فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۴۰۱ تا ۱٬۴۲۰ مورد از کل ۵٬۲۱۵ مورد.
گزینش، پذیرش و ویژگی های فرستاده (سفیر) در شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«فرستاده» در مفهوم مطلقِ میانجی در نامور نامه حکیم توس، جایگاه ویژه و حضوری چشم گیر دارد. مقاله حاضر که حاصل بررسی موضوع سفارت در سراسر شاهنامه فردوسی است، با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی در تبیین مواضع تیره و روشن آن کوشیده است. مواضع تیره یعنی زوایای پنهان و ابعاد مغفول مانده امر خطیر سفارت را کاویده و یافته های نوی را درباره ارکان سه گانه آن(فرستنده، فرستاده، پذیرنده) به دست داده است. در مواضع روشنِ سفارت یعنی آنچه کم و بیش در متون دیگر نیز به چشم می خورد، به برجسته سازی نکاتی که تاکنون کمتر مورد توجه قرار گرفته، پرداخته و نشان داده است که فرستاده همواره انتقال دهنده صِرف پیام نبوده و از آنجایی که بخش اعظمی از کامیابی فرستنده بستگی به گزینش شخصی شایسته داشته است، در انتخاب فرستاده افزون بر ویژگی هایی نظیر خصوصیات اخلاقی و همسویی روحیه وی با پیغامی که حامل آن بوده، حتی به زیبایی ظاهری و تناسب اندام او نیز توجه می شده است. یافته های مقاله حاضر همچنین نشان می دهد که شأن، میزان و حدود اختیار فرستادگان یکسان نبوده است. به فرستادگانِ کاردان در کنار وظایف معمول، اختیار تام تفویض می شده است تا بنا به صلاح دید خویش و اقتضای شرایط، اجازه اتخاذ تصمیماتِ از پیش تعیین نشده را داشته باشند. فرستادگان نیز بنا بر آداب رایج و تجربیات و شگردهای شخصی، برای برآمدن مقصود، دقایقی را به کار می بسته اند که در جای خویش شایان توجه است.
بررسی تمامی مصادیق پذیرشِ فرستاده در شاهنامه فردوسی نشان می دهد که هر چند پذیرفتنِ فرستاده آدابی داشته است، پذیرنده وی در تمامی موقعیت ها خود را ملزم به رعایت آداب و آیین های پذیرش نمی دانسته، بلکه پایبندی به آدابِ یادشده تابعی از متغیرهایی همچون دوستانه یا خصمانه بودن روابط طرفین، شأن فرستنده، شأن فرستاده، محتوای پیام و... بوده است و پذیرنده، متناسب با آنها شیوه هایی را برای مواجهه با فرستاده برمی گزیده است که به تفصیل درباره آنها سخن خواهیم گفت.
سجع در سکه
حوزههای تخصصی:
اجزای اولیه زبان
افسانه خلقت در آثار مانوی
حوزههای تخصصی:
بودن، است، هست پژوهشی توصیفی- همزمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
درباره "بودن" وسوم شخص مفرد مضارع این فعل که به صورت "است" و "هست" تبلور می یابد و نیز تفاوتهای موجود میان این دو بحث و تتبع فراوانی صورت نگرفته است. پژوهشهائی اندک نیز که در این زمینه انجام شده، بررسی خود را تنها به مقایسه "است" و "هست" آن هم صرفا در سطح معنایی، محدود کرده، صیغه های دیگر این فعل و تفاوت در سایر سطوح را به دست فراموشی سپرده و در نتیجه به برخی نتیجه گیری های خطا رسیده اند. در این مقاله، پس از بررسی پژوهشهای پیشین تلاش خواهد شد که علاوه بر صیغه سوم شخص مفرد، سایر صیغه ها نیز مورد بررسی قرار گیرد و نیز نشان داده شود که افزون بر تفاوت در سطح معنائی، این دو فعل، در سطوح نحوی و ساختواژی نیز دارای تفاوتهای عمیقند.
اسطوره در شعر شعراى تموزى معاصر عرب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله میزان تأثیر اسطوره و بن مایه هاى آن را در اشعار سه شاعر معاصر عرب: بدرشاکر سیّاب، أدونیس، و عبدالوهاب بیاتى بررسی مى کند. اطلاق نام شاعران تموزى برآن ها، به واسطه کثرت استفاده از اساطیر، به ویژه اسطوره ى ""تموز"" است. این شاعران بر اثر تحولات موجود در جامعه عرب آن روزگار و استعمارگرى دول اروپایى و در نتیجه احساس غربت و پوچى و فرار از واقعیت به دنیاى تازه در دامان میراث کهن پناه مى برند. در این پژوهش کوشش شده تا اسطوره ی تموزدر اشعار این سه شاعر بررسى و موارد دلالت هاى مشترک آن ها استخراج شود و اندیشه هاى مشابه آن ها در به کارگیرى این پدیده تبیین گردد. نتیجه ی پژوهش نشان می دهد که تموز در اشعار این شعرا نماد بارورى و زندگى و مؤید اشتراکات قابل توجه درتجارب فردى و اجتماعى و سیاسى ایشان است. این شعرا دریافته بودند که زندگى عرب به علّت ستمگرى حکومت، پویایى خود را از دست داده و به سوى خشک سالى و قحطى پیش مى رفت. بنابراین از تموز ""اسطوره حاصل خیزى"" مى خواهند تا زندگى تازه اى را برای آنان بیافریند.
گذرگاه داوری
زایش اسطوره های ترمیمی در سنت اساطیری ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در بررسی اساطیر اقوام و ملل مختلف می توان به یک عده اساطیر پایه باورمند بود. این اساطیر، نمونه و منشاء پیدایش اساطیر متأخرترند. معمولاً خودِ اساطیرِ پایه یا بخشی از عناصر سازندة آن بنا به انگیزه های مختلف در معرض فراموشی قرار می گیرند؛ اما این اساطیر هرگز به طور کامل محو و نابود نمی گردند، بلکه در طول تاریخ و در فرایند غبار زدایی از حافظة ناخودآگاه جمعی در ضمن روایت های دیگرِ اساطیری مورد بازآفرینی و احیا قرار می گیرند؛ مانند احیای «جام جم » در اسطورة کیخسرو. با بررسی اساطیر متأخر می توان بخش های فراموش شدة اساطیر پایه را مانند تکه های پراکنده کنار هم چید و به چنـد و چون آن اساطیر دست یافت. در این مقاله روایت اساطیری جمشید به عنوان اسطوره ای پایه برای زایش اسطوره های ترمیمی مورد مطالعه قرار گرفته است.
سینما یا ادبیات
فرهنگ کار و سرمایه صنعتی در ادبیات ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«کار و کوشش» از جمله عناصر اصلی رشد و پیشرفت هر جامعه است. جوامعی که توجه شایانی به این امر نداشته باشند با معضلات انبوه و عمدهای مواجه میشوند. اهمیت کار به ویژه در عصر جدید که میل به پیشرفت و ترقی گسترش یافته است نمایانتر است. از آن جا که ادبیات هر ملتی، آیینه تمام نمای آن ملت است و در این آیینه حرکات تندوکند، تصاویر و فعل و انفعالات یا کنش و واکنشها انعکاس پیدا میکند، روشن ساختن مفهوم کار و بازتاب جایگاه و نقش آن در ادبیات ایرانی میتواند به درک جایگاه کار در جامعه کمک کند. مقاله حاضر به منظور شناخت نحوه نگرش فرهنگ جامعه ایرانی نسبت به کار و فعالیت، درصدد است از طریق کنکاشی در اشعار برخی از شعرا و طنزپردازان دوره های قاجار و پهلوی، گوشه هایی از فرهنگ حاکم بر آن را بازشناسد. برای این منظور، سعی شده است با استفاده از تحلیل محتوای آثار طنز این دو دوره، بافت نگرش مردم مورد بررسی و کندوکاو قرار گیرد. یافته ها نشان می دهند که نوعی نگرش فرهنگی منفی نسبت به موضوع کار و به ویژه سرمایه در ادبیات دوره های مذکور وجود دارد و کار صادقانه دارای جایگاه معتبر و ارزشمندی نمی باشد
اسطوره شناسی ساختاری، طرحی کارآمد برای تبیین اسطوره های هند و ایرانی تحلیل نمونه: داستان جمشید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بر اساس دیدگاه اسطوره شناسی ساختاری، اسطوره ها از طریق عناصر میانجیی که ارائه می کند، می کوشد تضادّی را از میان بردارد که میان جفت های متقابل برقرار است. عناصر میانجی مزبور در مسیر این تقابل، پیوسته در رفت و آمد است و می کوشد از طریق مبارزه و یا آمیختگی با یک سو یا هر دو سوی تقابل، راه وحدتی بیابد تا تضادّ موجود را خنثی یا دست کم کم رنگ تر کند. در این نوشته به معرّفی نظریه ساختاری لوی استروس در تحلیل اسطوره خواهیم پرداخت و با تحلیل نمونه وار داستان جمشید، میزان کاربرد نظریه را در بررسی اسطوره های ایرانی نشان خواهیم داد. بر این اساس، یمه/جم اسطوره ای است که برای بیان کوشش ذهن هندوایرانی در رفع تقابل مرگ و زندگی شکل گرفته است و پس از رفت و برگشت در دو سوی تقابل؛ یعنی تعارض میان اصل میرایی انسان و آرزوی دست یابی به زندگانی جاویدان، اگرچه نمی تواند تناقض موجود را بتمامی از میان بردارد، در نهایت به تجسّمی آمیخته از هر دو مفهوم مرگ و زندگی بدل می شود که آن را «مرگ زنده» نامیده ایم.
بازتاب اسطوره ی «بودا در ایران و اسلام»
حوزههای تخصصی:
سعدی و تندروان تصوف
حوزههای تخصصی:
نویسنده در این مقاله اشاره میکند که سعدی در تمام آثارش جز «بایزید بسطامی» از هیچ یک از افرادی که در عالم تصوف به تندروی شهرهاند اعم از: حلاج، شمس تبریزی، مولوی و شیخ صنعان نامی نبرده است، حتی کلمات و واژههایی که در شعر قرن 6 به بعد به شدت رواج داشته چون مغ، شطح و طامات و... نیز چندان اسمی به میان نیامده که میتوان آن را نتیجه تفکر یا جهاننگری خاص سعدی است که مظهر اعتدال و میانه روی در هر امری به حساب میآمده است.
علل دگردیسی ریشه های اساطیری شخصیت سودابه در داستان سیاوش شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر بر آن است که علل و عوامل تغییر و دگرگونی عظیم الهه باستانی آب را مورد بررسی قرار دهد. در عصر ماقبل تاریخ، بر اثر پدیدة وام گیریِ اسطوره، باورها و آیین های مربوط به الهه آب به ماوراءالنهر کشیده شده است. هم زمان با شکل گیری نهایی داستان های حماسی در ایران این الهه علاوه بر تحولات اجتناب ناپذیر اساطیری در جریان تلفیق و هماهنگی با الگوهای مردسالارانة قبایل هندوایرانی کهن و تطبیق با سنت های اجتماعی رایج آن سامان، در افواه نقالان و گوسانان دربارهای پارتیان اشکانی و کوشانیان به جایگاه بس فروتری هبوط کرد تا جایی که به طور کلی از جهان خدایان پایین آمد. الهه آب با فراموش شدن ریشه و اصل آسمانی اش و تحت تأثیر خوارمایه انگاری زن و تغییرات متعدد سرانجام در شاهنامهخصوصیات نو پذیرفت و به صورت سودابه درآمد. از سوی دیگر دُموزی ایزد نباتی ِمرتبط با الهة بین النهرینی نیز در اساطیر ایران بر اثر عامل شکستگی به دو تن تبدیل شد: یکی سیاوش که نقش و خویشکاری او همانند ایزد مقتول نباتی بین النهرینی است و دیگری کیخسرو که نقش ایزد بازآینده و تجدید حیات کنندة سیاوش را دارد. این شخصیت ها به صورت داستان سیاوش و سودابه و همچنین کیخسرو به شاهنامةابومنصوری و از آنجا نیز به شاهنامهفردوسی راه پیدا می کنند.