فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷۶۱ تا ۷۸۰ مورد از کل ۱٬۵۱۹ مورد.
حوزههای تخصصی:
زبان فارسی از دو فرایند اشتقاق و ترکیب به صورت زایا در ساخت واژه های جدید بهره می گیرد. این پژوهش ضمن تحلیل واژه های غیربسیط فارسی، در دو انگاره صرف ساختی و صرف واژگانی به این سؤال پاسخ می دهد که کدام انگاره در تحلیل واژه های غیربسیط فارسی کارآمدتر است. بر اساس این پرسش، فرضیه ای مطرح شد که با توجه به بهره مندی صرف ساختی از طرح واره های انتزاعی صرفی، ساخت سلسله مراتبی واژه های غیربسیط و ارائه تحلیل معنایی این انگاره در تحلیل واژه های غیربسیط فارسی کارآمدتر است. با بررسی دو فرایند اصلی ترکیب و اشتقاق در دو انگاره صرف ساختی و واژگانی با توجه به داده های زبان فارسی، مقایسه آن ها با یکدیگر و نیز بررسی موارد خلاف قاعده در صرف واژگانی مشخص شد. هرچند هر دو انگاره یاد شده نگرشی واژه بنیاد به صرف دارند؛ اما صرف ساختی با بهره مندی از مفهوم ساخت برای تحلیل پدیده های صرفی، طرح واره های انتزاعی و توجیه معنای واژه های غیربسیط بر اساس داده های تحقیق در تحلیل واژه های غیر بسیط، کارآمدتر از انگاره صرف واژگانی است. از این رو فرضیه این پژوهش تأیید شد.
السامی فی الاسامی
نظام حضور و برهم کنش در گفتمان بوف کور با تکیه بر رویکرد نشانه-معناشناسی هستی محور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از دهه ی هشتاد میلادی، نشانه-معناشناسی با در پیش گرفتنِ رویکردی پدیدارشناختی و با تأثر از نسل جدیدی از اندیشه ها، از نظام کلاسیک که تا پیش از آن مطرح بود، فاصله گرفت. این رویکرد جدید امروزه نشانه-معناشناسی هستی محور خوانده می شود و بر اساس آن، خوانش دیگر نه یک رمزگشایی ساده، بلکه حرکتی به سمت درک و خلقِ دوباره ی معنا به مثابه ی بعدِ حس شده ی هستی است. در رمان بوف کور نیز شاهد ظهور چنین تفکر نشانه-معناشناختی در بطن گفتمان هستیم. بدین معنا که دریافت شخصیت اصلی از خود و جهان پیرامونش و دیگری نه یک برداشت ساده و کلیشه ای بلکه بر پایه ی حضور حسی- ادراکی و پویاست که در تعامل با پدیده ها شکل می گیرد. از این روی در پژوهش حاضر، با تکیه بر نظریات لاندوفسکی که با الهام از تفکر زیبایی شناختی گرماس ، مبحث نشانه معناشناسی هستی محور و تجربه زیسته را در ابعاد وسیع تری مطرح می کند سعی داریم کارکردهای گفتمانی حضور سوژه ی بودشی و نوع ارتباط وی با خود و دیگری را به چالش بکشیم و در نهایت ببینیم تعامل با این ""دیگری"" چگونه و بر چه اساسی، باعث ایجاد نظامهای جدید گفتمانی همچون نظام خلسه و استعلایی می شود و سوژه در جریان این تحول هستی شناسانه به چگونه درکی از خود و جهان پیرامونش دست می یابد.
حرکت های نحوی روبه پایین در زبان فارسی براساس کمینه گرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حرکت نحوی یکی از جذاب ترین بخش های نظریه دستور همگانی است که از الگو های آغازیِ این نظریه تا الگوهای متأخر امروزی، همگی جایگاه و اهمیت خود را حفظ کرده اند. توجیه های بسیاری برای چگونگی کارکردِ این فرایند نحوی در ساخت های زبانیِ زبان های گوناگون ارائه شده است. با تلاش های بسیارِ زبان شناسان ایرانی، هنوز بسیاری از مسائل مطرح شده در دستور همگانی به ویژه دیدگاه کمینه گرا- در زبان فارسی بررسی نشده است.
در این پژوهش، با بررسی حرکت های نحوی روبه پایین براساس کمینه گرایی، به نحو جملات فارسی و پیچیدگی های این نوع حرکت دقیق تر نگریسته می شود. بر این اساس، ویژگی های یگانه و تمایزدهنده حرکت های رو به پایین در زبان فارسی معرفی و شِش نوع حرکت روبه پایین بررسی و توصیف می شوند که در این میان می توان به حرکت هسته گروه مطابقه، گروه زمان و گروه نفی اشاره کرد. به نظر می رسد با درنظرگرفتن امکان حرکت روبه پایین، می توان توجیه بهتری از چگونگیِ نحو جملات فارسی و جایگاه گره های نقشی صرفی در ساخت سلسله مراتبی اشتقاق جمله های زبان فارسی ارائه کرد.
معنا شناسی واژه سیاحت و مترادفات آن در قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله بر آن است که به معنا شناسی سیاحت و گردشگری در قرآن کریم بپردازد تا با کشف معارف جدید از قرآن اندیشه نظام دار بودن آن معارف روشن شود. زیرا واژگان مترادف با گردشگری گاهی در بافت زبانی آیات ذکر شده است و گاهی براساس سیاق آیات و تفاسیر مربوط به آن، روشن می شود. این مقاله به شرح و تبیین واژه سیاحت و سپس واژگان دیگری که به این مهم در ارتباط است در حوزه های لغت، تفسیر و سیاق آیات می پردازد.
از آنچه در متن مقاله بیان شد می توان گفت، گردشگری نقل مکان از جایی به جای دیگر برای تأمین نیازهای مادی و معنوی است،که به طور مستقیم و غیر مستقیم بر زندگی انسان اثر می گذارد و آدمیان را به اهداف گردشگری که همان سیر الی الله است رهنمون می سازد.
بررسی معناشناسانه استهزا با تاکید بر همنشینی ها وجانشینی ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
واژه پژوهی از روش های مورد استفاده در تفسیر موضوعی برای کشف و استخراج نظریه قرآن می باشد. که امروزه مورد توجه زیادی واقع شده، به ویژه در علم زبانشناسی و در حوزه معناشناسی؛زیرا از طریق این شیوه می توان در شبکه معنایی قرآن با بررسی واژگان در سیاق آیات به معنای جدیدی از واژه دست یافت که با معانی قبلی و خارج از شبکه قرآن اگر چه در مواردی هم پوشانی داشته، در مواردی نیز یک معنای نو و ابداعی که مختص دیدگاه قرآن است، ارائه می دهد. که این معنای جدید منجر به توسع معنایی 1واژه می شود.\nهدف از پژوهش حاضر بررسی واژه استهزا با روش توصیفی تحلیلی با استفاده از مطالعات واژه شناسانه از طریق لغت و تحلیل هم نشینی2 واژه ها در کنار یکدیگر و جانشینی3 است. به صورت بررسی این واژه و مشتقات آن در قرآن با تحلیل محتوایی آن بر پایه مطالعات درون متنی قرآن با توجه به سیاق آیات می باشد.یافته های قرآنی نشان داد: واژه استهزا با پاره ای از مفاهیم اعتقادی و اخلاقی ارتباط معنایی دارد و همین امر منجر به توسعه معنایی واژه در قرآن شده است. گرچه معنای لغوی مستخرج از کتب لغت تحت عنوان تمسخر و تحقیر در قرآن نیز به کار رفته است. امااز آنجا که توحید محور اصلی آیات قرآن است. بنابراین واژه ها در پرتو آن معنایی جدید می یابند. و واژه گان ترکیبی جدیدی مثل استهزا خدا، مطرح می شود. از هم نشینی استهزا با واژگان کفر و نفاق و ایمان و جانشینی آن با واژگان سخر و ضحک مکشوف شد که در دیدگاه قرآنی با دو نوع استهزا ممدوح و مذموم مواجهیم. که اولی جهت تربیت و آگاهی از سوی خدا و مومنان در مقابل استهزا کافران و به نوعی مجازات اینان است و دومی برای تحقیر و بی اعتنایی از سوی کافران و منافقان صورت می گیرد. این روابط معنایی با ظرافت های ادبی و تصویرپردازیهای هنری از معقول به محسوس و سایر آرایه های ادبی و آوایی، برجسته سازی و دارای وضوح معنا و زیبایی ساختاری و محتوایی گردید. و این نشان دهنده انسجام و اتساق لفظ و معناست.
در کلمات انگلیسی a پیش بینی معادلهای صوتی حرف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
"دانشآموزان و دانشجویان زبان انگلیسی به عنوان زبان دوم اغلب از ضعف خود در تلقی رنج میبرند.یکی از علتهای آن میتواند این امر باشد که حرفهای مصوت در واژههای انگلیسی دارای صداهای گوناگونی هستند.آواشناسی زایشی ثابت کرده است که این رابطه نظامبند است و صداهای گوناگون مصوتها در واژهها از طریق حروف الفبای انگلیسی قابل پیشبینی میباشند.دیکرسون(1986، {L b L}1985، 1982)قواعدی استخراج کرد که صداهای گوناگون حرفهای مصوت را در واژهها با بکار بردن آن قواعد میتوان پیشبینی کرد.این قواعد را طرحهای کیفیت مصوتها({L Vowel Quality L})نامید.در این نوشته سعی شده با بهرهگیری از قواعد دیکرسون و افزودن چند قاعده جدید طرحهائی ارائه شود که بتوان تمام صداهای حرف ""{L a L}""را در واژههای انگلیسی امریکائی پیشبینی کرد.به نظر میرسد این مجموعه قواعد تا حد رضایت بخشی فراگیر باشند.
"
تفسیری از واژه حنا
حوزههای تخصصی:
انسجام درونی و مستحکم آثار موریس بارس زیر قالبی متناقض نما(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قلم ۱۳۸۵ شماره ۳
حوزههای تخصصی:
"روی برچسب هایی که بر اطلاعات ما چسبانده شده اند، در کتب برگزیده های ادبی، گاهی از بارس به عنوان فردگرای خودستا سخن به میان می آید، و گاهی از او در مقام استاد مکتب گرا، نویسنده و فعال سیاسی یاد می شود. هر کارتحلیلی یا هر نقدی که به آثار وی ارتباط می یابد با چنین تصورهای نسنجیده و نادرستی سرو کار پیدا می کند.
در این مقاله برآنیم تا به ویژه به وحدت عمیق و ریشه دار میان نوشته های گوناگون او بپردازیم و تعیین کنیم چگونه و در چه قسمت هایی، زندگی و درون نویسنده به علاوه کلیه تاملاتش با فعالیت های سیاسی وی می آمیزند و با مسوولیت هایش به عنوان یک هنرمند متعهد سازگاری می یابند. برای اثبات این مدعا، بیشتر بر نظریات خود بارس تکیه خواهیم کرد. عقاید و اظهارات یک استاد صاحب فن در آینه آثارش: متونی که حکم خودتفسیری را به عهده دارند تا روند دوگانه نوشتار و افکارش، و دل گسستگی ها و دل مشغولی های متعهدانه وی را از طریق «هنر کامل و جامع» نمایان سازند"
واژه های دخیل فارسی در فرانسه
حوزههای تخصصی:
تشتت معنایی واژه های "عنبر" و "کهربا" در زبان های اروپایی
حوزههای تخصصی:
از قرن یازدهم میلادى، واژه عربى "عنبر" به دو معنى "سنگ کهربا" و "ماده خوشبو" در زبان هاى اروپایى به کار مى رود. تصور واژه نگاران معاصر این ست که پیشینیان، این دو ماده را خلط کرده اند و واژه "عنبر" دستخوش دوگانگى معنایى شده است، آنان فرایند این تشتت لفظى را به روشنى بیات نکرده اند. منشاء این خلط، استنتاجى منطقى به نظر مى رسد، زیرا شیوه استحصال موم عنر و سنگ کهرباى خام و طبیعى از دریا در دنیاى کهن به گونه اى است که بروز چنین خلط واژگانى در زبان را بدیهى جلوه گر مى سازد. بررسى متون کهن نشان مى دهد که این اطلاق دوگانه و گزینش نام واحدى براى نامگذارى این دو ماده گوناگون، نه تنها بدیهى به نظر نمى رسد، بلکه شگفت آور جلوه مى کند، زیرا از یک سو، اروپاییان، کهربا را از دریاى شمال اروپا به دست مى آوردند و این سنگ را نیک مى شناختند و طبعا نام هایى بومى بر آن نهاده بودند و از سوى دیگر، مؤلفان قرون وسطاى اروپا به طور عمده از جواهرنامه ها و قرابادین عربى ترجمه شده به زبان لاتینى در وصف عنبر و کهربا بهره جسته اند، در حالى که در واژگان عربى و فارسى معرب، این دو ماده را همواره به دو نام گوناگون شناخته اند.