تفکیک ذهن از عین و اندیشه از واقعیت، هنگامی برای انسان مطرح میشود که وی در مییابد که برخی اندیشهها کاذب و برخی صادقند و تشخیص این مطلب کار چندان دشوار و سختی نیست. لیکن موضوع مهمتر این است که معیار و ملاک حقیقت و خطا یا صدق و کذب چیست. این مساله به لحاظ معرفتشناختی از گذشتههای دور تاکنون همواره محل بحث و بررسی گستردة اندیشمندان بوده است. دیدگاه حکیمان اسلامی از آغاز تاکنون عموماً این بوده است که تعریف حقیقت و صدق مطابقت با نفسالامر است و اما اینکه نفسالامر چیست و آیا فلاسفة مسلمان بر روی یک مفهوم اتفاق نظر دارند یا نه، بحثی است که این مقاله بدان میپردازد. افزون بر این بیان سیر تاریخی این مفهوم و طرح نظریات مختلف و گزیدن دیدگاهی ویژه دربارة آن از ویژگیهای دیگر این مقاله است.
در اداره مطلوب امور کلیه جوامع، مدیریت نقش مهم و سازنده ای ایفا می کند؛ همان گونه که جامعه بدون مدیر گرفتار سرگردانی و پیشانی خواهد شد، مدیران فاقد ابزارهای لازم برای اداره امور نیز قادر نخواهند بود تا قلمرو زیر فرمان خود را به گونه ای مطلوب اداره کنند. این وضعیت بعد از اصلاحات ارضی و در نهایت از سال 1354 و حذف قانون کدخدایی از نظام مدیریت ده، در هر صورت، درجوامع روستایی ایران اتفاق افتاد. قبل از آن و از عمق تاریخ، روستاهای ما هریک کدخدایی داشتند که برخاسته از بطن جامعه، پرورده همان جامعه و دارای سه بعد لازم مدیریت روستا بود، یعنی: 1- دارا بودن ویژگیهای فردی و خانوادگی و به عبارت گویاتر عقل و خدمندی، توان مالی مناسب وبی نیازی نسبی، معتمد بودن، و خلاصه آنچه به لحاظ این مسوولیت مورد نیاز بود، از اصول اساسی انتخاب کدخدا محسوب می شد.2 - دارای بیشترین حق نسق در منابع تولید روستایی و پشتیبانی مالی و اجتماعی از سوی مردم و مالک نیز بود.3- پشتیبانی کامل نیروهای دولتی را در منطقه تحت مدیریت خود (ده) دارا بود. از آن پس، با انتخاب اعضای انجمن ده، شورای اسلامی ده و شورای اسلامی شهر و روستا از طریق صندوق آرا دو بعد از ابعاد سه گانه یاد شده اهمیت ویژه خود را از دست داد و تنها شمارش آرا تعیین کننده مدیر آینده ده گردید؛ آن هم در دوره ای مشخص و البته کوتاه. در مورد بعد سوم ازمشخصات کدخدای سابق، تضادها در واگذاری نقشها، و تعبیرات مختلف از وظایف و اختیارات مدیر ده، موجب شد تا هیچ یک از مدیران نام برده نتوانند هماهنگی اجتماعی ده را که از ضرورتهای تحول اقتصادی، خدماتی و فرهنگی ده به شمار می رود سامان بخشی کنند. نگارنده، بر اساس تجارب و مطالعات طولانی مدت و پیوسته خود کوشیده است تا ویژگیهای هر دو نظام (کدخدایی و شورایی) را طی 40 سال گذشته تحلیل کند، نقاط ضعف و قوت هر یک را در بوته تحلیل قرار دهد، و پیشنهادی در مورد مدیریت آینده جوامع روستایی کشور مطرح سازد، ضمن این که بر این باورنیز هست که کدخدای سابق مدیر زمان خاص خود بود و امروز و آینده جوامع روستایی، نیازمند مدیران زمان خویش اند. در نهایت بر این موضوع نیز تاکید می کند که مدیریت امروزی ده نیز قادر نیست تا نظم مورد نیاز را در ابعاد مختلف حیات مناطق روستایی تامین کند. لذا ابعاد قدرت و مسوولیت آن به سامانی دوباره نیازمند است.
معلم فردی آموزش دیده است که برای راهنمایی وجهت دهی تجارب آموزشی دانش آموزان رسماً مامور گردیده است .وی آخرین حلقه در فرآیند عملی سازی نظریه های تربیتی وواسطه نظام آموزش وپرورش ودانش آموزان است . کار معلم دارای ویژگی های نظام مندی وماهیتی کل گرایانه‘پیچیدگی‘عدم تعیین‘کثرت عمل‘محدودیت زمانی‘دخالت اخلاق وتعاملات اخلاقی‘ونیاز به عقلانیت است .برخی نظیر آیزنر تدریس را هنر و برخی نظیر دیوید کار آنرا باداوریهای اخلاقی که تدریس را به عقل عملی ملحق میسازد عجین میدانند.با این وصف‘اکثر صاحبنظران عمل معلم را نیازمند نظریه میشناسند واین نیاز را درجهات متفاوتی بیان مکنند.اما انچه باعث میشود که آموخته های معلمان مطابق اظهاراتشان در میدان عمل چندان کارآ نباشد عبارتنداز:1)معلمان عموماً نگرش واقع بینانه ای نسبت به نظریه ها ندارند؛2)معلمان نسبت به نظریه ها تعلق خاطر نمی یابند؛3)معلمان با موقعیتهایی که نظریه ها باید مورد استفاده قرار گیرند آشنایی کافی ندارند. برای رفع اشکالاتی از این دست است که موضوع تربیت معلم نیازمند توجهی عمیق و همه جانبه است .