فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۴۶۱ تا ۱٬۴۸۰ مورد از کل ۱۶٬۷۲۶ مورد.
حوزههای تخصصی:
ژنت برای بررسی انواع روابط میان متنی متون، اصطلاح ترامتنیّت را مطرح می کند. ژانر یا گونه عرفانی بخش مهمی از ادب فارسی را به خود اختصاص داده است؛ به همین سبب، مطالعه ترامتنی متون برجسته عرفانی زوایای پنهان و ناگشوده میان آنها را روشن می کند. این پژوهش که به روش توصیفی تحلیلی انجام شده، نخستین گامی است که مناسبات ترامتنی چهل و شش حکایت مشترک النوبه الثالثه کشف الأسرار و روح الأرواح را از منظر تئوری ترامتنیّت ژنت بررسی کرده است. به طور کلی نتایج این پژوهش عبارت است از: 1) از میان چهل و شش حکایت موجود در این دو کتاب، ده حکایتْ ذیل بینامتنیّت صریح، نوزده حکایت در شمار بینامتنیّت غیرصریح و هفده حکایت در ذیل بینامتنیّت ضمنی قرار می گیرد؛ 2) نتیجه جست وجوهای پیرامتنی نیز بیانگر آن است که همانندی های بسیاری ازنظر صورت و معنا در عنوان ها و صدر و ذیل آن حکایات وجود دارد. همین امر نویسندگان این پژوهش را هرچه بیشتر به درست بودن گمانه اقتباس میبدی از سمعانی هدایت می کند؛ 3) ازنظر رابطه سرمتنی، تقسیم بندی این دو کتاب عرفانی در ذیل گونه عرفانی تأیید می شود؛ 4) از دیدگاه ورامتنی در هیچ قسمت از حکایات النوبه الثالثه کشف الأسرار نقد و تفسیر مستقیم بر متن روح الأرواح دیده نمی شود.
نگاهی تطبیقی به شکل گیری وضعیت نمایشی در «پیچک» دلدّا و «کریستین و کید» گلشیری بر اساس تقسیم بندی ژرژ پولتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادبیات نمایشی و داستانی از دیرباز با یکدیگر پیوند داشته اند؛ داستان به عنوان وسیله بیان رویدادهای زندگی و نمایش ابزار ارتباط با جهان پیرامون، همواره در ارتباط با یکدیگر، ضمن برآورده کردن برخی از مهم ترین نیازهای انسان، امکانات خود را با یکدیگر به اشتراک گذاشته اند و روند رو به گسترش آن همچنان هم ادامه دارد. امروزه نمایش از ظرفیت های ادبیات داستانی و داستان از برخی ویژگی های درام استفاده می کند. با این وصف در این پژوهش سعی می شود با تمرکز بر سی و شش وضعیت نمایشی ژرژ پولتی، دو اثر « پیچک» از گراتزیا دلددا و« کریستین و کید» از هوشنگ گلشیری بررسی شده و به روش توصیفی تحلیلی چگونگی خلق ظرفیت های نمایشی دو اثر از طریق وجوه اشتراک محتوا نشان داده شود. یافته های پژوهش نشان می دهد هرچند این دو اثر در دو مکتب با مختصات متفاوت شکل گرفته اند؛ اما با درونمایه مشترک عشق و روابط انسانی و عاطفی، از وضعیت های نمایشی مرتبط با این درونمایه برخوردارند؛ چنانکه گلشیری با توجه به بعد فردی روابط و دلددا با تمرکز بر بستر اجتماعی شکل گیری و رشد شخصیت ها، موفق به خلق موقعیت های نمایشی در آثار خود شده اند.
بررسی کیفیت ترجمه نهج البلاغه مبتنی بر الگوی نقش گرای هاوس (مطالعه موردی ترجمه علامه جعفری و شهیدی از خطبه اشباح)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مثنوی مولانا در آن سوی مرزهای زبان و فرهنگ فارسی بازتابی گسترده داشته و مخاطبان بسیاری را شیفته خود ساخته است. این اثر فاخر در میان کشورهای عربی نیز از توجه ویژه ای برخوردار بوده است. ادبای عرب -در قالب های نظم و نثر- به ترجمه و شرح این شاهکار ادبی - عرفانی پرداخته اند که در این میان، ترجمه های منظوم دو شاعر معاصر عراقی، عبدالعزیز جواهری و محمد جمال هاشمی در معرفی مثنوی به مخاطبان عرب نقشی برجسته ایفا کرده است. آشنایی این دو مترجم با چارچوب اندیشه سراینده مثنوی و قرابت فرهنگی دو زبان، فضای روحانی اشعار را در تعریب این اثر نمایان می سازد. در مقاله حاضر پس از بیان ویژگی های این دو ترجمه منظوم، برگردان داستان آغازین مثنوی، یعنی «شاه و کنیزک» را با تکیه بر هفت راهبرد ترجمه «وینی» و «داربلنه» مورد ارزیابی قرار دادیم. این بررسی بیانگر آن است که تعریب جواهری به دلیل بهره گیری پربسامد از الگوهای ترجمه مستقیم و به طور ویژه ترجمه لغوی به متن مبدأ نزدیک تر است. ضمن آنکه وفاداری به متن و رعایت امانت از ویژگی های مثبت این ترجمه به شمار می آید. درحالی که در ترجمه منظوم هاشمی، ساختارهای نحوی و معنایی زبان مقصد بیشتر جلوه دارد. این مترجم به جای تعریب دقیق ابیات به تصریح معانی ضمنی داستان پرداخته است تا درک داستان برای خواننده زبان دوم آسان شود. در میان راهبردهای هفتگانه ترجمه نیز جابه جایی و تعدیل در ترجمه هاشمی، فراوانی قابل توجهی نسبت به دیگر مراحل دارد.
جستاری در ساختار مکتوبات عرفانی (بر پایه مکتوبات غزّالی، سنایی، مولانا و عین القضات)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مکتوبات عرفانی از ارزشمندترین نمونه های مکاتیب غیر رسمی به شمار می روند. ذوق سرشار، ذهن خلّاق و قلم پُرْراز عرفا، این نامه ها را از منشآت کاتبان درباری که به فنّ ترسّل، نیک آگاه بوده اند، ممتاز ساخته است. با مطالعه این متون، ساختاری قاعده مند و منسجم در نگارش نامه ها به چشم می خورد. نگارندگان این پژوهش با بهره گیری از روش توصیفی تحلیلی کوشیده اند، مکتوبات غزّالی، سنایی، مولانا و عین القضات را از لحاظ ساختار و محتوای نامه ها با ارائه شواهد، تحلیل و بررسی کنند. شیوه نامه نگاری، موضوع، مخاطب و به طور کلی ساختار نامه های نویسندگان مزبور از مواردی است که کمتر به آن توجه شده است؛ لذا، جای خالی این پژوهش در میان کارهای انجام شده مرتبط با مکتوبات عرفانی احساس می شود. یافته های پژوهش حاکی از آن است که ساختارهای مکاتیب عرفانی با ساختارهای مکاتیب دیوانی متفاوت است. این تفاوت در آغاز نامه، خطاب ها و القاب مشهودتر است؛ در رکن اصلی نامه ها نیز به صراحت موارد درخواستی کاتب بیان شده است. افزون بر این ها، مکتوبات عرفا هم به لحاظ اخلاقی تعلیمی و هم به جهت آموزش مبانی عقیدتی و عرفانی مشحون به اندرزها و توصیه های ارزشمند است.
نقد و بررسی جلوه های بازنویسی در چهار اپیزود ترجمه بلعمی از تاریخ طبری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جولان آزاد زبان مترجم و به کارگیری مؤلفه های بازنویسی یکی از مهم ترین علل پیدایش رویکرد ترجمه تألیفی در ادبیات فارسی و عربی کلاسیک است. مترجمان در این شیوه به مانند شیوه آزاد و ارتباطی از ترجمه برابر، معادل و طوطی وار که اغلب گنگ و نامفهوم است، اجتناب می کنند. شیوه بازنویسی در ترجمه کهن فارسی از عربی به دلیل عدم رعایت قوانین و معیارهای علمی ترجمه و مقاصد آرمان گرایانه به طرز وسیعی به کار گرفته شد و مترجم بدون رعایت امانت داری با تکیه بر مقوله بازنویسی و سازوکارهای آن به تغییرات متعددی در متن ترجمه در قیاس با متن اصلی می پرداخت. پژوهش حاضر در تلاش است مفهوم و جلوه های بازنویسی را در چهار اپیزود از تاریخ بلعمی (نحوه کشته شدن سیاوش، بنای شارستان کاووس، به آسمان رفتن کاووس، ترک فرمانروایی توسط کیخسرو) با توجه به مبحث بازنویسی «آندره لفور» مورد بررسی قرار دهد تا به جلوه ها و کارکردهای شیوه بازنویسی در ترجمه بلعمی دست یابد. نتیجه نشان می دهد یکی از علل ماندگاری ترجمه بلعمی که به اسم مترجم شناخته می شود نه نویسنده به خاطر وجود جلوه های متواتر مفهوم بازنویسی است و مترجم با شیوه هایی نظیر اقتباس، تعدیلات ساختاری، حذف و فشرده سازی و گاهی اطناب اثری متفاوت از طبری خلق کرده است.
نقد و نظری بر این کیمیای هستی
حوزههای تخصصی:
راز ماندگاری شعر حافظ در کنار جاذبه های هنری آن، خلاقیت شگفت انگیز این غزل سرای نامدار پارسی در پردازش دقیقه های هنری، ظرافت های تعبیری شعری، نکته های اجتماعی و پرداختن به مسایل و دغدغه های کلان انسانی است و همین نکته سبب شده است تا گونه ای ابهام یا دشواری هایی در لایه های زیرین شعر او برای خوانندگان و دوستداران شعرش پدید آید که درک آن ها را نیازمند شرح و توضیح می کند و تلاش حافظ پژوهان همواره در مسیر روشن ترکردن همین نکته ها و مسایل است. در این میان، ملاحظه های ادیبانه و واکاوی های استاد عالی قدر محمدرضا شفیعی کدکنی در کلاس های درس حافظ شناسی دانشگاه تهران، ارزش خاصی دارد و بسیار مغتنم است. کتاب این کیمیای هستی مجموعه ای از مقاله های دکترشفیعی کدکنی و یافته ها و گفته های ایشان از همین جلسه های درس است. این اثر یک بار در سال 1378 به کوشش ولی الله درودیان سپس به صورت مجموعه ای منسجم تر و مفصل تر در سه جلد با نظارت مستقیم استاد شفیعی کدکنی در سال 1396 و متعاقب آن در سال 1397 منتشر گردید. جلد اول کتاب را مقاله های کوتاه و بلند استاد در حافظ شناسی و جلد دوم را تنقیح مطالب چاپ اول کتاب و جلد سوم را یادداشت های دانشجویان از تقریرات ایشان تشکیل می دهد. این مقاله مروری بر بخش های سه گانه ی اثر مذکور با نگاهی انتقادی برای معرفی بهتر این اثر ارجمند است.
تعامل و تقابل عطار با مبانی عرفان فلسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال دوازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۳
141 - 182
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به واکاوی و تحلیل تعامل ها و تقابل های سازنده عطار با مبانی عرفان فلسفی می پردازد و تأثیر این تعامل و تقابل سازنده را در تحول عرفان تک بعدی خانقاهی به عرفان پویای گفتمانی و استدلالی آشکار می سازد. مسئله پژوهش بررسی این موضوع است که عطار در تشکیل ساختار و محتوای رمزی تمثیلی سه مثنویِ عرفانیِ خود کدام بخش از رویکرد ها، روش ها و ابزارهای عرفان فلسفی ابن سینا را اقتباس کرده و چه تعامل یا تقابلی با مبانی عرفان فلسفی داشته است؟ روش پژوهش تحلیلی استدلالی و براساس مطالعه دقیق مفاهیم عقلی و عرفانی متون موردنظر و استدلال و استنتاجِ مُبتنی بر تحلیل منطقی است. هدف پژوهش شناسایی رویکرد های دوگانه عطار به مبانی و محتوای رسالهالطیر ابن سینا و نظریه فیض و عقل- به عنوان مبانی عرفان فلسفی- و تفکیک جنبه های مفید و مضر از آن ها و شناسایی روش عطار در تعامل با جنبه های مضر و بهینه سازی و اصلاح آن موارد برای کاهش آسیب هاست. ضرورت و اهمیت پژوهش نقد عملکرد عطار در استفاده بهینه از اصول عرفان فلسفی و روش ها و ابزارهای آن برای رشد و توسعه و توجیه سطوح مطلوب رفتار عرفانی خود است. یافته های این پژوهش می تواند به درک بهتر رویکرد عطار به عرفان و تأثیر مثنوی های وی در اعتلای روش ها و ابزارهای شناخت عرفانی کمک کند.
بررسی تطبیقی رمان های خارج الجّسد از عفاف البطاینه و کولی کنار آتش از منیرو روانی پور بر اساس مؤلّفه های فمینیستی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال دوازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۳
281 - 309
حوزههای تخصصی:
اندیشه های فمینیستی که دوران معاصر و پس از انقلاب صنعتی از اروپا آغاز شد و در سراسر جهان گسترش پیدا کرد، در حوزه ادبیّات نیز، راه یافت و نویسندگان بسیاری فارغ از جنسیّت، به حقوق تضییع شده زنان در جوامع مردسالار پرداختند و دغدغه های زنانه را در سطوح خُرد و کلان بازگو کردند. با توجّه به ریشه دوانیدن باورهای مردسالارنه در جوامع ایرانی و عربی، پرداختن به مسائل زنانه در ادبیّات این کشورها روایی داشته است. از این بین، عفاف البطاینه در رمان خارج الجّسد و منیرو روانی پور در رمان کولی کنار آتش، تحت تأثیر باورهای فمینیستی و ساختار مردسالار جوامع خود، با رویکردی انتقادی سعی در تشریح وضعیّت نابسامان زنان و ارائه راهکارهایی برای برون رفت این قشر از شرایط موجود داشته اند. در این تحقیق، با کاربست مبانی فمینیستی و روش توصیفی تحلیلی، دیدگاه های مشابه و غیرمشابه دو نویسنده در رمان های مذکور با رویکرد تطبیقی (مکتب آمریکایی) بازگو و تبیین شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که دو نویسنده به مسائلی چون: انقیاد کامل جنس زن در برابر مردان؛ ازدواج سنّتی در جوامع شرقی؛ احساس سرشکستگی از مؤنّث بودن؛ سرکوب عشق و عاطفه در جوامع شرقی از ترس قضاوت های نادرست جامعه؛ ارائه چهره ای خشن و منفی از مرد و مساوات طلبی اشاره کرده اند. وجه اصلی تفاوت دیدگاه دو نویسنده، خودباختگی، استحاله فرهنگی و شیفتگی افراطی "منی" در رمان خارج الجّسد و رفتار اعتدالی "آینه" در رمان کولی کنار آتش نسبت به تغییرات واقع-شده است.
بررسی آداب سلوکِ سالک از منظر سلسله کبرویه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آداب سلوک و تربیت در هر حوزه ای، اصول و روش های مشخصی دارد که تربیت کننده و سالک و آموزنده باید به این اصول آگاهی داشته باشند تا راه های رسیدن به مقصد و هدف اصلی برای سالک و مرید به آسانی هموار شود. در آموزه های عرفانی نیز این روش ها بسیار اهمیت دارد و همه مکتب ها و نحله های عرفانی به آنها پایبند هستند. در سلسله کبرویه نیز مبانی و روش های مشخصی برای تربیت سالک و رساندن او به مقصد اصلی، یعنی معرفت حق وجود دارد. این مقاله با روش توصیفی تحلیلی و با استفاده از مطالعات کتابخانه ای به بررسی آداب سلوک سالک از نگاه سه تن از عارفان برجسته این سلسله، نجم الدین کبری و مجدالدین بغدادی و نجم الدین رازی، پرداخته است. نتیجه به دست آمده نشان می دهد عارفان این سلسله برای سالک در ابعاد مختلف فردی، اجتماعی و روحانی غیبی، توصیه ها و دستورالعمل های تربیتی مشخص و ارزشمندی دارند.
بررسی دیدگاه ابن برّجان درباره «حَقِّ مُبِین»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از واژه های قرآنی که در عرفان اسلامی کاربرد اصطلاحی دارد، واژه «حق» است که به صورت «الحَقُّ المُبِین» نیز در قرآن آمده است. ابن برّجان (د. 536 ق.) عارف اندلسی، عبارت «حَقِّ مُبِین» را در آثار خود به عنوان یک اصطلاح به کار برده است. هدف این پژوهش، بررسی اصطلاح حَقّ مُبِین از دیدگاه ابن برّجان به روش اسنادی و توصیفی تحلیلی است. یافته ها نشان می دهد از دیدگاه ابن برّجان، حَقِّ مُبِین تجلّی و ظهور خداوند در آخرت است که می توان آن را مشاهده کرد. موجودات آخرت نیز تجلّی و ظهور حَقِّ مُبِین هستند. این تجلّی، دائمی و همواره درحال تجدید است. حَقِّ مُبِین وسعت وجودی دارد؛ زیرا مرتبه وجودیِ آخرت والاتر و وسیع تر است. ابن برّجان معتقد است بین حَقِّ مُبِین و حَقِّ مَخلُوقٌ بِه رابطه وجودی برقرار است. حَقِّ مَخلُوقٌ بِه تجلّی حَقِّ مُبِین در دنیاست و حَقِّ مُبِین آشکارکننده و مبیّن حَقِّ مَخلُوقٌ بِه است. همچنین حَقِّ مُبِین باطن حَقِّ مَخلُوقٌ بِه است که در آخرت با توسعه وجودیِ حَقِّ مَخلُوقٌ بِه آشکار می شود؛ بنابراین از دیدگاه ابن برّجان حَقِّ مُبِین، هم مبدأ خلقت است و هم غایت خلقت. از نظر او حق در عالم های مختلف اسم های متفاوتی دارد. حَقِّ مَخلُوقٌ بِه در دنیاست و حَقِّ مُبِین و حَقِّ الَّذِی إلَیهِ المَصِیر بر یک واقعیت در آخرت دلالت دارد؛ با این تفاوت که حَقِّ مُبِین بر وضوح و مشاهده پذیربودن آن و حَقِّ الَّذِی إلَیهِ المَصِیر بر آن به عنوان غایت مخلوقات تأکید دارد. همچنین قراین و شواهد لازم برای صحبت از دیگر عارفان و تأثیرپذیری و تأثیرگذاری ابن برّجان در موضوع حَقِّ مُبِین یافت نشد.
تحلیل اسطوره شناختی تطبیقی نماد غار و بررسی نمودهای آن در شعر منوچهر آتشی با تکیه بر دیدگاه های میرچا الیاده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی اسطوره شناختی تطبیقی غار به عنوانِ یک نماد کهن، از سویی می تواند جنبه هایی کمتر شناخته شده از کارکردهای این نماد را آشکار سازد و از دیگر سو امکان درک دقیق تر چراییِ به کار بستن این نماد را فراهم می کند. نگارندگان با روش تحلیلی تطبیقی در بررسی اسطوره شناختی نمود های غار و کارکرد های آن در متون مختلف، کوشیده اند به یک دسته بندی جامع و مانع از نمود های غار دست یابند. همچنین بر پایه این دسته بندی چهار کارکرد برای این نماد تعریف و تبیین کرده اند که عبارتند از: 1. زهدان زمین مادر؛ 2. دنیای درون و ناخودآگاه؛ 3. جایگاهِ نمادین آیین تشرف؛ 4. دنیا. بر پایه این دسته بندی جدید، امکان بررسی نمودهای اسطوره ای نماد غار در شعر منوچهر آتشی، با تکیه بر تمایزها و تعاریف هر کارکرد، فراهم گردید؛ بررسی این نماد در شعر نو پارسی از جمله این شاعر نوپرداز، از سویی نشان دهنده میزان نفوذ شیوه تفکر اسطوره ای در ذهن بشر مدرن است و از دیگرسو می تواند پربسامدترین کارکردهای بازمانده از این نماد در شعر این شاعر نو سرای فارسی را آشکار سازد. بررسی ِ شعر منوچهر آتشی نشان از آن دارد که کارکردهای نمادین غار که در پیوند با «دنیای درون و ناخودآگاه» و نیز «نوزایی و تجدد» هستند، در سروده های وی با بسامد افزون تری قابل مشاهده هستند.
عوامل تفأل طبقه ی حاکم با دیوان حافظ شیرازی و کارکردهای آن (با تکیه بر متون تاریخ نگاری قرن 9-14ه.ق)
منبع:
سالنامه حافظ پژوهی پاییز و زمستان ۱۳۹۹ دفتر ۲۴
95-110
حوزههای تخصصی:
تفأل به مثابه ی ابزاری برای پیش بینی و آگاهی از رویدادها و یا امور مخفی پیش رو، از دیرباز میان جوامع انسانی مرسوم بوده است. دیوان حافظ شیرازی، افزون بر جنبه های ذوقی، هنری و ادبی، دارای جنبه ی تفألی در میان طبقات اجتماعی نیز بوده است. بُعد تفألی آن در میان طبقه ی حاکمیّت، از موضوعات قابل درنگ است که بررسی آن می تواند انگیزه های دست اندرکاران و کنشگران عالم سیاست به تفأل با شعر حافظ، و کاربست آن را در امور مختلف تبیین و روشن نماید. نظر به اهمیت بحث، این جستار با روشی توصیفی- تحلیلی و با تکیه بر متون تاریخ نگاری، عوامل تفأل طبقه ی حاکمیّت با دیوان حافظ شیرازی و کارکردهای آن را در کانون توجه خود قرارداده است. یافته های این پژوهش نشان می دهد: تفأل با دیوان حافظ، چونان دریچه ای گشوده به عالم غیب از جانب طبقه ی حاکم، بنا به دلایلی، نظیر باور به لسان الغیب بودن خواجه ی شیراز، تقدّس، تأویل پذیری و ایهام مناسب اشعار وی، همچنین ادب دوستی و رویکرد ذوقی حاکمان و دیوانیان، متداول و مرسوم بوده و کارکردهای مختلفی ازجمله: پیش بینی و آگاهی از امور فعلی و پیش رو، تأثیر روانی و کنشگری در برخی رویدادهای تاریخی و درعین حال نقش تفنّنی و سرگرمی داشته است. در این میان، وجه روانی و کنشگری تفأل با دیوان حافظ، یکی از شگفت انگیزترین کارکردهای آن در رویدادهای تاریخی است. به طوری که شعر حافظ، خود به عنوان عنصری مولّد و کنشگر، در خدمت عاملان انسانی تاریخ قرارگرفته و سمت وسوی برخی از رویدادهای تاریخی را شکل داده است.
آموزش واژگان فارسی بر اساس تأثیر استفاده از زبان اول بر آموزش زبان دوم
حوزههای تخصصی:
آموزش زبان فارسی همانند دیگر زبان های خارجی همواره مشکلاتی را هم در زمینۀ آموزش و هم در زمینۀ یادگیری دربرداشته است. در همین راستا، این پژوهش به دنبال بررسی کارآمدی یا ناکارآمدی بهره گیری از زبان مادری یا زبان اول در کلاس آموزشی زبان دوم است؛ زیرا در مواردی که مدرس، مسلط به زبان مادری زبان آموزان است، استفاده کردن یا استفاده نکردن از زبان مادری در کلاس های آموزش زبان فارسی همیشه محل بحث مدرسان و محققان آموزش زبان بوده است. به منظور بررسی این موضوع، بیست و سه زبان آموز زبان فارسی در مرکز آموزش زبان فارسی دانشگاه بوعلی سینای همدان با تصادفی انتخاب لا ملیت های چینی، روسی، بروندیایی و سریلانکایی به عنوان جامعۀ آماری انتخاب شدند. برای رسیدن به اهداف تحقیق، پیش آزمون برای بررسی همگن بودن این زبان آموزان گرفته شد تا از اینکه زبان آموزان در یک سطح از زبان فارسی هستند، اطمینان حاصل شود. بعد از دورۀ آموزشی، پس آزمونی از معنای کلمات تدریس شده گرفته شد. نتایج حاصل از مدرسان هم نشان داد، آنها به تأثیر استفاده از زبان اول معتقد نیستند. با استناد به آزمایش و مصاحبه مورد نظر می توان به این نتیجه رسید که استفاده از زبان مادری یا اول در کلاس آموزش زبان فارسی برای تدریس واژگان تاثیری بر یادگیری ندارد و مدرسان آموزش زبان فارسی نیز موافق نیستند که از زبان مادری زبان آموزان در کلاس درس، استفاده شود. نتایج این مطالعه می ّ تواند برای مدرسان و مراکز آموزش زبان فارسی و همچنین پژوهشگران این حوزه مفید باشد.
تحلیل و بررسی رئالیسم اجتماعی در شعر شاعران معاصر؛ با تأکید بر چند شاعر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهاردهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۵۴
119 - 148
حوزههای تخصصی:
در هر دورانی، بزرگان و روشنفکران زمان در صدد یافتن راه حلی تازه برای مسائل و پیچیدگی های دنیای خود بوده اند تا از تنگناهای موجود زمان رهایی یابند و شعر یکی از ابزارهای مهم در خدمت این اندیشه است. واقع گرایی و حقیقت نمایی دو عنصر مهم شعر شاعران دوران معاصر می باشد و مستندسازی به شکل عام، ضبط، تفسیر و روایت تجارب شخصی فرد و تبدیل و ارجاع آن به جنبه های مختلف اجتماعی، سیاسی، اقتصادی بر بستری از زبان می باشد که سرشار از ابتکار و تجربه بوده است. رئالیسم مکتبی ادبی است که در فاصله سال های 1880-1850 در اروپا و آمریکا رواج یافت. مهم ترین ویژگی آثار رئالیستی آن است که انسان را به عنوان موجودی اجتماعی مطرح می کند و ریشه همه رفتارهای نیک و بد او را در اجتماع جست وجو می کند. مکتب رئالیسم از جمله مکتب هایی است که مانند آینه مشکلات فرد و جامعه را به تصویر می کشد و نویسنده نظرات شخصی خود را در آن دخیل نمی کند. اغلب شاعران معاصر هم به عنوان نویسنده رئالیسم به خوبی توانسته اند فقر و مشکلات مردم و مبارزه آنان را برای ادامه زندگی در شعر بیان کنند و به تصویر بکشد.
مطالعه تطبیقی وضعیت شی وارگی در شخصیتهای زن در رمان سووشون اثر سیمین دانشور و دگرگونی اثر میشل بوتور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شخصیت اصلی رمان سووشون ، زری است. او عاشق خانواده اش است و این وابستگی از او زنی مطیع و ترسو ساخته است و فردیت را از او می گیرد. از ابتدای داستان زری درمیان شجاعت و ترس در نوسان است، تا زمانی خون شوهرش به ناحق ریخته می شود و او تصمیم می گیرد شجاع باشد و شی انگاری را از خود دور کند. <span lang="AR-SA" style="font-size:10.0pt;font-family:" b="" lotus";mso-ascii-font-family:"times="" new="" roman";="" mso-ascii-theme-font:major-bidi;mso-hansi-font-family:"times="" mso-hansi-theme-font:major-bidi;color:black;mso-themecolor:text1"=""> در رمان دگرگونی سسیل و هانریت هر کدام به نوعی زن های زندگی شخصیت اصلی رمان یعنی آقای لئون دلمون را تشکیل می دهند، که هر دو زنانی هستند که کاملا در ذهن شخصیت اصلی داستان، آقای لئون دلمون، به شی انگاره تبدیل شده اند و تا پایان رمان شی انگاره باقی می مانند . در این پژوهش به بررسی تطبیقی وضعیت شی انگاری در دو رمان سووشون و دگرگونی می پردازیم. نتایج این مطالعه نشان می دهد که شخصیت های اصلی زن در این دو اثر دچار شی انگاری می باشند. اگرچه امکان رهایی در رمان دگرگونی مطرح و ارائه نمی شود اما در رمان سووشون امکان رهایی زن از شی انگاری طرح می شود و امکان فردیت او در پایان رمان مورد بسط قرار می گیرد.
التماسک السببی فی النص الروائی العربی المعاصر؛ قصه قاع المدینه لیوسف إدریس نموذجا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال دهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۳۷
131-160
حوزههای تخصصی:
التماسک أو الربط المعنوی مصطلح یرتبط بلسانیات النص عامه والنصوصیه خاصه. إن دوبوغراند ودریسلر عند تعریفهما لأدوات النصیه أو خصائص تجعل مجموعه من الجملات کنص مقبول، یشیران إلى سبعه عوامل منها الاتساق والتماسک کعاملین أساسیین للنصیه أو النصوصیه. یتشکل التماسک فی مستوى المعنى أی البنیه التحتیه للنص على أساس عناصر مختلفه یمکن أن نعتبر السببیه أهم هذه العناصر. إن السببیه یشکل سلسله من الترابط الشدید بین وحدات النص الصغیره لإیجاد البنى المعنویه فی مستوى أعلى وتختلف أهمیتها ونسبه ورودها من نص إلى آخر. المقال هذا یبحث عن هذه الأدوات المهمه للتماسک فی قصه معاصره على المنهج الوصفی التحلیلی باستخدام أسلوب إحصائی ویتناول نسبه ورود السببیه وکیفیه ظهورها فی نص سردی معاصر؛ ونتائج التحلیل تشیر إلى أن السببیه تقل نسبتها وأهمیتها فی الأجزاء الوصفیه للقصه ولکنها تکثر نسبه ورودها فی أجزاء القصه ذات أحداث وتزداد أهمیتها فی مستویات التحلیل المختلفه.
تصویرشناسی در سفر عبدالله مستوفی به روسیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از رهگذر تصویر شناسی یا بازنمایی بیگانه این فرصت فراهم می شود تا ملت ها چهره «خود» را در آیینه «دیگری» ببینند، گفت وگوها آغاز شود و با شناخت «غیر» و دیگری به شناخت «من» برسند. دیگربودگی و ضرورت شناخت غیر برای رسیدن به آگاهی از خود اهمیت دارد. سفرنامه ها از نمونه اسنادی هستند که با مطالعه لایه های مختلف آن با توجه به کلیدواژه های تصویرشناسی مانند من، غیر، دیگری، نگاه طبقه بندی شده، قضاوت و تفکر کلیشه ای می توان به معنای زیرین متن نزدیک شد. این لایه ها در چهار مرحله در شرح سفر عبدالله مستوفی (1257 1329) به روسیه در کتابش به نام شرح زندگانی من خوانش می شوند. در لایه نخست با توجه به تفاوت بین من، غیر و دیگری به تأثیرپذیری من از «غیرها و دیگرهایی» که در زندگی نویسنده وجود دارد خوانش انجام می شود. در لایه دوم نگاه طبقه بندی شده من (مستوفی) به دیگری بررسی می شود. در لایه سوم برش های مستوفی از واقعیت روسیه و تأثیر کلیشه ها و انگاره های ذهنی او بر آنها مطرح می شود. در لایه چهارم ساختار زبانی و توصیف های وی است. در نهایت، سفر مستوفی به روسیه از نگاه و ذهنیت وی متأثر است و گزارشی از واقعیت تام و قطعی نیست. با روشن ساختن نحوه تفکر و زندگانی وی، دوره زمانی و نوع روابط سیاسی و فرهنگی دو کشور ایران و روسیه، به همراه پیش فرض ها و انگاره های ذهنی وی به شناخت نسبی تصویر ارائه شده او از روسیه می رسیم
مقایسه مکتب ها و جریان های ادبیات داستانی معاصر در ایران و کشورهای عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قرن هجدهم میلادی شاهد آگاهی توده های مردم در جوامع گوناگون و اوجگیری فریادهای اعتراض نسبت به رژیم های حاکم بود. در بررسی سیر تحول جریان ها و مکتب های داستانی در ادبیات معاصر فارسی و عربی پژوهش هایی مختلف صورت گرفته اما دراین عرصه جای پژوهش های مقایسه ای خالی است. در این مقاله به بررسی این سیر در ادبیات داستانی معاصر فارسی و عربی پرداخته می شود؛ پس از تعریف مکتب، جریان و سبک در فارسی وعربی به تاثیرگذارترین جریان ها و مکتب های ادبی و نویسندگان مشهور آن در کشورهای عربی و ایران اشاره شده است. بررسی ها نشان می دهد که در ادبیات داستانی معاصر فارسی و عربی همسانی ها بیشتر از تفاوت ها بوده است و از نظر ادبی در مجموع چیرگی مکتب رئالیسم بیش از مکتب های دیگر در داستان نویسی این دو اجتماع بوده است. جریان های سیاسی، اقلیمی نویسی، زنانه نویسی و دو گرایش عمده رمان های تاریخی و اجتماعی از جریان ها و گرایش های نو ظهور در این دوره بوده است. همچنین باید گفت از جریان ادبیات مهاجرت که در داستان نویسی عربی رشدی چشمگیر دارد در ادبیات داستانی فارسی خبری نیست و ادبیات ملتزم یا متعهد در فارسی بسیار محدودتر از عربی است.
چهره سیستان در آینه باورها و اساطیر زرتشتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال شانزدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۶۱
163 - 194
حوزههای تخصصی:
در متون دینی ایران باستان و به ویژه در ادبیات زرتشتی، دیار سیستان اهمیت شایانی یافته و بارها از این منطقه و مکان های اساطیری، تاریخی، جغرافیایی و یا افراد مرتبط با آن سخن به میان رفته است. با عنایت به اهمیت این موضوع و نبود پژوهشی جامع در این باره، در مقاله حاضر با روشی توصیفی تحلیلی، رد پاهای دینی و اساطیری سرزمین سیستان در دین زرتشتی بررسی می شود. نتایج به دست آمده از این پژوهش نشان می دهد که این خطّه با سکاها و کیانیان در ارتباط بوده و از آنجا که زادگاه پیام آور دین زرتشتی است، مهد گسترش و تبلیغ این دین و محل ظهور منجیان پایان جهان نیز بوده است؛ همچنین به دلیل جای دادن چندین آتشکده، دریا، رود و کوه مقدس در خود، به عنوان سرزمین ظهور منجیان موعود در این دین، از جایگاه والایی برخوردار است. یادکرد فراوان و گوناگون سیستان در متون زرتشتی، می تواند بازتاب سیمای دینی و اساطیری این سرزمین در این دین باستانی باشد.
سنتی باستانی در نظام خانقاه (ریشه یابی قاعده «لا سلام علی الأکل»)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تصوف مجموعه ای از اصول عقیدتی و آداب ظاهری است. بی شک هر دوی این ساحت ها با آیین هایی خارج از مرزهای تصوف در ارتباط بوده و از آنها تأثیر پذیرفته است؛ برای مثال، بسیاری از آداب ظاهری تصوف از آیین فتوت متأثر است. در این پژوهش به یکی از آداب ظاهری و رسوم خانقاهی پرداخته می شود که احتمالاً با آیین فتوت از مجموعه آداب ایران باستان به مجموعه آداب تصوف اسلامی وارد و در مراحل بعدی، حتی حدیث نبوی تصور شده است. براساس این سنت کهن، فرد از سخن گفتن در زمان غذاخوردن منع می شود. گرچه برخی از محققین ابوسعید ابوالخیر را مبدع احتمالی این سنت برشمرده اند، چنین سنتی در اساطیر و آموزه های مزدیسنایی، آداب ملوک ساسانی و آیین فتوت سابقه داشته است و به نظر می رسد پس از ظهور اسلام، با آیین فتوت به نظام خانقاه راه یافته است. با بررسی منابع زردشتی، فتوت نامه ها، متون صوفیه و غیره می توان سیر انتقال این سنت را از آداب ایران باستان به تصوف اسلامی پیگیری کرد. ریشه یابی چنین سنت هایی در میان آیین های دیگر، ما را در ترسیم تصویری روشن تر از شیوه شکل گیری نظام خانقاه یاری می کند.