فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۰۰۱ تا ۲٬۰۲۰ مورد از کل ۵٬۶۴۵ مورد.
تبیین وجوه سازواری غزل های سعدی با ردیف کنونی موسیقی ایرانی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
تقریباً در غالب آثار موسیقی ردیفی "دستگاهی" ایران، از ازمنه قدیم- از زمانی که بر روی صفحات گرامافون ضبط می شده- تاکنون، ردّ و نشانی از غزل های سعدی به چشم می خورد. این نشان، گاه چنان برجسته است که نوعی تعمد و اصرار در استفاده از غزل های شیخ برای روایت موسیقایی احوال و درونیات- از سوی خواننده [و نوازنده]- و وفاق آن با مطلوبات روحی شنونده را به ذهن متبادر می نماید. پرسش، این است که چرا تا این اندازه غزل سعدی با موسیقی ایرانی عجین شده است؟ یا آن چه ویژگی سخن سعدی است که جواهر منضود او را، در روایت ردیف موسیقی، با چنین اقبالی مواجه کرده و می کند؛ آنچنانکه گویی سعدی، خود، غزل ها را جز به این هدف نسروده، یا با ردیف کنونی موسیقی آشنا بوده است؟ به بیانی بهتر، آن چه لطیفه نهانی در حدیث سعدی است که، بدون هیچ ادعایی در موسیقی دانی- خلاف شعرایی مانند منوچهری، رودکی، فرخی و ... که به صراحت، به نوازندگی و خوانندگی خود اشاره می کنند- شعر وی را بیشتر از متقدمان مدعی، با ردیف موسیقی سازگاری داده است؟ نوشتار حاضر، با تکیه بر روش تحلیل محتوا، تلاشی برای پاسخ به این چراهاست.
بررسی کارکرد هجو در شعر حطیئه و انوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از انواع سنّتی رایج در ادبیّات منظوم غنایی، هجویه سرایی است. این گونة ادبی، بخش قابل توجّهی از آثار شاعران پارسی و عرب را به خود اختصاص داده است و سهم مهمّی در ورود به دنیای ذهنی شعرا و شناختن اندیشه ها، عواطف و رویکردهای آن ها دارد؛ ضمن این که می تواند مخاطب را با شرایط اجتماعی، فرهنگی و سیاسی دوران شاعر نیز آشنا کند. بر این اساس و با توجّه به همین اهمّیّت، پژوهش حاضر بر آن است با استفاده از شیوة توصیفی- تحلیلی، بارزترین کارکردهای هجو و زمینه های آن را در اشعار دو شاعر مهمّ هجویه سرا بررسی کند و به پرنمودترین شباهت های موضوعی شعر آن ها از این منظر بپردازد. یکی از این دو شاعر، حطیئه شاعر پرآوازة عرب در عصر جاهلی است و دیگری انوری ابیوردی، شاعر بزرگ قرن ششم در ایران. بارزترین انگیزه های هجویه سرایی نزد این دو شاعر را، باید در زمینه ها و عواطف شخصی جست و جو کرد؛ امّا دلایل انوری گاه اجتماعی تر می شوند. نقش نیاز های مادّی در هجوسرایی هر دو شاعر تعیین کننده است؛ امّا نداشتن اعتماد به نفس و احساس انزجار نسبت به دیگران، برای حطیئه اساسی تر است. حطیئه اغلب صریح تر، مفصّل تر و بی پرواتر هجو می کند. هر دو شاعر از صور خیال مدد می گیرند؛ امّا شعر انوری معمولاً تصویری تر و به خصوص نمادین تر است. انوری از عناصر طنزآفرین نیز بیشتر استفاده می کند.
بررسی تطبیقی رنگ های سرخ و سبز در تصویرپردازی اشعار گرمارودی و محمود درویش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رنگ به عنوان برجسته ترین عنصر حوزة محسوسات از دیرباز تا کنون مورد توجّه انسان بوده و همواره روح و روان او را مسحور قدرت نافذ خویش نموده است. از آنجا که شاعران از ژرف بین ترین اقشار جامعه هستند و نوع نگاه آنان به رنگ، اصیل تر و معنادارتر از دیگر افراد است، لذا این پژوهش، تلاش نموده براساس چارچوب های ادبیّات تطبیقی، از میان رنگ های گوناگونی که دو شاعر برجستة ادبیّات پایداری معاصر؛ یعنی گرمارودی و درویش، به کار برده اند، دو رنگ سرخ و سبز را از لحاظ تعامل و تقابلی که با هم در تصویرپردازی آنان از مسائل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، مذهبی و... داشته اند، مورد بررسی قرار دهد. نتیجه حکایت از آن دارد که رنگ قرمز در شعر گرمارودی نشانة تمایل انسان به داشتن زندگی پر جنب و جوش است و زندگانی سرشار از مبارزة گرمارودی خود مبیّن همین نکته است. رنگ سبز نیز نمادی از آرامش، حیات و جاودانگی و گاه نماد تقدّس و پاکی است. در شعر درویش، رنگ سرخ، عشق به فلسطین و ملّتش را تجلّی داده، رمز شهادت، فداکاری و ایثار در راه آزادی است و رنگ سبز، نماد امید، آزادی طلبی، حیات و حرکت بوده و عشق به فلسطین و ملّت مبارزش را به تصویر می کشد. افزون بر این، گرایش این دو شاعر به ادبیات پایداری، باعث ایجاد شباهت های زیادی در آن دو از لحاظ کاربرد نمادین رنگ شده است.
مرز اندرز در چامه های سعدی
حوزههای تخصصی:
سعدی سخنوری است که در زمینه های گوناگون شاهکاری هنری آفریده است و اگرچه چامه سرا نیست، اما چامه هایش در جایگاه خود استوار و شاعرانه است. او در چامه هایش بر آن است تا فرمانروایان را از خودکامگی و سیاه نامگی برهاند. او می خواهد تا فرمانروایان را بستاید و به بهانه ستایش، آنان را اندرز دهد و راه بنماید. بر این اساس نویسنده کوشیده است تا ضمن بررسی ویژگی های چامه های سعدی، اهداف سعدی را از بیان چامه سرایی و کیفیت آن توضیح دهد.
گورنوشته پهلوی سنگ زین (کازرون 16)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر درباره پیدایی و قرائت کتیبه ای نویافته از نوع گورنوشته های پهلوی ساسانی است. این کتیبه به مانند بسیاری از این نوع کتیبه ها در منطقه غنی کازرون یافت شده است. تا کنون از این منطقه گورنوشته های بسیاری به خط پهلوی متصل یافت شده که مربوط به آغاز دوره اسلامی در این منطقه است. بخش انتهایی این کتیبه به دست نیامده، ولی ساختار آن مطابق معمول این نوع کتیبه هاست. این گورنوشته از آنِ شخصی به نام خورشید گشنسپ است.
نوستالژی در سروده های نازک الملائکه(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
نوستالژی یکی از مباحث روانشناسی است که که در عصر حاضر وارد عرصه ی ادبیات شده است. در جستار پیش رو نگارندگان بر آنند تا به بررسی این پدیده ی روانی در سروده های شاعره ی عراقی «نازک الملائکه» بپردازند. تحقیق نشان از آن دارد که اوضاع نابسامان سیاسی اجتماعی روزگار شاعر، عدم توجه به زن، فاصله های طبقاتی، از دست دادن عزیزان و... باعث شده است که این شاعر به ناخودآگاه خود رجوع کند و با حسرت و دیدی تراژیک از آن روزگاران یاد کند. مهمترین دستاورد پژوهش بیانگر آن است که بن مایه های نوستالژیک یاد عشق، اندوه هبوط، یادکودکی، یاد زادبوم، یاد عزیزان دارای بیشترین بسامد در سروده های نازک الملائکه هستند.
غزل نو و پیش زمینه های آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
غزل نو با ویژگی های خاص ظاهری و معنایی خود، تقریباً از اواخر دهه چهل و با غزلیات شاعرانی چون حسین منزوی و سیمین بهبهانی در ادبیات معاصر آغاز گردید. امروزه نیز در شاخه های گوناگون و تازه ای با استقبال بسیار شاعران مواجه شده است. غزل نو حاصل برخورد شعر سنتی فارسی و شعر نیمایی است. اما پیش از آن، زمینه های این برخورد در غزل نیمه سنتی و غزل واره فراهم شده بود. این مقاله کوششی است برای آشنایی با غزل نو و ویژگی های آن و بررسی پیش زمینه هایی چون غزل نیمه سنتی و غزل واره است که باعث شکل گیری غزل نو شده است. در این مقاله ابتدا به اجمال ویژگی های غزل نو بیان شده و پس از آن به بررسی پیش زمینه ها و بسترهایی پرداخته شده که غزل نو از آن ها تاثیر پذیرفته است.
حافظ و باورهای مهرپرستی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال دوم زمستان ۱۳۹۱ شماره ۵
65 - 86
حوزههای تخصصی:
این مقاله، آن گونه که از نامش برمی آید، بررسی و بازتاب راز و رمزهای آیین میترایی بر اندیشه ها و غزلیات حافظ است که تلاش شده از منابع گوناگون اساطیری، تاریخی و ادبی در این زمینه استفاده و با کمک آن زوایای ناشناخته اشعار حافظ شناسایی گردد؛ چرا که دیوان او تنها یک مجموعه ادبی نیست، بلکه ویژگی های قومی، ملی و تاریخی در آن نهفته است که به خاطر آشنایی او با فرهنگ ریشه دار ایران زمین، از بسیاری از مظاهر و نمادهای فرهنگی ایران پیش و پس از اسلام بهره گرفته است. نخست برای آشنایی بیشتر با کیش میترایی به کلیاتی درباره آن اشاره و سپس تأثیر حافظ را از کیش مهر بررسی می کنیم. این مقاله در سه بخش تنظیم و نوشته شده: بخش نخست: کلیاتی در باره میترا؛ بخش دوم: شناسایی راز و رمزهای آیین میترایی؛ بخش سوم: بازتاب نمادهای مهرپرستی در غزلیات حافظ.
بررسی تکنیک های مدرن انعکاس ذهن در رمان شازده احتجاب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نویسندگان داستان های مدرن برای رهایی از نا هنجاری های تمدن جدید به دنیای درون و ذهن که بس گسترده تر از دنیای بیرون است روی می آورند و به جای نمایش جدال های بیرونی و اجتماعی افراد داستانی، انعکاس دنیای درون و محتویات ذهنی شخصیت ها را مورد توجه قرار می دهند. واضح است که با گسترش روان شناسی و دریافت عمق و پیچیدگی روان انسان ها، ورود به دنیای ذهنیات با همان تکنیک های سابق داستان نویسی امکان پذیر نبوده است؛ بنابراین نویسندگان مدرن برای کشف و آشکارسازی ضمیر پنهان شخصیت ها به ابداع شگردهای جدیدی در داستان نویسی دست می یازند. این مقاله به روش کتابخانه ای نوشته شده است و با توجه به یافته های جدید درباب ماهیت ذهن و تکنیک های موجود برای انعکاس این یافته ها، یکی از نخستین آثار مدرن ذهن گرای فارسی، یعنی رمان شازده احتجاب هوشنگ گلشیری، را مورد بررسی قرار می دهد. مطابق این پژوهش، ذهنیت گرایی رمان شازده احتجاب بر دو محور خاطره و خیال بنا شده و در نتیجه منطق داستان برمبنای این دو محور پایه ریزی شده است. برای دستیابی به این مهم نویسنده از انواع تکنیک های انعکاس ذهن که با به کارگرفتن آن ها خواننده مستقیماً با عملکردهای ذهنی شخصیت مواجه می شود استفاده می کند تا منطق ذهن گرای رمان را به بهترین وجه به نمایش بگذارد. این امر البته پیچیدگی رمان را نیز در پی دارد؛ پیچیدگی ای که باوجود تصور بسیاری از خوانندگان تعمد نویسنده نیست، بلکه در نتیجة نزدیک سازی ساختار رمان به ساختار ذهن به دست آمده است که با درک درست این ساختار می توان بر دشواری های موجود در این رمان فائق آمد.
بررسی جنبه های تاریخی دو منظومه غنایی «خسرو وشیرین» نظامی و«شیرین و خسرو» امیرخسرو دهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در میان داستان های خمسهی نظامی، ماجرای عشق خسرو پرویز، پادشاه ساسانی به شیرین برادر زادهی بانوی ارمن، به سبب رنگ ملی و برخورداری اززمینه های افسانه ای و غنایی از زیبایی و اهمیت خاصی برخوردار است. امیرخسرو دهلوی دومین منظومهی خمسهی خویش را به این داستان اختصاص داده است. او با آنکه سوژه و سیر اصلی داستان را مطابق روایت نظامی سروده است اما تغییراتی نیز در جریان داستان ایجاد کرده است. ضرورت و اهمیت این پژوهش از آن جهت است که برتری و تواناییهای زبانی، انتخاب واژگان و صور خیال نظامی در خمسه سبب شده است تا دیگر جنبه های داستانی، افسانهای و تاریخـی نادیده گرفتـه شود. لذا در پژوهش حاضر با شیـوهی توصیفی- تحلیـلی وتاریخی داستان غنایی خسرو و شیرین بر اساس قدیم ترین منابع معتبر مورد بررسی و مقایسه قرار گرفت و در نهایت این نتیجه به دست آمد که: امیرخسرو، بیش از نظامی، به الگوی تاریخی پایبند بوده است. او هر چند به اعتراف خود هرگز نتوانست به پای نظامی برسد، اما توانسته است، با روی آوردن به الگوی تاریخی و تغییراتی جزئی اما هنرمندانه در بخشهای افسانهای و تاریخی، از بین دیگر نظیره پردازان این اثر غنایی بزرگ تاحدّی نوآور باشد.
مدح قصاید سعدی
حوزههای تخصصی:
در ادبیات کلاسیک فارسی مدح و قصیده به گونه ای در هم تنیده اند و شاعران این قالب ادبی را به دلیل ویژگی های آن برای مدح برگزیده اند. نویسنده ضمن بررسی ویژگی های این نوع شعر به تبیین مدیحه های سعدی، نوع و جایگاه آن در ادب فارسی می پردازد و معتقد است که آنچه سعدی را به مدیحه سرایی واداشته، اندیشه کسب مال و قدرت نبوده است. این عرصه برای او جولانگاهی است برای تبیین اندیشه های سیاسی، اجتماعی و اخلاقی. او مدیحه هایش را اغلب با تصویری از پایان کار جهان، زوال عمر و کوتاهی فرصت و نوبت هر یک از صاحبان قدرت آغاز می کند و با توصیف ویژگی های آنان، قصیده را ادامه می دهد. او این خصایص را به منظور تشویق به ادامة آن خصلت و کار نیک و یا تحریک و برانگیختن برای کسب و انجام آن منش نیک به ممدوح یادآور می شود.
سازوکار تعلیق در مقامات حریری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقامات حریری از جمله آثار حوزه فرهنگ و ادبیات عرب است که به دلیل کیفیت خاص زبان و توجه به بازی های زبانی و روایتمندی و وجهه داستانی اش از ارزش ویژه ای برخوردار شده است. پرهیز از مباحث صرفاً زبانی و تاریخی و توجه به فنون بیان و سخنوری در این اثر و گرایش به بررسی شیوه روایت و پردازش آن در بطن چنین زبانی می تواند زمینه ساز نگاهی نو و پویا در این متن باشد. «تعلیق»، به عنوان یکی از عناصر روایی در این اثر، سازوکار ویژه ای دارد. تعلیق در مقامات حریری مختص به ساحت روایی و داستانی آن نیست، بلکه کیفیت خاص زبان و برجسته کردن ادبیت آن، ضمن افزایش تأخیر و تعویق در سطح معنا و پیشبرد پیرنگ، باعث ایجاد نوعی تعلیق زبانی نیز شده است. این مقاله با توجه به ساحت زبانی و روایی تعلیق، با توصیف و تصویر سازوکارهای این پدیده در مقامات، نشان می دهد که تعلیق زبانی در این اثر ادبی بر تعلیق روایی غالب است.
زمان روایى درپیکرفرهاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از عوامل مهم در نحوة شکل گیری ساختار داستانی، ترتیب رخدادهای آن داستان است که ذیل عنوان عنصر زمان بررسی می شود. رمان پیکر فرهاد اثر عباس معروفی نیز اثری است که زمان حقیقی و ذهنی را مبنای اصلی روایت خود قرار می دهد. نویسنده در روساخت رمان، داستانی واحد را با سه زمان متفاوت بیان می کند؛ اما سیر خطی روایت را درهم می شکند؛ به گونه ای که اغلب، روابط و نظم زمانی رویدادها مبهم می ماند و به این ترتیب، زمان ارزش کمّی خود را از دست داده، به تدریج از روایت محو می شود.
در این مقاله سعی شده ترتیب رویدادها و زمان روایی در این رمان بررسی شود و اینکه نویسنده چگونه با به کارگیری مشخصه هایی از جریان سیّال، ساختار ذهن و آشفتگی شخصیت زن قصه را روایت کرده است؛ ویژگی هایی مانند اغتشاش زمانی و مکانی، تداعی آزاد، حذف نویسنده از متن و درنظر گرفتن نقشی برای خواننده در روایت به دلیل نمایش مستقیم ذهنیاتی مشوّش و خاطرات سیّال بدون سانسور- که همان لایه های پیش گفتار ذهنی است- و بهره گیری از تک گویی درونی و حدیث نفس در بخش هایی از داستان، شعرگونگی، ابهام ذهنی و دشواری یافتن معنایی قطعی برای رمان که نویسنده برای ایجاد شگرد روایی خاص به کار گرفته است.
أبّان بن عبدالحمید لاحقی و باز آفرینی نوشته های پهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ازآنجاکه در دوره عباسی زبان و فرهنگ ایرانی اندکی از هویت ازدست رفته خود را بازیافت، این عصر در تاریخ زبان و ادب پارسی مرحله ای مهم به شمار می آید. در همین زمان است که جنبش شعوبیه به اوج قدرت و فعالیت خود می رسد. شعوبیان، گاه با شمشیر و مبارزه رودررو، و گاه به وسیله قلم، در تلاش برای احیای شکوهِ تمدنِ ایرانِ باستان و اثبات نبوغ ایرانی بودند. ایشان، اگر چه در هردو میدان اکثراً ناکام ماندند، سهمی بارز در نوزایی و احیای دوباره زبان، و فرهنگ پارسی پیش از اسلام داشتند. دراین میان، أبّان بن عبد الحمید لاحقی، شاعرِ ایرانی الاصلِ عرب زبان، با به نظم درآوردن بسیاری از نوشته های مهمِ تاریخی-حماسی و اخلاقی-تربیتیِ مربوط به ایران پیش از اسلام، به زبان عربی، نقش مهمی در این جریان ایفا نموده است، کتاب هایی مانند کلیله و دمنه، سیره انوشیروان، کارنامه اردشیر، کتاب مزدک (مَردَک)، سندبادنامه و بلوهر و بوذاسف.
در جستار پیشِ رو، نگارنده کوشیده، پس از نگاهی کوتاه به زندگی نامه و کارنامه هنری أبّان، به انگیزه های اصلی وی در به نظم درآوردن این کتاب ها دست یابد. به نظر می رسد أبّان، مانند ابن مقفع و بسیاری از ایران دوستان عصر عباسی، قصد داشته از راه این ترجمه ها خرد و فرهنگ ایرانِ باستان را ـ هرچند در قالب زبان عربی ـ زنده نگاه دارد.
معانی، تصاویر و تعابیر مرگ در اشعار سهراب سپهری و فریدون توللی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مرگ پدیده ای است که سایه ی پر رمز و راز و ابهام آلود آن بر سراسر فرهنگ انسانی گسترده شده و ناشناختگی و رازناکی ماهیت آن در طول تاریخ اندیشه ی بشر موجب پیدایش افکار و تاملات بعضاً متناقض در خصوص مرگ در عرصه های مختلف فکری از جمله در شعر و ادب فارسی گردیده است و هر کدام از شاعران با تکیه بر پایگاه های فکری و معرفتی خود، از لونی دیگر به این پدیده نگریسته اند و مفاهیم ذهنی خود را در قالب تصاویر و تعابیر متنوع به جامعه ی بشری ارائه داده اند. در این پژوهش نگارنده بر آن است تا ساحات اندیشه ی سهراب سپهری و فریدون توللی را در مورد مرگ، بررسی و تحلیل کند و در تحقیقی مقایسه ای به نتایج عمده ی ذیل دست یابد.
مرگ در دیدگاه سهراب سپهری، استمرار حیات و جزء لاینفک و شرط مقدس زندگی است اما در نگاه توللی پایان هستی و عامل رهایی از مشکلات زندگی محسوب می شود.مرگ در شعر سپهری با نگاهی خوش بینانه و استقبال از دنیای پس از مرگ به تصویر کشیده شده است و قلب تصاویر مرگ در شعر او با عناصر زنده و جانبخش طبیعت می تپد اما در شعر توللی مرگ با چهره ی ناپسند معرفی شده و عناصر تصاویر مرگ در شعر او، نوعی نیستی و نابودی را به ذهن متبادر می کنند.
ادبیات روستایی در رمان های عربی و فارسی؛ بررسی تطبیقی الأرض شرقاوی و جای خالی سلوچ دولت آبادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در ادبیّات جوامع مختلف، ادبیّات روستایی به عنوان یکی از زیرشاخه های مهمّ ادبیّات داستانی مطرح بوده و بسیاری از نویسندگان بزرگ در این مورد آثاری را به رشتة تحریر درآورده اند. در ادبیّات عربی می توان از عبدالرّحمن الشّرقاوی نویسندة مصری خالق رمان الأرض نام برد که روستای کودکی خود را با ماجراهایش به تصویر می کشد؛ و از نویسندگان مشهور ادبیّات فارسی در این عرصه محمود دولت آبادی است که آثارش او را به عنوان نویسندة اقلیمی و منطقه ای، معروف ساخته است؛ او در رمان جای خالی سلوچ روستایی به نام «زمینج» را با مشکلات خانوادة سلوچ به تصویر می کشد.
این مقاله با رویکردی تطبیقی پس از تحلیل دو رمان مذکور، به موضوعاتی همچون: جایگاه زنان، فقر روستائیان، آب و آبیاری، نقش زمین و ظلم دولت مردان می پردازد و واقع گرا بودن دو نویسنده، توجّه آن دو به آثار بومی، اهمیّت جایگاه زنان در دو رمان، روحیة استواری روستائیان در برابر ظالمان را بازمی نماید.