فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۸۱ تا ۵۰۰ مورد از کل ۱۱٬۴۰۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
حس آمیزی یکی از شگردهای تصویرسازی است که در آن امور مربوط به یکی از حواس با امور و وابسته های حسّ دیگری می آمیزد. این شگرد هنری در آثار ادبی از سه جهت حائز اهمیت است: 1. از نظر زبانی باعث خلق ترکیبات نو و تازه می شود و از این طریق منجر به توسّع زبانی می گردد. 2. از نظر معنایی آمیختگی امور مربوط به حسّی با حسّ دیگر بویژه با حسّ بینایی باعث عینی شدن و در نهایت فهم بهتر و راحت تر معنا می شود. 3. از نظر زیبایی شناسی هم تصاویر زیبا و بدیعی از رهگذر آمیختگی حواس، فراهم می آید. این شیوه در دوره های مختلف شعر فارسی گاه کم و گاهی فراوان دیده می شود. یکی از دوره هایی که این شیوه مورد استقبال بیشتر شاعران قرار گرفته، دوره معاصر است و شاعرانی مانند: فروغ فرّخزاد، سهراب سپهری و شفیعی کدکنی از این شیوه فراوان بهره برده اند. در این مقاله حس آمیزی در شعر شفیعی کدکنی بررسی و تحلیل شده است. برای این هدف نمونه ها از مجموعه های شعری «آیینه ای برای صداها»، «هزاره دوّم آهوی کوهی» و شعرهای چاپ شده در شماره های 74، 92 و 98 مجله «بخارا» استخراج و طبقه بندی شده و سپس مورد تحلیل قرار گرفته است. بسامد بالای نمونه ها که اکثر قریب به اتّفاق آن ها خلّاقانه و بدیع است، این شیوه هنری را به عنوان یک ویژگی سبکی شعر شفیعی کدکنی اثبات می کند. در این ترکیب ها از میان حس های پنجگانه، حسّ بینایی حضور چشم گیرتری دارد و بیشتر ترکیب ها از آمیزش رنگ ها بویژه رنگ سبز با حواسّ دیگر فراهم آمده است. این مقوله با بعضی زمینه های فکری شعر شفیعی مانند: طبیعت گرایی، علاقه مندی به عرفان و ادب صوفیه، و نیز روحیه امید و نشاط و سرزندگی غالب بر شعرها، ارتباط دارد.
وضعیت نگارش فارسی در وب سایت های پربیننده کشور از منظر اصول ویرایش فنّی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فضای مجازی و اینترنت به خاطر ارتباط گسترده با کاربران و تولید نوشتار فراوان به عرصه بروز مشکلاتی برای خط و زبان ملّت ها، ازجمله خط و زبان فارسی تبدیل شد ه است. برای به دست آوردن آمار و اطلاعاتی دقیق از وضعیت توانایی نگارش فارسی در هرکدام از بسترهای فضای مجازی (وب، دسکتاپ و موبایل) پژوهش و پیمایش چندانی انجام نشده است. در این پژوهش از طریق روش های نمونه گیری غیراحتمالی مبتنی بر هدف، حدود هشت هزار جمله از پنجاه پایگاه پربیننده کشور در ده موضوع جداگانه، مطالعه و بررسی شد و میزان انحراف آنها از نوشتار معیار فارسی، ارزیابی و بسامد اشتباهات شاخص های ویرایش فنّی مشخص شد که به ترتیب عبارتند از: دستور خط و هماهنگی در رعایت آن (39درصد)، نشانه گذاری ها (30درصد)، استقلال واژه (22درصد)، فاصله گذاری ها (6درصد)، عددنویسی (2درصد) و حروف چینی یا غلط تایپی (1درصد). درنهایت برای کمک به بهبود درست نویسی در فضای مجازی راه کارها و پیشنهادهایی ارائه شد.
آسیب شناسی کاربرد نظریه های مدرن در تدوین درسنامه های بلاغی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله ی حاضر، در صدد است نشان دهد که آسیب شناسیِ درسنامه های بلاغی(اعم از معانی، بیان و بدیع)، با آسیب شناسیِ دیگر درسنامه ها، تفاوت های عمده ای دارد. از جمله ی این تفاوت ها، یکی سابقه ی طولانیِ آگاهیِ محققان و صاحبنظران از کاستی ها و آشفتگی های بلاغت سنتی است، و دیگری، کوشش هایی که در جهت رفع این کاستی ها بر مبنای معیارها و نظریه های امروزی (اعم از ادبی و زبان شناختی) به عمل آمده است. در مقاله ی حاضر استدلال خواهد شد که کاربرد این معیارها و نظریه ها، نه تنها نتوانسته کاستی های درسنامه های بلاغی را برطرف سازد که حتی آن ها را تشدید کرده و خود، آسیب ها و کاستی های تازه ای را نیز به بار آورده است. این کاستی ها، که عمدتاً از شیوه ی نادرستِ کاربرد نظریه های جدید ناشی شده اند، عبارت اند از 1- غفلت از کارکرد صناعات بلاغی در طبقه بندیِ صناعات بر مبنای معیارهای مدرن 2- در نظر گرفتن ادبیات به مثابه ای حوزه ای مستقل از دیگر حوزه های زبانی براساس نظریه های مدرن 3- استفاده از نظریه های مدرن بر مبنای شباهت های ظاهری با برخی مباحث قدمایی 4- عدم توجه به مسائل خاص ادبیات و متون ادبی در کاربرد نظریه های مدرن. پس از بررسیِ این چهار کاستی، در برخی موارد پیشنهادهایی نیز برای تدوین درسنامه ها ی بلاغی و شیوه ی کاربرد نظریه های مدرن در آن ها، ارائه شده است.
تحلیل گفتمان سیاسی اجتماعی رابطة عاشق و معشوق در غزلیات سعدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در ادبیات عاشقانة سبک عراقی به ویژه در غزلیات سعدی از جفای معشوق و خواری عاشق در برابر او، بسیار صحبت می شود. عشق در ادبیات فارسی مقدّس است؛ اما گاه به مانعی در راه عاشق تشبیه می شود. پرسش این پژوهش آن است که آیا ورای این گونه مضامین، مفاهیم و مقاصدی فراتر از عشق زمینی وجود دارد. در پاسخ به این سؤال، یک چهارم غزلیات سعدی بر اساس تحلیل گفتمان سیاسی اجتماعی بررسی شد. در نتیجه آن می توان دریافت در این گونه مضمون سازی ها، معشوق، نمادی از پادشاهان مستبد و شاعر، نمایندة ملّت است که در برابر جفا و بیداد، فریاد اعتراض برمی آورد. استعارة عشق به منزلة مانع به تعارض گفتمان عاشق و معشوق دلالت می کند و به منزلة دام، نشان دهندة تلاش معشوق برای تسلّط همه جانبه بر عاشق است. این تصویر با انگارة ارباب رعیّتی یا شبان رمگی میان حکومت کنندگان و حکومت شوندگان مطابقت دارد.تشبیه معشوق به پادشاه و شیوة مقابله با او در غزلیات سعدی، طرح آگاهانه تری از شاعران دیگر دارد. سعدی به پذیرش مانع معتقد است و با این شگرد، صلح طلبی تودة مردم را در برابر ستیزه جویی طبقة حاکم برجسته می کند. انتقاد از قدرت در قالب عشق، استتار و نهان شدن شاعر پشت این استعاره را ممکن می کند. در اینجاست که شاعر می تواند دیدگاه انتقادی خود را مستقیم و بی پروا و گاه تلخ و گزنده مطرح کند.
بازخوانی مؤلّفه موسیقایی وزن «شعر» و عوامل مؤثر بر آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
وزن به عنوان یکی از مؤلّفه های مهم موسیقایی اهمّیّت ویژه ای در شعر فارسی دارد. با وجود اقبال خاصّ محقّقان به مبحث موسیقی شعر در دهه های اخیر، مطالب ناگفتة فراوانی در خصوص وزن و سایر مؤلّفه های موسیقایی باقی است. این مقاله تلاش می کند با معرفی عوامل مؤثر در زیبایی «وزن» و آشنا کردن مخاطب با انواع شیوه های غنی کردن موسیقی شعر، از یک سو امکان التذاذ بیشتر مخاطبان از زیبایی های آن را فراهم کند و از سوی دیگر شعرای جوان را به استفاده از این عناصر ارزشمند موسیقایی ترغیب کند. مهم ترین عوامل موسیقایی که در این مقاله بررسی شده اند عبارت اند از: نسبت و ترتیب قرارگیری انواع هجاها در اوزان عروضی، استفادة آگاهانه از هجاهای کشیده، ایجاد مطابقت بین آخر واژه ها با آخر ارکان، ایجاد وزن عارضی در کنار وزن عروضی، استفاده از فواصل مرتب واژه ها خارج از فواصل ارکان، استفاده از دو یا چند بحر عروضی در یک شعر، ایجاد قابلیت خوانده شدن یک شعر به چند وزن، کاربرد وزن دوری، توجه به ارزش سکوت در وزن و استفادة کم و در عین حال، هنرمندانه از ضرورات و اختیارات شاعری. بررسی اشعار شعرای ادوار مختلف نشانگر آن است که سبک «عراقی» مهم ترین نمودگاه مؤلّفة موسیقایی «وزن» است.
بررسی نقش نشانه های سجاوندی در شعرهای نیمایی مهدی اخوان ثالث(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نشانه های سجاوندی از ابزارهای نسبتاً جدید رسم الخط فارسی هستند که در گفتار مکتوب جایگزین لحن و دیگر اشاره های شبه کلامی در گفتار شفاهی می شوند. جستار حاضر نشانه های سجاوندی را در شعرهای نیمایی مهدی اخوان ثالث (م. امید) مورد بررسی قرار می دهد و در صدد پاسخ گویی به این پرسش است که علائم سجاوندی چه نقش و کاربردی در شعر اخوان دارد. نگارنده به منظور پاسخ گویی به سؤال پژوهش با بهره گیری از شیوه ی استقراء تام، نشانه های سجاوندی را از شش دفتر شعر نیمایی اخوان استخراج کرده، سپس با استفاده از شیوه ی توصیفی تحلیلی به بررسی داده های پژوهش پرداخته است. نتیجه ی پژوهش بیانگر آن است که نشانه های سجاوندی در شعرهای نیمایی اخوان دو کاربرد عمده دارد: الف) کاربرد زبانی به منظور دلالت بر آواهای زبرزنجیری، تفکیک ساختار جمله و ایجاد انسجام در متن؛ ب) کاربرد هنری به منظور تصویرسازی، القاگری و برجسته سازی که اخوان از این کاربردها برای تقویت وحدت پیکره ی شعری خود استفاده کرده است.
- نقش الگوهای گفت وگویی و نظام نوبت گیری در رزم نامه رستم و اسفندیار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بر پایه فرایند نوبت گیری که یکی از حوزه های مطالعاتی سبک شناسی کاربردگراست، کیفیّت آغاز مکالمه ها، کمیّت و تعداد نوبت های دو سوی مکالمه، زمان و طول نوبت هر فرد، جهت دهی موضوع گفت وگو از طرف شرکت کنندگان در مکالمه و در عینِ حال تأثیر هر یک از موارد یادشده در میزان چیرگی و قدرت افراد در تنظیم موضوع صحبت و غیره بررسی می شود. هدف کلّی در این مقاله، مطالعه کنش های گفتاری براساس نظام نوبت گیری و خطاب در رزم نامه رستم و اسفندیار است. از نتایج پژوهش چنین برمی آید که کنش و واکنش های نوبت گیری در این روایت حماسی با ادبیات تحلیلی مکالمه انطباق دارد. بنظر می رسد افزون بر تأثیر راوی در نحوه پیش بُرد داستان، شخصیّت قدرت مند و غالب این دو چهره حماسی در ارزیابی و پیش بینی پایان اثر نقشی جالبِ توجّه دارد. در گفت وگوها، ترتیب نوبت و نوع خطاب ها از سوی هر یک از این دو، متأثّر از جنبه های موقعیّت شاهی و پهلوانی است، چنان که راوی نیز غالباً با توجّه به این وجوه، خطاب هایی را که نشان دهنده قدرت جسمی است برای رستم و آن چه بر قدرتِ معنوی و فرّه ایزدی دلالت دارد، برای اسفندیار برمی گزیند.
تحلیل و بررسی تصویر کبوتر در شعر خاقانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مضمون پردازی و تصویرآفرینی دو هسته همراه و همیشگی شعر خاقانی اند که هنرنمایی خلاق، پویا و شگفت انگیز شاعر را به نمایش می گذارند. تصویر کبوتر در شعر او یکی از تصاویر تکرارشونده و کانونی است که با توده ای از خوشه های تصویری فرعی و جزئی در پیوند است. مهارت خاقانی در تصویرآفرینی با کبوتر، تنها در سطح بازی واژگانی محدود نمی شود بلکه در پشت این بازی های زیبا، نهایت تناسب، دانش وسیع شاعر، باورها و عقاید گوناگون مردم درباره کبوتر نیز نهفته است. این مقاله با هدف بررسی تصویر کبوتر در شعر خاقانی به این سوالات پاسخ می دهد: چه مضامین و تناسباتی در ارتباط با کبوتر در شعر خاقانی دیده می شود؟ چه تصویرهایی از کبوتر در شعر خاقانی دیده می شود؟ این مضامین و تصاویر چه اهداف و کارکردی دارند؟ روش تحقیق تحلیل محتوایی است که پس از استخراج تمام ابیاتِ مرتبط با کبوتر، پژوهش در دو محور مضامین مرتبط با کبوتر و تصویرآفرینی با کبوتر مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت. ارتباط کبوتر با دیگر پرندگان، ویژگی و عادات کبوتر، باورهای مردمی درباره کبوتر از بحث های اصلی مربوط به محور مضمون پردازی با کبوتر می باشد؛ تشبیه، استعاره، تمثیل و حسن تعلیل شگردهای تصویرآفرینی خاقانی با کبوتر است.
بررسیِ ابعاد استشهاد، به عنوان یک آرایه تعلیمی در منشآتِ قائم مقام، در مقایسه با گلستان سعدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
منشآتقائم مقام فراهانی، تابعی از نثر گلستانسعدی شمرده شده است. منشآت، مجموعه ای از نامه ها، دیباچه ها، رساله ها و... است که قائم مقام در موافقت یا مخالفت به رجال عصر قاجار نوشته و به خاطر نثر شیوا و صحیحی که دارد، به عنوان نمونه یک نثر عالی در عصر قاجار، موردتوجه کارشناسان و منتقدان قرار گرفته است. صاحب نظران، بیشتر، جنبه های بلاغی منشآترا در زمینه سجع های دلپذیر و جملات کوتاه موردتوجه قرار داده، آن ها را با نثر گلستانمقایسه کرده اند، لیکن موضوع ابعاد و شیوه استشهاد به عنوان یک آرایه تعلیمی موردتوجه قرار نگرفته است. اگر ادبیات تعلیمی را نوعی آموزش پذیری فرض کنیم، آرایه استشهاد بیشترین نقش را در انتقال تعالیم ادبی بر عهده داشته است که در هر دو نثر منشآتقائم مقام و گلستانسعدی دیده می شود؛ تعالیمی که روشن کننده حقایق دیگری از تأثیرپذیری نثر قائم مقام از نثر گلستاناست. آرایه استشهاد که آن را ذکر آیه، حدیث و یا بیتی در تأیید دیدگاه نویسنده یا شاعر برشمرده اند، در نثر منشآت، در مقایسه با نثر گلستان، با تفاوت ها و مشابهت هایی همراه است و هریک از این تفاوت ها و مشابهت ها به منزله ترسیم خطی است که سطح تأثیرپذیری منشآترا از گلستانمشخص می کند. در این نوشتار، تفاوت ها و مشابهت های مورد ذکر عمیقاً موردبررسی قرار گرفته و در نهایت مشخص شده که نثر قائم مقام در منشآتدر زمینه استفاده از آرایه استشهاد به عنوان یک آرایه تعلیمی تا چه اندازه به هم نزدیک و یا از هم دور هستند.
بررسی آموزه های دینی، اخلاقی و اجتماعی در آثار هوشنگ مرادی کرمانی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
از آنجا که آموزه های دینی و اخلاقی واجتماعی در ایجاد ثبات شخصیت افراد و حیات اجتماع بسیار مهم و تأثیرگذار می باشد، آموزش و اشاعه صحیح آنها امری ضروری است. هوشنگ مرادی کرمانی، نویسنده توانا و معاصر ایرانی از نویسندگان متعهدی است که در آثارش به تعلیم این آموزه ها توجهی ویژه کرده است.او درس های دین و اخلاق را در قالبی طنز و بیشتر به صورت غیرمستقیم پیش روی کودکان و نوجوانان نهاده و بدین وسیله توجه آنان را به الگوهای اخلاق جلب نموده است. این تحقیق به بررسی آموزه های دینی و اخلاقی واجتماعی در آثار این نویسنده می پردازد. این مقاله به شیوه کتابخوانی انجام شده و با توصیف و تحلیل ارائه می گردد. در خاتمه به نتایج به دست آمده از این تحقیق اشاره می شود.
بررسی داستان سیاوش بر اساس نظریة «آلوده انگاری» ژولیا کریستوا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
داستان سیاوش از جمله داستان های تراژیک شاهنامه است که افزون بر قابلیت ها و ظرفیت های گوناگونی که برای نقد و بررسی دارد، برخی از پیام های اصلی حماسة ملی و اسطوره های ایرانی مانند: نبرد میان خیر و شر، ایران و انیران، مبارزه با پلیدی ها و پلشتی های روح انسانی و... در آن جریان دارد. یکی از نظریه هایی که با نگاه روانکاوانه به تحلیل آثار ادبی می پردازد و برای تحلیل این داستان مناسب به نظر می رسد، نظریة آلوده انگاری ژولیا کریستوا از منتقدان پساساختارگراست که بر اساس آن شاعر یا نویسنده، پلید ی ها و پلشتی های روح انسانی را از طریق متن برون فکنی می کند. ماجرای عشق آلودة سودابه، گذر سیاوش ازآتش برای اثبات بی گناهی و مرگ اندوهبار او در توران زمین، از نمودهای آشکار و آلوده انگارانه این داستان است که زمینه را برای استفاده از این رویکرد فراهم می سازد. از این رو، این مقاله در صدد است با توجه به وجود رانه ها و افزونه های آلوده در این داستان که در جریان عشق سودابه، در نهایت با همراهی عواملی دیگر مرگ اندوهبار او را رقم می زند، آن را تحلیل کند و به این پرسش پاسخ دهد که کاربرد این نظریه تا چه اندازه در این داستان مؤثر و کارآمد است؟ و با کاربست این نظریه، آیا به تحلیلی تازه می توان دست یافت یا خیر؟ برآیند مطالعه نشان می دهد: این بررسی با تبیین نظریة آلوده انگاری کریستوا و تحلیل داستان سیاوش از این منظر، سازگاری دارد و امکان خوانشی نوین از آن و به تبع آن قضاوتی دیگرگون از فردوسی، سراینده داستان را، برای خوانندگان فراهم می سازد.
بازتاب گویش لری در آثار حسین پناهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برای اثبات تأثیر گویش مادری نویسنده و شاعر در هر اثر می توان از هنجارگریزی گویشی به عنوان یکی از شواهد کمک گرفت. هنجارگریزی گویشی یکی از انواع هشت گانه هنجارگریزی های لیچ است. در این نوع هنجارگریزی، ساختی غیر از زبان هنجار وارد زبان ادب می شود که می تواند ردپایی از جغرافیای شاعر یا نویسنده باشد. در میان تحقیقات انجام شده در زمینه هنجارگریزی، پژوهشی که به طور اخص به تأثیر محیط و جغرافیای شاعر و چرایی استفاده از هنجارگریزی گویشی پرداخته باشد، انجام نشده است. در این تحقیق برآنیم که هنجارگریزی گویشی را در آثار نثر و شعر حسین پناهی بررسی کنیم و به تأثیر محیط زندگی در شعر و نثر وی بپردازیم. بدین منظور شانزده اثر 1نثر و شعر وی به طور کامل بررسی و مقایسه شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که در آثار دوره اول، پناهی تأثیر بسیاری از محیط خود و زندگی عشایری دوران کودکی گرفته است. او با کاربرد واژه ها و اصطلاحات گویش لری در آثارش، تصاویری از خاطرات دوران کودکی و اوضاع زندگی عشایری را نشان داده و رنج و شادی را درهم آمیخته است؛ اما در دوره دوم آثار او، ردپای کمتری از محیط و زندگی عشایری به چشم می خورد. در بیشتر آثار این دوره- که درباره نگاه او به دنیا و مسائل آن همانند عدالت، درد بیداری و ... است- هنجارگریزی های گویشی کمتر است.
جایگاه حکومت در دیدگاه و جهان بینی بیهقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تاریخ مسعودی یا بیهقی در بردارنده دورة حکومت یک دهه ای مسعود غزنوی و شرح به پادشاهی رسیدن مسعود و ضبط سرزمین های تحت حکم وسپس ظهورو بروز اختلاف ها وکشته شدن مسعود است. بیهقی ضمن نقد مسعود وکارکردش، از دیدگاه ویژه خودش که پادشاهی را به عنوان حاکمیّت چیره، مستولی و درست می بیند، به گزارش اعمال مسعود می پردازد و در لابه لای تاریخی که در برگیرنده جهان بینی اوست، نظریه حکومتی خودش را که بنیاد دینی- سیاسی دارد و مبتنی بر حاکمیّت الهی پادشاه (ظلّ الله فی الارض) است، ارائه می کند. در این دیدگاه، تقدیر و اراده و مشیّت الهی، غالب بر همه چیز است و کارهای سلطان در جهت همسویی با تقدیر روی می دهد؛ وی کارگزار اراده الهی است (تُعِزُّ مَنْ تَشاء و تُذِلُّ ....) و به نمایندگی از خلفا یا جانشینان پیامبر بر روی زمین، مطابقت عملش با فرمان های خداوند را کسب می کند و از اسباب مادی چون مشورت های وزیر و یاری سپاهیان و حمایت مردمان بهره می گیرد تا با عدالت و با غزوهایش، به گسترش دین و اهداف دینی بر کره ارض و بخصوص هندوستان کمک کند. این پژوهش با مطالعه کتابخانه ای و به روش تحلیل محتوا، در پاسخ به چگونگی نظریه حکومت در تاریخ بیهقی، به این نتیجه می رسد که اندیشه بیهقی، مدیریّتی سنتی و تفکّر ایرانی- اسلامی شده حکومت از دیدگاه افلاطون است.
تعویق «خود» در داستان پردازی محمّدرضا کاتب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چند (یا چندین) ساحتی بودن «خود»، و نسبت آن با هویت های متکثّر، باعث شده که این مقوله در هر حوزه ای تعریف خاصّی داشته باشد. در روایت های پسامدرن، مفهوم «خود» با تکیه بر تلقی پساساختارگرایانه و با چشم اندازی متفاوت از دوران قبل، به عنوان امری همواره در تعلیق و مبتنی بر هویت های همواره متکثّر تعریف می شود. این رویکرد ویژه از مبانی مهم در داستان پردازی نویسندگان پُست مدرنی چون محمّدرضا کاتب است. در این مقاله، به روش توصیفی تحلیلی، ضمن تبیین تلقی پُست مدرنیستی از مفهوم «خود» و بررسی ریشه های پساساختارگرایانة آن، نقش مقولة تعویق «خود» در داستان پردازی کاتب بررسی و تحلیل می شود. نتایج این تحقیق، نقش مقولة «تعویق و عدم قطعیتِ خود» به عنوان یکی از شگردهای اصلی در داستان پردازی و روایت پردازی در برخی داستان های کاتب را نشان می دهد؛ چنانکه این مقوله امری صرفاً ژرف ساختی نیست و از مهم ترین ابزارهای او به هنگام بازنمایی هویت نویسنده راوی، راوی، راوی کنشگر، شخصیت ها و یا حتی خود اثر ادبی است و به صورت های مختلفی چون شکّ هستی شناختی بر اثر عدم تعیّن «خود»، و تکثّر هویت ها در نتیجة تکثّر ذهنیت ها تا تنزل جایگاه فرد به سوژگی، قهرمان زدایی و یا حتّی انسان زدایی نمود یافته است و این مسئله، چالش هایی جدّی برای برخی تعاریف روایت پیشامدرن به وجود می آورد.
تحلیل گفتمان «جدال سعدی با مدعی» با رویکرد ایدئولوژی شناختی استعاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
استعاره مقوله و ساختی زبانی است. گزینش و نوع کاربست استعاره ها در ایده پردازی و تبیین آن بسیار اهمیت دارد. پس استعاره ها لزوماً نشان دهندة ایدئولوژی و غرض فکری شاعر و نویسنده است. از آنجا که ایدئولوژی موجب تولید استعاره ها می شود. بنابراین، رابطه ای درپیوسته و معنادار بین استعاره ها و ایدئولوژی وجود دارد. این جستار، بر اساس همین رویکرد، حکایت «جدال سعدی با مدعی» را که یکی از حکایت های بلند باب هفتم گلستانبا ساختاری گفتمانی جدلی است، به روش مطالعة کتابخانه ای و به شیوة تحلیلی، مورد ارزیابی و خوانش علمی قرار داده است. اصلی ترین پرسش این پژوهش این است: آیا حکایت «جدال سعدی با مدعی» صرفاً در بیان تفاوت و ترجیح غنا بر فقر است؟ برآیند مجموعة مباحث استدلالی تحلیلی استعاره های مفهومی نشان می دهد که سعدی با طراحی این حکایت به شکلی پدیدارشناسانة تجربی، ذهنیت تاریخی افاقه گرایانة حاکم بر روح جامعه را زیر سؤال برده است و با شخصیت توانگر ایدئولوژی خود، شناخت فعال مؤثر اجتماعی را نیز مدّ نظر داشته است.
جریان زمان و انسجام برآمده از آن در روایت شیخ صنعان عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمان در مقام عنصر روایی و یکی از عوامل تثبیت فرم می تواند با دلالت هایی ضمنی به پیوندی «زیبایی شناختی- اندیشگانی» منجر شده؛ متن را به انسجام مضاعف برساند. برغم اینکه بسیاری از متن های تعلیمی کلاسیک با نوعی نتیجه محوری تولید گردیده و کمتر به دلالت پردازی غیر مستقیم با عناصر روایی پرداخته شده است؛ در برخی از روایت های داستانی آن عصر، همچون تمثیل شیخ صنعان عطار، نسبتی چشمگیر میان زمان توزیعی روایت با وضعیت، کنش های شخصیت اصلی قصه و درونمایه وجود دارد. این نوشتار به شیوه توصیفی- تفسیری، جریان زمان در روایت شیخ صنعان را به مثابه عنصری روایی برای تبیین انواع انسجام در آن متن بررسی کرده است. مبنای نظری این نوشتار برای معرفی جریان زمان در سه شکل ترتیب، تداوم و بسامد؛ الگوی ژنت و در بحث زمان در قالب حال اخلاقی سخن والاس مارتین است. نتیجه حاکی از آن است که زمان توزیعی در تمثیل مذکور با انواع زمان پریشی، تنظیم سرعت و تکرارها، منجر به دو سطح انسجامِ ساختاری و اندیشگانی شده است در این میانه، راوی با تکیه بر حال اخلاقی زمان روایت را متوقف کرده، به شکلی مستقیم اندیشه ای را با مخاطب در میان می گذارد.
تحلیل ساختار داستان های پهلوانی بهمن نامه بر اساس نظریّة گرینتسر و گریماس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ساختارگرایی یکی از شیوه های تحلیل متن در قرن بیستم است که با نگاهی کلّی گرایانه، قواعد و الگوهای موجود در متن را مورد بررسی قرار می دهد. گرینتسر از نظریّه پردازان روسی است که ساختار قصّه های حماسی تمدن های آسیایی را مورد بررسی قرار داده است. در تحقیق حاضر سعی شده است با استفاده از روش تحلیل کتاب خانه ای، ضمن بررسی نظریة گرینتسر و گریماس به تحلیل بهمن نامهبر پایة این دو نظریّه پرداخته تأثیر اندیشه ها ی خیر و شر را بر ساختار داستان های پهلوانی این اثر مورد مطالعه قرار داده ایم تا به این پرسش، پاسخ دهیم که آیا این گونه قصّه ها دارای ساختار اسطوره های تقویمی هستند و قهرمان این حماسه ها نیز مانند ایزدِ باروری قصّه های اسطوره ای به صورت دوره ای می میرد و زنده می شود؟ طبق تحقیقات انجام شده در پژوهش حاضر، به نظر می رسد که قهرمان داستان های پهلوانی بهمن نامهطبق نظریّة گرینتسر دارای ساختار اسطوره ای تقویمی است و بافت روایی این منظومه تحت تأثیر اندیشة جدال همیشگی خیر و شر قرار گرفته است که این موضوع سبب پیدایش تقابل های آشکاری در شخصیّت ها و کنش های داستان شده است.
بررسی شیوه های ایجاز قصر در داستان رستم و اسفندیار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله به منظور شناخت شیوه های ایجاز قصر در داستان رستم و اسفندیار شاهنامه نوشته شده است. اغلب کتب معانی، در بحث ایجاز قصر، با تکیه بر منابع عربی، فقط به یک تعریف کلّی و ارائه ی شواهدی در مورد آن بسنده کرده اند که اغلب شواهد در کتب مختلف تکرار می شود. امّا جز در مواردی معدود، از شیوه ها و اغراض آن غفلت شده و یا گویا اصلاً در مورد آن تحقیق و تفحّصی صورت نگرفته است. نویسندگان این مقاله ضمن پژوهش در موضوع مؤلّفه های علم معانی در داستان رستم و اسفندیار به یافته هایی در مبحث شیوه ها و اغراض ایجاز قصر در این داستان و شاید تمام شاهنامه دست یافته اند که می تواند الگوی شیوه ها و اغراض این نوع از ایجاز در زبان فارسی، به طور عام و سایر متون ادب فارسی به طور خاص باشد. علاوه بر شیوه هایی چون استفاده از ضرب المثل ها، کنایات، کلمات قصار، کلمات مرکّب و مشتق، جمله های استفهامی، عبارات عطفی و بعضی استعارات و تشبیهات که در برخی کتب بلاغی فارسی برای ایجاز قصر گفته شده، شیوه های چون استفاده از عبارات وصفی، صفات، ضمایر اشاره، اطلاق اسم، کلّی گویی، استفاده از ادات و حروفی مانند «چون»، «و» و... از شیوه هایی است که در این پژوهش یافته و در این مقاله پیشنهاد شده است.