فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۵۴۱ تا ۱٬۵۶۰ مورد از کل ۱۰٬۶۲۶ مورد.
منبع:
توسعه پایدار شهری سال اول پاییز ۱۴۰۰ شماره ۴
69-82
حوزههای تخصصی:
روش ماتریس ارزیابی سریع اثرات (RIAM) یکی از روش های ارزیابی اثرات محیط زیست است که موجب می شود قضاوت های ذهنی در یک مسیر شفاف در فرایند ارزیابی اثرات محیط زیست توسعه یابد. اما از آنجایی که در این ماتریس به حساسیت و آسیب پذیری محیط زیست توجه نشده است در این مطالعه با اضافه کردن معیار ششم (حساسیت محیط زیست، B4) به اصلاح روش پرداخته شد. اضافه کردن این معیار باعث می شود فرآیند کلی بررسی، به حالت بررسی واقعی EIA نزدیک تر شود. سپس با بهره گیری از ماتریس ارزیابی سریع اثرات اصلاح شده، مکان یابی محل دفن زباله در شهرستان شبستر صورت گرفت. اثرات فعالیت-های پروژه در دو گزینه مکانی پیشنهادی کارخانه کمپوست بر چهار جزء محیط زیستی (فیزیکی-شیمیایی، بیولوژیکی-اکولوژیکی، اجتماعی و اقتصادی) از طریق بررسی های میدانی، نظر کارشناسی و نرم افزار RIAM ارزیابی شد. نتایج نشان داد که بهترین گزینه مکانی جهت احداث کارخانه کمپوست گزینه دوم است.
مکانیابی بهینه فضای سبز شهر اردبیل با استفاده از مدل فرآیند تحلیل شبکه ای (ANP) و سیستم اطلاعات جغرافیایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از مطالعه حاضر مکانیابی بهینه فضای سبز شهر اردبیل با استفاده از مدل فرآیند تحلیل شبکهای (ANP) و سیستم اطلاعات جغرافیایی بوده است و تلاش گردید، از معیارهای اقتصادی، موقعیتی و همجواری در قالب مدل ANP با استفاده از توابع همپوشانی سیستم اطلاعات جغرافیایی، مکان های مناسب برای احداث فضای سبز شهر اردبیل، ارایه شود. تحقیق حاضر از نوع تحلیلی- توصیفی با ماهت کاربردی ارائه شده است. با توجه به نقشه خروجی، زمین های شهر اردبیل برای انتخاب مکان مناسب کاربری فضای سبز، به پنچ گروه با اولویت بسیار زیاد، زیاد، متوسط، کم و بسیار کم طبقه بندی شده است. به منظور تطبیق نتایج بدست آمده از الگوی ارائه شده در مکان یابی فضای سبز شهری با واقعیات موجود در محدوده مورد پژوهش، نقشه کاربری اراضی آن در محیط GIS تهه شده و نتایج بدست آمده الگوی مذکور در نقشه کاربری اراضی منعکس گردیده است. با توجه به نقشه خروجی مدل ANP و مقایسه آن با نقشه کاربری اراضی محدوده مورد مطالعه، مشخص شد که زمین های مناسب برای ایجاد فضای سبز تناسب زیادی با کاربری اراضی دارند. استفاده توام از مدل ANP و سیستم اطلاعات جغرافیایی در اولویت بندی و تعیین بهترین مکان های شهر برای تعیین کاربری ها نوآوری این تحقیق می باشد.
ارزیابی سطح زیست پذیری در سکونتگاه های غیررسمی (مطالعه موردی: محله فلاحت، شهر ارومیه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تبیین موضوع: سکونتگاه های غیررسمی به دلیل رشد دیمی با مشکلات متعددی روبه رو هستند به طوری که از سرانه های پایین خدماتی رنج می برند و فضایی برای گذران اوقات فراغت ندارند. هدف اصلی این پژوهش ارزیابی ادراک ذهنی افراد از وضعیت تأمین نیازهای زیستی و به طورکلی سطوح زیست پذیری در محله فلاحت می باشد. این محله به دلیل کم برخوردار بودن، شرایط زندگی نابسامانی دارد. روش: روش پژوهش ازنظر هدف کاربردی و ازنظر ماهیت توصیفی-تحلیلی می باشد که به دو صورت اسنادی و برداشت میدانی به جمع آوری اطلاعات پرداخته شده است. مؤلفه های زیست پذیری در این پژوهش شامل مؤلفه های اجتماعی، اقتصادی و کالبدی و زیست محیطی می باشد. جامعه آماری این پژوهش اهالی محله فلاحت می باشد که طبق آمار پایگاه بهداشت در سال 1397، 15000 نفر جمعیت دارد. برای نمونه گیری از فرمول کوکران استفاده شده است که حجم نمونه 374 نفر به دست آمده به صورت تصادفی در محدوده پخش گردیده است. تجزیه وتحلیل اطلاعات به صورت کمی و از طریق روش های آماری (آزمون t تک نمونه ای و فریدمن) انجام گرفته است. روایی پرسشنامه توسط متخصصین و پایایی پرسشنامه از طریق آزمون آلفای کرونباخ با مقدار 0/732 تائید شده است. یافته ها: یافته های پژوهش نشانگر این است که در بعد اجتماعی سه شاخص ملاحظات و مراقبت های پزشکی و بهداشتی، امنیت فردی و اجتماعی و مشارکت و همبستگی، در بعد اقتصادی شاخص کالاهای مصرفی و در بعد کالبدی و زیست محیطی نیز شاخص های امکانات و خدمات زیربنایی، آلودگی و بهداشت محیطی، چشم انداز، فضای سبز و بایر دارای سطح متوسطی هستند. همچنین ابعاد اجتماعی، اقتصادی و کالبدی و زیست محیطی دارای رتبه بندی یکسانی می باشند. نتایج: نتایج پژوهش نشانگر این است که وضعیت زیست پذیری محله فلاحت ارومیه طبق سه بعد اجتماعی، اقتصادی و کالبدی و زیست محیطی در سطح متوسطی قرار دارد که این موضوع نیازمند اتخاذ راهکارهای توانمندسازی می باشد.
چارچوب مفهومی توسعه مسکن روستایی پایدارمبتنی بر جهت گیری نظری مقاله های علمی
حوزههای تخصصی:
مسکن پدیده ای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و مکانی- کالبدی است که با هدف فراهم کردن شرایط مناسب زیست و زندگی بر پا می شود. یکی از مسائلی که به شدت توجه همگان را به خود معطوف داشته، مسکن پایدار همگام با توسعه انسانی است. پژوهش حاضر با هدف ارایه چارچوب مفهومی مسکن روستایی پایدار در ایران مبتنی بر جهت گیری نظری مقاله های علمی تهیه شده است. بدین منظور محتوای تعداد 47 مقاله علمی مرتبط با موضوع توسعه مسکن روستایی در ایران که در بازه زمانی1399- 1386 در نشریات و کنفرانس های داخلی به چاپ رسیده بودند، با بهره گیری از روش پژوهش، کیفی و مبتنی بر روش فرا ترکیب، مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت. یافته های، پژوهش نشان می دهد که چارچوب مفهومی توسعه یکپارچه مسکن روستای، مناسب ترین چارچوب برای بهره برداری در برنامه ریزی توسعه مسکن روستایی است که اغلب ویژگی هایی کلیدی مورد تاکید در مقالات مورد بررسی را در بر می گیرد. چارچوب پیشنهادی مؤلفه های انطباق پذیری با محیط زیست، بهینه گی در مصرف انرژی، داشتن احساس سرزندگی، خاطره معنا، وحدت انسانی و واقع بودگی، مناسبت با موقعیت اجتماعی روستاییان، مشارکت جامعه روستایی، استطاعت مالی در ساخت، هزینه نگهداری مسکن، اشتغالزایی در بازار مسکن، دسترسی به خدمات، داشتن روح و هویت مکانی، دوام و ماندگاری مصالح ساخت را، در قالب پنج بعد محیط زیستی، اقتصادی، اجتماعی– فرهنگی، روان شاختی و کالبدی– فضایی مورد توجه قرار می دهد.
واکاوی نقش کارآفرینی روستایی در توسعه پایدار محلی، با تاکید بر پیوستگی روستایی- شهری (مورد شناسی: ناحیه دالاهو، استان کرمانشاه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کارآفرینی روستایی از طریق فعال شدن نوآوریها در زمینه بهره گیری از منابع محدود، می تواند با استفاده از منابع محدود سرمایه ای، به گسترش فعالیتها و ایجاد اشتغال در سطح محلی بیانجامد. در این ارتباط، افراد دخیل در این فرایند نه تنها به کسب مهارت، بلکه به گسترش کسب وکارهای درآمدزا و افزایش سطح درآمد و پس انداز خویش و دیگران یاری رسانند. از این رو، فرض بر این است که کارآفرینی روستایی می تواند تسهیلگر ارتباط موثر بین فعالیتهای مرتبط با تولید کشاورزی و بخشهای غیرزراعی، از جمله صنایع کوچک و خدمات، گشته و سرانجام، به بهبود شرایط زندگی و فعالیت در سطح روستاها بیانجامد. این مقاله از طریق بررسی نقش پذیری کارآفرینی روستایی در ناحیه دالاهو (استان کرمانشاه)، می کوشد نشان دهد، گسترش این فعالیتهای مرتبط با آن می تواند نه تنها به گسترش تعامل بیشتر و پیوستگی روستاها با کانونهای شهری، بلکه در ترغیب روند توسعه پایدار در سطح محلی اثرگذار باشد. جامعه آماری این پژوهش 139 سکونتگاه روستایی پراکنده در سطح ناحیه است که به شیوه توصیفی- تحلیلی مورد بررسی قرار گرفته است. بدین منظور، برای گردآوری داده ها و اطلاعات لازم، از روشهای کتابخانه ای و میدانی، با بهره گیری از شیوه های پرسشگری و مصاحبه استفاده شده است. شاخصهای مورد استفاده برای سنجش کارآفرینی روستایی و نقش آن در توسعه پایدار محلی، از جمله عبارت بوده اند از دامنه افزایش اشتغال، افزایش سطح درآمد، امکان دسترسی به خدمات، تلاش برای حفاظت از محیط. تحلیل داده های گردآوری شده با بهره گیری از روشهای آمار توصیفی و استفاده از نرم افزارهای Spss و Excel و همچنین از آزمون T و آزمون همبستگی پیرسون به انجام رسیده است. نتایج این تحقیق نشان می دهد که ناحیه دالاهو، با وجود برخورداری از برخی توانهای محیطی و قابلیتهای اجتماعی- اقتصادی، به سبب پراکنش افراطی سکونتگاههای روستایی و فاصله زیاد آنها از مرکز ناحیه ای، همچنین عدم دسترسی آسان به بازارهای مبادله کالایی و سازوکارهای خاص حاکم بر این بازارها، فعالیت کارآفرینان روستایی نتوانسته آنچنان که باید و شاید، با رونق و گسترش همراه باشد و به درستی به پیوستگی روستایی- شهری و توسعه پایدار نسبی در سطح ناحیه بیانجامد.
تبیین اهمیت منابع درآمدی برای موفقیت تمرکززدایی؛ پیشنهاداتی برای موفقیت نهادهای محلی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تمرکززدایی و تشکیل حکومت محلی فرآیندی پیچیده و طولانی است که جهت افزایش مشارکت تمامی افراد یک جامعه در فرایند توسعه بر اساس ظرفیت ها، توانمندی ها و منابع محل عمل می کند. در تمرکززدایی، دولت مرکزی اختیار تصمیم گیری را به نهادهای محلی که متصدیان آن ها توسط مردم همان محل انتخاب شده اند، واگذار می کند اما عملکرد آن ها تحت کنترل و نظارت حکومت مرکزی است. به عبارتی بهتر تمرکززدایی به اختیار عمل نسبی دولت های محلی در زمینه تعیین اهداف، تدارک منابع و اداره و اجرای سیاست های عمومی اشاره دارد. یکی از پیش شرط های موفقیت و پایداری حکومت محلی، پیش بینی منابع درآمدی متناسب با وظایف و مسئولیت هاست. در ایران اتخاذ سیاست استقلال مالی از دولت بدون تعریف منابع مالی جدید موجب شد تا مشکلات و چالش های عدیده ای برای نهادهای محلی به وجود آید. پژوهش حاضر بر آن است تا ضمن مطالعات مقایسه ای، به بررسی مشکلات شوراها و شهرداری ها در زمینه منابع درآمدی بپردازد و درنهایت نیز راهکارهایی را دراین باره ارائه نماید. ازجمله این راهکارها ارتقای شفافیت، پاسخگویی و مسئولیت پذیری، افزایش سهم شهردارى ها از محل عواید حاصل از قانون مالیات بر ارزش افزوده، ایجاد نظام پایدار درآمد شهری مبتنی بر عوارض نوسازی و بهره گیری از کسب وکارهای کوچک اقتصاد محلی اشاره کرد.
سنجش شاخص های سر زندگی شهری در سکونتگاه های غیر رسمی (مطالعه موردی: سیلاب قوشخانه تبریز)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جغرافیایی برنامه ریزی شهری دوره ۹ بهار ۱۴۰۰ شماره ۱
143 - 163
حوزههای تخصصی:
ارزیابی شاخص های سرزندگی شهری به عنوان روشی برای پی بردن به میزان شادابی، نشاط و حیات اجتماعی شهروندان هر جامعه است، اما بررسی وضعیت مؤلفه های سرزندگی در میان ساکنان سکونتگاه های غیررسمی از درجه اهمیت بیشتری برخوردار است؛ چراکه بیشتر ساکنان این نواحی اقشار کم برخوردار و آسیب پذیر در جوامع هستند و ضرورت توجه به وضعیت حیات و زیست پذیری آنان بیشتر از شهروندان سایر نقاط شهری اهمیت دارد. هدف اصلی پژوهش توصیفی-تحلیلی حاضر، ارزیابی میزان اهمیت شاخص های سرزندگی شهری در میان ساکنان سکونتگاه های غیررسمی محله سیلاب تبریز است. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش پرسش نامه و آزمون های رگرسیون چندمتغیره، آماره t تک نمونه ای و کروسکال استفاده شده است. داده های پژوهش با استفاده از مطالعات کتابخانه ای و بررسی میدانی گردآوری شده و حجم نمونه هم براساس فرمول کوکران معادل 305 نفر برآورد شده است. شاخص های تعیین شده در این پژوهش، به ترتیب شاخص «روانی- اجتماعی» با 4 گویه، شاخص «کالبدی-فضایی» با 9 گویه و شاخص «تسهیلات رفاهی و خدماتی» با 9 گویه هستند. نتایج تحلیل داده ها و پرسش نامه ها حاکی از آن است که از نظر ساکنان محله سیلاب تبریز در میان مؤلفه های مورد مطالعه، مؤلفه روانی-اجتماعی با میانگین 43/2 بیشترین اهمیت را دارد. همچنین مؤلفه تسهیلات رفاهی-خدماتی با میانگین 18/2 در رتبه دوم و مؤلفه کالبدی-فضایی با میانگین 39/1 در رتبه سوم قرار گرفته اند. رتبه بندی مذکور بیانگر آن است که میزان اهمیت مؤلفه های سرزندگی شهری از نظر شهروندان محله سیلاب تبریز یکسان نیست. یافته های دیگر پژوهش نشان می دهد که میان شاخص روانی- اجتماعی ساکنان محله سیلاب تبریز و میزان سرزندگی در این محله، با بهره گیری از مؤلفه های «تفریح و شادی کودکان» با مقدار بتای 469/0 و «فعالیت گروه های فرهنگی» با مقدار بتای 398/0 رابطه معناداری وجود دارد.
ارزیابی کیفیت خدمات رسانی به عشایر براساس مدل سروکوال مورد مطالعه: منطقه ییلاقی دیزاب در دهستان چورزق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: زندگی عشایری با الهام از الگوهای طبیعت شکل گرفته که نقش مهمی نیز در تاریخ فرهنگ و اقتصاد کشورمان داشته اند. اما در خصوص مشکلات و سختی زندگی این جوامع، امروزه توجه به رشد و توسعه در سال های اخیر در کشورمان این موضوع به جامعه عشایر نیز تسری یافته است. تأمین و توسعه خدمات اولیه از جمله مهمترین فعالیت های انجام شده در این ارتباط بوده است. اما به نظر می رسد به رغم توسعه این فعالیت ها از سوی سازمان های متولی برای جامعه عشایر، این فعالیت ها هنوز نوپا بوده و بررسی و برنامه ریزی مناسب تری نیاز است.
هدف پژوهش: بررسی کیفیت خدمات رسانی به عشایر منطقه ییلاقی دیزاب در دهستان چورزق، هدف تحقیق است.
روش شناسی تحقیق: تحقیق کاربردی، از نظر بررسی متغیرها توصیفی و از جنبه روش گردآوری اطلاعات، میدانی بود. به دلیل محدودیت هزینه و زمان، از نمونه گیری برای انتخاب نمونه های تحقیق استفاده و 102 نفر به عنوان افراد نمونه انتخاب شد. روش تجزیه و تحلیل نیز براساس مدل سروکوال بود.
قلمروجغرافیایی پژوهش : منطقه ییلاقی دیزاب در دهستان چورزق(استان زنجان) قلمرو جغرافیایی تحقیق بود. این دهستان تنها نواحی است که در شهرستان طارم، گروه های عشایر در آن قرار دارند و به صورت فصلی در مراتع ییلاقی مناطق کوهستانی آن همراه با دام خود کوچ می کنند.
یافته ها و بحث: عشایر مورد مطالعه اهمیت، ادراک و انتظارات متفاوتی نسبت به کیفیت خدمات رسانی دارند. از نظر آنان درک مشکلات و شرایط افراد عشایر، تعدد انواع خدمات ارائه شده و اطمینان از توزیع مناسب خدمات، مهم ترین شاخص های کیفیت خدمات رسانی هستند. بیشترین انتظارات آنان نیز از کیفیت خدمات رسانی در ابعاد ملموس و همدلی بوده که بیشتر در تعداد خدمات و همکاری مناسب سازمان های ارائه دهنده خدمات با افراد بزرگ عشایر است. در سوی دیگر رابطه معنی داری نیز براساس جنسیت و سن افراد عشایر با ادراک و انتظارات آنان از کیفیت خدمات رسانی بود.
نتایج: تأثیر سیاست ها و برنامه های اجرایی بر جامعه عشایری که خدمات رسانی نیز جز یکی از این برنامه ها و سیاست ها بوده، در صورتی آشکار خواهد شد که تمام برنامه ریزی و اجرا با اولویت کامل نیازهای آنان و تأمین منابع کافی انجام گردد. تا مشکلات این جوامع نیز کاهش و از مهاجرت و تخریب پتانسیل های تولیدی آنان اجتناب گردد.
نقش الگوی فضایی و پوشش گیاهی فضاهای باز محلی بر میزان آسایش حرارتی در اقلیم سرد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شهری دوره دهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۴۰
15 - 26
حوزههای تخصصی:
آسایش حرارتی به عنوان یکی از عوامل اساسی در حضورپذیری انسان ها در فضاهای شهری مطرح است. طراحی فضاهای باز شهری تحت تأثیر عناصر و عوامل مختلف می تواند باعث تغییر درکیفیت آسایش حرارتی استفاده کنندگان شود که در این پژوهش براساس ضرورت نقش دو مؤلفه الگوی هندسی و پوشش گیاهی در ارتباط با میزان آسایش حرارتی در فضاهای باز محلی در بافت قدیمی شهر همدان با اقلیم سرد و کوهستانی تبیین و تحلیل شده است. هدف از انجام پژوهش حاضر ارزیابی الگوی پوشش گیاهی و الگوی هندسه فضاهای باز محلی بر آسایش حرارتی در فصل زمستان در این بافت شهری است. در این راستا نُه مرکز محله تاریخی در شهر همدان به عنوان بستر تحلیل پژوهش در نظر گرفته شده که با استفاده از نرم افزار Envi-met، شبیه سازی و با ورود داده های اقلیمی و فضایی، تحلیل های مورد نظر انجام شده است. نتایج تحلیل نشان می دهد که در نظر گرفتن الگوی پوشش گیاهی و الگوی هندسی فضاهای باز به طور توأمان نقش مهمی در آسایش حرارتی در این اقلیم دارد. علاوه براین از میان متغیرهای محیطی آسایش حرارتی، سرعت باد بیشترین تأثیر را بر آسایش حرارتی در فصل زمستان داشته است. همچنین وجود پوشش های گیاهی برگ ریز ضمن آن که در تابستان با ایجاد سایه اندازی مناسب شرایط آسایش اقلیمی مناسبی را برای کاربران فراهم می نماید، در زمستان هم مانع تابش نور خورشید بر فضاهای باز گشته ( ضمن آن که در این گونه اقلیم ها شاهد وزش بادهای سرد و کمبود رطوبت به خصوص در ایام زمستان هستیم)، وجود این نوع الگوها و درختان باعث جذب رطوبت از زمین و انعکاس آن به محیط های اطراف می گردد.
Performance Evaluation of the Modern Rural Management based on Good Governance Approach (Case Study: Villages in Central District of Karaj County)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش و برنامه ریزی روستایی سال دهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۶
59 - 79
حوزههای تخصصی:
Purpose - At the local level, the role of rural management in achieving optimal rural planning and development goals is significant. There are several approaches to rural management, one of which is good rural governance. In this regard, the purpose of this study is to evaluate the performance of new rural management with an emphasis on good governance indicators for the villages in the Central District of Karaj County. Design/methodology/approach - Quantitative approach was used in conducting this research. The statistical population of the study includes 7 villages. 145 households were sequentially determined based on random sampling and using the modified Cochran's formula. SPSS software and the FARAS model were utilized to analyze the data. Findings - The results showed that the situation of governance indicators in the studied villages is lower than average. In addition, the results of the correlation between the indicators of good rural governance showed that the management system is the desired and subject to development in all indicators of good rural governance from the point of view of the villagers. Also, the ranking of the indicators of good governance using the FARAS model substantiated that the social participation index has the highest rank from the experts’ point of view. Research limitations/implications - The outbreak of coronavirus interfered with the process of data collection and information in the studied villages. This impeded the process of completing the research. In this regard, to reduce the negative impact of this restriction, interviews and completing questionnaires were conducted through the Internet. Practical implications - Activities should be taken through the interaction of non-governmental organizations, governmental and public organizations, and the private sector, removing existing obstacles, and financial and executive constraints for modern rural management in the villages of the Central District. Originality/value: The study is conducted by the mentioned researchers and in accordance with the official rules and procedures, and all dissertations, articles, books, etc. were referred to accordingly. The originality of the present study is in applying the FARAS fuzzy model to the studied villages in the Central District of Karaj County.
ارزیابی جایگاه مؤلفه های سرمایه اجتماعی در تحقّق پذیری بازآفرینی بافت های ناکارآمد شهری (مطالعه موردی: سکونتگاه غیررسمی اخترآباد کرج)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تبیین موضوع: بازآفرینی یکی از رویکردهای توسعه درون زای شهری است که هدف آن ارتقای ابعاد مختلف کالبدی، اجتماعی، اقتصادی و زیست محیطی بافت های شهری می باشد. با توجه به اهمیت بعد اجتماعی در فرایند بازآفرینی شهری پژوهش حاضر به بررسی نقش مؤلفه های سرمایه اجتماعی در تحقق پذیری بازآفرینی در بافت های ناکارآمد در سکونتگاه غیررسمی اخترآباد کرج پرداخته است. روش: مقاله حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر روش توصیفی - تحلیلی می باشد. برای جمع آوری اطلاعات از روش پرسشنامه استفاده شده است. جامعه آماری تحقیق حاضر کل جمعیت محله اخترآباد برابر با 13565 است و حجم نمونه آن 381 می باشد. برای ارزیابی نقش سرمایه اجتماعی در تحقق پذیری بازآفرینی شهری از 6 مؤلفه آگاهی اجتماعی، اعتماد اجتماعی، انسجام اجتماعی، تشکل اجتماعی، شبکه و روابط اجتماعی و مشارکت اجتماعی استفاده شده است. از نرم افزار Smart PLS و SPSS جهت تحلیل یافته ها استفاده شده است. برای بررسی رابطه بین متغیرهای تحقیق از مدل ساختاری در سطح معناداری و برای ارزیابی نقش مؤلفه های سرمایه اجتماعی بر تحقق پذیری بازآفرینی در بافت های ناکارآمد از مدل ساختاری در سطح بار عاملی استفاده شده است. یافته ها: یافته های مدل ساختاری در سطح معناداری نشان دهنده مقدار آماره T بیشتر از 2/58 برای تمامیه متغیرهای اثرگذار و اثرپذیر تحقیق و رابطه معنادار در سطح 99 درصد بین آن ها می باشد. یافته های مدل ساختاری تحقیق در سطح بار عاملی نشان می دهد که مؤلفه های 6 گانه انسجام اجتماعی، شبکه و روابط اجتماعی، مشارکت اجتماعی، اعتماد اجتماعی، آگاهی اجتماعی و تشکل اجتماعی به ترتیب با مقدار ضریب مسیرهای 0/378، 0/376، 0/331، 0/324، 0/234 و 0/198 بر تحقق پذیری بازآفرینی شهری در بافت های ناکارآمد محله اخترآباد کرج تأثیرگذار می باشند. نتایج: نتایج تحقیق تببین کننده رابطه معنادار مثبت بین مؤلفه های سرمایه اجتماعی و تحقق پذیری بازآفرینی در باف های ناکارآمد محله اخترآباد شهر کرج می باشد. همینطور نتایج تحقیق تببین کننده سطوح تأثیرگذاری متفاوت مؤلفه های سرمایه اجتماعی بر تحقق پذیری بازآفرینی در بافت های ناکارآمد محله اخترآباد شهر کرج می باشد.
سنجش و ارزیابی میزان تاب آوری نواحی شهری در برابر زلزله (موردی: ناحیه غربی شهر ایذه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش و برنامه ریزی شهری سال دوازدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴۷
187 - 202
حوزههای تخصصی:
یکی از راهکارهای موفق در زمینه کاهش آسیب پذیری ناشی از مخاطرات، ارتقای تاب آوری (اقتصادی، اجتماعی، کالبدی و نهادی) می باشد. موقعیت جغرافیایی منطقه موردمطالعه و دفعات وقوع مخاطرات طبیعی(زلزله). در آن مهمترین عامل انجام پژوهش حاضر بوده که هدف اصلی آن سنجش میزان تاب آوری مناطق شهری می باشد. به همین منظور در این پژوهش به منظور بررسی مولفه ای اجتماعی و اقتصادی و نهادی تأثیر گذار در تاب آوری شهری از ابزار پرسشنامه استفاده شد. نتایج آزمون های رگرسیون و پیرسون نشان داد که در ناحیه غربی شهر ایذه متغیر عوامل اجتماعی با ضریب741/0 درصد، بیشترین تأثیر را در تاب آوری این منطقه داشته و عوامل نهادی باضریب 547/0 درصد کمترین عامل اثرگذار در تاب آوری شهری این منطقه می باشد. همچنین آزمون رگرسیون نیز مشخص کرد که متغیر مستقل اجتماعی با 54 درصد، اقتصادی 42 درصد و نهادی با 29 درصد توانسته بر تاب آوری تأثیر بگذارد.در روش دوم و برای مشخص نمودن تأثیر مؤلفه کالبدی بر تاب آوری شهری از 5 شاخص اصلی (کیفیت، قدمت، نوع مصالح، مساحت و دسترسی به ابنیه ها) تأثیر گذار بر کاهش آسیب پذیری کالبدی شهر در برابر زلزله استفاده گردید نتایج بررسی ها با استفاده از نرم افزار Arc GIS و مدل سلسله مراتبی فازی (FAHP) نشان داد که محدوده مرکزی ناحیه غربی شهر ایذه به دلایل: قدمت بالا ابنیه ها و کیفیت پایین ساخت وساز را به عنوان مناطقی با پایین ترین سطح تاب آوری در کل ناحیه مشخص نمود..... کلید واژه: تاب آوری، زلزله، مدل سلسله مراتبی، ناحیه غربی شهر ایذه کلید واژه: تاب آوری، زلزله، مدل سلسله مراتبی، ناحیه غربی شهر ایذه
ریخت شناسی معماری معنامحور با استفاده از روش چیدمان فضا (مطالعه موردی: مسجد حکیم اصفهان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برخی از نظریه پردازان بر این اصل اعتقاد دارند که با طراحی محیط کالبدی، معنا به وجود می آید. لذا معنا از دو حیث قابل بررسی است: بعد ذهنی و عینی یا فیزیکی. هدف از پژوهش تبیین معنا در معماری بناهای شاخص مذهبی دوره صفویه اصفهان، با استفاده از تحلیل ویژگی های فیزیکی فضای معماری آنهاست. پژوهش حاضر به دنبال پاسخ به این پرسش است که کدام یک از فضاهای مسجد از بعد فیزیکی و کالبدی معنادهی بیشتری دارد و دلیل معناداری فضاهای مسجد چیست؟ به همین منظور از میان ادوار تاریخی، دوره صفویه و از میان بناهای مذهبی، مسجد حکیم اصفهان به عنوان نمونه موردی انتخاب شد. روش تحقیق در پژوهش حاضر از نوع توصیفی-تحلیلی می باشد. روش تحلیل آن نیز با استفاده از نرم افزار دپس مپ و آنالیز مؤلفه های ریخت شناسی معماری نظیر: هم پیوندی، نفوذپذیری، گوناگونی، خوانایی، وحدت فضایی و عمق فضا در فضاهای مختلف مسجد حکیم است. پس از آنالیز نقشه ها توسط نرم افزار دپس مپ و مشاهده رفتارهای حرکتی انسانی، این نتیجه حاصل گشت که حیاط علاوه بر داشتن شفافیت و تداوم دید بصری، دارای میزان بالاتری از هم پیوندی، نفوذپذیری و وحدت فضایی می باشد. همچنین از حیث گوناگونی شبستان با تلفیق فضاهای باز، نیمه باز و بسته، نسبت به سایر فضاهای مسجد از میزان گوناگونی بیشتری برخوردار است و علاوه بر آن دارای بیشترین میزان قابلیت انتخاب بوده است. مشاهده میدانی رفتار حرکتی و بصری بازدیدکنندگان مسجد نیز تأییدی بر این مدعاست. از دستاوردهای این پژوهش می توان در طراحی مساجد امروزی با توجه به الزامات و نیازهای جدید نیز بهره جست.
تحلیلی بر وضعیت مهاجرت استان های کشور با تأکید بر عوامل اجتماعی و فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عوامل مؤثر بر شکل دهی یا تغییرات ساختار جمعیتی، شامل سه عامل: باروری، مرگ ومیر و مهاجرت در مقیاس های مختلف فضایی است؛ به نحوی که در هر برهه زمانی، نقش و تأثیر هرکدام می تواند متفاوت باشد؛ اما امروزه مهاجرت نقشِ به مراتب مهم تری در رشد جمعیت ایفا می کند؛ زیرا علاوه بر تأثیر مستقیمی که بر ساختار جمعیتی یک محدوده جغرافیایی می گذارد، بر نحوه پراکنش نیروی کار نیز تأثیرگذار خواهد بود؛ علاوه براین مهاجرت می تواند از عدم تعادل های اجتماعی و فرهنگی تأثیر پذیرفته و از طرف دیگر خود باعث تشدید این نابرابری ها می شود. نتیجه این برهم کنش، عدم توزیع مناسب جمعیت و به تبع آن، نابرابری در سرمایه گذاری های ملّی، عدم تعادل های منطقه ای، تفاوت امکانات شغلی و سایر امکانات اجتماعی و فرهنگی می شود که این امر به دنبال خود مشکلات متعددی را ایجاد می کند. هدف این پژوهش استخراج و تحلیل رابطه بین مهاجرت و متغیرهای اجتماعی و فرهنگی است که این پدیده را تشدید می کند. این متغیرها ازطریق تحلیل عاملی اکتشافی گروه بندی شده و عوامل اجتماعی و فرهنگی تشدیدکننده مهاجرت استخراج شده است؛ سپس ارتباط میان هریک از این عامل ها و مهاجرت استان های کشور ازطریق روش تحلیل رگرسیون چندمتغیره خطی تببین شده است. تحلیل های صورت گرفته نشان می دهد که نرخ خالص مهاجرت بیشترین همبستگی را به ترتیب با ویژگی های جمعی و فردی توسعه در وهله اول، با درآمد، رفاه و امنیت اجتماعی در وهله دوم و سپس با تنوع امکانات شهری و قومیت ها داشته است. بررسی میزان تأثیر زیربعدها یا معیارهای اجتماعی و فرهنگی مورد بررسی نیز این واقعیت را آشکار می سازد که همه این مؤلفه ها تأثیرات برابری بر میزان مهاجرت شکل گرفته در استان های کشور نداشته و اثرات آن ها بر میزان نرخ مهاجرت متفاوت بوده است.
تبیین جهت گیری سیاست خارجی هند در حوزه ایندو- پاسفیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جغرافیای انسانی دوره ۵۳ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۱۱۸)
1433 - 1451
حوزههای تخصصی:
طی یک ده ه اخیر تحولات ژئوپلیتیکی مهمی در حوز ه اقیانوس آرام و اقیانوس هند به وقوع پیوسته است که احتمالا ً در آ یند ه نه چندان دور این منطقه را به محور ثقل سیاست بین الملل تبدیل خواهد کرد. اصطلاحات ایندو - پاسفیک و آ سیا- پاسفیک ، که امروزه در توصیف این منطقه ب ه کار می رود، بیانگر شرایط ژئوپلیتیکی جدید و در عین حال نمایانگر قطب بندی های جدید در جهان است. محور اصلی ایندو- پاسفیک ایالات متحد ه امریکا و هند است و محور اصلی آسیا- پاسفیک چین و پاکستان است. س ؤ ال این است که جهت گیری سیاست خارجی هند در حوز ه ایندو- پاسفیک چیست و چه عواملی بر این جهت گیری تأثیرگذارند؟ فرضی ه مقاله که به روش توصیفی- تحلیلی بررسی شده آ ن است که سیاست خارجی هند در ایندو – پاسفیک از « استراتژی توازن گریزان » پیروی می کند و علت آ ن نیز حساسیت های خاص منطق ه ایندو – پاسفیک برای منافع هندوستان است. هند ناچار است بین مجموعه ای از منافع و ملاحظات در حوز ه ایندو – پاسفیک تعادل برقرار کند و انجام دادن این کار سیاستمداران هند را با معمای پیچیده ای مواجه کرده است. یافته های مقاله نشان داد دولت ها در عرص ه روابط بین الملل هرگاه بر سر دوراهی سخت انتخاب قرار گیرند ، ناچارند برای پرهیز از آ سیب پذیری جانب احتیاط را رعایت کنند و لذا روابط خود را ب ه گونه ای تنظیم کنند که تعادل و توازن در آ ن رعایت شو د.
تبیین مولفه های منظر بوم گرا مبتنی بر الگوهای ادراک محیط ( نمونه موردی : بندر کنگ)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در پی صنعتی شدن شهر ها و ظهور معماری مدرن ، الگوی ساخت بناها از معماری بومی فاصله گرفته که این خود دچار معضلاتی از جمله: دور شدن از طبیعت ، افزایش مصرف انرژی ، دور شدن از فرهنگ آن منطقه ، ایجاد منظری ناشناخته و در تضاد با محیط اطراف و از بین رفتن هویت بومی و معماری خود جوش آن شده است . لذا در این مقاله سعی به بررسی معیارهای مهم در معماری بوم گرا برای شناخت محیط و ادراک آن شده است که بتواند میزان حس تعلق به مکان را افزایش دهد . هدف از ارائه این پژوهش تعامل انسان و طبیعت با توجه به منطقه و بوم و همچنین شناخت و تقویت ادراک محیط و منظر با بهره گیری از معماری بوم گرا می باشد . روش تحقیق ، بر اساس رویکردی "توصیفی و تحلیلی" که از ابزارهای گردآوری اطلاعات ، مطالعات کتابخانه ای و اسنادی و شهود بصری با " تحلیل استدلال منطقی "به بررسی آن پرداخته شده است . در این پژوهش، در نهایت به الگویی می رسیم که در آن فرهنگ و فن آوری (از عوامل انسانی) طبیعت و اقلیم (از عوامل محیطی) از موارد مهم در شناخت و ادراک محیط محسوب می شود که ارتباط منسجمی را در بر گرفته و کاملا در برگیرنده چگونگی رفتار انسان در آن محیط می باشد .
تحلیل اثرات مشارکت شهروندی بر مدیریت یکپارچه شهری با رویکرد حکمروایی خوب (مطالعه موردی: شهر یاسوج)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جغرافیای انسانی دوره ۵۳ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۱۱۷)
857 - 871
حوزههای تخصصی:
با توجه به اهمیت موضوع مدیریت یکپارچه شهری و همچنین مشارکت شهروندی در امور شهری، هدف از پژوهش حاضر تحلیل اثرات مشارکت شهروندی بر مدیریت شهری شهر یاسوج است. روش تحقیق در این بررسی از نوع توصیفی- تحلیلی بوده که آمار و اطلاعات آن از طریق روش های پیمایشی مانند پرسش نامه و مصاحبه به دست آمده است. جامعه آماری این پژوهش را مدیران و کارکنان حوزه مدیریت شهری و شهروندان شهر یاسوج تشکیل می دهند که با استفاده از فرمول کوکران برای شهروندان نمونه ای به حجم 383 نفر و برای مدیران 20 نفر با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شده است. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آمار استنباطی شامل آزمون تی تک نمونه ای، تحلیل خوشه ای، جدول توافقی، آزمون همگونی کای دو، و ضریب همبستگی پیرسون استفاده شده است. نتایج آزمون T تک نمونه ای برای جامعه آماری شهروندان و مدیران نشان می دهد که از نظر جامعه های آماری مورد مطالعه میزان مشارکت و رعایت اصول و استانداردهای حکمروایی در سطح خوب برآورد شده است. همچنین، نتایج آزمون کای دو و پیرسون نشان می دهد که بین دو متغیر مشارکت و حکمروایی خوب در شهر یاسوج در سطح 99 درصد رابطه مستقیم و معناداری پابرجاست. میزان ضریب همبستگی (77 / 0) نشان دهنده میزان شدت این رابطه است. این بدان معناست که مشارکت شهروندان در ابعاد مختلف مدیریت شهری به تحقق مدیریت یکپارچه شهری منجر خواهد شد.
تدوین و ارزیابی شاخص های گسترش دهکده های سلامت با رویکرد توسعه گردشگری پزشکی در جهت یکپارچه سازی خدمات در ایران (یک مطالعه کیفی و کمی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جغرافیای انسانی دوره ۵۳ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۱۱۷)
1015 - 1034
حوزههای تخصصی:
گردشگری پزشکی به عنوان یک فعالیت اقتصادی مبتنی بر ارائه خدمات یکپارچه توسط دو بخش پزشکی و گردشگری طی سال های اخیر رشد چشم گیری داشته است. توسعه این بخش از صنعت گردشگری در جهت یکپارچه سازی خدمات در ایران می تواند به عنوان یک سیاست مؤثر برای افزایش جذابیت ایران ، به عنوان یک مقصد، مزیت رقابتی جدیدی برای کشور ایجاد کند. در این مطالعه ترکیبی از روش های کیفی و کمی استفاده شد. در مرحله اول تحلیل محتوا (مبتنی بر نظریه بنیادین) به مثابه استراتژی تحقیق انتخاب و از نرم افزار MAXQDA-18 برای تجزیه و تحلیل بهره گرفته شد. سپس ، داده های مستخرج شده در قالب پرسش نامه و مصاحبه در اختیار خبرگان قرار گرفت و به نهایی شدن شاخص ها منجر شد. در مرحله دوم با استفاده از تکنیک های تصمیم گیری چندمعیاره نظیر DEMATEL فازی میزان تأثیرپذیری و تأثیرگذاری شاخص ها مشخص شد و سپس با استفاده از تکنیک AHP به رتبه بندی اهمیت شاخص ها پرداخته شد. در نتیجه عوامل مرتبط با توسعه گرشگری پزشکی در غالب 19 شاخص و 105 زیرشاخص با توجه به توانمندی ها، مزیت های نسبی ، و امکانات موجود ارائه خدمات در کشور به منظور ظرفیت سازی بر اساس معیارهای جهانی رقابت در گردشگری پزشکی و با رویکرد یکپارچه سازی در ارائه خدمات جهت رفاه حال گردشگران و مجموعه های خصوصی فعال و موفق شناسایی، دسته بندی ، و سپس اولویت بندی شدند که با درنظرگرفتن کلیه عوامل ب ه صورت یکپارچه توجه ویژه ای به شاخص ها و زیرشاخص ها ی دارای اولویت توسط مس ئ ولان امر ضروری به نظر می رسد.
ارزیابی نقش کیفیت معماری در ارتقا کیفیت زندگی در مجتمع های مسکونی از دیدگاه سلامت ساکنان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شهری دوره دهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۴۰
43 - 58
حوزههای تخصصی:
بی توجهی طراحان و معماران به کیفیت مجموعه های زیستی در جریان رشد شتابان شهرنشینی، ساکنان این مجموعه ها را با مشکلات متعددی روبه رو نموده که از جمله مهمترین آنها، افت شدید کیفیت زندگی در این مجموعه هاست. اهمیت این موضوع به حدی است که در بعضی موارد، زندگی در این مجتمع ها، سلامت ساکنان آن را به مخاطره می اندازد. در همین ارتباط پژوهش حاضر، کیفیت معماری را به عنوان متغیر مستقل، کیفیت زندگی را به عنوان متغیر وابسته و کیفیت سلامت را به عنوان متغیر میانجی مد نظر قرار داده و سعی در تحلیل چگونگی ارتباط میان متغیرهای یادشده نموده است. بنابراین بر اساس ادبیات تحقیق، کیفیت سلامت با سه شاخص سلامت جسمانی، سلامت روانی و سلامت اجتماعی مورد ارزیابی قرار گرفت. کیفیت معماری نیز در قالب سه شاخص کیفیت محیطی، کیفیت ساختاری و کیفیت عملکردی مد نظر قرار گرفت و در نهایت کیفیت زندگی خود به عنوان یک مفهوم ثابت و چند جانبه تعریف گردید. گردآوری اطلاعات در حوزه کیفیت معماری و سلامت با استفاده از پرسشنامه محقق ساز و در ارتباط با کیفیت زندگی با استفاده از پرسشنامه استاندارد انجام گرفت. جامعه آماری در این تحقیق، ساکنان سه مجتمع اساتید، دراک و چوگان در شهر شیراز بودند که از نظر بافت اجتماعی ساکنان و نیز موقعیت جغرافیایی در شهر، در یک سطح قرار داشته ولی از نظر شاخص های محیطی و معماری، دارای تفاوت هایی با یکدیگر بودند. تحقیق از نوع کمی _ کیفی و تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون های آماری و نیز تحلیل محتوای مصاحبه های صورت گرفته از ساکنان انجام گرفته است. در انتها نتایج تحقیق حاکی از آن بود که کیفیات معماری، تأثیر بسزایی در کیفیت زندگی ساکنان در مجتمع های مسکونی دارد که این موضوع از طریق ارتقای سطوح مختلف سلامت ساکنان شکل می گیرد. به این ترتیب که کیفیت محیطی باعث ارتقای سلامت جسمانی شده، کیفیت ساختاری باعث ارتقای سلامت روانی شده و کیفیت عملکردی باعث ارتقای سلامت اجتماعی ساکنان می شود و در نهایت برآیند این موارد باعث ارتقای کیفیت زندگی در مجتمع های مسکونی می شود.
عوامل اجتماعی مرتبط با مشارکت شهروندان تبریز در روند توسعه پایدار شهر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شهرها در کشورهای درحال توسعه، با مشکلات قابل توجهی از جمله مشارکت اجنماعی پایین ، رشد بدون توسعه ، کنترل نرخ رشد بی رویه مهاجرت ، افزایش شمار فقرا ، نابرابری در فرصت ها و درآمدها مواجه هستند . هدف این بررسی تعیین رابطه برخی عوامل اجتماعی و فرهنگی با مشارکت شهروندان شهر تبریز به منظور کمک به توسعه پایدار شهری بود . روش تحقیق پیمایش و ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه بود . جامعه آماری ، کلیه شهروندان در سنین 45-15 ساکن در نقاط شهری تبریز اعم از زن و مرد به تعداد 820000 نفر و حجم نمونه 680 نفر بود که در سه گروه سنی انتخاب شدند. در این پژوهش، متغیرهای انسجام اجتماعی، اعتماد اجتماعی، رضایت از دولت، نوگرایی، جنس و پایگاه اقتصادی اجتماعی شهروندان با متغیر مشارکت رابطه معنی داری داشتند . البته متغیر نوگرایی رابطه معنی دار معکوسی با مشارکت داشت. با توجه به پایین بودن میزان مشارکت شهروندان می توان گفت این وضعیت ناشی از موانع ساختاری در نظام سیاسی و فرهنگی ایران است. پیوند افراد با جامعه و برقراری رابطه با آن و گسستگی آنها از جامعه، همه به محیط اجتماعی و فرهنگی که در آن قرار گرفته اند، برمی گردد. این وضعیت ، در کم و کیف توسعه پایدارشهری نقش دارد . مشارکت به عنوان مهمترین عامل در توسعه شهری به شمار می رود ، بطوری که بدون مشارکت مردم ، برنامه ریزی و توسعه پایدار شهری امکان پذیر نیست.