فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۶۱ تا ۱۸۰ مورد از کل ۴۹۵ مورد.
زمان و ابدیت
جمشید در منشور اساطیر(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
اسطوره، داستان تاریخ مقدس آفرینش است و با زبانی نمادین از آغاز شکل گیری فرهنگ و تمدن در جوامع انسانی حکایت می کند. از طرفی اسطوره نوعی جهان بینی برای درک فلسفه هستی است و امکان ارتباط بشر اولیه را با عالم بالا فراهم می کند. روش های اسطوره سازی با نمونه برداری از روایات کهن، ادغام عناصر اساطیری و استفاده از عناصر اقوام همجوار یا دگرگونی بنیادی اسطوره صورت می گیرد.شخصیت جمشید، در گذر زمان هم چون نام او درخشان است و از پس منشور اساطیر هرگاه جلوه خاصی می یابد. در اساطیر هندی، اسطوره آفرینش و مرگ، محسوب می شود و مقامی همسان با خدای «وارونه» دارد. در گاهان، اسطوره شهریاری و پهلوانی است و در اوستای جدید، با نجات بشر از سرمای مهر کوشان، اسطوره تجدید حیات می شود.دردوران اسلامی، با الهام از اساطیر سه گانه قدیم، جشن آیینی نوروز به جمشید منسوب می گردد. وی بنیان گذار معماری، پزشکی و نساجی و موسس جامعه مدنی معرفی می شود.حکیم ابوالقاسم فردوسی نیز علاوه بر بهره گیری از منابع قدیم، نظری مشابه با دانشمندان دوره اسلامی دارد
نقد ادبی: اسطوره الگوی ایرانی تریستان و ایزوت (به یاد استاد پرویز ناتل خانلری)
منبع:
بخارا بهمن ۱۳۷۷ شماره ۴
حوزه های تخصصی:
هند، سرزمین اسطوره ها (تاریخ هند - رومیلا تاپار)
حوزه های تخصصی:
واکاوی نقاب تموز در شعر بدر شاکر السیاب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
انگاره ها و اسطوره ها به عنوان یکی از شالوده های میراث کهن کارکرد ارزشمندی دارند. این کارکرد به وسیله ی تکنیک های فنی و ادبی تنوع بیشتری می یابد و تاثیر عمیق تری بر جا می گذارد. شاعر معاصر برای آن که تجربه ی شعری خویش را از سطح فردی به سطحی بشری و ملموس ارتقا دهد از شخصیت های اسطوره ای، دلالتی همسو با تجربه ی معاصر خویش می آفریند و برای افزایش دامنه ی نفوذ این دلالت، از کارآمدترین شگردهای هنری استفاده می کند. نقاب از جمله تکنیک های پرکاربرد در این راستا است و نقاب تموز در شعر معاصر یکی از پر بسامدترین هاست. سیاب به عنوان یکی از پیشگامان شعر تموزی که به اندیشه مرگ و نوزایی و رستاخیز اعتقاد دارد، اسطوره تموز را در سطوح مختلف از جمله: فراخوانی، الهام گیری و همزاد پنداری و نقاب پردازی، بارها تصویر کرده است. از این رو و با توجه به پردامنه بودن کاربرد نقاب تموز در شعر او، در این نوشتار، فرایند بهره گیری شاعر از نقاب و دلالت های شخصیتی تموز در ابعاد گوناگون و با محورهای ذیل مورد بررسی قرار خواهد گرفت:
- نقاب تموز و جانشینی محبوبه اسطوره ای(عشتار) با محبوبه معاصر(وفیقه)
- آمیختگی نقاب تموز با دیگر اسطوره های هم سلک (تکنیک تعدد صداها Poly phony)
- عشق تموز به عشتار و امید به دگرگونی شرایط سیاسی و اجتماعی
- نقاب تموز و ناامیدی از نوزایی و رستاخیز
بررسی متون مانوی درباره مدت آتش سوزی در پیان جهان
حوزه های تخصصی:
در اسطورهٔ آفرینش مانوی رقم 1468 سال، که مدت آتش سوزی در پیان جهان مانوی را نشان می دهد، رقمی نجومی است که مانی، با آگاهی از اطلاعات نجومی زمان خود، به احتمال زیاد، آن را معادل یک دورهٔ خورشیدی به حساب آورده است.
بررسی تطبیقی دو شخصیت اسطوره ای تاریخی کیخسرو و ذوالقرنین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کیخسرو و ذوالقرنین دو شخصیت برجسته اند که در مجموعه ادبیات فارسی و متون تاریخی و اسطوره ای، از نظر نوع کنش و خصوصیات مربوط به زندگی، احوال و رفتار، شباهت فراوانی با هم دارند. اگرچه منابع مختلف به زندگی و احوال این دو شخصیت به صورت مجزا پرداخته اند، اما درباره آنها و وجوه تشابه و همانندی آنها تحقیقی مستقل انجام نشده است. در این مقاله، نویسندگان با مطالعه کتب، اسناد و بازبینی حدود شصت اثر از منابع تاریخی و تفسیری، بر آن اند که ویژگی های اسطوره ای-عرفانی شخصیت کیخسرو با کم ترین اختلاف در زندگی ذوالقرنین (شخصیت مبهم و مقدس قرآنی) وجود دارد. باتوجه به این امر، این مقاله سعی می کند با توصیف احوال هریک و تفسیر مشابهت های آنان از نظر نام شناسی و جاینام-شناسی، به وجوه اشتراک و همانندی های آنها بپردازد.
نوع شناسی سندبادنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این نوشته، نوع شناسی روایت «سندبادنامه» با استناد به دیدگاه «تودورف» درباره «روایتهای اسطوره ای» است. بر اساس نظریه «تودورف» مهمترین ویژگیهای این نوع روایتها عبارتند از: اصل علیت بی واسطه، تاکید بر کنش شخصیتهای داستان و فقدان روان شناسی. در این نوشته با ذکر شواهدی از «سندبادنامه» و تطبیق آنها با ویژگیهای، «روایتهای اسطوره ای» بر آن بوده ایم تا این داستان را در رده روایتهای اسطوره ای چون: «هزار و یک شب» و قصه های «دکامرون»، جای دهیم. نوع شناسی سندبادنامه و قرار دادن آن در رده نوع خاص می تواند مقدمه ای برای بررسیهای بعدی این اثر، و از جمله بررسی ساختاری آن، باشد.
بررسی تطبیقی اهریمنان خشکی در شاهنامه فردوسی و حماسه رامایانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دو ملت ایران و هند سابقه مشترک قومی و نژادی دارند و در طول زمان از یکدیگر بسیار تأثیر پذیرفته اند. این اشتراکات و تأثیرپذیری ها در آثار ادبی دو ملت نیز بازتاب یافته است. پژوهش پیش رو با فرض وجود مضامینی مشترک میان شاهنامه فردوسی و حماسه رامایانا، به مقایسه تطبیقی دو شخصیت منفی کلیدی شاهنامه، ضحاک و افراسیاب، با راوانا، شخصیت منفی حماسه رامایانا، پرداخته است. نتایج این پژوهش حاکی از وجود اهریمنان خشکی و کم آبی در این دو حماسه است؛ علاوه بر آن، کارکردهای مشابهی که میان این شخصیت ها دیده می شود، از ماهیت یکسان، اما تحول یافته اساطیر موجود در شاهنامه و رامایانا حکایت می کند.
اسطوره ی یحیی زکریا در تعزیه ی ایرانی و نمایشنامه ی سالومه ی اسکار وایلد(مقاله علمی وزارت علوم)
اسطوره های باستانی در نگاه سهروردی
منبع:
هنر بهار ۱۳۸۰ شماره ۴۷
حوزه های تخصصی:
بررسی تطبیقی گارودای هندی و سیمرغِ مینیاتورهای ایرانی (عهد صفوی)
حوزه های تخصصی:
ایران و هند، از دیرباز دو تمدن کهن و غنی محسوب می شود که خاست گاه های مشترک فرهنگی شان باعث شده تا نمادها، نشانه ها و رمز هایی هم سان برای نسل ها و عصرهای پس از خویش، بجای گذارد. بررسی این اشتراکات فرهنگی و تمدّنی به مدد جستار در نمادهای بجا مانده از آن اعصار طلایی، هر جوینده ای را به رازهایی نهفته در بطن تاریخ هدایت می کند. در نقاشی های ایران پس از اسلام، تصویر پرنده ای دیده می شود که از چشم انداز زیبایی شناختی، پرنده ای عظیم با بال های فراخ و رنگ های نیکو در میان عناصر طبیعت است. این پرنده که سیمرغ نامیده می شود، بی شک از مهم ترین بن مایه های اسطوره هاست که در شعر و ادب و فرهنگ گذشته ما تجلّی بارز یافته است.
«گارودا» در سنت ادبی - اساطیری هند همانند سیمرغ در فرهنگ ایران به «شهریارپرندگان» مشهور است؛ پرنده ایست از خدایان حیوانی، تند پروازتر از باد و مرکوب ویشنو که از احترامی بسیار نزد هندوان برخوردار است.
نقش سیمرغ و گارودا از جمله زیباترین نقوشی است که به طرزی بسیار استادانه در تزیین بسیاری از آثار هنر اسلامی دوره صفوی، بویژه نگارگری کار شده است. این مقاله سعی دارد به بیان نمادین نقش سیمرغ و گارودا که در آثار نگارگری دوره صفوی تجسم یافته، بپردازد. بدین منظور در ابتدا گارودای هندی به همراه مشخصات آن و پس از آن، سیمرغِ مینیاتورهای ایرانی(عهد صفوی) به روش توصیفی مورد مطالعه قرار گرفته و در نهایت، برای تطبیق با یک دیگر سنجیده شده اند.
بررسی و طبقه بندی انگارة اساطیری «درخت– مرد» در قصه های عامیانة هرمزگان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله به منظور نشان دادن اهمیت بازخوانی ادب عامه به مثابه گنجینه ای سرشار از باورها و نمادهای کهن و اساطیری به طورعام وقصه های عامیانه هرمزگان به طور خاص،انگاره اسطوره ای «درخت- مرد» در قصه های عامیانه هرمزگان بررسی و با اشاره به نمودهای متنوع این باور، صورت های مستقیم و غیر مستقیم آن در قصه ها دسته بندی و تحلیل شده است. این پژوهش نشان می دهد که در قصه های عامیانه هرمزگان انگاره اسطوره ای درخت- مرد نسبت به انگاره اسطوره ای درخت– زن ازبسامدبسیار بالاتری برخوردار است و معمولاً به یکی از اشکال چهارگانه ازدواج دختر با درخت، بارور شدن زن به وسیله درخت، باور به حضور دیویا جن مذکر در درخت، وپیکرگردانی درخت-مرد و مرد-درخت نمود می یابد.
اسطوره ها، زندگان جاوید (به بهانه نقد اسطوره شناختی آسمان خراش میلاد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ما، خام و یاوه می اندیشیم اگر بر آن سر باشیم که اسطوره ها در همان روزگار کهن و اسطوره ای، به زیر خاک فرورفته اند؛ و در سایه های دامن گسترِ تاریخ و گردهای گیتی نورد هزاره ها گم آمده اند؛ چرا که امروزه، آفرینش هر اثر هنری، بر بنیاد اسطوره ها، لیک به فرماندهی کهن نمونه ها، ناخواسته، به سامان می رسد؛ و آسمان خراش میلاد، یکی از آنهاست.این جستار، آسمان خراش میلاد را بهانه و بستری قرار داده است تا به بحث های اسطوره شناختی بپردازد؛ و دو نماد کوه ـ غار و دایره را در فرهنگ نازش خیز ایرانی و نامه ورجاوند شاهنامه بکاود و بررسد؛ و در اثنای این کار، روش نقد اسطوره شناختی را، در کردار، بیاموزد. همچنین، این جستار، از نمای بیرونی آسمان خراش میلاد، نقدی اسطوره شناسانه را بر آن پی می ریزد و بدنه اصلی ستونی (= عمودی)، و ساختمان گوی وار فرازین آسمان خراش، و گَردان بودن خوان سرای (= رستوران) آن را بر بنیاد کهن نمونه های کوه ـ غار و دایره رمزگشایی می کند.
هومای ایرانی و سومای هندی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هومای ایرانی و سومای هندی، از کهن ترین عناصر اسطوره ای مشترک میان تمدن های ایران و هند باستان هستند. هوما یا همان سوما در اساطیر کهن، نام گیاه مقدسی بود که ایرانیان و هندوان از عصاره ی آن شربتی شفابخش می ساختند. در ریگ ودا و اوستا از آن با نیایشی شیوا و پرشور سخن رفته و به دست آوردن عصاره ی این گیاه نیز، جزو نیکوترین کردارها محسوب می شده است؛ اما به تدریج اعتقاد به شفا بخشی و خواص سحرآمیز گیاه هوما (سوما) سبب گسترش نقش آن در میان اقوام هند و ایرانی گردید و تفاوت های قابل ملاحظه ای در ماهیت هوما و سوما پدیدار شد. با توجه به آن که این تحول در ماهیت سومای هندی، بسیار چشمگیرتر از هومای ایرانی است، در این پژوهش که مبتنی بر شیوه ی توصیفی و تحلیلی است، جایگاه سوما در تمدن هند مورد بررسی قرار گرفته است. برای تبیین بهتر این مسأله، در ابتدا هوما به اختصار در تمدن ایرانی معرفی شده و سپس به جلوه های گوناگون سوما در تمدن کهن هند پرداخته شده است. نتیجه ی این بررسی ضمن آن که از وجود اشتراکاتی در بین سومای هندوان و هومای ایرانی حکایت دارد، بیانگر این نکته است که تغییرات ماهیتی اسطوره ی سوما، بسیار بیش تر از هوما بوده و سومای هندی به تدریج دچار استحاله شده و در نقش یک ایزد، مرد و حتی ماه آسمانی پدیدار شده و تفاوت های قابل ملاحظه ای با هومای ایرانی یافته و شکل اساطیری تری پیدا کرده است.
اسطوره و روایت (درآمدی بر نقد شعر از دیدگاه اسطوره شناسی)
حوزه های تخصصی: