به عقیده آقاى سروش، جهان اسلام نیازمند تجدید تجربه اعتزال است; زیرا تفکر اشعرىگرى غلبه یافته و باب محاجه و استدلال بسته شده است . تجدید تجربه اعتزال، پادزهرى در برابر تفکر نصى و قدرتى است .
در شماره گذشته بازتاب اندیشه خلاصه سخنرانى آقاى آغاجرى در موضوع روحانیت آورده شد . در این شماره نیز گفتوگوى نشریه سپیده با مدیرمسئول سابق هفتهنامه آوا، آورده مىشود . آقاى ایزدى، که مهندس راه و ساختمان است و مطالعاتى نیز در زمینه تاریخ معاصر دارد، در مورد نظام آموزشى حوزههاى علمیه، رابطه آنها با دانشگاهها، روحانیت و القاب و عناوین آن، و آینده روحانیتبه اظهار نظر پرداخته است .
جریانهاى فکرى ایران، به رغم تفاوتها و اختلافها، از نظر فقدان «تولید تفکر» با یکدیگر مشابهت دارند . تفکر از جهت منشا، به تاسیسى، ترکیبى و تقلیدى تقسیم مىشود و از جهت کارکرد به زاینده، سوخته و پوسیده قابل دستهبندى است .
به نظر آقاى شبسترى طرح مسئله رابطه ایمان و سیاست باید بدینشکل باشد که ما انسانها که سیاست هم مىورزیم، چگونه مىتوانیم ایمان بیاوریم و عمل صالح انجام دهیم، نه بر عکس، که حالت عکس آن به مسیحیت برمىگردد. بر این اساس، در تغییر به نظام مردمسالارى، بدعتى وجود ندارد و چیزى به نام مردمسالارى دینى وجود ندارد.
نویسنده در این مقاله ابتدا مؤلفههاى مدرنیته را بیانکرده است، و سپس در مقایسه این مؤلفهها با عناصر و مؤلفههاى دین، مىکوشد تا نشان دهد میان دین و عقل مدرن سازگارى وجود ندارد .
از نظر آقاى ملکیان، مطالعهى تاریخ هر علمى براى فهم بهتر آن علم ضرورى است و این ضرورت، در فلسفه، فزونى مىیابد. به گفتهى ایشان ما نیازمند نهضت ترجمهایم و براى ما زمان تألیف فرا نرسیده است. فلسفه، به دلیل لزوم آزادىاش، نمىتواند متصف به اوصاف اسلامى، یهودى، مسیحى و... شود؛ به همین دلیل، آنچه به نام فلسفهى اسلامى شناخته شده است، در واقع، الاهیات است. البته باید پذیرفت که مواضع فلسفى، دینى و هنرى ما به سنخ روانى ما وابسته است.
در این مقاله میان اسلامگرایى و مسلمانى تفاوت گذاشته شده و به تاریخچهى دو دهه حاکمیت اسلامگرایى در ایران اشاره شده است . در کنار آن، پارهاى حوادث سیاسى بیستسال گذشته بیان شده و نیز مقایسهاى میان بینش اسلامگرایى و بینش جدید غربى صورت گرفته است .
اسلامگرایى و نه مسلمانى، تفکرى است که کلیه شئون سیاسى، اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى را از اسلام متوقع است و در واقع یک نگرش حداکثرى به دین دارد، و نه حداقلى .
به نظر آقاى ملکیان، دین بر تحول درونى تاکید دارد و آن را منشا تحول بیرونى مىداند . بدفهمىهایى که از دین صورت مىگیرد عبارتاند از: 1 . دیندارى را به معناى مالکیتحقیقتبگیریم; 2 . تعبد; 3 . تلقى صرفا منطقى از بحث توحید; 4 . حجره حجره کردن دین و خلاصه کردن آن در یک یا چند حجره; 5 . مطلوبیت ذاتى قائل شدن براى عبادت و 6 . بىصداقتى . این بدفهمىها منشا رفتارهاى نادرست اجتماعى است .