نزدیک به دو دهه است که موضوع کردهای عراق به جدالی جذاب و مناقشهانگیز تبدیل شده است. کردها مانند بعضی اقوام و ملل جهان، کسانی هستند که معمولاً سرنوشتشان به وسیله حوادثی چون جنگهای جهانی، تبانی قدرتهای خارجی و اختلاف بین نخبگانشان تعیین شده است. وقوع جنگ جهانی اول و فروپاشی امپراتوری عثمانی، به حکومت رسیدن بعثیها و بالاخره، حمله آمریکا و متحدانش به عراق در سال 1991، از جمله حوادث بسیار مهمی بودند که مزه خودمختاری را به کام کردهای عراق بردند. در عین حال، آخرین حادثه یعنی رویارویی آمریکا و نیروهای تحت امر سازمان ملل با صدام در ماجرای کویت (1991م)، پربارترین حادثه برای کردهای عراق بود. برای اینکه آنها، طولانیترین (تا سال 2003) مقطع خودمختاری را در طول تاریخ کردها چشیدند و آمریکا به بهای همکاری کردها با آنها، دست صدام را در حمله به شمال عراق بست.
خلیج فارس به دلیل موقعیت ژئواکونومیک و ژئواستراتژیک خود همواره مورد توجه قرار داشته است. افزایش مصرف انرژی جهان همزمان با افول ذخایر نفتی سایر نقاط جهان روز به روز بر اهمیت خلیج فارس به عنوان اصلی ترین مرکز تامین انرژی جهان می افزاید.انرژی تاثیر مستقیم بر رشد اقتصاد و به تبع آن رفاه و امنیت ملی کشورها دارد و آمریکا به عنوان بزرگترین مصرف کننده انرژی جهان شدیدا از تغییرات و نوسانات در عرضه انرژی متاثر خواهد شد. لذا دستیابی به انرژی مطمئن ومستمر جزء منافع حیاتی ایالات متحده به شمار می رود. از سویی دیگر نقش انرژی در ساختار امنیتی خلیج فارس نیز قابل چشم پوشی است. نفت در ثبات سیاسی، رفاه اقتصادی و نهایتا بقای کشورهای خلیج فارس نقش کلیدی ایفا می کند.از آنجا که امنیت هم برای تولید کنندگان و هم برای مصرف کنندگان انرژی -و مهمترین مصرف کننده یعنی ایالات متحده- نقش بنیانی و اساسی دارد لذا در این مقاله رابطه بین انرژی و امنیت در منطقه خلیج فارس و ارتباط آن با ایالات متحده مورد بررسی قرار می گیرد و پس از آن یک الگوی امنیت مشارکتی برای خلیج فارس با توجه به واقعیت های کنونی و در جهت تامین منافع اغلب کشورها ارایه می گردد.
در سالهای آغازین قرن 21، مراکز دولتی و عمومی آمریکا موج گستردهای را در مورد خطر وابستگی این کشور به نفت کشورهای منطقه خلیج فارس به راه انداختند و خواستار اتخاذ سیاستهای دقیق و بلندمدت برای جلوگیری از خطرات ناشی از این وابستگی شدند. با توجه به اینکه واردات نفت آمریکا از منطقه خلیج فارس تنها 2/11% کل واردات نفت این کشور از جهان را تشکیل میدهد و ایالات متحده با اکثر کشورهای منطقه روابط استراتژیک دارد و پیوندهای عمیق و گسستناپذیری بین آنها به وجود آمده، این پرسش مطرح میشود که دلیل اصلی این نگرانیها و سیاستگذاری در جهت کنترل بیشتر بر منطقه نفتخیز خلیج فارس چیست؟در این مقاله، به دلایل و اهداف بینالمللی آمریکا از اتخاذ چنین سیاستی در قبال منطقه خلیجفارس اشاره میشود و پیامدهای آن برای این کشور و دیگر بازیگران جهانی و منطقهای مورد ارزیابی قرار میگیرد .کلیدواژگان: نفت خلیج فارس ، سیاست انرژی آمریکا ، هژمونی ، اقتصاد سیاسی