بحث از مناسبات دین و دولت بیشتر در فرهنگ مسیحى و در شرایطى خاص اهمیت یافت. بر خلاف مسیحیت و بودیسم که به تمایز ساختى میان دین و دولت گرایش دارند، اسلام و هندوئیسم چنین تفکیکى را نمىپذیرند. در عین حال، اسلام و مسیحیت بیشتر گرایش این جهانى دارند؛ ولى در هندوئیسم و بودیسم گرایش آنجهانى غلبه دارد. مناسبات دین و دولت در این چهار دین بزرگ و مقایسه آنها با یکدیگر موضوع اصلى این مقاله است.
نویسنده معتقد است که در مقابل تحولات جدید و تغییر روابط سنتی، دو گفتمانِ سنتی و اصلاحطلب در درون سنت اجتهاد شکل گرفتهاند و در مقابل، گفتمان دیگری با نام گفتمان انتقادی در مقابل شیوه اجتهاد مطرح شده است.
در این مقاله نویسنده با اشاره به مؤلفههای معرفتشناسانه و هستیشناسانه نظام فکری در گذشته، چنین نتیجه گرفته است که به نظر پیشینیان، دانش دینی تولید و توجیهکننده قدرت بوده است؛ درحالیکه به نظر نویسنده با دست برداشتن از آن مبانی سنتی، میتوان گفت: این قدرت است که هر دانشی، از جمله دانش دینی را سامان میبخشد.
هدف این مقاله تبیین دیدگاه های سیاسی امام هادی(ع) است. با توجه به شرایط بسیار سخت و فضای ملتهب سیاسی دوره امام هادی(ع)، آن حضرت(ع) مجالی برای ارائه دیدگاه های سیاسی در دوره امامتشان نداشتند؛ اما در این مقاله سعی شده است که برخی از دیدگاه های ایشان از منظر سیاسی بررسی و تحلیل گردد. ابتدا به رویکرد کلان آن حضرت(ع) نسبت به سیاست و حکومت از جمله نوع نگاه امام به قدرت و دنیا و همکاری با حکومت های ظالم اشاره شده و در ادامه نیز به ویژگی های بازیگران و نخبگان عرصه سیاست بررسی می گردد؛ سپس جایگاه مردم و وظایف و تکالیفی که متوجه ایشان است، از منظر آن حضرت(ع) بررسی می شود. آنچه از اندیشه سیاسی امام هادی(ع) در بحث اوصاف بازیگران و نخبگان سیاسی به دست می آید، اینکه آن حضرت(ع) رعایت تقوای الهی، صداقت و یکرنگی با مردم، بردباری و تحمل، رعایت شایسته سالاری و تمهید بستر را جهت نقد برای حاکمان و نخبگان عرصه سیاست لازم و ضروری می دانند. مردم نیز باید اطاعت آگاهانه و بدون تعصب از حاکمان، داشتن روحیه نصیحت و خیرخواهی و دانش و معرفت در فهم امور را در حکومت پیشه خود سازند.