فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۹۰۱ تا ۹۲۰ مورد از کل ۱٬۱۶۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
رشته کوه بینالود یک سیستم چین خورده ی تراستی است که در شمال شرق ایران واقع شده و جزو کوهستان های خشک و نیمه خشک کشورمحسوب میشود.دامنه های این رشته کوه به دلیل شرایط متفاوت لیتولوژیکی و مقاومت سنگها دربرابرهوازدگی و فرسایش ،ویژگیهای اقلیمی و تغییرات شدید آنتروپوژنیک ازجمله کاربری اراضی،از موقعیت مناسبی جهت وقوع مخاطرات ژئومورفولوژیکی از نوع ناپایداریهای دامنه ای می باشد بطوریکه این ناپایداری ها ازرخدادهای مکرری هستندکه تهدید بلقو ه ای در زندگی، تجهیزات ، امکانات و راه های مواصلاتی و شبکه حمل و نقل در محدوده مورد نظر به شمار می آیند.روش مورداستفاده دراین پژوهش،تحلیلی و سیستمی است و به امکان سنجی خطر وقوع ناپایداریهای دامنه ای می پردازد. در این راستا به منظور شناخت عوامل موثر در بروز ناپایداریهای محدوده مورد مطالعه،11متغیراصلی نظیر،میزان شیب،جهت شیب لایه های زمین شناسی، واحدهای لیتولوژی، فاصله از گسل ، کاربری و پوشش زمین ، خطوط همبارش وسایر عوامل... برمبنای نقشه های پایه توپوگرافی 25000/1و نقشه های زمین شناسی 1:100000 و نقشه پوشش و کاربری زمین 1:50000 منطقه در سطوح مختلف مورد پژوهش قرارگرفت.در ادامه حوضه های هیدرولوژیک درقلمرو مطالعه مشخص شدکه مجموعاً33 حوضه آبریز شامل 23 حوضه در دامنه شمالی و 10 حوضه آبریز در دامنه های جنوبی شناسایی شد.سپس بررسی متغیرها در منطقه بینالود به شکل زمین مرجع انجام گرفت ومدلسازی های جانبی تحلیل فضایی، در نرم افزار GIS تنظیم شدند لذانقشه های عامل تولید شده،با روش ANP ارزیابی و با زیر نرم افزارجانبی expeart choice به شکل معیار های اصلی و زیر معیارها مورد وزن دهی قرار گرفته وسرانجام این نقشه هادر نرم افزار GIS بامنطق فازی و عملگرجمع فازی،با چهار درجه خطر کم ، خطر متوسط ، خطر زیاد ، و خطر بسیارزیاد مورد همپوشانی و پهنه بندی قرارگرفتند.طبق نتایج حاصل ازاین پژوهش شیب موثرترین عامل در بروز ناپایداری های دامنه ای در هردوسوی دامنه های بینالودشناخته شد و با توجه به جنس سازند زمین شناسی بیشترین تکرار فراوانی لغزش ها در دامنه های فیلیتی و سیلتی دامنه ی شمالی بینالود،وریزش ها در مارن های آتشفشانی دامنه های جنوبی رخ میدهدو بهترین راهکار مدیریت محیطی در جلوگیری و کاهش اثرات سوء خطر ناپایداری های دامنه ای رشته کوه بینالود ، تعیین پهنه های آسیب پذیرازخطر،آمایش سرزمین و استخراج قابلیت اراضی وجلوگیری از تغییرکاربری زمین بر مبنای نتایج مستخرجه می باشد .
تحلیل فضایی توفان های تندری در گستره کشور ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
طوفان های تندری به دلیل اثرات مهم خسارتباری که بر انسان و محیط طبیعی دارند، پدیده اقلیمی بسیار مهمی به شمار می روند. بررسی ها نشان داده است که عامل ارتفاع و عرض جغرافیایی دو متغیر مهمی هستند که می توانند بر میزان وقوع این پدیده اثرگذار باشند. بنابراین هدف اصلی از پژوهش حاضر، تحلیل فضایی رفتار پدیده رعدوبرق و میزان اثرپذیری آن از مؤلفه هایی چون ارتفاع و عرض جغرافیایی در گستره ایران می باشد. بر این اساس ابتدا داده های ماهانه وقوع طوفان های تندری 118 ایستگاه همدید ایران، طی سال های 1991 تا 2010 از سازمان هواشناسی کشور اخذ شد و به وسیله سیستم اطلاعات جغرافیایی(GIS) و روش درونیابی کریجینگ (Universal)، نقشه های سالانه و فصلی کل ایران تولید گردید. در ادامه برای درک بهتر اثرپذیری طوفان های تندری از ارتفاع و عرض جغرافیایی، به وسیله نرم افزار CerveExpert نمودارهای فصلی و سالانه به همراه میزان همبستگی هریک تولید و مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان می دهد که بیشترین طوفان های تندری سالانه در شمال غرب ایران رخ می دهد و کمترین میزان آن بر نواحی مرکزی و شرقی کشور منطبق است. همچنین طبق تحلیل های فصلی، بااینکه بیشترین میزان پراکندگی ایستگاه ها در ارتفاع 800 تا 1300 متری قرار دارد، اما حداکثر وقوع این پدیده در فصول مختلف ایستگاه ها از ارتفاع صفر تا 2200 متری تغییر دارد. نتیجه کلی نشان می دهد که عامل ارتفاع، همبستگی کمی با وقوع پدیده طوفان تندری داشته و بیشترین همبستگی مربوط به عامل عرض جغرافیایی است.
کاربرد مدل شبکه عصبی مصنوعی در پهنه بندی خطر زمین لغزش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ین لغزش به عنوان یکی از مخاطرات طبیعی در مناطق کوهستانی محسوب می شود که هر ساله منجر به خسارات زیادی می شود. حوضه آبریز دوآب الشتر با داشتن چهره ای کوهستانی و مرتفع و شرایط طبیعی مختلف دارای استعداد بالقوه زمین لغزش است. هدف از این تحقیق پهنه بندی خطر زمین لغزش با استفاده از مدل شبکه عصبی مصنوعی در حوضه دوآب الشتر می باشد. بدین منظور ابتدا پزمارامترهای مؤثر در وقوع زمین لغزش استخراج و سپس لایه های مربوطه تهیه شده است. درادامه نقشه پراکنش زمین لغزش های رخ داده شده حوضه تهیه شد. سپس با تلفیق نقشه عوامل مؤثر بر لغزش با نقشه پراک نش زمین لغزش ها، تأثیر هر ی ک از عوامل شیب، جهت شیب، سنگ شناسی، بارش، کاربری اراضی، فاصله از گسل و آبراهه در محیط نرم افزار ArcGIS سنجیده شد. در این پژوهش مدل شبکه عصبی مصنوعی با الگوریتم پس انتشار خطا و تابع فعال سازی سیگموئید به کار گرفته شد. ساختار نهایی شبکه دارای 7 نرون در لایه ورودی، 11 نرون در لایه پنهان و 1 نرون در لایه خروجی گردید. دقت شبکه در مرحله آزمایش 85/93 درصد محاسبه شد. پس از بهینه شدن ساختمان شبکه، کل اطلاعات منطقه در اختیار شبکه قرار گرفت. بر اساس پهنه بندی صورت گرفته با استفاده از مدل شبکه عصبی مصنوعی به ترتیب 37/44، 45/7، 93/8، 49/32، 76/6 درصد از مساحت منطقه در کلاس های خطر خیلی کم، کم، متوسط، زیاد و خیلی زیاد قرار گرفته است.
تعیین پهنه های حساس به وقوع لغزش با استفاده از روش آنتروپی شانون (مطالعه موردی : حوضه آبخیز چهاردانگه - استان مازندران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمین لغزش، یکی از مهم ترین خطرات ژئومورفولوژیکی با خسارات اکولوژیکی و اقتصادی قابل توجّه است. منطقه مورد مطالعه به دلیل شرایط فیزیوگرافی و آب وهوایی از مناطق حساس و در معرض خطر زمین لغزش محسوب می گردد. پژوهش حاضر با هدف تعیین عرصه های حساس به وقوع زمین لغزش با استفاده از شاخص انتروپی شانون در حوزه آبخیز چهاردانگه (استان مازندران) صورت پذیرفته است. به این منظور، ابتدا نقشه پراکنش زمین لغزش منطقه با استفاده از تصاویر گوگل ارث و بازدیدهای گسترده میدانی تهیه گردید. نقشه های عوامل تأثیرگذار بر وقوع زمین لغزش شامل درجه شیب، جهت شیب، انحنای سطح، انحنای نیم رخ، طبقات ارتفاعی، شاخص رطوبت توپوگرافی، شاخص وضعیّت توپوگرافی، شاخص پوشش گیاهی تفاضلی نرمال شده، کاربری اراضی، زمین شناسی، فاصله از گسل، فاصله از شبکه آبراهه، فاصله از جاده، تراکم گسل، تراکم زهکشی و تراکم جاده در محیط نرم افزار ArcGIS تهیه شد. نتایج اولویت بندی عوامل مؤثّر با استفاده از شاخص انتروپی نشان داد که لایه های ارتفاع، درجه شیب، انحنای سطح و کاربری اراضی بیشترین تأثیر را بر رخداد زمین لغزش های منطقه، داشته اند و ۰۵/۵۱ درصد منطقه مورد مطالعه در طبقه حساسیت زیاد و خیلی زیاد نسبت به وقوع زمین لغزش قرار دارد. همچنین ارزیابی نقشه حساسیت تهیه شده با استفاده از منحنی ROC و ۳۰ درصد نقاط لغزشی بیانگر دقت خوب مدل مذکور برای منطقه مورد مطالعه است.
پهنه بندی خطر سیلاب در حوضه آبریز گابریک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مخاطرات سیلاب یکی از مهم ترین و پرحادثه ترین مخاطرات طبیعی ایران می باشد که در سال های اخیر تکرار و شدت وقوع آن بیشتر شده است. شدت این مخاطره در حوضه آبریز گابریک به دلیل موقعیت جغرافیایی، شرایط خاص اقلیمی، زمین شناسی و عوامل حوضه ای بیشتر بوده و همه ساله حجم عظیمی از جریان سیلاب باعث تخریب اماکن مسکونی، اراضی کشاورزی و خسارات جانی و مالی زیادی می گردد. منطقه مورد مطالعه، یکی از حوضه های آبریز سواحل جنوب شرق ایران واقع در شرق استان هرمزگان بوده که با هدف کاهش خسارات جانی و مالی ناشی از مخاطره سیلاب در سکونتگاه های موجود در حوضه، به صورت تجزیه وتحلیل آماری، پیمایش میدانی و سنجش ازدور اقدام به شناسایی و تهیه نقشه پهنه بندی مناطق سیل گیر گردیده است. در این تحقیق با استفاده از فنون مختلف، پارامترهای مؤثر در وقوع سیلاب شناسایی و با به کارگیری مدل AHP در سیستم اطلاعات جغرافیایی، نقشه ای با دقت بالا تهیه شده است. نتایج حاصل از این پهنه بندی گویای آن است که مناطق با خطر بالا و بسیار بالا مجموعاً ۴/۲۳ درصد مساحت حوضه را تشکیل داده که نشان از سیلابی بودن پهنه های وسیعی از این حوضه به خصوص در مناطق پست نیمه جنوبی است که از دلایل اصلی این وضعیت، بارندگی های بسیار شدید لحظه ای، نفوذپذیری کم، فرسایش پذیری زیاد و شیب زیاد ارتفاعات می باشد؛ بنابراین به منظور کاهش و مهار این مخاطره و بهبود شرایط منطقه، اجرای طرح های آبخیزداری و احداث سد لازم و ضروری است.
جایابی محل های جغرافیایی مناسب مراکز داده ملی در ایران بر اساس معیارهای حوادث طبیعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سازمان های نیازمند به مراکز بزرگ داده بایک تصمیم بسیار مهم در زمینه یافتن مناسب ترین مکان جغرافیایی مواجه هستند. شناسایی، ارزیابی و تعیین مختصات جغرافیایی یک مکان مناسب، به معیارها و پارامترهای مختلف و بعضاً متأثر از یکدیگر وابسته است که تصمیم گیری مدیران را برای یافتن مناسب-ترین مکان بسیار پیچیده و مشکل می سازد. برای اولین بار در ایران، این مقاله به بررسی تأثیر معیارهای حوادث طبیعی در جایابی و ارزیابی گزینه های در دسترس و مناسب برای میزبانی یک مرکز داده ملی در گستره جغرافیای کشور ایران می پردازد. معیارهای حوادث طبیعی در نظر گرفته شده شامل معیارهای خشکسالی، طوفان شن، طوفان گرد و غبار، سیل، زلزله و آتشفشان می باشند. نتایج این تحقیق با استفاده از رأی گیری اکثریت نشان می دهد استان های سیستان و بلوچستان، کرمان و بوشهر پرحادثه خیزترین و استان های کردستان، چهارمحال بختیاری و قزوین کم حادثه خیزترین استان های کشور از منظر حوادث طبیعی برای برپایی مرکز داده هستند. بر اساس نتایج این بررسی، یک نرم افزار رایانه ای تولید شده است که اوزان معیارهای حوادث طبیعی را که با کمک متخصصین و طی یک فرآیند سلسله مراتبی مشخص شده اند، بعنوان ورودی اخذ کرده و سپس با استفاده از مکانیزم رأی گیری اکثریت، نواحی جغرافیایی مناسب یک مرکز داده را به ترتیب الویت پیشنهاد می دهد. با استفاده از این نرم افزار و وزن دهی معیارها با کمک متخصصین، نشان داده می شود که استان های چهارمحال بختیاری، کردستان و مرکزی مناسب ترین و استان های بوشهر، کرمان و آذربایجان شرقی نامناسب ترین استان ها از منظر حوادث طبیعی برای برپایی مرکز داده هستند.
طرح شاخص های نوین دشواری حرکت با بهره گیری از نتایج شبیه سازی مکانی عامل مبنا در هنگام آتش سوزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
متناسب با پیچیدگی های رفتاری در انسان ها، سیستم های اجتماعی نیز دارای پیچیدگی خاصی اند. مدیریت جمعیت در این سیستم ها بسیار اهمیت دارد و نیازمند صرف هزینه و انرژی بسیار است. با توجه به تعاملات موجود میان انسان ها و محیط در سیستم های اجتماعی و تأثیر آنها در روند حرکتی جمعیت در شرایط متفاوت، شناخت و بررسی این تعاملات به ویژه در شرایط اضطراری، از نیازهای اساسی هر سیستم است. در پژوهش حاضر، از نتایج شبیه سازی مکانی عامل مبنای روند حرکتی افراد و شبیه سازی آتش سوزی در ایستگاه قطار شهری هفتِ تیر جهت بررسی رفتار افراد و محیط در هنگام آتش سوزی استفاده شد. سپس شاخص های دشواری حرکت، شامل شاخص های محیطی و محیطی - انسانی، به منظور بررسی تأثیر محیط و عامل ها در روند حرکتی، محاسبه شد. در ادامة کار دو شاخص دشواری جدید، شامل یک شاخص محیطی و یک شاخص محیطی - انسانی با نام های AM 1و AM 2ویژة شرایط آتش سوزی، معرفی شدند. نوآوری شاخص های یادشده، افزون بر میزان تعاملات افراد با یکدیگر و تعاملات آنها با اجزای فیزیکی محیط، به تلفیق نتایج شبیه سازی های عامل مبنا و شبیه سازی های مربوط به آتش سوزی در محیط و استفاده از پارامتری به نام میزان قابلیت دید مربوط می شود. بررسی نتایج شاخص های محاسبه شده و نتایج مربوط به شبیه سازی روند حرکتی افراد در محیط ایستگاه نمایانگر رابطة معکوس بین میزان دشواری و سرعت روند حرکتی عامل ها در محیط ایستگاه است. همچنین، میزان دشواری حرکت در سناریوی موفق محیطی نشان از کاهش میزان دشواری، در مقایسه با سناریوی وضعیت فعلی در نقاط داغ دارد. بهره گیری از شبیه سازی های عامل مبنا و محاسبة شاخص های دشواری در بازه های زمانی متفاوت وقوع بحران می تواند در تدوین استراتژی های مکانی- زمانی مدیریت جمعیت و تخلیة اضطراری مؤثر باشد و در نقش پشتیبانی کنندة تصمیم مکانی، مدیران بحران را در مدیریت بهینة شرایط یاری کند.
ارزیابی خطر پذیری مسیر انتخابی احداث راه آهن حدفاصل اصفهان و اهواز در مقابل زلزله(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زلزله از جمله پدیده هایی است که بیشترین آسیب را به سازه ها و شریان های حیاتی وارد می سازد. براساس گزارشات موجود بخش اعظم خطوط اصلی موجود در شبکه راه آهن کشور ایران در مناطقی با خطر نسبی زیاد زمین لرزه قرار گرفته اند. مسیر خطوط ریلی مورد مطالعه بین دو شهر اصفهان و اهواز قرار گرفته است و هنوز احداث نشده است و در مرحله مطالعه است. در سالهای بین 2011-1050، بیش از350 زلزله در محدوده مورد بررسی رخ داده که زلزله سال 1384با بزرگای 8/6 ریشتر بیشترین مقدار را داشته است. همچنین در این محدوده 615 گسل وجود دارد . بنابراین خطر پذیری مسیر انتخابی آن در مقابل زلزله مورد بررسی قرار گرفته است. در این پژوهش با استفاده از داده های توپوگرافی ، نقشه های زمین شناسی ، تصاویر ماهواره ای IRS LISS III ، آمار و اطلاعات زلزله های تاریخی و دستگاهی و روشهای تحلیل واریوگرافی، درون یابی و توابع فازی، پهنه بندی خطر پذیری خطوط ریلی در 4 کلاس بدون خطر، خطر متوسط، خطر زیاد و خطر خیلی زیاد تهیه گردید. نتایج مطالعات نشان داد که دو بازه طولانی و یک بازه کوتاه از خطوط ریلی بر محدوده های با حداکثر خطر پذیری انطباق دارند. بررسی نتایج خاطرنشان ساخت که محدوده مورد مطالعه از نظر توپوگرافی، جنس زمین و سیستم گسله ها و درزها و شکستگی ها دارای تنوع فوق العاده ای می باشد و این تنوع سبب شده است که آسیب های وارده از رخداد زلزله ها متفاوت باشد. به بیان دیگر زلزله ای با بزرگای ثابت می تواند از شدت های تخریب متفاوتی در خطوط ریلی اصفهان- اهواز برخوردار باشد.
مقابله با خشکیدگی جنگل های زاگرس با رویکردهای جمع آوری آب باران و حفظ رطوبت خاک به منظور مدیریت پیامدهای محیط زیستی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جنگل های بلوط زاگرس نقش ارزنده ای در تغذیه آب های زیر زمینی، پایداری کشاورزی، حفاظت خاک و کنترل سیل دارند. بااین وجود، تغییرات اقلیمی از جمله کاهش بارش موجب خشکیدگی بخش قابل توجهی از این منابع ارزشمند شده است. هدف از اجرای این تحقیق یافتن رویکردهای مناسب سازگاری با تغییرات اقلیمی به منظور کاهش شدت خشکیدگی درختان جنگلی از طریق استحصال آب باران و ذخیره آن در خاک بود که در بخشی از جنگل های استان کرمانشاه در قالب طرح آزمایشی بلوک های کامل تصادفی انجام یافت. تیمارهای مورد آزمایش شامل بانکت+قرق، قرق، بانکت بدون قرق و شاهد با سه تکرار بودند. بانکت ها به طور منقطع و هلالی شکل به طول ۷ متر و فاصله تقریبی چهار متر به شکل زیگزاکی ایجاد شدند. نتایج این تحقیق نشان داد که اعمال تیمار بانکت+قرق بعد از سه سال، موجب کاهش خشکیدگی ۳۷ پایه و احیای ۱۹ پایه در هکتار (در مقایسه با تیمار شاهد) گردید (درمجموع ۵۷ پایه). تیمار قرق گرچه موجب احیای پایه های خشکیده نگردید، اما موجب کاهش تشدید خشکیدگی به تعداد ۳۸ پایه در هکتار گردید. تأثیر تیمار بانکت بدون قرق منجر به کاهش خشکیدگی به تعداد شش پایه در هکتار به دلیل عدم حفاظت و چرای دام شد. نهایتاً افزایش معنی دار کربن آلی خاک و بهبود جرم مخصوص ظاهری نیز بر اثر اعمال تیمارهای بانکت و قرق به دست آمد که به نوبه خود منجر به افزایش ظرفیت ذخیره رطوبت خاک شدند. بر اساس نتایج این تحقیق، فائق آمدن بر خشکیدگی جنگل های زاگرس مستلزم مدیریت مستقیم و جامع جنگل ها با رویکردهایی مبتنی بر سازگاری با شرایط خشکسالی و حذف عوامل تخریب، به ویژه عوامل برهم زدن نیمرخ خاک مانند شخم و کاربرد ماشین آلات سنگین در عرصه های جنگلی است. اساس این رویکردها حفظ رطوبت خاک، سازگاری با شرایط خشکسالی، حذف عوامل تشدید خشکیدگی درختان جنگلی و تداوم پژوهش های بیشتر است.
بررسی پیش نشانگرهای ابر زلزله و تغییرات دمایی در شناسایی گسل های مسبب زمین لرزه مطالعه موردی: زلزله محمدآباد ریگان (7 بهمن 1389)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله تشکیل ابر زلزله به عنوان پیش نشانگری که تاکنون کمتر شناخته شده و همچنین پیش نشانگر تغییرات دمایی، در زلزله محمدآباد ریگان بررسی شده است. در هنگام افزایش تنش در منطقه شکستگی های اولیه ایجادشده و با بالا رفتن دما شاهد تبخیر آب های موجود در شکستگی های بین سنگ خواهیم بود. در صورت وجود شرایط جوّی مناسب – برای مثال؛ یک روز سرد- این بخارها می توانند به ابر تبدیل شوند. از آن جایی که منبع تولید این ابر ساکن است، لذا با وجود باد، موقعیت این ابر ثابت می ماند و همین مسئله راه شناسایی ابرهای زلزله است. در بخش اول تصاویر پانکروماتیک زلزله ریگان از 62 روز قبل از زمین لرزه دریافت شدند، پس از دریافت تصاویر پانکروماتیک، زمین مرجع نمودن تصاویر خام ماهواره ای انجام شد. مشاهدات نشان دادند که راستای ابر زلزله از 10 روز مانده به زمین لرزه (17 ژانویه) قابل شناسایی بود. در این تصاویر ابر زمین لرزه به صورت رقومی استخراج شده و این نتایج بر روی تصویر توپوگرافی منطقه موردمطالعه قرار داده شد. در بخش دوم، محتوای دمایی باندهای حرارتی (باندهای 31 و 32) تصاویر ماهواره MODIS استخراج شد و سری زمانی دمای سطح زمین تشکیل داده شد. سپس تأثیر عوامل جوی از سری زمانی کاسته شد و در مرحله بعد پالایه موجک بر این سری زمانی اعمال شد. با اعمال آزمون انحراف معیار از سری زمانی پالایه شده، وجود بی هنجاری دمایی 2 روز مانده به زمین لرزه آشکار گردید. همچنین در بخش دیگری از مقاله با رنگی کردن تصاویر ماهواره ای و تشکیل یک سری زمانی از این داده ها راستای گسل مسبب زمین لرزه مشخص شد. نهایتاً با مقایسه روند ابر زمین لرزه با سازوکار کانونی و راستای ناحیه افزایش دما یافته، هماهنگی بالایی بین آن ها مشاهده شد. با این مقایسه می توان تشکیل ابر زلزله مورد بررسی را به زمین لرزه ریگان نسبت داد. همچنین ناحیه افزایش دمایی را می توان با احتمال زیاد به رویداد زمین لرزه منتسب نمود.
ارائه مدل ترکیبی نوین به منظور افزایش دقت تهیه نقشه های حساسیت زمین لغزش با تأکید بر مدل رگرسیون وزنی جغرافیایی (GWR) (مطالعه موردی: حوضه دزعلیا، استان اصفهان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش یک مدل ترکیبی نوین به منظور افزایش دقت تهیه نقشه حساسیت زمین لغزش در حوضه دزعلیا، استان اصفهان که یک منطقه حساس نسبت به زمین لغزش می باشد ارائه شده است. بدین منظور در ابتدا با استفاده از مطالعه ادبیات تحقیق، تفسیر عکس های هوایی و خصوصیات منطقه مطالعاتی ۲۳ فاکتور مؤثر در زمین لغزش شامل فاکتورهای ژئومورفولوژیکی، زمین شناختی، هیدرولوژیکی و محیطی انتخاب گردید، سپس با استفاده از مدل AHP به غربالگری پارامترها پرداخته شد و تعداد ۱۲ پارامتر به منظور اجرای مدل انتخاب گردید. با توجه به این که میزان تأثیر پارامترها در زمین لغزش در بخش های مختلف یک حوضه یکسان نمی باشد به منظور رفع این مشکل از مدل رگرسیون وزنی جغرافیایی به منظور قطعه بندی حوضه موردمطالعه استفاده گردید و حوضه با استفاده از ۳ پارامتر لیتولوژی، TPI و انحنای سطح به ۲۵ قطعه تقسیم گردید و سپس مدل SVM-FR برای هر یک از قطعه ها اجرا گردید و درنهایت از تلفیق قطعه ها، نقشه نهایی پهنه بندی حساسیت زمین لغزش حاصل گردید. از ۸۴ زمین لغزش موجود در منطقه ۷۰ درصد (۵۹ زمین لغزش) به منظور اجرای مدل و ۳۰ درصد (۲۵ زمین لغزش) به منظور صحت سنجی مورداستفاده قرار گرفت. به منظور بررسی دقت و صحت مدل، به مقایسه مدل با مدل های SVM-FR و FR با استفاده از منحنی ROC پرداخته شد و نتایج نشان داد مدل ترکیبی دارای دقت پیش بینی بالاتری (۸۵۱/۰) نسبت به مدل SVM-FR (۷۴۲/۰) و مدل FR (۷۱۴/۰) می باشد. بر اساس نتایج حاصل از مدل ترکیبی ۵۱/۳۴۵۰ هکتار (۷۴/۲۰ درصد) از منطقه مطالعاتی در رده خطر زیاد و ۹۴/۴۴۱ هکتار (۶۶/۲ درصد) در رده خطر خیلی زیاد قرار دارد. با توجه به تأثیر شگرف مدل GWR در بالا بردن دقت نقشه های حساسیت زمین لغزش، استفاده از آن در پژوهش های مربوط به زمین لغزش توصیه می گردد.
شبیه سازی اثر تغییر اقلیم بر جابه جایی زمانی تاریخ وقوع اولین و آخرین یخبندان های پاییزه و بهاره ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش کنونی بررسی دورنمایی از اثرات احتمالی تغییر اقلیم بر جابه جایی زمانی تاریخ وقوع اولین و آخرین یخبندان های پاییزه و بهاره ایران است. بدین منظور از داده های دیده بانی 43 ایستگاه همدید کشور (1981-2010) و داده های شبیه سازی شده LARS WG در دو مدل آب وهوای جهانی GFCM21 و HadCM3 در بازه های زمانی (2065-2046) و (2099-2080)، تحت سه سناریوی انتشار A1B، A2 و B1استفاده گردید. نتایج، بیانگر جابه جایی اولین یخبندان پاییزه به سمت اوایل زمستان و جابه جایی آخرین یخبندان بهاره به سوی اواخر زمستان در گستره ایران است. پراکنش زمانی-مکانی تغییرات متفاوت است؛ به گونه ای که بیشترین جابه جایی های مثبت در رخداد اولین یخبندان پاییزه در دوره (2065-2046) در ایستگاه هایی چون خرم آباد، رشت و گرگان مشاهده می شود. میزان تغییرات در ایستگاه های شمال شرقی (سبزوار و سمنان)، نیمه جنوبی (کرمان، بم و آباده) و بیشتر ایستگاه های شمال غرب نسبت به دیگر مناطق کمتر است. در دوره (2080-2099) بیشترین روند منفی در ایستگاه های گرگان، رشت، اردبیل و شهرکرد خواهد بود. خوی، قزوین، بم و کاشان کمترین جابه جایی منفی خواهند داشت.
به کارگیری روش های تصمیم گیری چند معیاره در ارزیابی مخاطرات زیست محیطی تالاب بین المللی شادگان، خورالامیه و خورموسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
وجود تالاب ها و پهنه های آبی منحصربه فردی نظیر تالاب بین المللی شادگان، خورالامیه و خورموسی با ویژگی های خاص علاوه بر اینکه یک ثروت ملی به شمار می آیند، از جایگاه و اهمیت محلی، ملی و بین-المللی برخوردار می باشند؛ اما متأسفانه این اکوسیستم ها امروزه با تنگناهای بسیاری از جمله ریسک های ناشی از عوامل طبیعی و فعالیت های انسانی همراه هستند؛ بنابراین با توجه به اهمیت حفاظت از محیط-زیست بالأخص اکوسیستم های آبی و تالاب ها، این تحقیق در سال 1394 با هدف شناسایی عوامل تخریب و تهدید تالاب بین المللی شادگان، خورالامیه و خورموسی به منظور وضع قوانین کارآمد و اتخاذ مکانیسم های مناسب در برخورد با تخریب کنندگان و مدیریت صحیح و پایدار، صورت پذیرفت. بدین منظور ابتدا با استفاده از تکنیک دلفی ریسک های شاخص تالاب شناسایی و به منظور رتبه بندی و مشخص نمودن اولویت عوامل تهدید، از روش های تصمیم گیری چند معیاره AHP و TOPSIS استفاده گردید. نتایج اولویت بندی 35 عامل ریسک در دو گروه طبیعی و زیست محیطی (ریسک های فیزیکوشیمیایی، بیولوژیکی، اقتصادی-اجتماعی و فرهنگی) بر اساس سه شاخص شدت اثر، احتمال وقوع و حساسیت محیط پذیرنده حاکی از آن است که به ترتیب برحسب میزان نزدیکی (CL+)، پدیده خشکسالی و تغییرات اقلیم (1)، برداشت آب در بالادست و طرح توسعه آبی (9106/0)، احداث سد در بالا دست (91/0) و آلودگی نفتی (7991/0) به ترتیب در اولویت های اول تا چهارم می باشند. همچنین نتایج نشان می دهد که پدیده خشکسالی و تغییرات اقلیم، برداشت آب در بالادست (طرح توسعه آبی)، احداث سد در رده بحرانی و آلودگی نفتی، پساب های صنعتی و تردد لنج ، شناور و قایق ها در رده غیرقابل تحمل برای تالاب قرار دارند؛ بنابراین بدون تردید شناخت درست و دقیق عوامل تهدید کننده تالاب ها بر اساس اهمیت و میزان تأثیرگذاری آن ها می تواند زمینه را برای جلوگیری و مقابله اصولی تر با این عوامل و نیز تهیه و اجرای دقیق طرح های حفاظت از تالاب ها و مدیریت زیست محیطی آن ها فراهم آورد.
بررسی تکتونیک فعال حوضه آبریز مارون با استفاده از شاخص های ژئومورفیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
لندفرم های ایجاد شده بوسیله فرایندهای تکتونیک توسط علم ژئومورفولوژی تکتونیک مطالعه می شود؛ به عبارتی، ژئومورفولوژی تکتونیک کاربرد اصول ژئومورفیک در حل مسائل تکتونیک می باشد. اندازه گیری های کمی ژئومورفیک با استفاده از نقشه های توپوگرافی، عکس های هوایی، تصاویر ماهواره ای و بازدیدهای میدانی صورت می گیرد. نتایج حاصل از چندین شاخص برای ارزیابی میزان فعالیت تکتونیکی با همدیگر تلفیق می شوند. در این مقاله به بررسی شاخص های ژئومورفیک در این حوضه پرداخت شد. در این مقاله به منظور محاسبه شاخص های ژئومورفیک از تصاویر ماهواره ای، نقشه های زمین شناسی، توپوگرافی، بازدیدهای میدانی و اصول هندسه و ریاضی و نرم افزار Arc GIS استفاده شده است. منطقه مورد مطالعه حوضه رودخانه مارون در جنوب غربی ایران و در استان های کهگیلویه و بویر احمد و خوزستان می باشد. طول آبراهه 280 کیلومتر می باشد. شاخص های مورد استفاده در این مقاله: شاخص گرادیان طول آبراهه (SL) ، شاخص تقارن حوضه (AF) ، شاخص نسبت پهنای کف دره به ارتفاع (Vf) ، شاخص شکل حوضه (B) ، شاخص سینوسیته جبهه کوهستان (Smf) ، شاخص تراکم زهکشی (P) ، شاخص سطوح مثلثی شکل (TF) ، شاخص تقارن توپوگرافی معکوس (T) ، می باشد. برای بعضی از این شاخص ها روابط جدید و برای برخی دیگر نیز فرمول هایی برای استانداردکردن آنها طراحی شد. در انتهای مقاله به بررسی تئوری خطاهای شاخص ها پرداخت شد. طبق نتایج بدست آمده از بررسی شاخص ها حوضه رودخانه مارون از نظر نوزمین ساختی و بالاآمدگی فعال می باشد. زیرحوضه های بالادست بیشتر از زیرحوضه های میانی و انتهایی فعال می باشد تکتونیک منطقه تاثیر بسیار زیادی بر لندفرمها و سکونت گاهها دارد. این نتایج با داده های حاصل از لرزه نگاری و ژئودینامیک که منطقه را منطقه ای لرزه خیز درنظرگرفته اند همخوانی دارد.
ارزیابی خطر فرسایش آبی حوضه آبخیز طالقان رود با استفاده از مدل ICONA(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فرسایش خاک یکی از مهم ترین مسایل زیست محیطی، کشاورزی و تولید غذا در جهان محسوب می شود و تأثیرات مخربی به تمام اکوسیستم های طبیعی و تحت مدیریت انسان دارد لذا یافتن راه حل های سریع و به موقع الزامی به نظر می رسد. از جمله این راه حل ها کاربرد مدل ICONA می باشد که توسط انجمن علمی حفاظت از طبیعت اسپانیا ارایه شده است. در میان بسیاری از روش ها برای پیش بینی فرسایش با استفاده از GIS و RS، نتایج شبیه سازی این مدل به صورت همگانی پذیرفته شده است. این تحقیق سیمای فرسایش آبی حوضه آبخیز طالقان رود را به شکل موردی بررسی قرار داده و وضعیت فرسایش خاک و پهنه بندی آن را نشان میدهد. این مدل دارای هفت مرحله می باشد که در ابتدا نقشه شیب، و نقشه زمین شناسی و در ادامه از همپوشانی لایه شیب و زمین شناسی،لایه فرسایش پذیری خاک تهیه می شود. در مراحل بعدی، نقشه کاربری با استفاده از تکنیک های سنجش از دور و نقشه پوشش گیاهی با استفاده از شاخصNDVI تهیه شده است. در ادامه، با همپوشانی لایه کاربری اراضی و پوشش گیاهی نقشه حفاظت خاک بدست میآید.در گام آخر؛ لایه فرسایش پذیری خاک و لایه حفاظت خاک همپوشانی شده و نقشه خطر فرسایش پذیری را می سازند. نتایج این پژوهش نشان داد که از کل سطح حوضه، 9.3% کلاس خطر فرسایش خیلی کم، 12.7% کلاس خطر فرسایش کم، 22.4% کلاس خطر فرسایش متوسط، 18.9% کلاس خطر فرسایش زیاد و 36.7% کلاس خطر فرسایش بسیار زیاد را به خود اختصاص داده اند.
تبیین مخاطرات محیطی ناشی از احداث دیوارهای مرزی (مرزهای ایران در استان سیستان و بلوچستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برای کشورها فضای مرزی به طور فزاینده ای به حفاظت و دفاع نیاز دارد. همچنین فضای مرزی به صورت فزاینده ای مرکز ایدئولوژی و عملکرد کشورها، مکانی برای سیاست های سرمایه گذاری مهم و منابع معدنی است و دورترین منطقه حاکمیتی است. در جهان امروز که مرزها در انواع مختلف و با ویژگی های بسیار متنوعی وجود دارند، رویکردها نسبت به مدیریت مرز نیز به صورت مشابه بسیار متنوع است. یکی از این رویکردها ایجاد دیوار مرزی است که توسط بسیاری از کشورها ازجمله جمهوری اسلامی ایران در حال پیگیری است. باید توجه نمود که دیوار مرزی یکی از راهبردهای کنترل مرز به صورت سلبی است که ورود و خروج افراد، کالا و ... را تحت کنترل شدید قرار می دهد. باید بیان نمود که این دیوار مرزی که به نوعی دیوار امنیتی برای کشور محسوب می گردد خود زمینه ساز بروز مخاطرات محیطی است. مخاطرات محیطی خود به دو دسته بلای طبیعی (سیل، طوفان، زمین لرزه و ...) و بلایای انسانی (نابودی زیست محیطی، گرم شدن کره زمین و ...) تقسیم می شوند. مقاله حاضر با روش توصیفی- تحلیلی درصدد بررسی این نوع مخاطرات ناشی از احداث دیوار مرزی در منطقه سیستان و بلوچستان است و سپس با استفاده از روش توان رتبه ای به طبقه بندی این مخاطرات می پردازد تا مهم ترین مخاطره ای که منطقه را تهدید می کند به دست آید. نتایج تحقیق نشان می دهد مخاطرات ناشی از احداث دیوار مرزی در منطقه در 9 مورد مخاطرات طبیعی (نابودی گیاهان، انقراض جانوران، بین رفتن صنعت اکوتوریسم؛ افزایش فرسایش بادی منطقه) و مخاطرات انسانی (تفکیک فرهنگی- قومی دو سوی مرز؛ هدایت افراد به فضاهای ناشناخته؛ افزایش گرایش به قاچاق مواد مخدر و اسلحه؛ کاهش اعتماد به حکومت مرکزی؛ هزینه های بالای اقتصادی) تقسیم می گردند. در آخر با استفاده از روش توان رتبه ای مهم ترین مخاطره ای که منطقه را تهدید می کند کاهش اعتماد به دولت مرکزی با وزن 81 به دست آمد که خود می تواند زمینه ساز بسیاری از مشکلات آتی برای در سطح منطقه ای و ملی باشد.
ارزیابی مدل های پیش بینی خطر زمین لغزش در حوضه چم سنگر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پهنه بندی زمین لغزش یکی از روش هایی است که می توان به کمک آن مناطق بحرانی را به لحاظ پایداری شیب مشخص کرده و از نقشه های پهنه بندی به دست آمده در برنامه ریزی های توسعه پایدار استفاده کرد. هدف از این مطالعه مقایسه مدل های تهیه نقشه خطر زمین لغزش؛ منطق فازی، ارزش اطلاعاتی و تراکم سطح مورد استفاده در حوضه چم سنگر در 40 کیلومتری جنوب شرق خرم آباد لرستان بوده، به منظور بررسی پایداری دامنه ها در حوضه چم سنگر ابتدا با استفاده از تصاویر گوگل ارث و بازدید های میدانی (ثبت نقاط لغزشی با استفاده از GPS) نقاط لغزشی شناسایی و متعاقب آن نقشه پراکنش زمین لغزش های حوضه تهیه گردیده در این مطالعه، عوامل مرتبط با زمین لغزش مانند شیب، جهت شیب، ارتفاع، زمین شناسی، بارندگی، کاربری اراضی، فاصله از جاده و آبراهه در تجزیه و تحلیل لغزش مورد استفاده قرار گرفت. برای ارزیابی و طبقه بندی نتایج خروجی مدل های مورد استفاده در برآورد خطر لغزش منطقه از شاخص جمع مطلوبیت (QS) استفاده شد ، نتایج بدست آمده نشان داد که مدل تراکم سطح، با مقدار 85/1 QS= روش کار آمدتری نسبت به مدل های ارزش اطلاعاتی با 60/1 QS= و منطق فازی با 554/0 QS=، برای تهیه نقشه خطر لغزش های حوضه چم سنگر دارد. بر اساس پهنه بندی صورت گرفته با استفاده از مدل تراکم سطح به ترتیب 31/36، 78/44، 62/16، 65/1، 63/0 درصد از مساحت منطقه در کلاس های خطر خیلی کم، کم، متوسط، زیاد و خیلی زیاد قرار گرفت.
تعیین آسیب پذیری آبخوان با روش دراستیک استاندارد و روش های داده مبنا (مطالعة موردی: آبخوان کوچصفهان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در سال های اخیر، افزایش جمعیت و به تبع آن، افزایش نیازهای آبی و کاهش کیفیت و آلودگی آب های زیرزمینی، به دلیل توسعة صنعت و کشاورزی، موجب توجه به کیفیت منابع آب زیرزمینی شده است. شناسایی و تهیة نقشة پهنه بندی مناطق آسیب پذیر آبخوان، یعنی مناطقی که در آنها امکان نفوذ و پخش آلاینده ها از سطح زمین به سیستم آب زیرزمینی وجود دارد، ابزار مدیریتی مناسبی برای پیشگیری از آل ودگی من ابع آب زیرزمینی است. در این پژوهش، برای تهیة نقشة پهنه بندی پتانسیل آسیب پذیری آبخوان دشت آستانه، در منطقة کوچصفهان از تواب ع استان مازندران، روش دراستیک ((DRASTIC به ک ار گرفته شد که یکی از کاربردی ترین روش ه ای هم پوش انی است. برای صحت سنجی مدل، از داده های غلظت نیترات در منطقه استفاده شد. در این منطقه، استفاده از آب های زیرزمینی برای کشاورزی و تأمین آب شرب اهمیت بسیاری دارد. از سوی دیگر، استفادة بی رویه ازکودهای شیمیایی، به ویژه کودهای نیتروژن دار، برای افزایش محصول و نداشتن دقت لازم در تصفیة فاضلاب شهری و صنعتی و رهاسازی آن از پارامترهای مؤثر بر افزایش مقدار نیترات در آب های زیرزمینی منطقه شمرده می شود. ازاین رو، بررسی آلودگی نیترات که یکی از مهم ترین مسائل زیست محیطی در آب های زیرزمینی است، به صورت منظم و دوره ای، بسیار مهم و ضروری خواهد بود. به همین علت، نیترات عامل اصلی آسیب پذیری این منطقه معرفی شد. نتایج نشان داد آسیب پذیری آبخوان دشت آستانه کوچصفهان در چهار محدوده ق رار دارد. 18/56% دشت دارای آسیب پذیری ک م، 51.29% دارای آسیب پذیری اندک تا متوسط، 28.46% دارای آسیب پذیری متوسط تا زیاد و 1/67% دارای آسیب پذیری زی اد اس ت. میزان همبستگی ب ین ش اخص دراس تیک (شاخص آسیب پذیری) با غلظت نیترات 80% به دست آمده است. در ادامه، با کمک چهار روش هوش مصنوعی، شامل شبکة عصبی مصنوعی، مدل فازی، مدل ماشین بردار پشتیبان و فازی- عصبی، مقدار نیترات تخمین زده شد. برای این منظور، داده های ورودی (پارامترهای دراستیک) و خروجی (مقدار نیترات اندازه گیری و پهنه بندی شده در سی حلقه چاه موجود در منطقه ) مدل و مقادیر نیترات مربوط، به دو دستة آموزش و آزمایش، تقسیم شد. نتایج نشان داد که تمامی مدل های هوش مصنوعی به کار گرفته شده تخمین مناسبی از مقدار نیترات می دهند اما، در این میان، مدل شبکة عصبی بهترین نتایج را دربر داشت؛ به طوری که بین نیترات محاسباتی و مقدار نیترات مشاهداتی همبستگی 98 درصدی دیده شد. در ادامه، با انتخاب مدل شبکة عصبی به منزلة مدل برتر، کوشش شد با کاهش پارامترهای ورودی، مقدار نیترات تخمین زده شود. درنهایت، مشخص شد که با پنج پارامتر محیط خاک، محیط غیراشباع، محیط اشباع، تراز آب، هدایت هیدرولیکی و حذف دو پارامتر تغذیه و توپوگرافی مقدار همبستگی نیترات تخمین زده شده با مقدار واقعی نیترات اندازه گیری شده برابر 0.90 است. درنتیجه، می توان تخمین مناسبی از مقدار نیترات و نیز آسیب پذیری این منطقه داشت. این نکته برتری روش های هوش مصنوعی در بررسی آسیب پذیری را، ور مقایسه با روش دراستیک، نشان می دهد. نتایج نشان داد که مدل های هوش مصنوعی روشی کارآ در تخمین آسیب پذیری آبخوان محسوب می شوند و نتایج دقیقی از برآورد پتانسیل آلودگی در منطقة مورد مطالعه می دهند.
بررسی و پیش بینی تغییرات کاربری اراضی متأثر از تپه های ماسه ای در شرق شهر بشرویه با استفاده از سنجش از دور و سیستم اطلاعات جغرافیایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تپه های ماسه ای فعال و متحرک از جمله تهدیدات جدی اجتماعات انسانی مجاور می باشند. بنابراین تعیین چگونگی گسترش و میزان فعالیت و جابه جایی این تپه های از مهم ترین اهداف مطالعات فرسایش بادی است. استفاده از فناوری سنجش از دور به دلیل دید یکپارچه، کم هزینه و سریع یک روش کارآمد برای مطالعه و پایش تغییرات محیطی محسوب می شود. بنابراین از اهداف اصلی این تحقیق بررسی میزان تغییرات و جابه جایی تپه های ماسه ای در شرق شهر بشرویه، پیش بینی تغییرات کاربری اراضی منطقه تا سال ۲۰۳۱ و پیش بینی تغییرات مساحت کاربری تپه های ماسه ای تا سال ۲۰۴۸ با استفاده از سنجش از دور می باشد. در تحقیق حاضر از تصاویر ماهواره ای لندست طی سال های ۲۰۰۱، ۲۰۰۸ و ۲۰۱۶ استفاده شده است. برای طبقه بندی تصاویر از الگوریتم ماشین بردار پشتیبان استفاده شده است. در مرحله ی بعد تغییرات ایجاد شده در کاربری های اراضی با استفاده از مدل کراس تب مورد بررسی قرار گرفت. سپس با استفاده از روش زنجیره ی مارکوف، روند تغییرات آینده ی کاربری اراضی تا سال ۲۰۳۱ و تغییرات مساحت کاربری تپه های ماسه ای تا سال ۲۰۴۸ مورد پیش بینی قرار گرفت. نتایج حاصل بیانگر این است که وسعت زمین های ماسه ای از سال 2001 تا 2016 روند کاهشی داشته است؛ که مهمترین علت آن اجرای طرح های بیایان زدایی در قالب تاغ کاری و رویش طبیعی تاغ روی تپه های ماسه و نواحی اطراف آن بوده است. همچنین نتایج حاصل از پیش بینی تغییرات کاربری اراضی برای 15 سال آینده نشان داد که 79/2468 هکتار از تپه های ماسه ای به کاربری اراضی بایر و شوره زار، 22/365 هکتار به اراضی زراعی و 900 هکتار به اراضی ساخته شده تبدیل خواهد شد. از دیگر نتایج این پژوهش پیش بینی مساحت تپه های ماسه ای تا سال 2048 می باشد که نشان داد مساحت تپه های ماسه ای از 26/8668 هکتار در سال 2016 به مساحتی برابر36/4041 هکتار خواهد رسید.
ارزیابی آسیب پذیری آبخوان دشت بیلوردی بر مبنای ترکیب روش های DRASTIC و SINTACS(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آب های زیرزمینی اصلی ترین منبع آب شیرین در دشت بیلوردی است. افزایش جمعیت و کشاورزی باعث شده آب زیرزمینی در این آبخوان در معرض خطر کمی و کیفی قرار گیرد، لذا بررسی آسیب پذیری و به تبع آن جلوگیری از آلودگی آب های زیرزمینی مهم و ضروری به نظر می رسد. افت شدید سطح آب در منطقه باعث کاهش کیفیت آب زیرزمینی شده و در چند سال اخیر این دشت جزء دشت های ممنوعه محسوب شده است. مسئله مهم دیگر، وجود معدن آرسنیک ولیلو در محدوده دشت است که خطر آلودگی آب های زیرزمینی را افزایش می دهد. در این پژوهش از ترکیب روش های DRASTIC و SINTACS برای پیش بینی آسیب پذیری آبخوان استفاده شده است. برای صحت سنجی نتایج ازداده های نیترات و ضریب همبستگی آن با شاخص آسیب پذیری در منطقه استفاده شد. نتایج نشان داد با وجود این که که روش SINTACS با ضریب همبستگی بالا نسبت به روش DRASTIC کارایی نسبی بهتری دارد ولی با توجه به تشابه و تقارب نتایج انتخاب یکی از آن ها به عنوان روش برتر برای ارزیابی آسیب پذیری محدوده مورد مطالعه کار منطقی به نظر نمی رسد. لذا در این تحقیق روش های DRASTIC و SINTACS برای ارزیابی آسیب پذیری آبخوان دشت بیلوردی ترکیب شد تا از مزیت هر دو روش به طور همزمان استفاده شود. نتایج حاصل ازروش پیشنهادی 5/36 درصد مساحت منطقه در مرکز را جزو مناطق با آسیب پذیری کم و20 درصد از قسمت جنوب غربی و شمال شرق جزء مناطق با آسیب پذیری زیاد و 5/43 درصد مساحت در محدوده آسیب پذیری متوسط قرار دارد. ارائه راهکار مناسب و باصرفه برای جلوگیری از افزایش آلودگی دشت از جمله تعیین مناطق آسیب پذیر، از اقدامات مهم و ضروری در محدوده مطالعاتی است.