فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۱۰۱ تا ۱٬۱۲۰ مورد از کل ۲٬۲۱۴ مورد.
معرفی و بررسی کتاب سیمای عرفانی و دینی مولوی در آینه مثنوی معنوی
حوزههای تخصصی:
تاملی در اندیشه های عین القضات همدانی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
بر اهل ادب و عرفان پوشیده نیست که عین القضات یکی از کبار مشایخی متصوفه قرن ششم می باشد و دارای تالیفات گرانبها و بی نظیری است اگر آثار وی چنانکه آرزوی خودش بود به دیده انصاف مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد از اتهامات وارده مبرا می گردد و آنچه می گوید از قرآن و احادیث و گفتار عرفا مایه می گیرد. با این وجود سخنانش مجمل و محتمل معانی متعهد است و همین نکته باعث ریختن خونش می گردد.رساله شکوی الغریب مجموعه ارزشمندی است که بسیاری از حقایق و اعتقادات وی را آشکار می سازد و در حقیقت مشخص می نماید که اتهامات وارده بر وی چیزی نیست مگر دستاویزی برای قتل وی و با مرگ وی خاطره شهادت حلاج در اذهان زنده می شود.
کدام افضل است ؟ عشق یا محبت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
واژه عشق چنان با ادب فارسی عجین شده است که اگر آن را از ادبیات این مرز و بوم و بویژه ادبیات عرفانی بگیرند، چیزی جز کالبدی بی روح باقی نمی ماند. اما بسیار عجیب است که عارفان قرون اولیه چندان از این واژه استفاده نمی کرده اند. ازاین گذشته این واژه در قرآن هم نیامده است و حتی در سخنان پیامبر (ص) و ائمه دین (ع) ارج و قرب چندانی ندارد و واژه های دیگر جایگزین عشق شده است، این موضوع، ناخودآگاه پرسشی را به ذهن متبادر می کند که «راز این کم توجهی و بی اعتنایی درچیست». این مقاله کوششی برای پاسخ به این پرسش مقدر است.
در این مقاله ابتدا «عشق» و «محبت» از نظر لغوی بررسی، و تفاوت آن دو با یکدیگر بیان شده است. سپس از دو دیدگاه لغوی و تاریخی، دلایل و علل پرسش یاد شده مطرح گردیده است.
کیمیای شمس
عرفان در متن زندگی
شکوه سیاوش در آیینه عرفان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سیاوش یکی از محبوب ترین و مظلوم ترین قهرمانان شاهنامه است که در این داستان نقش یک قربانی بی گناه و مقدس را بازی می کند. داستان سیاوش در زمره داستان های پهلوانی و عارفانه شاهنامه است که در آن، پهلوانی و عرفان به سختی با یکدیگر در آمیخته اند. سیاوش در مسیرِ داستان، سیر و سلوکی عارفانه دارد، یعنی همان رسیدن از مرحله طلب تا فنا که در حقیقت عبارت است از نجات نفس انسانی و امیال بشری. بنابراین، چهره او سیمای یک سالک واصل است و مجموعه کراماتش مانند گذشتن از آتش و پیشگویی های او درباره اتفاقات پس از مرگش که چهارده سال بعد محقق می شود، قداست سیاوش را تا سرحد پیامبرگونه بودن بالا می برد. این داستان که در حقیقت نمایشی بس تلخ از مظلومیت سیاوش است، در ذهن خواننده خود از سیاوش الگویی پهلوانی، دینی و عرفانی می سازد و خوی و خصلت او در این داستان، تصویری از انسان کامل را به یاد آدمی می آورد.
درنگی در فیه مافیه مولوی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
جلال الدین محمد مولوی بیش از هفت قرن است که دلهای زیادی را به دام سخن خویش گرفتار کرده است. او دریایی است که گمشدگان ساحل دریا می توانند آنچه در کون و مکان گم کرده اند در آن بیابند.این حقیر با مطالعه مثنوی و آثار دیگر مولانا از جمله فیه مافیه دریافتم که خیلی از مطالب مثنوی در فیه مافیه با زبان و عباراتی دیگر بیان شده است. لیکن به جز چاپ کتاب توسط مرحوم فروزانفر و توضیحات ایشان کار جدی دیگری صورت نگرفته است. البته کار مرحوم فروزانفر در جای خود مغتنم و ارزشمند است لیکن بیشتر به مقایسه مطالب کتاب با مثنوی و بیان مسایل تاریخی کتاب پرداخته شده که گاهی مطالب تاریخی از نظر زمانی مورد شک است و گاهی نیز به توضیح بعضی از لغات کتاب پرداخته شده است.در این مقاله خلاصه ای از آن تحقیق و بررسی، آن هم در بعضی از جهات که مقدور است خدمت خوانندگان تقدیم می گردد.
دیدگاه های عرفانی سنایی متاثر از غزالی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
اوایل قرن ششم هجری در تاریخ ادبیات ایران( بویژه در شعر فارسی) نقطه عطفی محسوب می شود. سنایی غزنوی، شاعری اندرزگو، شریعت مداری عرفان پسند با همه ابتکارات و نوآوری های ادبی از لحاظ اندیشه، در راس هرم تحولات ادبی قرار دارد. از طرف دیگر مهم ترین شخصیتی که در همین اوان، هم عصر و هم ولایتی سنایی، اندیشه آمیختگی دین و عرفان را بنیان نهاد و در تکامل اندیشه سنایی، تاثیر شگفت انگیزی گذاشت «امام ابو حامد محمد غزالی» است. این مکتوب، سیری در اندیشه های عرفانی غزالی و سنایی با تاکید بر خلاصه اندیشه های غزالی در اثر «اربعین فی اصول الدین» و «حدیقه الحقیقه» سنایی است. اندیشه ای که بر گرفته از قرآن و شریعت اسلامی آراسته به رنگ و دیبای عرفانی است. با توجه به محدودیت تحقیق تنها چند ویژگی مهم عرفانی - که سنایی برای سالک خود توصیه می کند- بررسی شده است.
عرفان دائو
یک قضیه بیش نیست
مجلس گویی و شیوه های آن براساس مجالس سبعه مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مجلس گویی از شیوه های کهن تعلیم و تبلیغ موضوعات دینی و عرفانی در میان مردم عامه است. متصوفه نیز این شیوه را در خانقاه ها به کار می بسته اند. از آن جا که بسیاری از صوفیان بزرگ اهل وعظ و منبر بوده و کتاب هایی نیز تالیف کرده اند، بی شک این شیوه در تدوین آثارشان تاثیر داشته است. در این مقاله، شیوه مجلس گویی در مجالس سبعه مولوی بررسی شده است. خطابی بودن نثر، به کار بردن شیوه گفتگو، ترجمه آیات و احادیث، آوردن دعا و مناجات در جای هایی از سخن، استناد به داستان و حکایت و مثال و تمثیل در توضیح و تبیین مطلب، استناد به شعر، توصیف صحنه ها و حالات به شیوه داستان نویسان و استفاده از سجع از ویژگی های مجالس است. آن چه مطالب را در مجالس به هم پیوند می دهد، اصل تداعی ذهنی است. در مجالس مولوی از شیوه های بلاغی مانند تکرار و تاکید و پرسش و امثال آ ن ها نیز در القای مطلب به مخاطب استفاده شده است. به کار بستن بیشتر شیوه های مذکور براساس رعایت مقتضای حال است
مولانا و حافظ؛ دو همدل یا دو همزبان؟
حوزههای تخصصی:
در این نوشته کوشیده ام پاسخی برای این سؤال پیدا کنم که: آیا در شعر حافظ هیچ نشانه ای دال بر اثرپذیری حافظ از شعر مولانا هست یا نه؟ در انجام این کار، خود را به دو دلیل ناگزیر از تفکیک حساب محتوای شعر این دو شاعر از حسابِ صورت آن یافته ام: یکی به دلیل سرشتِ تغییرگریز و ایستای معانی و مضامین در هر فرهنگ سنتی از جمله در فرهنگ ایران؛ و دیگری به دلیل ضرورت بهره گیری از دو پایگاه نظری متفاوت (یعنی نظریه بینامتنیت و نظریه استعاره و مجازِ مرسل)، به ترتیب، برای تحلیل محتوای شعر و تحلیل صورت آن. حاصل کوشش من این بوده است که، به لحاظ محتوی، تنها می توان نشان داد که میان این دو شاعر نوعی همدلیِ معطوف به هم فرهنگی وجود دارد و، به لحاظ صورت، شعرِ این دو هیچ شباهتی با یکدیگر ندارد؛ چه، اولاً شعر مولانا شعری صورت شکن است؛ حال آن که شعر حافظ شعری است سخت صورتگرا؛ ثانیاً شعر مولانا شعر سلوک در راستای محور همنشینی است؛ حال آن که شعر حافظ شعر عروج در راستای محور جانشینی است؛ و ثالثاً حافظ، به شهادت شعر او، از مولانا بیش از آن مضمون و صورت در جهت بهینه سازی وام نگرفته که از شاعران دیگر مضمون و صورت وام گرفته است.
بررسی مفهوم عرفانی « درد » در شعر عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر پژوهشی است درباره مفهوم عرفانی درد و اقسام آن از دیدگاه عطار که در سرتاسر آثار منظوم وی به چشم می خورد. وی یکی از چهره های درخشان عرفان و ادب فارسی است که در این فرهنگ جایگاه بلندی را به خود اختصاص داده است. در میان عرفای بزرگ جهان اسلام، کمتر شاعری را می توان یافت که به اندازه عطار، دارای آثار متعدد و متنوع منظوم عرفانی باشد. مجموعه آثار منظوم وی در بردارنده عالی ترین معانی و مضامین عرفانی است که هر کدام به لحاظ پختگی فکر و تنوع اندیشه در کمال اهمیت است. یکی از موضوعاتی که جای برجسته ای را در قلمرو اندیشه و نظر عطار به خود اختصاص داده است، «دردمندی و احساس درد داشتن» است. آن گونه که وی شعر خود را «شعر درد» می داند. این درد فردی و جسمانی نیست بلکه عرفانی و معنوی است که انسان سطحی نگر وتنک مایه نمی تواند حقیقت آن را درک کند. البته عطار این درد را خود «نه با پای سیر بلکه با بال طیر» در عوالم معنوی و عرفانی با تمام وجود احساس کرده و حاصل و نتیجه تجربیات روحی و معنوی خود را بابیانی رسا و شیوا در اختیار مشتاقان و دردمندان راه حق قرار داده است. عطار چون خود عاشق بی قرار و مشتاق چشم انتظار وصال حق و معشوق لم یزلی است از «دردعشق » سخن می گوید، و چون متدینی بی ریاست و جوهره شریعت محمدی (ص) را از اعماق جان و دل درک کرده است: درد دین داشته و از حقیقت دین در برابر مدعیان دروغین متظاهر دفاع می کند. و چون خود را بسان قطره ای دربرابرعظمت خداوند می داند که توانایی معرفت و شناخت حق را ندارد و در برابر بیکرانگی شناخت او حیرت زده و مبهوت مانده است، از «درد بی درمان حیرت» حرف می زند.