فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۰۱ تا ۱۲۰ مورد از کل ۵۱٬۲۰۵ مورد.
حوزه های تخصصی:
در این مقاله که به شیوه توصیفی و تحلیلی نگاشته شده است، مطابق نظریه ریخت شناسی پراپ، به تحلیل و مقایسه ساختار روایی 13منظومه عاشقانه رمزی و تمثیلی پرداخته شده است. این منظومه ها ورای ظاهر عاشقانه و روایی، به سبب بن مایه های رمزی، تمثیلی و عرفانی در میان منظومه های عاشقانه ادبیات فارسی، ساختاری متمایز دارند. نتایج حاصل از پژوهش، پس از تجزیه و تحلیل منظومه ها بر اساس الگوی روایی پراپ و همچنین کشف پیوند بینامتنی مشترک میان آن ها، بیانگر این است که منظومه ها از لحاظ ساختار، کارکرد، شخصیّت، مشابه و نزدیک به هم هستند و از قراردادهای تقریباً یکسانی پیروی می کنند. این منظومه ها بر مبنای 19 کارکرد اصلی و چهار تیپ شخصیّتی(قهرمان، شاهزاده خانم، یاریگر و شریر) بنا نهاده شده اند. طرح کلی روایت در منظومه ها، گویای ساختار روایی مشابه آن ها است که به صورت تغییر وضعیت از حالت متعادل و بازگشت دوباره به حالت تعادل است. بر این اساس با توجّه به نحوه به هم ریختن تعادل و حرکت آفرینی در صحنه آغازین قصه ها، دو الگوی کلی برای ساختار روایی داستان ها وجود دارد: 1.حرکت آفرینی بر اساس نیاز 2. حرکت آفرینی بر اساس نیاز و شرارت شریر.
حضور فرشتگان در شعر حافظ و امام خمینی با رویکرد بینامتنیت قرآنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادب فارسی دانشگاه آزاد سنندج سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۵
154 - 176
حوزه های تخصصی:
فرشتگان موجوداتی نامحسوس هستند که خداوند آنان را خلق کرده تا در راسته فرامین وی انجام وظیفه نمایند. سویی دیگر بینامتنیت قرار دارد که روش همگرایی متون با توجّه به اثرپذیری از متون قبل و تأثیرگذاری بر متون بعد است. پژوهش حاضر، پژوهشی کیفی با روش توصیفی- تحلیلی بر اساس منابع کتابخانه ای و با هدف بررسی حضور فرشتگان در شعر حافظ شیرازی و امام خمینی با تکیه بر بینامتنیت قرآنی تدوین گردیده است. حافظ و امام خمینی هر دو دارای گرایش هایی عرفانی بوده و با عنایت به اینکه ایشان آشنایی کامل به کلام حق داشته اند، بنابراین مضمون غالب اشعار این دو بر مبنای عرفان است. فرشتگان به عنوان مجریان اوامر خداوند که بیشتر از هویت تکوینی برخوردار هستند به خوبی مورد توجه حافظ و امام خمینی قرار گرفته اند. ایشان به طیف گسترده ای از فعالیت های فرشتگان اشاره کرده اند؛ هم جوانب رحمت، هم جوانب غضب و هم بینابین که بسته به واکنش به رفتار انسان، مورد توجه بوده است.
نگاهی به کنایه «گربه در انبان داشتن» و دیگر کاربردهای بلاغی «گربه در انبان»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های دستوری و بلاغی سال ۱۳بهار و تابستان ۱۴۰۲شماره ۲۳
224 - 237
حوزه های تخصصی:
کنایات بر اساس وقایع عادی زندگی مردم هر عصر شکل می گیرند؛ از این رو کنایه ای که در زمانی خاص کاربرد داشته است، می تواند بعدها ابهام آمیز شود. بسیاری از کنایه هایی که در متون کلاسیک ادب فارسی به کار رفته است و دریافت مفهوم آن ها به راحتی امکان پذیر نیست، قطعاً در زمان خود برای مخاطب آشنا بوده اند. کنایه «گربه در انبان داشتن» نیز از همین دست است که به نظر می رسد به دلیل کمتر دیده شدنِ رفتار مربوط به آن، مفهوم آن به طور دقیق درک نشده است. معانی ارائه شده برای این کنایه در فرهنگ های عمومی و تخصصی فارسی، بیشتر حول محور «مکر و حیله» می چرخد. سیدجعفر شهیدی نیز در شرح لغات و مشکلات دیوان انوری همین معنا را برای آن ذکر کرده است؛ در حالی که بررسی دقیق بیت هایی که این عبارت در آنها به کار رفته است، نشان می دهد که معنای ارائ ه شده برای عبارت مذکور درست نیست. نکته دیگر اینکه «گربه در انبان»، علاوه بر کنایه، در آثار سخنوران فارسی به صورت دو عنصر بلاغیِ تشبیه و استعاره هم به کار رفته است. در مقاله حاضر ضمن توضیح کنایه مذکور و خاستگاه احتمالی پدید آمدن آن، با استفاده از قرائن درون متنی و نیز شواهدی از شعر فارسی، می کوشیم هم معنای درست آن را ارائه کنیم و هم دیگر کاربردهای بلاغی عبارت «گربه در انبان» را نشان دهیم. بر این اساس معنای این عبارت در هر سه شکل بلاغی آن، حول محور «ایجاب یا سلب قدرت و توانمندی» می چرخد.
طنز موقعیت چشمه دیگری از نبوغ حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
طبیعی ترین نوع طنز، طنز رفتاری است که بدون هیچ گونه هنرنمایی های ادبی و زبانی، موجب طیبت و تعجب و حیرت می شود. حافظ برخلاف شاعران هم عصر خود در اواخر ایلخانیان و عهد تیموریان که تنها به بازی های زبانی و صناعت های ادبی در شعر اهمیت می دادند، دو عنصر صورت و محتوا را به طور هم زمان در کانون تمرکز خود قرار می دهد. به این سبب طنز های موقعیتی در اشعار او بیشتر از طنزهای ادبی است. حافظ معمولاً به جای انتقاد از سیاست حکومت ها، رفتارهای بی هنجار حکومتیان و طرف داران آن ها را که اغلب درآمیخته با تزویر و ریا است به طور صریح به تصویر می کشد تا از تقابل و تعارض آن ها با رفتارهای منطقی و متعارف انسانی، موقعیت های تمسخرآمیز و مضحک پدید آورد. یا آن که رفتارهای ریاکارانه را در برابر رفتارهای شفاف عرفی قرار می دهد تا از این طریق موقعیت های تقابل دار و طنزآمیز بیافریند. برخی از گونه های طنز موقعیت در اشعار حافظ عبارت اند از: صراحت گویی، خودزنی/ تظاهر به فسق و دگراندیشی، وارونه کاری/ وارونه گویی، تناقض گویی و تقابل آفرینی، تکبر و طلب کاری، طنز تراژیک، اغراق و مبالغه، خودکم بینی، دلیل آوری توجیه گرانه، شوخ طبعی. در این مقاله فقط سه گونه نخست را به بررسی گذاشته ایم.
گونه های مختلف ترانه های عامیانه و شادمانه سرایی در شعر شاعران جنوب(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
بشر از گذشته های دور، چه در لحظه های تنهایی و چه در مراسمی مانند جشن های مذهبی، شکار و جنگ ها، همیشه ترانه هایی را زمزمه می کرده است. این ترانه های عامیانه از آغاز تاکنون با نام های متفاوتی معرفی شده اند. ترانه های عامیانه، ریشه در فرهنگ و آداب و رسوم یک ملت دارد. مردم با این ترانه ها زیسته اند و شادی و اندوه خود را با آن ابراز نموده اند. با آن ها اعتراض و شکوه و شکایت خود را نشان داده اند. دراین بین، فرهنگ مردم دشتی و مناطق دیگر استان بوشهر مورد توجه این نوشتار است. در این نوشتار با رویکرد متن شناسی و تحلیل درونی و کارکردهای فرهنگی- اجتماعی، این گونه های ادبی بررسی و واکاوی شده است. ترانه های عامیانه ای؛ همچون گل گلی، گل سوسنی، سوز سوز، زینو زینو و... مواد اصلی این تحقیق را تشکیل می دهد. در بررسی ملودی های این آوازها، به مؤلفه ها و سایر ویژگی های هرکدام از آن ها اشاره شده، هم چنین به بررسی ادبیات و ابیات متناظر با هر کاربرد پرداخته شده است. با توجه به گوناگونی مقام ها، ترانه ها و نغمات، می توان به این نتیجه رسید که موسیقی و بومی سروده های شهرستان دشتی ازنظر کیفیت و کمیت، منحصربه فرد است و در ایران جایگاه ویژه ای دارد و با توجه به صنعتی شدن شهرها و نیز با درگذشت راویان موسیقی اقوام، رفته رفته موسیقی این اقوام نیز رو به نابودی و یا فراموشی می رود. با بررسی و توضیح ساختار موسیقایی از موسیقی اقوام، سعی در حفظ و نگهداری، همچنین شناساندن این موسیقی به دیگر فرهنگ ها، خواهد شد.
بررسی واژگان غیرمستعمل امروزی در اشعار رودکی
منبع:
مطالعات زبان فارسی (شفای دل) سال ۶ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱۳
73 - 94
حوزه های تخصصی:
واژگان زبان بنا به فراخور زمان، پدیدار می شوند، رشد می یابند و در طی دوران دچار تحولات و تغییراتی می گردند. گاهی به زبان دیگر منتقل می گردند و ظاهری نو با معنای نو می یابند یا به دست زوال گذر زمان سپرده می شوند. از این رو یکی از شیوه های آشنایی با آداب، رسوم و سنت های اقوام و قبیله های گذشته، بررسی آثار ادبی بزرگانی است که از آن روزگاران به یادگار مانده است. در واقع زبان بهترین نمودار شناخت چگونگی فرهنگی، اقتصادی، دینی و دیگر مظاهر اجتماعی یک ملت است. در این میان دیوان رودکی نیز به عنوان اثری ماندگار، تکه هایی از تاریخ دوران سامانیان را در خود دارد. از این رو ضمن تحقیقی کتابخانه ای، به بررسی واژگان مرده زبان فارسی در دیوان اشعار رودکی پرداخته ایم. آنچه از این تحقیق دریافت می شود، این است که اسامی و پس از آن فعل ها، بیشترین واژگان متروک در آثار این شاعر بزرگ بوده است و بسیاری از فعل های ساده با فعل های مرکب جانشین شده اند. همچنین به کارگیری واژ گان دارای ارتباط مستقیمی با نحوه زندگی و تلقی مردم از واژه مورد استفاده بوده است.
پیشینه، سیر دگرگونی و کاربرد یک ضرب المثل: «مثل چنبر دف حلقه به گوش»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال ۱۱ خرداد و تیر ۱۴۰۲ شماره ۵۰
۱۷۳-۱۳۹
حوزه های تخصصی:
یکی از نمودهای هر فرهنگی ادبیات عامیانه آن است و یکی از کهن ترین نمونه های ادبیات عامیانه، مَثل است. مَثل ها دربردارنده تفکرات، جهان بینی و آداب ورسوم هرقوم و ملتی هستند. ریشه پیدایش آنان به طور قطع معلوم نیست، اما مردمان در طول زمان مَثَلی را که محصول یک واقعه، افسانه، اسطوره، شعر و... است برمی گزینند و مطابق با ذوق و پسند خود آن را دگرگون می سازند. «مثل چنبر دف حلقه به گوش» از ضرب المَثل هایی است که در کتاب های مربوط به امثال ضبط شده و در این پژوهش به دنبال پیشینه، سیر دگرگونی و کاربرد آن هستیم. با روش توصیفی تحلیلی و کاربست مطالعات کتابخانه ای ابتدا زمینه های پیدایش مَثل را بررسی کردیم و سپس پیشینه آن را کاویدیم و پس از آن سیر کاربردش را در متون گوناگون تا عصر حاضر جست وجوکردیم و درنهایت دریافتیم که پیشینه این مَثل حداقل به سده ششم هجری بازمی گردد و در متون شعر بروز یافته است. گمان است که تا سده ششم مَثَلی رایج بوده که به شعر شاعران این سده وارد شده و یا از شعر شاعران این دوره خصوصاً خاقانی شروانی به ادبیات عامیانه آمده و غالباً بر مضمون بنده و خدوم بودن دف، در جایگاه لفظ مستعار تکیه داشته و رفته رفته با دگردیسی شرایط اجتماعی در عصر حاضر و تغییر نگاه عمومی نسبت به موسیقی و ساز دف به سوی ورافتادگی پیش رفته است.
بررسی بدیع لفظی در دیوان فدایی مازندرانی
حوزه های تخصصی:
بدیع دانشی است که با آن زیبایی سخن آشکار می شود. علم آرایش کلام است که زبان معمولی را با صنایع و عناصر زیبایی آفرین به شعر تبدیل می کند و به گفته بزرگان بلاغت، علم بدیع، زیوری است که سخن را بدان می آرایند. اشعار مذهبی و عاشورایی نیز سرشار از صنایع بدیعی و آرایه های زیبایی شناسانه هستند. یکی از شاعران مذهبی سرای عهد قاجار، فدایی مازندرانی است که اشعار وی دارای ظرفیت های زیباشناسانه بدیعی از نوع لفظی و معنوی است. این مقاله به روش کتابخانه ای، به بررسی منظومه فدایی مازندرانی از این منظر پرداخته است و داده های کمی و کیفی حاصل از واکاوی عوامل زیبایی آفرین بدیعی شعر این شاعر را به شکل توصیفی تحلیلی ارائه کرده است. جامعه آماری پژوهش، دیوان فدایی مازندرانی و نمونه آماری، مقتلِ چهارم این اثر است. نتایج حاصل از این پژوهش حاکی از آن است که از میان عناصر بدیع لفظی، از شیوه موازنه بیشتر از ترصیع بهره گرفته شده است. در صنعت جناس، تنوع جناس ها به خوبی مشاهده می شود و در بحث تکرار، گونه های مختلف این صنعت به تناسب مضمون و محتوای شعر استفاده شده است.
تحلیل تطبیقی ساختار دیباچه های کتب تاریخ و تذکره های عصر صفوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نثرپژوهی ادب فارسی دوره ۲۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵۴
109 - 138
حوزه های تخصصی:
دیباچه دروازه ورود خواننده و نویسنده به متن اصلی است. سنّت دیباچه نویسی در سده های چهارم و پنجم هجری رونق گرفت و در دوره تیموری به نقطه اوج و اعتلای خود رسید. دیباچه نویسی در دوره صفوی نیز ادامه یافت و با نوآوری ها و دگرگونی هایی همراه بوده است. تاریخ نگاری و تذکره نویسی دو زمینه ای است که در عصر صفوی توجّه ویژه ای به آن ها شده است. در این جستار، ساختار دیباچه-های متون منثور عصر صفوی و ارکان تشکیل دهنده آن ها با تکیه بر کتاب های تاریخ و تذکره ها به روش تحلیلی توصیفی بررسی و نقاط اشتراک و افتراق آن ها تبیین شده است. یافته های تحقیق حکایت از آن دارد که هرچند نویسندگان عصر صفوی در نوشتن دیباچه ها از سنّت دیباچه نویسی در ادوار گذشته تبعیت کرده اند، امّا ساختار دیباچه های متون مورد بررسی با تغییراتی همراه بوده است. نعت و منقبت اهل بیت (ع) بخصوص مدح حضرت علی (ع) و رساندن نسب ممدوح به امامان معصوم به دلیل رواج مذهب تشیّع در عصر صفوی، از اختصاصات دیباچه های متون منثور این دوره است. مورّخان و تذکره نویسان در نگارش حمد و ثنای الهی، نعت و منقبت پیامبر (ص)، فصل الخطاب، معرّفی نویسنده، سبب تألیف کتاب، تأکید بر اهمّیت موضوع کتاب تقریباً عملکرد یکسانی داشته اند؛ امّا در پرداختن به ستایش مُهدَی الیه (اهداشونده)، نعت و منقبت اهل بیت (ع)، تاریخ تألیف و وجه تسمیه کتاب، ذکر منابع اثر و خاتمه دیباچه متفاوت عمل کرده اند. همچنین در پردازش مطالب تذکره نویسان نسبت به مورّخان به تفصیل سخن رانده و بیانی ادیبانه تر داشته اند.
مسئله تاریخ سرایش اشعار نیما(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۹۲
191 - 211
حوزه های تخصصی:
اکنون در سال 1402 جایگاه نیما یوشیج به عنوان پدر شعر نو فارسی تثبیت شده به نظر می رسد اما در دهه های گذشته جدل های درازدامنی بر سر مسئله تحول شعر فارسی و اینکه چه کسی پیشوا و پیشرو این تحول بوده، جریان داشته است. یکی از این جدل ها به ادعای دستکاری نیما در تاریخ سرایش اشعارش مربوط می شود که در زمان حیات نیما آغاز شده بود و در سال های اخیر مجدداً مطرح شد و هیاهوی زیادی برپا کرد. شاعران و منتقدانی از دو جبهه مختلف این ادعا را مطرح کرده اند: نخست کسانی که در گسست از سنت از نیما تندروتر بودند و نیما را نه شاعری انقلابی که یک اصلاح گر می شمردند و دوم کسانی که نیما را بیش از حد تندرو می شمردند و خود هوادار نوعی تجدد محافظه کارتر یا میانه روانه تر بودند. در این نوشته به تاریخچه این ادعا می پردازیم و قوت شواهد آن را بررسی می کنیم. در جریان این بررسی به نکته مهمی درباره تاریخ گذاری اشعار نیما پی می بریم. نیما گاهی طرح اولیه شعر را به صورت منثور می نوشته و پای آن تاریخ می گذاشته و بعد از بازنویسی شعر به صورت منظوم نیز تاریخ اصلی را پای شعر حفظ می کرده است. احتمالاً همین امر باعث شده که عده ای نتیجه بگیرند نیما تاریخ شعر «غراب» را جعل کرده است. در نهایت نتیجه می گیریم هیچ یک از ادعاهایی که درباره دست کاری تاریخ اشعار نیما مطرح شده اند پیامد مهمی برای تاریخ شعر نو ندارند.
بررسی توازن آوایی و همگونی لحن کلام در سور حوامیم، از رهگذر سبک شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
موسیقی درونی که یکی از شاخه های سبک شناسی آوایی و از شاخصه های نوین متون ادبی است، در پی پیوند و اتصال میان شکل و محتوای کلام پدید آمده و احساس شعفی خاص در نهاد انسان ایجاد می کند. یکی از وجوه این شاخصه ادبی، لحن و آهنگ کلام است که از جلوه های متعددِ موسیقی کلام به شمار آمده و شامل کیفیت تلفظ و خصوصیت گفتاری است که گوینده با بهره گیری از آن، در انتقال پیام و تأثیرگذاری بر مخاطب بهره می جوید. در این میان، قرآن، با بهره گیری کامل از زبان موسیقی و شاخصه مذکور آن، تأثیر معنا بر مخاطب را دو چندان نموده است؛ به گونه ای که در آیاتی که بیانگر عذاب است، لحن و آهنگ کلام سریع و کوبنده و در آیات بیانگر رحمت و مغفرت و نعمت الهی، لحن آن نرم و آرام بخش است. از دیگر سو، نظر به قرابت موضوعی سوری که دارای حروف مقطعه مشابه هستند، موسیقی درونی، خاصه لحن و آهنگ کلام در این سور، با روش تحلیلی- توصیفی مورد مداقه و کاوش قرار گرفته است. نتایج تحقیق نشان می دهد که آهنگ و لحن کلام در سور هفتگانه حوامیم که در ترتیب نزول قرآن نیز در پی هم نازل شده اند، تشابهی بسیار نزدیک به هم داشته، از تناسب و هماهنگی بی نظیری برخوردار است، به گونه ای که بسامد استفاده از حروف مدّی در هر سوره، تقریباً 72%، حروف مشدّد 31% و حروف لین نیز حدوداً 6% است که تبیین گر هماهنگی بی نظیر لفظ و معنای برآمده از واج ها و واژه ها در این سور است.
تبیین جلوه های ادبیات غنایی در قصه های هزارویک شب براساس مبانی مکتب مینی مالیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال ۲۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۱
219 - 236
حوزه های تخصصی:
مینی مالیسم نتیجه تحولات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی چند دهه اخیر است که در هنرهای تجسمی و غیرتجسمی به شکل چشمگیری نمود و بروز یافته است. در حوزه ی ادبیات داستانی، پیدایش مینی مالیسم را علاوه بر تأثیر شرایط سیاسی و اجتماعی، نتیجه تلاش فرمالیست ها در جهت نوآوری و ایجاد شیوه های تازه دانسته اند با توجه به اینکه منشأ داستان کوتاه و داستانک، طبق نظر فرمالیست ها، حکایت است، حکایت های هزارویک شب به عنوان یکی از مهم ترین آثار ادبیات غنایی با برخورداری از شاخصه های گوناگون داستانی بستر مناسبی را جهت تبیین مبانی مینی مالیستی کلام فراهم می آورند. در پژوهش حاضر، با روش توصیفی تحلیلی، به بیان مراتب اجتماعی روایت های این اثر پرداخته شده است. هدف اصلی این پژوهش، بررسی و تبیین مبانی ادب غنایی در قصه های هزار ویک شب بر مبنای شاخصه های مکتب مینی مالیسم است. نتایج پژوهش بیانگر آن است که هریک از قصه ها، با ساختاری کوتاه درصدد بیان وقایعی از زندگی روزمره ی آدمیان با تکیه بر افکار، عقاید، مبانی و آداب ورسوم یک دوره است که مناسبات اجتماعی و اخلاقی آن دوره را با تکیه بر عناصر خرافی و نمادهای شناخته شده، در یک جامعه، مورد نقد و بررسی قرار می دهند. سؤال اصلی تحقیق در پژوهش حاضر این است که مکتب هنری مینی مالیسم و شاخصه های آن، چگونه بن مایه های داستان های غنایی هزارویک شب را تبیین می کنند.
بررسی و مقایسه معراج نامه مخزن الاسرار و مظهرالاسرار از منظر بلاغی، زبانی و محتوایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه متون ادبی دوره عراقی دوره ۴ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
101 - 122
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش معراج نامه پیامبر(ص) در مخزن الاسرار نظامی و مظهرالاسرار عبدی بیگ بررسی و مقایسه شده است. با توجه به تقلید و اقتباس عبدی بیگ از نظامی از طریق این مقایسه به دقایق کلام دو شاعر و هنر توصیف گری و مضمون آفرینی آن دو و نیز ظرایف و زیبایی های سخن آنها بهتر می توان پی برد. بنابراین هر دو اثر از منظر ساختار مضمونی و درون مایه، عناصر بلاغی و آفرینش های زبانی مقایسه و تحلیل شده اند. این پژوهش نشان می دهد که از نظر مضمون و درون مایه، مظهرالاسرار تحت تأثیر شیوه کلام نظامی در مخزن الاسرار است؛ از نظر بلاغی بسامد استعاره های نظامی بیشتر است و در مقابل بسامد تشبیهات عبدی بیگ نیز از نظامی بیشتر است، این مطلب نشانگر استعاره گرابودن نظامی در مقایسه با عبدی بیگ است. از نظر آفرینش های زبانی و ترکیب سازی نظامی بسیار نوآورانه تر از عبدی بیگ عمل کرده و حدود 35 ترکیب و عبارت نو آورده و این امر در مظهرالاسرار فقط 13 مورد است. دلیل این تفاوت به سبک دو شاعر برمی گردد، نظامی اغلب از نظر آفرینش های زبانی و تصویرگری از مقلدانش نوآورتر و مبدع تر است. پژوهش حاضر به شیوه توصیفی تحلیلی انجام شده و هدف، بررسی و مقایسه معراج نامه مظهرالاسرار با مخزن الاسرار در سطوح بلاغی، زبانی و محتوایی و مشخص کردن میزان تقلید و نوآوری عبدی بیگ است، همچنین تأثیرگذاری نظامی بر عبدی بیگ و جایگاه کلام و هنر این شاعر مقلد بهتر مشخص می شود.
بررسی و تحلیل مشرب عرفانی ابن خفیف شیرازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۲ شماره ۳۲
9 - 49
حوزه های تخصصی:
ابوعبدالله محمد بن خفیف شیرازی، بنیان گذار سلسله عرفانی خفیفیّه، از شخصیت های جریان ساز و اثرگذار در تاریخ تصوف اسلامی است. باوجود نقش مؤثر این عارف در سیر تطوّر و گسترش عرفان اسلامی، تاکنون پژوهشی روشمند در باب مشرب عرفانی او صورت نگرفته است. هدف این پژوهش که به روش توصیفی- تحلیلی انجام شده، شناخت مشرب عرفانی ابن خفیف است که از طریق پاسخ به این سؤالات محقق می شود: مبدأ و مقصد سلوک در طریقه ابن خفیف کجاست و منازل دیگر در این بین به چه ترتیبی قرار گرفته اند؟ کدام یک از منازل در سیر استکمالی سالک اهمیت بیشتری دارند؟ توانایی های لازم برای جذب دستاوردهای هر منزل چیست و چه آدابی برای کسب آن ها لازم است؟ در آثار و اقوال شیخ عقیده روشنی در پاسخ به این سؤالات یافت نشد؛ اما اهمّ برون داد بر اساس قرائن و شواهد بدین قرار است: مبدأ سلوک، ارادت و مقصد، معرفتِ حق است. میان مبدأ و مقصد منازلی وجود دارد که برخی در شمار احوال عرفانی بوده و از دیدگاه ابن خفیف مقدّم بر مقامات قرار دارند. ترجیح منزل صحو بر سکر موجب توجه کمتر به مبحث بسط، طرب، شطح و سماع و اهمیت بیشتر منازل فقر، زهد، خوف و حزن و همچنین مقدّم داشتن حضور بر غیبت شده است. در طریقه ابن خفیف، منزل فقر اهمیت ویژه ای دارد و ترجیح فقر بر غنا از دیگر شاخصه های مشرب عرفانی اوست. ساختار مشربِ عرفانی شیخ، بر پایه تعالیم جنید بغدادی بنا شده؛ اما از آموزه های عرفانی بایزید نیز اثر پذیرفته و در فارس رواج یافته است.
رمان تاریخی فارسی و اجتماع ملی در عصر مشروطه: پیوند دین و هویت ملی در رمان شمس و طغرا
منبع:
اجتماعیات در ادب فارسی سال ۲ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
70 - 87
حوزه های تخصصی:
بررسی مناسبات برون متنی در تحلیل رمان فارسی از مواردی است که به شناخت بیش تر جامعه ایرانی کمک می رساند. با توجه به اهمیت مسئله هویت ملی در جهان امروز و به ویژه در ایران معاصر و همچنین با توجه به اهمیّت دین در جامعه ایرانی، در این پژوهش، رمان سه جلدی شمس و طغرا نوشته میرزا محمد باقر خسروی از نویسندگان دوره مشروطه از جهت ارتباط دین و هویت ملی در کانون بررسی قرار گرفته است. روش مورد استفاده این پژوهش تحلیل محتوای جهت دار با استفاده از رویکرد تاریخی تلفیقی به هویت ملی بوده است. تحلیل این رمان، که زمان رویدادهای آن سده ششم هجری است، در نهایت نشان می دهد که رویکرد دین محور به هویت ملی در آن غالب است. البته، در این رویکرد دین محور عمدتاً با نگاه فراملی مواجه هستیم اما هیچ تضاد و تقابلی میان اسلام و ایران دیده نمی شود و در این رمان، دین اسلام و ایران کاملاً سازگار هستند.
شیوه های انتقال فرّه و ارتباط آن با فرزندکشی گشتاسب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۲۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۵۶
85 - 102
حوزه های تخصصی:
یکی از بحث برانگیزترین کارهای پادشاهان در شاهنامه سعی گشتاسب در کشتن اسفندیار است. عموماً، علاقه گشتاسب را به پادشاهی، علّت این عمل او ذکر می کنند و در شاهنامه نیز از زبان پشوتن، به این موضوع اشاره شده است. اما در این باره باید به چند نکته توجّه داشت: نخست این که پشوتن فرزند اول گشتاسب است و باید ولی عهد او باشد؛ اما مدّعی حکومت نیست؛ دیگر این که گشتاسب بعدها، حکومت را به بهمن انتقال می دهد. از سوی دیگر، نمونه هایی از تلاش برای انتقال حکومت به نوه در داستان های ایرانی و دیگر حماسه های جهان دیده می شود و می توان آن را الگویی هند و اروپایی دانست. همچنین، در باورهای ایرانی، یکی از واسطه های انتقال فرّه دختران هستند. در این مقاله، سعی شده با بررسی این موضوع ها، به علّت تلاش گشتاسب در کشتن اسفندیار پرداخته شود. بر اساس تحلیل ها، می توان گفت تلاش گشتاسب در کشتن پسر، طرحی تکرار شونده است که به موجب آن، انتقال پادشاهی را به نوه نوعی انتقال قدرتمند پادشاهی می دانستند. همچنین، با توجّه به شکل انتقال فرّه به واسطه دختران، می توان گفت فره گشتاسب به همای می رسد و بهمن از طریق مادر وارث آن فرّه می شود. گشتاسب نیز به دلیل فاقد فرّه بودن اسفندیار، سعی دارد به گونه ای رفتار کند تا حکومت به او نرسد
سیندخت کابلی: خرد ورزی و تدبیر زنان اسطوره ای شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های بین رشته ای ادبی سال ۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲شماره ۹
174 - 208
حوزه های تخصصی:
امروزه، در کنار دیگر منابع تاریخی، متون ادبی در عرصه ی پژوهش های تاریخی، از جای گاهی ویژه برخوردارند؛ پژوهش حاضر، بر مبنای داستان «زال و رودابه» ، که به بخش اسطوره ای شاه نامه ی فردوسی تعلق دارد، به تبیین ابعاد مختلف شخصیتی «سین دخت»، مادر «رودابه» می پردازد.از طریق مطالعه ی اسطوره ها، که یک سر در دنیای مه آلود گذشته، و سری دیگر در توجیه هستی، با بیان افسانه ای رویدادهای تاریخی دارند، می توان به مناسبات اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی جوامع، و آرمان ها و آرزوهای ملت ها در این زمینه ها پی برد.شخصیت «سیندخت» در شاه نامه، بیش از آن که به وجود واقعی زنی با این نام و مشخصات در تاریخ صحه بگذارد، حاکی از این است که در فرهنگ ایران باستان، و داستان ها و افسانه های بازمانده از آن دوران، که سینه به سینه نقل شده و در دوره های بعد، بعضا به کتابت در آمده، و به حکیم شاعری چون «فردوسی» منتقل شده است، باورمندی و احترام به توان مندی های زنان در مدیریت خانواده، تدبیر امور اجتماعی، و ایفای نقش در حل و فصل معضلات سیاسی، رفع مخاصمات، و پیش گیری از وقوع جنگ و خون ریزی ، دیدگاه رایج بوده است. پژوهش های صورت گرفته در منابع معتبر تاریخی، در خصوص جای گاه زنان در خانواده و جامعه ی ایران باستان، بر یافته های تحقیق حاضر، که بر مبنای مطالعه در شخصیت «سیندخت» در متن ادبی «شاه نامه ی فردوسی» انجام شده است، صحه می گذارد.
جلوه های رمانتیسم در داستان «اناربانو و پسرهایش» اثر گلی ترقی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال ۱۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۷
74 - 86
حوزه های تخصصی:
رمانتیسم در مفهوم خیال انگیز، افسانه ای و رؤیایی به کار می رود. این نهضت، انواع آثار ادبی، داستان های تاریخی، قصه های وحشت آور و خیالی، داستان های عشقی و همچنین شعر را وسیله بیان خود قرار می دهد. داستان «اناربانو و پسرهایش» اثر گلی ترقی است که قرابت های بسیاری با برخی از مؤلفه های مکتب رمانتیسم دارد. پژوهش پیش رو، مطالعه ای نظری است که به روش توصیفی - تحلیلی، داستان «اناربانو و پسرهایش» را بر اساس مؤلفه های مکتب رمانتیسم بررسی می کند. جامعه آماری این پژوهش، داستان «اناربانو و پسرهایش» از مجموعه «جایی دیگر» اثر گلی ترقی است. در اشاره به برخی یافته ها می توان گفت که فردیت شخصیت اصلی داستان که یکی از شاخصه های مهم رمانتیسم است، زبان ویژه ای را در ظهور و بازتاب برخی مؤلفه های رمانتیسم از جمله احساس گرایی، رؤیای آرمان شهر، طبیعت گرایی، نوستالژی، یاد معشوق و نقد مدنیت آفریده است. بانوی سالخورده این داستان، درون مایه نمادین عشق و گذار از دشواری ها را در برابر عافیت طلبی عقلانی قرار داده است. همان گونه که اصل اساسی رمانتیسم ترجیح احساس بر عقل است، احساس مادرانه بر هر گونه تحذیر و تعقل در احتمال وقوع هر پیشامدی فائق آمده است.
تحلیل کارکردها و کاربردهای موقعیت داستانی: «مطالعه موردی: رمان شازده احتجاب»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای نوین ادبی زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۲۳
131 - 155
حوزه های تخصصی:
این پژوهش به کارکردها و کاربردهای موقعیت داستانی می پردازد و نشان می دهد موقعیت، فراتر از جنبه پس زمینه ایِ خود می تواند نقشی فعّال، به عنوان عنصری تأثیرگذار، در داستان داشته باشد. موقعیت داستانی، هم در شکل گیری لایه های معنایی داستان مشارکت می کند و هم در ساخت یابیِ ساختار آن دخیل است. درک حال و هوای داستان نیز ممکن است به طور مستقیم وابسته به موقعیت داستانی باشد. گاهی موقعیت، با تحت تأثیر قرار دادن شخصیت ها، بر فرآیند رشد یا سرکوب آن ها نقش دارد. همچنین، در مواردی، با ایجاد تنش و کشمکش برای شخصیت ها بر طرح داستان تأثیر می گذارد. موقعیت داستانی، در بسیاری از داستان ها، جنبه ای نمادین یا استعاری پیدا می کند و می تواند بر ایده ها و مضمون های کلّی تر داستان دلالت داشته باشد. در رمان شازده احتجاب نیز موقعیت داستانی نقشی مهم و اساسی دارد؛ تا آنجا که به اندازه شخصیت ها و گاهی بیش از آن ها در شکل گیری روایت های درونِ رمان دخالت دارد. سرنوشت شخصیت های داستان شازده احتجاب، چه در گذشته و چه در اکنونِ داستان، به شدت به موقعیت گره خورده است؛ به نحوی که رها شدن از یک موقعیت به معنای تغییری بزرگ در زندگی شخصیت ها تلقی می گردد. پرسش اساسی این پژوهش آن است که موقعیت داستانی چه کارکردها و کاربردهایی در داستان می تواند داشته باشد؟ سپس، به عنوان مطالعه ای موردی، در پی آن است که نقش موقعیت را در داستان شازده احتجاب بررسی کند و درنهایت نشان می دهد در این رمان، موقعیت داستانی عنصری است که اهمیت ساختاری و معنایی دارد.
التناص فی روایه حرب الکلب الثانیه لإبراهیم نصر الله دراسه سیمیائیه وفق منهج غریماس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال ۱۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۰
109 - 141
حوزه های تخصصی:
إن المنهج السیمیائی العاملی لغریماس یرکز على العلاقات بین العوامل فی النص لتحدید أطراف الصراع وما یساعدها وما یعارضها والدوافع المحفزه لنشوء الصراع والتنقیب عن دلالاته فی البنى العمیقه للنص. لقد استشرف الروائی إبراهیم نصرالله الخطر المستقبلی على مصیر الإنسان فی صراعه مع من یشابهه فضلا عمن یخالفه فی روایته "حرب الکلب الثانیه" واستخدم الکثیر من الأسالیب التجریبیه وتقنیاتها لتصویر الحروب المختلفه فی الروایه والتناص إحدى التقنیات التی وظفها الکاتب مواکبا الصراع البشری المستمر على مر التاریخ. فجاءت هذه الدراسه بمنهج وصفی تحلیلی معتمده المنهج السیمیائی وفق نظریه العوامل لغریماس للکشف عن أشکال التناص الدینی والأدبی فی الروایه وکیفیه توظیف الکاتب لهما وإنتاج الدلاله السیمیائیه وبیان مواطن الابتکار فی المعالجه وتطبیق آلیات اشتغال النموذج العاملی والمربع السیمیائی فی تحلیل التعالق السیمیائی. ومن نتائج الدراسه أن التناص کان مضمونیا حواریا خارجیا وداخلیا معلنا ومخفیا بأسلوب وتقنیه ومعالجه جدیده مبالغه فی العنف والتوحش.