با مطالعه و بررسی اشعار شفیعی کدکنی می توان اصول و ارکان زیباشناسی شعر او را شناخت؛ اصول و ارکانی که مایه قوام زیبایی در شعر و جذابیت آن برای مخاطب می شود.
اصل «وحدت» در زیباشناسی شعر شفیعی کدکنی مهم ترین رکن است. به بیان دیگر، رشته هایی مرئی و نامرئی در لفظ و معنی اجزای سخن شفیعی را به هم پیوند زده و به آن ها پیکره ای واحد داده است و همین نکته باعث جذابیت و تأثیرگذاری بیش تر آن در مخاطب شده است.
انسجام در شعر وقتی حس می شود که میان اجزای آن شعر نوعی وحدت و در عین حال تنوع وجود داشته باشد. وحدت سبب هماهنگی بین اجزای سخن می شود و مایه هم بستگی و ماندگاری آن. شعری که مضمون و لفظ آن وحدت داشته باشد احساس زیبایی بیش تری برمی انگیزد. در این مقاله، اصل وحدت و عناصر مؤثر در ساخت آن همچون: وحدت مضمون، هماهنگی اجزا، تحول و سیر تدریجی، تناسب، و تکرار بررسی می شود.
توجّه به موتیف، به عنوان یکی از عناصر کارا در نقد داستان از مباحث مهم نقد ادبی است. بلقیس سلیمانی از نویسندگان موفّق زن است که از موتیف های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و عاطفی مطرح معاصر در آثار خود استفاده کرده ا ست. او نویسنده ای است که عقاید و نگرش فلسفی خاصی به زندگی دارد و با طرح موتیف های اسطوره ای در رمان های خود بر عقاید و اندیشه هایش تأکید می کند. همچنین وی نویسنده ای اقلیم گرا است که به آداب و رسوم محل زندگی اش توجّه خاصی دارد. دغدغة اصلی سلیمانی، موانع و مشکلات زنان در مسیر رشد و کمال است. در این پژوهش به روش تحلیل محتوا، موتیف های مکرّر را در آثار بلقیس سلیمانی شناسایی کردیم و سپس به طبقه بندی انواع وکارکردهای موتیف های به کار رفته پرداختیم. پس از تحلیل ساختار، محتوا و کارکرد موتیف های به کار رفته در آثار سلیمانی دریافتیم که موتیف های به کار رفته، اغلب از نوع موتیف های باورشناختی و اندیشه ای هستند. سلیمانی از کارکردهای گوناگون موتیف برای غنی ساختن درونمایة آثار خویش بهره برده است. همچنین ارتباط موتیف های به کار رفته در آثار سلیمانی را با دیگر عناصر داستان از قبیل شخصیّت، صحنه یا زمان و مکان و پیرنگ داستان بررسی کردیم و نشان دادیم که موتیف های به کار رفته در آثار سلیمانی با شخصیّت پردازی، پیرنگ و فضای داستان ارتباطی تنگاتنگ دارند.
یکی از بهره های پژوهش در دیوان شاعران گذشته، غنی تر شدن دایره لغات و واژگان است. بدون بررسی و مطالعه تمام آثار ادبی، حتی آثار ادبی غیر مشهور، تهیه فرهنگ لغتی کامل و جامع غیر ممکن است. لذا نویسنده، که به کار تحقیق در دیوان بدر شروانی شاعر قرن هشتم و نهم در منطقه قفقاز مشغول است در این نوشته به بررسی واژگانی از دیوان این شاعر می پردازد که در فرهنگهای فارسی نیست و یا در فرهنگها از جمله لغتنامه دهخدا معنی آن ذکر شده است، بدون اینکه شاهدی از شعر یا نثر برای آن آمده باشد. تلاش بر این بوده است که برای لغاتی که شاهد ندارد، شواهدی از دیوان بدر بیاید و واژه هایی را که در فرهنگهای فارسی نبوده است در منابع دیگر از جمله فرهنگهای عربی و ترکی موجود یا دیوان شاعران دیگر یافته شود. با وجود این، بعضی از واژه ها پیدا نشد و به همین دلیل این لغات با توجه به شعر خود شاعر معنی شده است.