تصنعی جلوه می کند بهتر است واژه به شکل شکسته آورده شود. در پایان مدل «کاهش تعداد هجا»ی علی صلح جو نقد و مدل «نثر طبیعی» پیشنهاد شدده است. بر اساس این مدل، تعیین چیستی و چندوچون محاوره با قاعده میسر نیست. برای تعیین محاوره «خود نویسنده و منطق داستانش» ملاک اصلی هستند. پارادایم پژوهش کیفی با رویکرد تفسیری و شیوه ی داده کاوی قیاسی استقرایی و روش گردآوری منابع کتابخانه ای است.
بررسی واحدهای روایی داستان یوسف در چهار متن تفسیری کهن فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن شناسی ادب فارسی سال یازدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳ (پیاپی ۴۳)
97 - 114
حوزههای تخصصی:
داستان یوسف یکی از معروف ترین داستان های قرآنی است که همیشه مفسران به آن توجه داشته اند. در این تفسیرها، افزون بر آنچه در قرآن در جایگاه متن اصلی آمده، مواردی تکرار شده است که از الگوی روایی ویژه ای پیروی می کند و به نظر می رسد با ساختار کلی داستان های ایرانی، به ویژه روایات عرفانی ایرانی متفاوت است؛ البته این تفاوت از نظرها به دور مانده است. ساختارگرایی برای بررسی این تفاوت ها رویکردی مناسب است؛ زیرا با این رویکرد، روایات از منظری کلی بررسی می شود و پس از آن می توان به این ساختارها از دیدگاه های مختلف توجه داشت. نویسنده در این مقاله ساختار داستان یوسف را در این متون تفسیری بررسی می کند: ترجمه تفسیر طبری (گروهی از نویسندگان)، قصه یوسف (احمد بن محمد زید طوسی)، کشف الاسرار و عد ه الابرار (رشیدالدین میبدی) و روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن (ابوالفتوح رازی). نویسنده برای این پژوهش به تحلیل پیرنگ و بررسی توالی های این داستان در کتاب های نامبرده توجه دارد و پس از آن نیز به بررسی نقش مایه های مختلف و مشابه می پردازد و الگویی کلی از آن استخراج می کند. برپایه بررسی ها می توان دریافت که برداشت نویسندگان تفاسیر از عصمت یوسف، مهم ترین وجه تفاوت روایات آنهاست. در دو متن به یوسف لغزش هایی نسبت داده شده است؛ اما این لغزش ها در متون دیگر به شکلی نادیده گرفته یا توجیه می شود؛ این تفاوت ها معنادار است و به تفاوت روایات، با وجود استفاده از یک منبع، می انجامد. همچنین می توان 19 رویداد هسته ای مستخرج در این مقاله را به شیوه تودوروف کاهش داد و به چهار واحد روایی بنیادین رسید. به نظر می رسد این الگوی کلی بر بسیاری از قصه های قرآنی و تفسیرهای آن انطباق پذیر باشد.
کاربرد ادبی و هنری حرف «الف» در اشعار شاعران سبک خراسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی بهار ۱۳۹۸ شماره ۷۹
76 - 55
حوزههای تخصصی:
«آ»، «الف»، «ا» و «ء (همزه)»اولین حرف الفبای زبان فارسی و عربی و نخستین حرف از حروف جمَّل و ابجد است. حرف «الف» در مقایسه با دیگر حروف الفبای فارسی، در ساخت تعابیر، ترکیب ها و مضامین ظریف ادب پارسی به کار می رود و یکی از پُرکاربردترین آن ها به شمار می رود. با بررسی کاربرد ادبی و هنری حرف الف در اشعار شاعران سبک خراسانی معلوم شد که در بیشتر اشعار این سبک، حرف الف مظهر و نشانه تنهایی، تجرّد، تفرّد، ذات خداوند، صداقت، پاکی، پیشوایی، صدرنشینی، قد موزون، استوار و رعنا، سرافرازی، لاغری، ضعف، استقامت، سرکشی، زبان داری، خاموشی، دوزبانی، فقر، گدایی، عدم، عریانی، شادابی، اولین آفرینش، خُردی و... است و در تشبیه نیز خار، هلال ماه نو، عصا، قلم، انگشت، سرو، کمر باریک و... را به الف مانند کرده اند. با توجه به شواهد شعری ارائه شده در این تحقیق، می توان گفت که در سبک خراسانی، همانند دیگر سبک های ادبی، شاعران با عنایت به شکل، حالت و ویژگی حروف، به ویژه حرف الف، مضمون های بکری ساخته اند و با خَلق ترکیبات، عبارات، تعابیر و تصاویر نغز، از شکل، حالت و ویژگی های حرف الف به نحوی مطلوب بهره برده اند. بر اساس یافته های این تحقیق، انوری در میان شاعران سبک خراسانی، بیش از دیگر شاعران هم سبک خود به تصویرآفرینی، خَلق مضامین نغز و ترکیبات ادبی و هنری از شکل و حالت الف توجه داشته است. تصاویر و تعابیر برساخته از حرف الف در اشعار انوری، از بهترین و لطیف ترین تصاویر هنری الف در این سبک شمرده می شود. ناصرخسرو نیز بعد از انوری از شاعران پرکار در این عرصه است، هرچند لطافت و ظرافت تعابیر، ترکیبات و تصاویر برساخته ناصرخسرو به لطافت کلام انوری نمی رسد، اما ارزش ادبی و هنری بالایی در جای خود دارد. سوزنی سمرقندی، امیر معزی، قطران تبریزی و منصور حلاج و... که در متن مقاله به همراه شواهد شعری به آن ها اشاره کرده ایم، به خَلق تصاویر، تعابیر و ترکیبات هنری و ادبی، هرچند به تعداد بسیار کم و انگشت شمار توجه نشان داده اند.
استعاره بازی و فراداستان در رمان «بازی آخر بانو»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
استعاره بازی به مثابه درک صور متفاوت انواع زندگی همچون بازی هایی که فقدان یک سنجه فراگیر امکان داوری و تعیین درست و نادرست از میان آنها را منتفی می سازد، در تبیین نسبیت باوری و عدم قطعیّت به عرصه فلسفه پست مدرن نیز راه یافته است. از طرف دیگر میان رمان پست مدرن و پسامدرنیسم به عنوان فلسفه ای که وضعیت و زمینه ظهور چنین رمان هایی را توضیح می دهد، تناسب و سازواری وجود دارد. بلقیس سلیمانی، رمان «بازی آخر بانو» را با استفاده از سبک فراداستان به یک رمان پسامدرن تبدیل کرده و آن را بر اساس استعاره بازی پردازش نموده است. این مقاله با به کارگیری شیوه توصیفی- تحلیلی و استفاده از تکنیک تحلیل محتوا در بررسی داده ها، به این نتیجه رسیده است که پردازش رمان «بازی آخر بانو» بر اساس استعاره بازی در تلفیق با سبک فراداستانی آن، الزامات رمان پست مدرنیستی؛ نظیر انکار حقیقت، عدم قطعیت، مخدوش بودن مرز میان واقعیت و داستان و ارائه عامدانه پروسه نگارش رمان را در خود بازتاب داده است. هم چنین گنجاندن فصلی تحت عنوان «ضمایم» به عنوان تمهیدی برای فراداستانی کردن اثر در پایان این رمان، از آن رو تازگی دارد که روال معمول در سایر فراداستان ها آشکار کردن جنبه فراداستانی آنها در آغاز و در خلال آنها است. زوال واقع نماییِ کلیت وقایعِ داستان در سایه این تمهید پایانی و بر اثر مواجهه یکباره خواننده با آن، موجب تأثیر ذهنی بیشتر و پررنگ تر شدن وجه آشنایی زدایانه این رمان شده است.
Le Réalisme Fantastique Comme l’Expression de l’Anomie Sociale dans Le Passe-Muraille de Marcel Aymé(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Résumé— Marcel Aymé (1928-1955) est un moraliste ironique à la manière de la Jean De la Fontaine, de sorte qu’il mobilise les moyens du récit symbolique et du réalisme fantastique au service d’une observation narquoise des conséquences de la 1ère guerre mondiale. Etant donné que l’anomie est une notion qui met en lumière l’absence de normes et de règles dans une société, à cet égard, Le Passe-muraille comprend dix nouvelles marquées par l’irruption du merveilleux dans l’univers quotidien. En appliquant l’approche sociocritique proposée par Zima, nous essayerons de donner un panorama sur le phénomène de l’anomie. Notre objectif sera de savoir comment le réalisme fantastique à travers les choses et les hommes peut être considéré comme un phénomène anomique dans un monde anarchique? On essayera de montrer l’anomie du temps qui est marquée non seulement par les crises économique et sociale mais aussi par le spectacle des valeurs dégradées. Pourquoi l’homme du XXème siècle est-il représenté comme un être exposé à l’aliénation ?
وقتی شعر مثل پیتزا کش می آید (نقدی بر مجموعه شعر یک بستنی و پنج زبان سروده ی عباس تربن)
حوزههای تخصصی:
درنگی بر درنگ نامه محمد کاظم کاظمی
منبع:
پاییز ۱۳۸۵ شماره ۴۹
حوزههای تخصصی:
ایران شناسی: پاره های ایران شناسی
منبع:
حافظ دی ۱۳۸۸ شماره ۶۵
حوزههای تخصصی:
بررسی باورهای عامیانه و اساطیری در روایتی نقّالی از داستان رستم و اسفندیار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
داستان رستم و اسفندیار یکی از داستان های زیبا و دلکش شاهنامه است که در میان عامه ی مردم نیز بازتاب گسترده ای داشته است. این تراژدی از دیرباز در نواحی مختلف ایران رواج داشته و گاه دچار دگرگونی ها و تحریف هایی نیز شده است. یکی از مناطقی که این داستان از دیرباز در آن رواج داشته است، منطقه ی کهن کوهمره سرخی است. این داستان نیز مانند بسیاری دیگر از روایت ها از ذهن و خاطر مردم این دیار فراموش شده است و تنها به وسیله ی مسن ترین و معروف ترین نقّال این منطقه- علی حسین عالی نژاد، آخرین بازمانده ی نقّالان و راویان منطقه- روایت می شود. روایت نقّالی داستان رستم و اسفندیار در این منطقه، آمیزشی از حماسه و باورهای عامیانه و اساطیری بومیان منطقه است. بررسی های نگارنده در روایت-های حماسی موجود در این منطقه و به ویژه روایت اخیر نشان دهنده ی این نکته است که نقالان و راویان کوشیده اند با وارد کردن باورها و عناصر بومی و اساطیری رایج در میان مردم، پذیرش این روایت ها را برای همگان بیشتر کنند. واکاوی آن افزون ب داستان رستم و اسفندیار یکی از داستان های زیبا و دل کش شاهنامه است که در میان عامه مردم نیز بازتاب گسترده ای داشته است. این تراژدی از دیرباز در نواحی مختلف ایران رواج داشته و گاه دچار دگرگونی ها و تحریف هایی نیز شده است. یکی از مناطقی که این داستان از دیرباز در آن رواج داشته است، منطقه کهن کوهمره سرخی است. این داستان نیز مانند بسیاری دیگر از روایت ها از ذهن و خاطر مردم این دیار فراموش شده است و تنها به وسیله مسن ترین و معروف ترین نقّال این منطقه، علی حسین عالی نژاد، آخرین بازمانده نقّالان و راویان منطقه، روایت می شود. روایت نقّالی داستان رستم و اسفندی ار در این منطقه، آمیزشی از حماسه و ب اورهای عامیانه و اساطیری ب ومیان منطقه است. بررسی های نگارنده در روایت های حماسی موجود در این منطقه و بویژه روایت اخیر نشان دهنده این نکته است که نقالان و راویان کوشیده اند با وارد کردن باورها و عناصر بومی و اساطیری رایج در میان مردم، پذیرش این روایت ها را ب رای همگان بیش تر کنند. واکاوی آن افزون بر ثبت روایتی که پیش از این در هیچ مأخذی ثبت و بررسی نشده است، بخشی از ب اورهای اساطیری مردم این منطقه را نش ان می دهد. یافته های این پژوهش در بخش های زیر آمده است: الف)- خلاصه روایت نقالی؛ ب)- بررسی و تحلیل روایت در چند بخش: 1- تولد اسفندیار؛ 2- اسطوره باروری؛ 3- ایزدان شهید شونده؛ 4- باور به اجنه. ر ثبت روایتی که پیش از این در هیچ مأخذی ثبت و بررسی نشده است، بخشی از باورهای اساطیری مردم این منطقه را نشان می دهد. یافته های این پژوهش در بخش های زیر آمده است: الف)- خلاصه ی روایت نقالی؛ ب)- بررسی و تحلیل روایت در چند بخش: 1- تولد اسفندیار؛ 2- اسطوره ی باروری؛ 3- ایزدان شهید شونده؛ 4- باور به اجنه.