مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
جام جم
حوزه های تخصصی:
نماد و نمادپردازی ابزاری بوده است به درازای عمر بشر که در زندگی و هنر خویش از آن سود جسته است. در این بین شعرا و عارفانی چون مولوی از این قاعده مستثنی نبوده و در هنر خویش برای بیان مفاهیم متعالی عرفانی از آن بهره ها برده اند. مولوی نیز در بیان نکات و لطایف عرفانی از نمادها و سمبولهای کثیری استفاده کرده که گستردگی دامنه آن شاید در ادبیات کهن ایران زمین بی نظیر باشد. یکی از این نمادها «آیینه» می باشد که مولانا از آن برای تجلی اسرار الهی نمونه ها دارد. تمثیلات و قصص مولوی در مثنوی و استفاده از آیینه در داستانهای آن اثر بی بدیل برای بیان مسایل عرفانی قابل توجه می نماید، آیینه ای که در پاره ای موارد، خود ذات اقدس اله بیان شده است. و همچنین دیدگاه عرفا و خلط مسئله آینه و جام جم از طرفی در ادبیات عرفانی ایران زمین مهم و قابل بررسی است.
جام در ادبیات فارسی و پیشینه آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پیشگویی از دیرباز بخشی از زندگی بشر بوده است. جام از جمله ابزارهایی بود که افزون بر زینت بخشی مجالس و کاربردهای آیینی، در پیشگویی نیز به کار می رفت، از این روست که در ادبیات از «جام جم» و «جام کیخسرو» یاد شده است. این پژوهش مبنی بر شیوه کتابخانه ای و به ترتیب قدمت به منابعی از جمله ایران باستان، فارسی میانه، تاریخ های اسلامی، ادبیات، فرهنگ ها، آثار مستشرقان و محققان معاصر ایرانی استناد یافته است. از آنجایی که بالندگی و گسترش زمین، وفور نعمت، بی مرگی، نهادن نوروز، شادمانی، بزم و میگساری از ویژگی های جم و عهد شهریاری اوست و باتوجه به این نکته که منجیک ترمذی برای نخستین بار، در قرن چهارم، از «ساغر جم» با خصوصیات: ظرفی منسوب به جم و ویژه می یاد کرده و با این تذکار که روند یادشده در ادبیات تداوم یافته است، می توان نتیجه گرفت که نخست، جام جم با می و بزم، تناسب داشته و در فراز و فرودهای نوین فرهنگی، ویژگی «تسخیر جهان» و «جهان نمایی» بدان پیوسته است، همچنان که اسطوره سامی سلیمان با جم درآمیخته است. در گذر زمان، این دو جام، افزون بر معنای حقیقی، معانی مجازی، نیز یافته و هر یک از جریان های ادبی، به فراخور مسلک و هدف خود از آن بهره برده اند.
شرح بیتی از دیوان حافظ («زمانی» یا «زبانی»)
حوزه های تخصصی:
در غزلی از دیوان حافظ به مطلعِ
دلم جز مهر مهرویان طریقی برنمی گیرد
ز هر در می دهم پندش ولیکن درنمی گیرد
بیتی در همة نسخه ها به جز نسخة ایاصوفیه به صورت زیر آمده است:
من آن آیینه را روزی به دست آرم سکندروار
اگر می گیرد این آتش زمانی ور نمی گیرد
اما در نسخة ایاصوفیه، مصراع دوم این بیت به شکل زیر آمده است:
من آن آیینه را روزی به دست آرم سکندروار
اگر می گیرد این آتش زبانی ور نمی گیرد
باتوجه به این که حافظ در همان غزل به آتش زبانی خود اشاره دارد:
میان گریه می خندم که چون شمع اندرین مجلس
زبان آتشینم هست لیکن در نمی گیرد
و شارحان دیوان حافظ، این ارتباط باریک عمودی میان ابیات را از نظر دور داشته و متوجه حذف یک نقطه (در حرف «ب») در ترکیب «آتش زبانی» نشده اند، نگارندة این مقاله، با مراجعه به منابع کهن، دربارة این نکتة مهمّ که معنی بیت را بسیار روشن می کند، بحث کرده که امید است در نظر نکته دانان پذیرفته باشد.
کیفیت ارتباط لفظ و معنی در پهنة هنر حافظ
حوزه های تخصصی:
آن چه هنر حافظ را به صورتی متمایز و غیرقابل تعبیر نشان میدهد، سنخیّت لفظ و معنی و پوشیدگی نجیبانة مشترکی است که در نسوج آن دو حلول کرده است. مفاهیم و معانی بدیع و بلندی که پرده نشین ضمیر اوست در قالب الفاظی حلول کرده است که غالباً جانشین پذیر نیست. نه لفظ عایق معنی است و نامحرم و نه معنی رَمَنده و گریزان از لفظ و قالب. گویی الفاظ و معانی در دیوان این گویندة بزرگ، پیوندی ذاتی دارد.
در این نوشته کوشش نگارنده برآن است که از ره گذر شواهدی گویا این سنخیّت شناخته آید.
تحلیل سبک شناختی منظومه ی جام جم اوحدی (نسبت سبک فکری با بلاغت و زبان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله کوششی است در بازشناسی و بازبینی ساختار کلّی منظومه ی جام-جم اوحدی مراغه ای و بحث درباره ی تأثیرات نظام های گوناگون فکری مؤلف در زبان و بلاغتِ متن. در بخش های مختلف این منظومه، جهان بینی مصنف بر اساس موضوع بحث، تغییر می کند و این تغییرات در زبان و بلاغت متن، نمودار می شود. در این مقاله برای نخستین بار طرح کلّی جام جم به عنوان یک دایره المعارف ادبی فلسفی منظوم مورد بررسی قرار گرفته و کوشش شده نشان داده شود - با توجّه به هدف مصنف از طراحی چنین منظومه ای- متن جام جم در چه موارد و مسائلی به سبک متون فلسفی نزدیک شده و در چه مواردی و چرا، از سبک این گونه متون فاصله گرفته است.
«جمشید و خورشید» یا «جام جم» در شعر خواجو و حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش کیفی- کمی، نخست، ژرف ساخت عنصر قدیم اسطوره جمشید، یعنی «جم و خورشید» و پیشینه عنصر جدید آن موسوم به «جام جم»، توصیف و تحلیل و سپس میزان و چگونگی بهره مندی خواجو و حافظ از دو عنصر مذکور بررسی شده است: الف. خواجو افزون بر عنصر قدیم «جم و خورشید» در «گوهرنامه و گل و نوروز»، عنصر جدید «جام جم» را در «روضه الانوار، کمال نامه و همای و همایون» به فراخور اهداف برگزیده، حال آن که حافظ در دیوان، «جام جم» را با بسامد چیره اختیار کرده است. ب. خواجو گرچه هر دو عنصر قدیم و جدید اسطوره جم را در منظومه های خویش آورده است، میانگین بسامدی آثار خواجو مبیّن چیرگی «جام جم» است. ج. معادل سازی های «جم و خورشید» در «گل و نوروز و گوهرنامه»، نشان دهنده ارتباط و یگانگی «جم و خورشید» در این منظومه هاست. د. اگر «ایزد خورشید: مِهر»؛ در این معادله ها، جای گزین واژه «خورشید» گردد، معادله تازه «جم و مِهر» پدید می آید و این موضوع، به احتمال، مؤید بهره برداری مِهرپرستانه نیاکان ما از عناصر قدیم اسطوره جم به فراخور موضوع و ویژگی انعطاف پذیرانه و انطباق پذیرانه ذاتی اساطیر است.
پیمان گیتی و جام گیتی نما (تحلیل نمادشناختی جام جم)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۸۵
171-194
حوزه های تخصصی:
جام گیتی نمای نمادی اسطوره ای است که نخستین بار در شاهنامه ی فردوسی رخ نموده و سپس در گستره ی ادبیّات فارسی به ویژه در شعر صوفیانه و غنایی بسامد بسیار یافته است. تا کنون تحقیقاتی درباره ی منشأ این اسطوره انجام شده است که بیشتر شامل تحلیل های توصیفی یا اشاراتی کوتاه است. از جمله جلال خالقی مطلق در نهایت ایجاز احتمال می دهد که اسطوره ی مرموز «پیمان (پیمانه ی) گیتی» که در متون پهلوی از آن سخن رفته، همان جام گیتی نمای باشد و آرش اکبری مفاخر این نظر را گسترش می دهد و تأیید می کند. ما نیز در این مقاله بر پایه ی همین نظر، با تحقیق در اسطوره ی جم و تحلیل نمادشناختی آن و تطبیقش با «افسانه ی گرال» و «سرود مروارید»، دلایل پیوند اسطوره ای جام جم با «پیمان» را نشان خواهیم داد. طبق تحلیل ما، پیمانه که نماد اندازه و توازن است، در اسطوره ی جمشید همان گوهری است که انسان را به تمدّن راهبر می شود و طبیعی است که نماینده ی شاهی او باشد. با توجّه به این که پیمانه رمز مشخّص کردن اندازه ها است و به عبارتی پدیده های جهان را برای آدمی سنجش پذیر و دریافتنی می کند، خویشکاری جهان نمایی جام جم را نیز می توان حاصل تحوّل همین رمز بنیادی، در سایه ی دیگر اسطوره های «جهان نمایی» انگاشت.
تطبیق عدد چهار، جم و جام جم بر عناصر نگاره باریابی التریاق مرتبط با زمان مقدس روز نو سال نو با تکیه بر رمز پردازی در اندیشه الیاده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگارینه هنر اسلامی سال هفتم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۰
69 - 83
حوزه های تخصصی:
پرداختن به زمان به مثابه امر مقدس کهن در آیین روز نو سال نو، همواره مورد توجه فرهنگ باستانی ایران بوده است. بازتاب تداوم این کنش تا دوران اسلامی را احتمالا می توان در نمونه نگاره نسخه التریاق با موضوع باریابی، مشاهده کرد. این سوال مطرح است که چگونه زمان مقدس روز نو از سال نو با نگاره باریابی نسخه التریاق ارتباط پیدا می کند؟ مقاله حاضر ابتدا به روش اسنادی، ضرورت توجه به زبان رمزی کیهانی در فرهنگ کهن ایران با تکیه بر اندیشه میرچا الیاده را عامل بازشناسی تقدس زمان آیینی روز نو از سال نو دانسته که هدف تحقیق است. سپس امور تقدس انگاشته؛ عدد چهار، جم، جام جم، محتوای درون جام و رنگ محتوا در ارتباط با زمان قدسی را با طرح نظراتی که همسو با دیدگاه الیاده به نظر می رسند، تحلیل کرده و سعی در تطبیق آن امور بر روی عناصر تصویری نگاره مزبور، داشته که هدف دیگر تحقیق است. بر این اساس در هستی شناسی کهن، ما به ازای زمان ازلی در آیین روز نو هر سال نوی جامعه باستانی ایران، تجدید می شده و تمام امور زندگی مانند اشخاص، اشیاء و مفاهیم را مقدس می نموده است. اصرار بر لزوم تکرار آن آیین به جهت تداوم تقدس در بستر فرهنگی تا دوران اسلامی، مطرح بوده و بر موضوعات هنر نگارگری، تاثیر گذاشته که بازتاب آن را برای نمونه، می توان در نگاره باریابی نسخه التریاق، مشاهده کرد. بنا بر این، امور تقدس انگارانه؛ عدد چهار، شخصیت جم، جام او و محتوای درون جام جم در نگاره با باور کهن تجدید حیات و گشودگی آیین مزبور در زمان ازلی و تاثیر آن بر امور مرتبط با زندگی، هم زبانی کرده است
همگرایی اسطوره و عرفان در غزل های حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ملی سال ۱۱ زمستان ۱۳۸۹ شماره ۴ (پیاپی ۴۴)
27 - 48
مقوله هایی مانند اسطوره و عرفان اگرچه دارای رویکردی به ظاهر متفاوت می باشند اما هر دو از مظاهر بارز و برجسته هویت ایرانی هستند که در مواضع متعدد به ویژه در بُعد نمادین بودن زبان، تأویل پذیری، روایت گری، رویکرد هنری، قرابت با متون دینی از همگرایی و همسویی برخوردارند و این اشتراک و همگرایی بیشتر در حوزه شعر و ادب خود را نمایان می سازد. لذا شعرای بسیاری از جمله حافظ از این نکته غافل نبوده اند.
شخصیت ها و مفاهیم اساطیری در شعر حافظ برخوردار از یک تطور معنایی هستند که اغلب در خدمت تعمیق و توسعه باورهای عرفانی می باشند. این مفاهیم ضمن این که نوعی رجعت به گذشته های فکری و آیین ایران است، اما رویکرد عرفانی آن نیز نوعی تجدید حیات معرفتی در حوزه مفاهیم معرفتی اسلامی حساب می آید.
لذا هم چنان که بسیاری از مقوله های اساطیری به جهت پویایی و سیال بودن و عدم تقید به زمان و مکان در ادوار گوناگون و در قالب های بعضاً متفاوت حضوری آشکار دارند؛ عرفان نیز با در نظر داشتن نکاتی که گفته شد این ویژگی را همانند اسطوره خواهد داشت تا سایر حوزه ها و قالب های فکری را تحت الشعاع قرار داده و یا احیاناً با خود همراه نماید و این دو در بسیاری از مواضع توأمان در راستای کمال خواهی انسان گام برمی دارند.
عمدتاً هر دو مفهوم برای دستیابی به ماندگاری و جاودانگی خود به روایات روی می آورند و رویکرد به هنر نیز در هر دو به چشم می خورد. لذا غزل های حافظ را از این منظر نیز می توان مورد تحلیل قرار داد. اما به جهت گستردگی دامنه بحث، نگارنده ناگزیر است در این مقاله، به همگرایی اسطوره و عرفان صرفاً در وجه تأویل پذیری آن دو در دو مقوله جمشید و جام جم اکتفا نماید.