فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۲۱ تا ۳۴۰ مورد از کل ۱٬۹۶۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
یعد غازی بن عبدالرحمن القصیبی من أبرز کتّاب المملکه العربیه السعودیه ومن نقادها الحاذقین. لقد استخدم الفکاهه فی أعماله کثیراً وارتدت فکاهته لباساً تاریخیاً، وسیاسیاً، واجتماعیاً، وثقافیاً، واقتصادیاً حیث وظّفها لمواقفه الصارمه الحاده حیال الأنظمه العربیه الفاشله بنبره رمادیّه وحیال الأنظمه الغربیه المستعمره بنبره صارخه سوداء. موضوعنا هذا ینوی دراسه فن الفکاهه ودوره فی روایه "أبوشَلّاخ البَرّمَائِیّ" لغازی القصیبی وما یحمل فی طیّه من معان دلالیّه وکیفیه استخدام الفکاهه فی النص الروائی من حیث الشکل والمعنی وذلک على أساس المنهج الوصفی-التحلیلی. لاینوی القصیبی إضحاک القارئ فحسب إنما ینوی ویهدف للبحث عن آلام ومخاوف عانتها الحیاه والمجتمع العالمی والإسلامی فی کافه الأزمنه وجمیع الأماکن. الکاتب ینوی تصحیح واقع الأمه والمجتمع من خلال النقد الفکاهی المریر اللاذع والکشف عن بلاهه وسذاجه المجتمع وذکاوه الحکام والدول فی استغلال هذه السذاجه. تمتاز فکاهه القصیبی بمیزتین أساسیتین: أولاً من حیث الدلاله تحمل فی طیّها معان ثوریّه تندّد بالأنظمه السیاسیه، والاجتماعیه، والثقافیه، والاقتصادیه فی أنحاء العالم وخاصه فی المجتمعات العربیه. وثانیاً من حیث الصیاغه فإنها صیغت بلغه صارخه ولهجه شدیده عارمه تنزل علی رؤوس الأنظمه التی خانت القضایا العربیّه والعالمیّه لاسیما العالم الإسلامی کمطرقه ساحقه تنکّس الروؤس. وفی النهایه درسنا أهم أسالیب الدلالیّه لفکاهه الروایه وأبرزها.
تطابق الرموز في شعر سيمين بهبهاني ونزار قباني(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۹
119 - 144
حوزههای تخصصی:
الخلفیه والهدف: نظرًا لأن الأدب المقارن هو وسیله لعبور الحدود السیاسیه والعرقیه والثقافیه ، فإن البیانات العقلیه تجد الفرصه للتطویر والخروج من قفلها لتوفیر أساس للإلمام بأعمال مماثله بین المجموعات العرقیه الأخرى. بطبیعه الحال ، ستکون النتیجه اکتشاف القواسم المشترکه ، والتی ستکشف دراسه کل منها ، بالإضافه إلى الکشف عن التأثیر والتفاعلات ، تأثیر العوامل الخارجیه والبیئیه فی تکوین تأثیرات مماثله. تکتسب الرمزیه المقارنه معناها فی هذا السیاق وتزیل العوامل التی تؤثر على تکوین کل منها. من الواضح أن اللجوء إلى الرمز یتجنب التصریح، والذی له أسباب مختلفه ، ومن أبرز هذه الأسباب تکاثر الصوره المستحدثه على عدد الجماهیر ، وهذا الاتساع والتعدد للصوره التی تم إنشاؤها هو أحد الأسباب الرئیسیه لدوام الرمز فی الأعمال الأدبیه.النتیجه: فی النهایه ، أصبحت الرموز الرومانسیه والقومیه لنزار قبانی ورموز سیمین بهبهانی الشخصیه والطبیعیه أکثر بروزًا من أی شیء آخر ، ویتضح موقف کل منهما بذکر أمثله فی هذا الصدد. فی هذا المقال، قمنا بدراسه مقارنه لشاعرین معاصرین إیرانی وعربی، هما سیمین بهبهانی ونزار قبانی، بمنهج الدراسات المکتبه والمنهج الوصفی، وفحص تأثر هذین الشاعرین بالرمز.
مفهوم شناسی اسلوب تکرار و عدم تکرار موصول اسمی در قرآن کریم
حوزههای تخصصی:
قرآن کریم گاه موصول واحدی برای چند صله به کار می گیرد، همانند «الَّذِینَ کَفَرُوا وَکَذَّبُوا» و گاه نیز موصول را با حرف عاطفه تکرار می کند به مانند «الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَادُوا». دقیق بودن، اعجاز بیانی و الهی بودن زبان قرآن، اقتضا می کند که در پس هریک از این دو شیوه، معنایی خاص نهفته باشد. برخی مفسران در برداشت های تفسیری خود بین این دو روش فرقی نمی گذارند. برخی دیگر نیز گاه بین این اسلوب ها گسست می افکنند؛ بدین ترتیب مفسران در استظهارات تفسیری شان، نتوانسته اند تفاوت این دو اسلوب را به مثابه قاعده ای ثابت و فراگیر به کار ببندند. مسئله ای که در اینجا رخ می نماید این است که چگونه می توان معنای این اسلوب ها را به قاعده ای عام تبدیل کرد که بر همه آیات قرآن انطباق پذیر باشد. این مقاله به دنبال اثبات این فرضیه است که شیوه نخست (عدم تکرار موصول) همیشه بر وحدت ذات، و شیوه دوم (تکرار موصول با حرف عطف) همیشه بر تعدد و تغایر ذات دلالت می کند؛ البته قاعده انگاری این دو دلالت، با مشکلاتی روبه رو است که این مقاله با رویکرد بینارشته ای و با بهره جستن از روش تفسیری بلاغی این مشکلات را برطرف، و از قاعده انگاری این دلالت دفاع کرده است. این پژوهش با هدف ضابطه بخشی به فرایند اسلوب های موصولی قرآن کریم و با روش کتابخانه ای به انجام رسیده است.
بازپژوهی تعریف بلاغت با رویکرد به واژگان غریب قرآن
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات عربی دوره ۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
107 - 126
حوزههای تخصصی:
طبق دیدگاه دانشمندان بلاغت، کلام بلیغ مشروط به فصاحت کلمه و کلام است و «غرابت»، یکی از موانع فصاحت کلمه به شمار آمده است. در قرآن کریم واژگانی وجود دارد که در عصر نزول، معنای واضحی برای اهالی حجاز نداشته است که به آنها «غریب القرآن» می گویند. مقاله حاضر درصدد است تا تعریف بلاغت را با تمرکز بر بازبینی اشتراط فصاحت در بلاغت و با توجه به الفاظ غریب قرآن به روش توصیفی تحلیلی و با تکیه بر منابع کتابخانه ای بازپژوهی کند. دانشمندان علم بلاغت، الفاظ غریب را به غریب حسن و غریب وحشی تقسیم کرده و تنها غریب وحشی را مخل فصاحت دانسته اند. از نظر ایشان واژگان غریب قرآن، از سنخ غریب حسن است که با فصاحت کلمه منافات ندارد. غرابت زمانمند، مکانمند و ساحتمند، سه حوزه غریب حسن است. بر اساس دیدگاه برگزیده، کلامی بلیغ است که در حد امکانات زبان، با همه مقتضیات شرایط سخن در یک موقعیت زبانی مطابق باشد. این شرایط عموماً مقتضی فصاحت است، اما فصاحت همه جا شرط بلاغت نیست، بلکه گاهی شرایط، مقتضی استفاده از واژگان غریب است. در این موارد، استفاده از واژه فصیح به بلاغت کلام آسیب می رساند. در این دیدگاه، بلاغت کلام تنها یک ملاک دارد و آن، مطابقت با مقتضای شرایط سخن است و فصاحت کلمه و کلام، شرطی در عرض این ملاک نیست.
التحقیق فی کلمات القرآن الکریم تحول در روش های مفرد شناسی کلمات قرآن در سده اخیر
حوزههای تخصصی:
بررسی معانی کلمات قرآن کریم همیشه یکی از دغدغه های جدی جامعه قرآنی بوده و در این میان گروههای مختلفی نقش آفرینی کرده اند: لغوی ها، مفسران، فقها و...، نگارش های ارزنده ای در این زمینه داشته اند. بی شک یکی از محوری ترین گروهها برای بررسی کلمات عربی، لغوی ها می باشند و در این میان ابن فارس که از مهمترین لغوی های قرن چهارم هجری به شمار میرود با طرح موضوع «اصل معنایی»، تحولی شگرف در موضوع لغت شناسی زبان عربی ایجاد کرد. «اصل معنایی» پس از ابن فارس به بوته فراموشی سپرده شد و بجز اندکی به این موضوع مهم نپرداختند. این اصل، هر چند به ظاهر تنها مورد توجه ابن فارس قرار گرفته اما دیگر لغوی ها نیز در کتب خود از اصل معنایی استفاده کرده و عملا بدان معتقد شدند. علاوه بر وجود شواهد گوناگون دال بر قبول اصل معنایی در کلام لغوی ها، دیگر دلیل برای اثبات این حقیقت لغوی در زبان عربی، پذیرش آن توسط لغت شناسی قوی با داشتن جایگاهی ممتاز همچون ابن فارس می باشد. قرنها پس از او، قرآن شناس قرن حاضر حسن مصطفوی با قبول «اصل معنایی» و تک اصل دانستن همه مواد عربی، به بررسی و شرح کلمات قرآن پرداخت. با مقایسه عملکرد ایشان در بررسی کلمات و محور قرار دادن «اصل معنایی» نسبت به دیگر کتاب هایی که به کلمات قرآن پرداخته اند، تغییرات و زیبایی های شگرفی در معانی کلمات قرآن دیده می شود،
حجاجیه السخریه فی رسائل الخوارزمی على ضوء نظریه بیرلمان وتیتیکاه رسالته إلى أبی الحسن البدیهی نموذجا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تروم هذه الورقه البحثیه إلى دراسه حجاجیه السخریه فی رسائل أبی بکر الخوارزمی وتحدید دورها فی إفحام المتلقی وإقناعه، معتمده علی نظریه بیرلمان وتیتیکاه فی الحجاج؛ ولهذا، استهدفت دراسه المرتکزات الحجاجیه التی اعتمدها الخوارزمی فی رسائله السخریه وکیفیه تجلّیها فیها، وکشف نجاحه أو فشله فی العملیه الحجاجیه من منظور تداولی حجاجی. وصلت الدراسه إلى أنّ الخوارزمی استدعى حججا عدیدهً تختلف من حیث النجاعه فی رسائله السخریه، واستخدم الحجج شبه المنطقیه، ومنها حجه التناقض أو عدم الاتفاق وحجه المقارنه، ووظّف أیضا الحجج المؤسّسه على بنیه الواقع، من أهمها الحجّه السببیه، وحجه السلطه، وحجه الشخص وأعماله والترکیز على التصویر الخُلُقی للمسخور ولا التصویر الخِلقی، واستدعى من خلال هذه الحجج الحججَ المؤسسهَ لبنیه الواقع، من أهمّها التمثیل الذی مال إلى التشبیه ولاسیّما المقلوب منه، والحجج التی تستدعى القیم والمشترک. تجلّت هذه الحجج فی إطار أسالیب لغویه وبلاغیه، حیث اعتمد على النسق الحجاجی التفضیلی والشرطی والتقابلی أکثر اعتمادا، ورکّز على المقایسه والمقارنه، واستعمل الصور البیانیه کالتمثیل ولاسیّما التشبیه منه، والصور البدیعیه، منها التضاد والطباق، وصنعه العکس، والمقابله، بحیث غلب علیها المفارقات والثنائیات الضدیه، والمبالغه، وأسلوب الذم یشبه المدح. ووصل البحث إلى أن الخوارزمی وقع فی التضلیل الحجاجی لاعتماده على المشاعر والأحاسیس؛ ولهذا استدعى الحجج التی أقل نجاعه.
دلالات التصریف القرآنی عند ابن الزبیر الغرناطی من خلال کتابه ملاک التأویل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۸
35 - 48
حوزههای تخصصی:
هذا البحث بعنوان دلالات التصریف القرآنی عند ابن الزبیر الغرناطی من خلال کتابه ملاک التأویل، أوردت فیه الدلالات المختلفه التی ذکرها ابن الزبیر الغرناطی فی کتابه، محاولا بذلک نفی التکرار عن الآیات المتشابهه، من خلال بیان ما تحمله من فروق دقیقه فی دلالاتها، متبعا المنهج الوصفی التحلیلی فی عرض وجهه نظر مؤلف الکتاب فی معرض دفاعه عن آیات القرآن الکریم المتشابهه. وقد بینا المنهج الذی سار علیه ابن الزبیر وقصده من تألیف کتابه، ثم ذکرنا ما اعتمد علیه من دلالات: اختصاص کل موضع بما فیه، واختلاف التعقیبات، واختلاف المقاصد، واختلاف العطف، ودلاله التقدیم والتأخیر، ودلاله التضعیف، والاختلاف فی الجمع، وزیاده حرف وخلوه فی آیه آخرى، والتعریف والتنکیر، والإجمال والتفصیل، والإیجاز والإطاله، ومناسبه الحال، ومناسبه النزول، ومراعاه ما بنیت علیه السوره، لنفی التکرار عن القرآن الکریم ویشیر إلى مدلولات التصریف القرآنی دون التصریح بذلک؛ ولعل أهمیه البحث تتأتى من أن موضوع التصریف فی القرآن لم یأخذ حقه من الاهتمام والتعریف فی الدراسات اللغویه على مستوى التنظیر والتطبیق، کما أن فیه رد على المشککین بکلام اللّٰه مدعین أنه لو من عند اللّٰه لم تتکرر آیاته. وقد خرج البحث بنتائج، أهمها أن التصریف لفظه قرآنیه ومنهج قرآنی کذلک اتخذه وسیله فی بیان معانیه، کما أن التصریف وجه من وجوه الإعجاز فی القرآن الکریم، ویکاد ابن الزبیر أول من أکمل جهود سابقیه فی هذا المضمار، من خلال ما أورده فی کتابه من دلالات تدحض آراء المشککین والطاعنین فی کتاب اللّٰه.
المجتمع النسائی العمانی بین التقلید والحداثه فی روایه "سیدات القمر" لجوخه الحارثی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال ۱۵ بهار ۱۴۰۲ شماره ۵۷
198 - 213
حوزههای تخصصی:
قد عولجت القضایا الاجتماعیه والثقافیه والتاریخیه والسیاسیه فی الأدب المعاصر العربی، ومنها قضیه الصراع بین التقلید والحداثه. وتعد الروایه، من بین الأنواع الأدبیه، خیر ممثل لدارسه هذه القضایا. وإحدى هذه الروایات هی روایه "سیدات القمر" لجوخه الحارثی، وهی تنضم إلی الروایات الواقعیه - الاجتماعیه والتاریخیه التی تُصوَّر فیها حیاه الشخصیات بشکل رائع فی مداری التقلید والحداثه. تصف الروائیه المجتمع العمانی فی انتقاله من نظام تقلیدی إلى نظام حدیث قائم على تصویر عائلات من بینها شخصیات تقبل هذه الحداثه (خوله، لندن، نجیه) وتمثل عقلیه الحداثه وسلوکها، وشخصیات تبقى علی أفکارها التقلیدیه وهی لم ترحب بالحداثه (سالمه، عنکبوته، ظریفه). یتناول هذا البحث وفقاً للمنهج الوصفی-التحلیلی مواجهه الشخصیات النسائیه فی اختیار الزواج واسم الطفل ومکان الولاده والتسامح مع الزوج أو الطلاق وإلخ. تشیر نتائج الدراسه إلى أنه کانت تهیمن علی عُمان القدیمه التقالید المهیمنه والنظام الأبوی، وهی قضیه تلاشت فی عمان الحدیثه والمتطوره. تختلف ثقافه النساء ومعتقداتها وأخلاقها فی المجتمع العمانی التقلیدی اختلافاً کبیراً عن ثقافه النساء ومعتقداتها فی المجتمع الذی تراه عمان الحدیثه. علاوه علی أن فردیه المجتمع الحدیث قد طغت على المجتمع التقلیدی وأحسّ الإنسان الحدیث فی المجتمع العمانی بالهویه الفردیه واستقلال الشخصیه.
عناصر الإیقاع ودلالاتها في المجموعه الشعریّه الکامله للشاعر السید حیدر الحليّ (مراثی آل البیت علیهم السلام أنموذجاً)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ظهر أثر واقعه الطف واستشهاد الإمام الحسین علیه السلام وأصحابه وما حلّ بأهل البیت علیهم السّلام من الاضطهاد والقتل وهتک حرمتهم فی الفنون الأدبیه، حیث نجد أروع المراثی فی تسجیل هذه الأحداث والمأساه العظیمه؛ والسید حیدر الحلی شاعر شیعی قد عبرّ عن هذه المأساه العظیمه فی دیوانه، حیث شکّلت المراثی قسماً أساسیاً وموضوعاً رئیساً من أشعاره وتحتاج إلى بحث عمیق من حیث الأسلوب و سیاق الشعر؛ من هنا هدف هذا البحث إلی دراسه عناصر الإیقاع ودلالاتها فی مراثی السید حیدر الحلّی، حیث تمثّلت فی المستویین الخارجی والداخلی؛ وما توصّلت إلیه الدراسه هو أنّ البحر الطویل، والبحور المرکبه والبحور الکامله أکثر تردداً فی المراثی؛ والشاعر استطاع أن یخرج من بحر واحد أنغاماً موسیقیه مختلفه بتنوّع عواطفه وأحاسیسه. وقد شکلت القافیه المطلقه حضوراً کاملاً فی المراثی فقد لجأ الشاعر إلی توظیف هذا النوع من القافیه لرغبته فی إیصال صوته إلی المتلقّی بأکبر قدر من الوضوح؛ وإن أسلوب التکرار فی المراثی جاء منسجماً مع الحاله النفسیه التی یمرّ بها الشاعر کما یناسب المعنی الذی یسعی إلى تقدیمه؛ ویشکل التجنیس غیر التام والتجنیس الاشتقاقی حضوراً واسعاً قیاساً إلی التجنیس التام ویعزی ذل ک إلی الجهود التی بذلها الشاعر فی تقریب المفهوم والمعنی المراد إلی ذهن المتلقی قیاساً إلی التجنیس التام الذی یخلق نوعاً من الغموض فی تقریب المعنی.
تحلیل شواهد قرآنی حذف در کتاب سیبویه و تاثیر آن بر مفسران (مطالعه موردی: زجاج، زمخشری، طبرسی و فخر رازی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳۴
1 - 19
حوزههای تخصصی:
سیبویه برای استحکام بخشی تحلیل ها و وضع اصول نحوی از شواهد قرآنی بسیاری یاری گرفته است، ازاین رو پیداست که کتاب او اثری گران سنگ و مرجعی مهم در حوزه گرامر یا قواعد نحوی و شواهد قرآنی برشمرده می شود. منابع تفسیری اصیل و موثق، به درک و تفسیر آیات قرآن کمک می کند که در صورت بی توجهی به این نکته مفسر در ورطه تفسیر به رأی یا برداشت های ناروا خواهد افتاد. در میان منابع مختلف تفسیر، منابع نحوی اهمیت بسزایی در فهم درست آیات الهی دارد، این امر می تواند از ضرورت های این پژوهش باشد. این جستار با استفاده از روش توصیفی – تحلیلی، به مطالعه تحلیل شواهد قرآنی در باب (حذف) در الکتاب و بیان تأثیر یافته های نحوی سیبویه بر روی مفسرانی چون زجاج، زمخشری، طبرسی و فخرالدین رازی می پردازد. اشاره به میزان پذیرش یافته های نحوی سیبویه از شواهد قرآنی از جانب مفسران ازجمله اهداف این پژوهش است. بررسی های انجام شده، نشان می دهد، تحلیل های این دانشمند نحوی در بیشتر موارد از جانب مفسران مورد تأیید واقع شده است و تأثیرپذیری مفسران از این عالم نحوی بیشتر به صورت غیرمستقیم است که در اکثر موارد به واسطه زجاج، زمخشری، یا با نقل قول از خلیل و یا انتساب تحلیل به مکتب اهل بصره، دیدگاه سیبویه موردپذیرش قرارگرفته است و در برخی موارد تحلیل های او با نقد تند به خصوص از جانب فخر رازی و یا با نقد ملایم مواجه شده است. نکته دیگری که در تحلیل های سیبویه قابل ذکر است، توجه او به قواعد نحوی و عناصر زبانی کلام اعم از لفظی و معنایی، در بررسی شواهد قرآنی است. از دیگر نتایج این مقاله اشاره به رویکرد عقل گرایی در برخی از تحلیل های سیبویه و چهار مفسر است که در بیشتر موارد به صورت پرسش و پاسخ می باشد.
التحلیل السوسیولوجي للأحاسیس المؤثره على الهویه البارزه بناء علی نظریه سترایکر (البطل في روایه وطن الرجال زجاج: أنموذجاً)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله علمیه محکمه تعد الهویه التی تبین علاقه الفرد الدیالکتیکیه مع العالم الخارجی، من نماذج جوده السلوک بین آحاد المجتمع. شیلدون سترایکر وهو من السوسیولوجیین یری الهویه ذات علاقه مع الأحاسیس و یعتقد بأن فی الهویات الموجوده فی الشخص تبرز هویه یجرب الشخص أحاسیس إیجابیه أو سلبیه صعبه مع الأدوار، والأفراد وکذلک الوضع الاجتماعی المتناسب معها. نظرا بأن الأدب السردی الذی هو المجال الواسع لصدی الهویه الاجتماعیه، فروایه «وطن من زجاج» لمؤلفها یاسمینه صالح الکاتبه الجزائریه والتی تتمحور حول أسئله الهویه فی إطار الأدوار الإجتماعیه المتعدده، تجسد مجموعه متداخله من تأثیرات المجتمع الجزائری وتأثراته فی اختیار الهویه لبطل الروایه. هذا المقال یقصد معالجه البنیه الاجتماعیه للمجتمع الجزائری والأحاسیس المنتجه منها والتی لها دور فی إبراز الهویه، مستخدما طریقه تحلیل المحتوی والقراءه النصیه بناء علی نظریه سترایکر. تُظهر نتائج البحث بأن بطل الروایه حصل علی مفاهیم عاطفیه مشترکه من جراء العلاقه المؤثره مع الطبقه المثقفه فی المجتمع کمعلمه فی المدرسه و تجربته الجامعیه والزملاء الصحفیین الذین یزیدون فی وعیه الاجتماعی. وهذا الأمر أدی إلی التزامه بالمجموعات المشترکه لیقاد إلی الأدوار الاجتماعیه منها الصحافه والتی تتناسب مع هویته البارزه بوصفه «شرطیا اجتماعیا». و کذلک ما یلفت النظر فی ترکیز الهویه جودهً، هی الأوضاع المتعدده التی کانت قد أثرت علی إعاده إنتاج أحاسیس بطل الروایه.
تحليل الأفکار الدينية في أعمال الحسن البصري وتأثيرها على معتقدات المجتمع(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۰
199 - 209
حوزههای تخصصی:
تعتبر أفکار الحسن البصری من أکثر الأفکار تأثیراً فی موضوع المهدویه بین المسلمین. إن تقدیم آرائه فی أعمال ومؤلفات البصری من التقالید والأسس الخاصه فی المنهج السردی میزه عن غیره. بحیث تزایدت فی العصر المعاصر الأنشطه الإعلانیه فی هذا المجال بشکل کبیر. إن إشاره الحسن البصری فی کتاباته إلى مقاربات الحدیث الشائعه بین مجموعه من المحدثین ومطابقتها أیضاً وفق تسلسل زمنی محدد هی سمه من سمات أعمال البصری الموجوده. وعلى ضوء الشکوک الموجوده فی هذا المجال فإنه یقرر ضروره إعاده النظر فی هذا التدفق ومراجعته. وکغیره من الأئمه، اعتبر الحسن البصری نفسه مستفیدا من المعرفه الإلهیه. ویتناول فی مؤلفاته مختلف الموضوعات القرآنیه والحدیثیه والعقائدیه والتاریخیه والفقهیه والأدبیه العربیه. تناول هذا البحث النظریات الصحیحه أو الخاطئه للحسن البصری من خلال المراجعه المکتبیه والمنهج الوصفی التحلیلی. ویتناول فی مؤلفاته مختلف الموضوعات القرآنیه والحدیثیه والعقائدیه والتاریخیه والفقهیه والأدبیه العربیه. تناول هذا البحث النظریات الصحیحه أو الخاطئه للحسن البصری من خلال المراجعه المکتبیه والمنهج الوصفی التحلیلی.
راهبردهای فراخوانی شخصیت جمیله بوحیرد در گفتمان های سیاسی شعر معاصر عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۳
22 - 1
حوزههای تخصصی:
مبارزه در راه عقیده و تلاش برای آزادی و دستیابی به عدالت اجتماعی، ازجمله بن مایه های اساسی شعر شاعران معاصر عربی است. یکی از شگردهایی که شاعران برای ترسیم خواسته ها و رؤیاهای خود به آن تمایل نشان داده اند، بهره گیری از چهره های مبارز و الگوپذیری از آن ها در متن شعری است. در میان شخصیت های دخالت داده شده در شعر معاصر عربی، «جمیله بوحیرد» یکی از شخصیت های مهم و تأثیرگذار الجزائر به علت داشتن تجربه مبارزاتی با استعمار فرانسه و تحمل شکنجه و رنج های طولانی در زندان ها، به عنوان الگویی مناسب، موردتوجه شاعران قرارگرفته و با دلالت های مختلف، حجم انبوهی از گفتمان های سیاسی شاعران را به خود اختصاص داده است. برخی از آن شاعران همچون نازک الملائکه، عبدالمعطی حجازی، بدرشاکر السیاب، نزار قبانی و عبدالوهاب البیاتی تمرکز ویژه ای بر این شخصیت نمودند و تلاش کردند با کاربست راهبردهای مختلف، از رهگذر این چهره، مفاهیم متعدد ذهنی خود را به صورت ملموس و عینی برای مخاطبان ترسیم نمایند. در پرتو حضور پررنگ و محوری چهره یادشده در گفتمان شعری شاعران و بار معنایی ای که بر دوش می کشد، پژوهش حاضر می کوشد با رویکرد کیفی و روش توصیفی-تحلیلی، از راهبردهای فراخوانی این شخصیت، میزان حضور و نحوه دخالت دهی وی در شعر شاعران یادشده پرده بردارد و به تحلیل گفتمان و تشریح دلالت های این شخصیت در متن شعری آنان بپردازد تا گامی در فهم دقیق تر شعر معاصر برداشته باشد. نتایج تحقیق حکایت از این دارد که جمیله بوحیرد به عنوان یک الگو و کنشگر فعال، در گفتمان های سیاسی در زمینه استعمارستیزی و بازستانی هویت از دست رفته، در بستر شعر شاعران مورد مطالعه ایفای نقش داشته است. در فرایند مفهوم سازی، حضور این چهره در سروده ها به صورت محوری بوده و در راستای کاهش فاصله عاطفی با او، به نام وی در آن متون تصریح شده است.
جمالیة الصورة الفنیة في سردیات القاص العراقي فهد محمود الأسدي(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی السردانیة العربیة جلد ۵ الخریف ۱۴۴۵ شماره ۱۰
97 - 126
حوزههای تخصصی:
فهد محمود الأسدی (1939-2013م) کاتب وقاص عراقی أبدع روایات ومجموعات قصصیه تناولت المنحی الواقعی من الحیاه الاجتماعیه فی العراق وخاصه حیاه الناس فی الأریاف. وقد أتقن الروائی حبک قصصه بأسلوب فنی آسر یجذب المخاطب من خلال بنیه قصصیه متماسکه وعبارات ذات صور بلاغیه تتناغم بتشبیهاتها ومجازاتها واستعاراتها الموحیه. وهذه الدراسه تهدف إلى إبراز جمالیه الصوره الفنیه فی هذه الروایات وإظهار ابداعات الروائی البیانیه المتمثله فی روعه التشبیهات وبلاغه الاستعارات المستخدمه فی النص القصصی. وقد اتبعت هذه الدراسه المنهج الوصفی-التحلیلی فی محاوله لاستکشاف الإطار العام للصوره الفنیه فی مجموعات الأسدی القصصیه، والإحاطه بالممیزات السردیه التی اتضحت من خلال استعمال الروائی أغراضاً بلاغیهً موحیه کالتشبیه والاستعاره والکنایه لتضفی جمالیهً مضاعفه وتقبّلاً ملموساً من قبل المتلقی. ورکّز هذا البحث فی تحلیله علی أعمال الأسدی الخمسه، وهی: روایه «الصلیب؛ حلب بن غریبه» وروایه «داره الإحسان» والمجموعه القصصیه «عدن مضاع»، والمجموعه القصصیه «طیور السماء»، والمجموعه القصصیه «معمره علی». وهذه الإبداعات السردیه جمیعها تصوّر الواقع الاجتماعی المریر الذی کان یعیشه الإنسان الجنوبی فی العراق. ففی الروایه الأولی جسّد الروائی مظاهر الظلم والمعاناه التی کان یفرضها نظام الإقطاع علی الفلاحین والطبقات الضعیفه الکادحه، فراح یدعو من خلال دعوه غیر مباشره عن طریق هذه الروایه إلی نبذ جمیع أنواع القهر والاستبداد والاضطهاد. أمّا الروایه الثانیه فهی تمثّل العادات الاجتماعیه السائده فی جنوب العراق بکل ما تحمل من معتقدات وخرافات وتقالید عرفیه لا یقبلها العقل السلیم. وتعد هذه الروایه صوره حقیقیه لتناقضات المجتمع الریفی وصراعه المستمر بین القدیم والحدیث. وتأتی المجموعه القصصیه الثالثه لتبیّن بصریح العباره التمایزَ الطبقی بین شرائح المجتمع الواحد، ومدی خطورته علی حیاه الناس وتداعیاته الکارثیه التی تفضی إلی شرذمه الناس وتشتتهم. أمّا المجموعه الرابعه فقد تناولت قضایا الإنسان وهمومه الاجتماعیه، وبینما جاءت المجموعه الخامسه لتنقد فقدان الوعی والجهل المستشری بین طبقات المجتمع المتخلف. ومن أهم النتائج التی توصّلت إلیها الدراسه: إنَّ الأدیب الأسدی تعامل مع نماذجه القصصیه بعفویه فنیه خالصه معبّراً عنها ببیان سهل ممتنع ضمن دائره التأویل واستکشاف بواطن الأمور من خلال تحلیل ظواهرها الجلیه. ولم یقحم الکاتب نفسه فی مبالغات مفرغه وتهویلات لفظیه طنانه تُخرج النص من جریانه الانسیابی وطاقاته المحتشده، بل کان مُسایراً ومتناغماً مع لغه الخطاب وبناء السرد الفنی.
بررسی نحوی خطاهای سجاوندی در انواع شش گانه وقف در کتاب «علل الوقوف»
حوزههای تخصصی:
علم وقف و ابتدا، شاخه ای از علم قرائت است که دانشمندان علوم اسلامی از دیرباز به آن توجه داشته و تألیفات مهمی درباره آن نگاشته اند. در بعضی از این تألیفات تنها قوانین کلی وقف و ابتدا بیان شده و در بعضی دیگر علاوه بر آن، مواضع وقف را در کل قرآن کریم مشخص کرده اند. یکی از این تألیفات، کتاب «علل الوقوف»، اثر محمدبن طیفور سجاوندی است. او در این کتاب، شش نوع وقف را معرفی، و با توجه به آنْ مواضع وقف را در کل قرآن کریم تعیین کرده است. بیشتر مصادیقی که او بیان نموده، با معیارهای تعیین شده و نیز اعراب عبارات منطبق است، ولی گاهی نیز انطباق ندارد. ازآنجاکه بسیاری از قاریان قرآن کریم وقف و ابتدای خویش را بر اساس این مواضع اقدام می کنند، تبیین مواضعی که با معیارها و اعراب عبارات مطابقت ندارد، ضروری است تا قاری از وقف های نادرست بپرهیزند. ازاین رو در این مقاله کوشش شده است که با توجه به معیارهای سجاوندی و نیز اعراب عباراتِ بعد از مواضع وقف و با روش تحلیلی انتقادی به بررسی نمونه وار این موارد پرداخته شود. از این بررسی به دست می آید که سجاوندی گاهی در تعیین مواضع وقف دچار خطا شده است که همه انواع وقف های او را شامل می شود.
دراسه السّیاق العاطفی لنهج البلاغه بناءً على نظریّه تحلیل الخطاب من وجهه نظر جون أوستن (رساله 62 أنموذجاً)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق الحضاره الاسلامیه سال بیست و پنجم یهار و تابستان ۱۴۰۱ (۱۴۴۳ه.ق) شماره ۱ (پیاپی ۴۹)
113-137
حوزههای تخصصی:
ومن الثابت أنّه لا یمکن تحدید حقیقه العدید من الجمل الإخباریه أو زیفها ولکن ما یمکن أن تفعله مثل هذه الجمل کما اعتقد أوستن أنّ إصدار البیان یتطلب متحدثاً ینتج أجزاء من الکلام یُدعى الفعل التعبیری حیث یؤثر على المخاطب؛ هذا التأثیر هو نفس الفعل غیر التعبیری، أو تحلیل الخطاب الّذی یعود إلى نفس هذا التأثیر ألا وهو الفعل غیر التعبیری وردّ فعل المخاطب على الفعل غیر التعبیری هو فعل ما بعد التعبیری. بلغه أخری، یعنی استعمال الکلام لدی المخاطب سوف یجعله یتوسّع أو یضیّق ومن ثمّ یخضع لعاطفته وانفعاله خاصّه إذا کان الکلام حول الإنسانیه والحرّیّه والدیمقراطیه وأمثالها. الهدف من هذه الدراسه هو التحقیق فی خطاب السیاق العاطفی فی نهج البلاغه لمعرفه ما إذا کانت نظریه تحلیل الخطاب استخدمت لفهم رساله 62 لأمیر المؤمنین (ع) فهماً أفضل؟ وما هو مکان السّیاق العاطفی فی أقوال سماحته؟ تشیر النتائج إلى أنّ الإمام (ع) یحاول نقل المفاهیم إلى المخاطب من خلال تحلیل الخطاب الّذی یشبه الفعل غیر التّعبیری فی نهج البلاغه. کما أنّ السیاق العاطفی یهدف إلی إقناع المستمع ویجعله یبادر إلی التفکیر فی المضمون الدّاخلی للخطاب. فی هذا المقال، جرت محاوله للتّعبیر عن الخطاب تحدیداً باستخدام المنهج الوصفی _ التحلیلی والاعتماد على الدّلالات، ثم التّعبیر عن السّیاق العاطفی للرّساله وفحص الجمل المستخدمه فی نهج البلاغه فی إطار النظریه المذکوره من وجهه نظر أوستن.
موقوفات نساء مشهد فی العهد البهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق الحضاره الاسلامیه سال بیست و پنجم یهار و تابستان ۱۴۰۱ (۱۴۴۳ه.ق) شماره ۱ (پیاپی ۴۹)
337-371
حوزههای تخصصی:
لطالما کانت النساء، بصفتهن جزءاً مهماً من المجتمع، ناشطات فی مختلف جوانب الحیاه الاجتماعیه والاقتصادیه والسیاسیه والثقافیه. ولم یحظ مجال الوقف، باعتباره أحد مشاهد مساهمه المرأه، باهتمام کبیر. فی مشهد، استمرت فتره الوقف، کما فی الفترات السابقه، وترکت النساء أیضاً الأوقاف فی هذه الفتره. یرکز الموضوع الرئیس فی هذا المقال على حقیقه أنه بسبب تنوع دوافع الوقف بین النساء فی مشهد، والتی کانت تتمحور فی الغالب حول المحور الدینی، فکیف یمکن اقتفاء آثار الوعی الاجتماعی والثقافی والسیاسی لهؤلاء النساء والمتأثره بحاجاتهن فی المجتمع والأحداث الناجمه عن التغیرات فی الزمن، وکیف یمکن تتبعها فی وقف ممتلکاتهن وأموالهن. تسعى هذه الدراسه إلى الإجابه عن هذا السؤال الرئیس: ما هی أهمّ دوافع نساء مشهد واتجاهاتهن فی وقف أموالهم خلال هذه الفتره، على أساس استخدام وثائق الوقف لنساء مشهد فی إداره الأوقاف والشؤون الخیریه فی محافظه خراسان الرضویه؟ تقوم هذه الدراسه على المنهج الوصفی _ التحلیلی، مع تحدید استخدامات أوقاف النساء، لدراستها وتحلیلها. تؤکد نتیجه هذه الدراسه على أنه بالإضافه إلى استمرار سنه الوقف ذات الاستخدامات الدینیه، وبسبب هیمنه السیاسات العلمانیه لرضاشاه، فقد انخفضت أوقاف النساء، بحیث أنه خلال السنوات 1932 إلى 1944م، لم تکن هناک حاله واحده للوقف النسائی.
زمن الخطاب الروائی بین البنیه والدلاله فی روایه الزمن الموحش لحیدر حیدر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۶
17 - 32
حوزههای تخصصی:
یعد الزمن محورا أساسیا فی تشکیل الخطاب الروائی، باعتباره من الفنون الزمنیه، حتى یتحدد ویتبلور شکل البنیه الروائیه معتمدا على شکل البنیه الزمنیه لها ویؤثر فی توصیل دلالاته؛ ولهذا، یحاول هذا البحث دراسته لتبیین هذا التأثیر والتلازم بین البنیه الزمنیه والدلالیه للروایه، مما یؤدی إلى فهم أعمق للنص الروائی. ولم یعد الزمن فی الروایه العالمیه الحدیثه عامه، والروایه العربیه الحدیثه بصوره خاصه، قائما على التسلسل التعاقبی کالروایه الکلاسیکیه، بل اتجهت الروایه إلى انحراف السیر الزمنی. فبناء الحدث الروائی لا یخضع لمنطق السببیه؛ لذا نرى تحولات الزمن فی أعمال الروائیین الجدد. والروائی السوری، حیدر حیدر، من هؤلاء الروائیین الذین وظفوا الزمن بنائیا لتکسیر وخرق الزمن الخطی التتابعی، والمفارقه بین زمن الحکایه والخطاب لغایاته الدلالیه؛ وهو ما یتحرى هذا البحث دراسته. یعتمد هذا البحث المنهج الوصفی التحلیلی، مستفیدا من آراء جیرار جنیت لدراسه الزمن الروائی فی روایه الزمن الموحش لحیدر حیدر. والدراسه تحاول أن تکشف عن بنیه توظیف الزمن الروائی وخصوصیته ودلالاته أیضا. ومن النتائج التی توصلت إلیها الدراسه أن بناء الزمن فی هذه الروایه هو من النوع الدائری، مما خدم دلالاتها الجدلیه وفکرتها؛ وهو صراع الحداثه والتراث، حیث إن الزمن الدائری هو أحد أنواع الزمن التداخلی الجدلی، کما عدم التطابق بین نظام السرد ونظام القصه بسبب الاسترجاع والاستباق سبّب حدوث مفارقات زمنیه، خاصه عبر تقنیه الاسترجاع؛ لأن الروایه سیره ذاتیه لبطلها الشبلی عبد اللّٰه، وتطرح إشکالیه صراع الحداثه والتراث، موظفه لذلک تقنیات زمنیه مختلفه، منها ما خلخل الزمن الروائی وسرعه، مثل: الخلاصه والحذف، ومنها ما أبطأه، مثل: الوقفه والمشهد؛ فنوّعت على مستوى البناء من إیقاعه وکسرت رتابه النص؛ وعلى مستوى الدلاله، نهضت بدلالاته السوسیوسیکولوجیه.
دراسة ظاهرة الطِرس ما بعد الاستعمار في روایة قطعة من أوروبا لرضوى عاشور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ترکز مقاربه ما بعد الاستعمار على الأعمال الأدبیه ذات الصله بظاهره الاستعمار بمختلف مکوناتها، إنّ بعضها معروف أفضل مما سواه فی الوسط الجامعی مثل الهیمنه والمرکز- الهامش وصوت المضطهد والاستشراق، لکن المکونات التی تشکل تیار ما بعد الاستعمار متنوعه ومتعدده للغایه، ومن هذه المکونات هی الطرس التی تعنی الکتابه على الکتابات السابقه، فالقوى الاستعماریه التی أدخلت ثقافتها وأدبها ولغتها فی المستعمرات، تضعها على ثقافه ما قبل استعمار الشعوب الأصلیه، غیر انه لا یمکنها القضاء علیها کاملاً، وان آثار ثقافه ما قبل الاستعمار لها حضورها تحت الطبقات الاستعماریه، انّ ثقافه ما بعد الاستعمار للدول المستعمره تشبه جلداً ینطوی على آثار السکان الأصلیین فضلاً عن کتابات الاستعمار المتأخره. ان هدف اعمال ما بعد الاستعمار یمکن ان یتجلى فی الکشف عن هذه الطبقات الدنیا وهی بمثابه سجل ثقافی للسکان الأصلیین. إنّ الدراسه هذه تحاول وباستخدام الأسلوب التحلیلی الوصفی ومن خلال توظیف نظریات المفکرین المتأخرین فی مجال دراسات ما بعد الاستعمار مثل بیل اسکرافت ان تخرج الطبقات الدنیا لثقافه المصریین الأصلیین التی تم القضاء علیها وذلک فی روایه "قطعه من أوروبا"، لرضوى عاشور وتشرحها اعتمادا على المکونات الأقل معروفه فی دراسات ما بعد الاستعمار، حتى تخرج بانطباعات وتحلیلات جدیده عن هذه الروایه، ان نتائج هذه الدراسه والى جانب خلق فضاء جدید فی تحلیل ما بعد الاستعمار فی الروایه المذکوره أعلاه تبین بان الراویه وبدراسه الطرس الاقتصادی والأدبی والإعلامی لخطاب الاستعمار الذی أزال الطبقات الأصلیه، تحاول والى جانب الکشف عن أهدافها الاستعماریه ان تظهر القیم الاصلیه والأهداف الحقیقیه المختفیه وراءها إلى المخاطب وتحذره من الهیاکل المصممه لخطاب الاستعمار.
التجلیات العرفانیه لقصه النبی یوسف (ع) فی مرآه ابیات الشاعرین ابن الفارض والرومی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خصص الله سبحانه وتعالى سوره لنبیه یوسف علیه السلام فی القرآن الکریم، وقام العارفون بتطبیق حقائق القرآن مع باطن الانسان فی تفسیر آیات الأنفس وعرضوا بذلک افکاراً فی غایه الدقه والصفاء حول الحقیقه الانسانیه. واننا نشاهد الکثیر من نماذج التفسیر والتأویل فی أبیات الشاعرین: ابن الفارض وجلال الدّین محمّد الرومی البلخی (مولانا). وهذه المقاله اهتمت بدراسه «حقائق وظرائف قصه سیدنا یوسف(ع)» عبرالتأمل فی ابیات الشعر لهذین العارفین الکبیرین. وتجدون فی البحث الحاضر أولاً: تأویلات مشترکه لهذین الشاعرین حول وصف جمال یوسف علیه السلام وتفسیرهما وتحلیلهما لأمر رائحه قمیص سیدنا یوسف علیه السلام، ومن ثم بیان رؤیه الشاعر جلال الدین الرومی حول یوسف (ع) وزلیخا وطول فتره سجن النبی یوسف(ع). وأمّا النتائج فتُبیّن لنا کیف انهما یرون أنّ النبی یوسف (ع) سلطان العشق وجمال یوسف (ع) هما من تجلّیات جمال الحق کذلک اعتبر ابن الفارض رؤیا النبی یوسف (ع) فی ابیاته بانها کنایه للعارفین بالله الذین کُشف لدیهم وجود الله الحق تبارک وتعالى، لکن مولانا جلال الدّین الرومی لایقدم رؤیه تأویلیه لهذا الموضوع . بینما فسر ابن الفارض عوده البصر الى عینی النبی یعقوب بقمیص یوسف، بانه یجسد بلوغه مقام الجمع بین قمیص یوسف (ع) والنبی یعقوب (ع)، لکن مولانا یعتبر قمیص النبی یوسف (ع) رمزا للعلوم الکشفیه. ویعتبر الشاعر الرومی زلیخا رمزا للدنیا کما یفسر سبب طول فتره سجن النبی یوسف(ع) ویُحیل ذلک إلى توجهه للمخلوق الذی هو بدوره سجین وأسیر فی هذه الدنیا الفانیه.