فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵٬۳۰۱ تا ۵٬۳۲۰ مورد از کل ۱۰٬۶۸۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
در پژوهش توصیفی - تحلیلی پیش رو، پژوهش گران در چارچوب اصول و روش های نظریه واج شناسی بهینگی به فرایند کوتاه شدگی واکه در گویش کُردی میانی پرداخته اند. بررسی داده ها بیان گر آن است که گویشوران کُردی میانی این فرایند را، در پیوند با غلت سازی، درواقع به منزله راهکاری برای رفع التقای دو واکه به کار می برند. به این صورت که واکه های کشیده پایان واژه که دارای دو جایگاه زمان مند و دومورایی هستند، هنگامی که پیش از پسوندهایی قرار گیرند که با یک واکه شروع شده اند، کوتاه می شوند و یک مورایشان آزاد می گردد و در فرایند غلت سازی، به یک غلت تعلّق می گیرد که جایگاه آغازه هجای بعدی را پر می کند؛ بنابراین، فرایند یادشده با هدف حفظ جایگاه های زمان مند صورت می گیرد. این امر می تواند به این معنی باشد که در کُردی سورانی، همخوان های آغازه هجا مورایی هستند؛ همچنین، پس از تعیین محدودیت های دخیل در صورت گرفتن این فرایند و مشخّص نمودن سلسله مراتب آن ها، تحلیل بهینگی داده ها نشان داد که در کُردی میانی، فرایند غلت سازی ازطریق کوتاه شدگی واکه های کشیده، نسبت به فرایندهای دیگری که به طور معمول برای رفع التقای واکه ها در پیش گرفته می شود مانند درج غلت، حذف یکی از واکه ها، ادغام دو واکه، مرکّب سازی واکه ای و... هزینه کمتری دربر دارد.
بررسیِ تطبیقیِ مضامینِ فرهنگی در کتاب های آموزشِ زبانِ فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان فارسی و گویش های ایرانی سال چهارم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱ (شماره ۷)
10.22124/plid.2019.9768.1241
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر با نگاه آمیختگی زبان و فرهنگ، برآوردی کوتاه از میزان و تأثیر جهت گیری فرهنگی در آموزش زبان فارسی به دیگران را تقدیم می کند و از روش چک لیست بایرام (1993) در سنجش محتوای فرهنگی و بررسی پیوند آموزش زبان با آموزه های فرهنگی سه کتاب زبان فارسی، دوره آموزش زبان فارسی و درس فارسی بهره گرفته است. در این سه کتاب، فرهنگ بزرگ یعنی عناصری چون تاریخ، موسیقی، ادبیات و هنر ایرانی و فرهنگ کوچک با مؤلفه های اجتماعی همچون رفتار، آداب، نگرش ، باور، ارزش و هنجار، بررسی شده است. با این روش، به فراوانی تأکید هر یک از کتاب های یادشده بر آموزش صرف زبان با مضامین اجتماعی در چرخه زندگی، شامل خانواده، مدرسه و محیط کار از یک سو، و بسامد وقوع مضامین فرهنگی و چگونگی پرداختن به همه سطوح آن از سویی دیگر توجه شده است.
تحلیل مدیر مدرسه آل احمد بر مبنای سبک شناسی انتقادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های زبانشناختی در زبانهای خارجی دوره ۹ پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳
991 - 1030
حوزههای تخصصی:
در این مقاله، رمان مدیر مدرسه با روش سبک شناسی انتقادی لسلی جفریز تحلیل شده است. مؤلفه های مورد نظر جفریزعبارتنداز: نامیدن و توصیف (در این رمان، صرفاً شاهد توصیف بودیم)، بازنمایی کنش ها، رخدادها و وضعیت ها (بازنمایی وضعیت ها بسامد بیشتری داشت)، ترادف و تقابل (ترادف صرفاً در حوزه ی واژگان اما تقابل در حوزه ی واژگان، افعال و شخصیت ها دیده می-شود)،مثال آوردن و برشمردن (که جهت تبیین بهتر مطالب استفاده شده است)، اطلاعات و نظرات مهم (که در هر صف حه مطرح می شود)، معانی ضمنی و حقایق مسلم (که حقایق تلخی را بازگو می کند)، منفی سازی (غالباً اعجاب و تأس ف مخاطب را برمی-انگیزد)، فرضیه سازی (که اکثراً با قطعیت همراه است)، ارائه ی سخنان و افکار دیگران (که در این رمان از سه روش بیان مستقیم گفته، بیان مستقیم اندیشه و گزارش راوی استفاده شده) و بازنمایی زمان، مکان و جامعه (که بسیار دقیق نمایانده شده است). هدف از این مطالعه ، یافتن ایدئولوژیهای پنهان متن است.
چندمعنایی و روند دستوری شدگی حرف اضافه «با» بر اساس تحلیل مؤلفه ای معنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر پژوهشی بنیادی در حوزه معنی شناسی، در چارچوب تحلیل مؤلفه ای معنی، با رویکردی درزمانی است. صورت های واژگانی و نقش های معنایی «با» از منابع تاریخی و کتاب های دستور زبان فارسی و نیز فرهنگ هشت جلدی سخن استخراج و تحلیل شده اند. در این پژوهش معانی «با»، روابط این معانی با یکدیگر، مؤلفه معنایی اصلی و روند دستوری شدگی آن بررسی می شود. مسئله دیگر، توجیه روند دستوری شدگی «با» با استناد به چند معنایی آن است. حرف اضافه «با» بازمانده * upāka- دوره باستان است. upāka- در سنسکریت به معنی «مجاور و نزدیک» بوده است و مؤلفه معنایی «همراهی» را در بر داشته است. در فارسی میانه به abāg بدل شده که هم کارکرد حرف اضافه را داشته و هم با افزوده شدن پسوند، اسم abāgīh به معنی «همراهی» و فعل abāgēn-/abāgēnīd «همراهی کردن و همراه کردن» ساخته شده است. در این مقاله، چندمعناییِ «با» با توجه به معنی اصلی آن و با تکیه بر الگوی انتقال مفهومی بررسی شده است. پرسش هایی که نگارندگان در پی پاسخ به آن ها بوده اند عبارت اند از: معنی و کارکرد اولیه «با» چه بوده است و روند دستوری شدگی آن چگونه و در چند مرحله طی شده است ؟ کدام معانی این واژه برگرفته از معنی اولیه آن هستند؟ کدام مؤلفه معنایی معانی گوناگون «با» را به هم پیوند می دهد و سبب ارتباط این معانی با هم شده است؟ بررسی ها نشان دادند این حرف اضافه در تحولات زبان فارسی، دو مرحله دستوری شدگی را طی کرده است: نخست اسم به حرف اضافه بدل شده و بر همراهی دلالت کرده و سپس در مرحله بعد کارکردهای دیگری یافته و نقش های معنایی خاستگاه و مفاهیم مشتق از آن را رمزگذاری کرده است. نگارندگان در مجموع، شانزده نقش معنایی برای حرف اضافه «با» شناسایی کردند و نقش های معنایی را در دو گروه قرار داده اند: گروه نخست، نقش هایی که حاصل گسترش معنای اولیه آن، یعنی همراهی اند و مفهوم سازی «شخص» را در سطح نخست استعاره های مقوله ای هاینه نشان می دهند. گروه دوم معانی حاصل دستوری شدگی ثانویه «با» هستند و مفهوم سازی «شیء» و «فعالیت/ فرایند» را در استعاره های مقوله ای نشان می دهند.
Developing and Validating EFL Instructors’ Professional Commitment Questionnaire Through PLS-SEM(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Universities require highly qualified and committed instructors to carry out the significant tasks of educating the future generation of the society. The primary interest of this study was to explore the construct of teacher commitment to determine its dimensions and components and finally design EFL Teachers’ Professional Commitment Questionnaire. First, through a thorough analysis of the available literature as well as a semi-structured interview, the core dimensions and components were opted. Then, in the second qualitative phase, the researcher designed the early draft of a structured questionnaire which was handed into 25 experts. Content Validity Ratio was computed to ensure validity. Subsequently, the modified draft of the EFL Teachers’ Professional Commitment Questionnaire was designed and administered to 70 EFL university instructors to investigate the validity and reliability of the instrument employing Partial Least Squares Structural Equation Modeling. As a result, three dimensions of Commitment to Students, Commitment to Profession, and Commitment to University along with 10 components were confirmed. The practical implication of this study is a validated EFL Teachers’ Professional Commitment Questionnaire performing as an evaluative tool to assess the level of teachers’ commitment with respect to their commitment to students, university, and profession in the EFL academic context of Iran.
گزاره در زبان روسی
حوزههای تخصصی:
Investigating the Reliability and Factor Structure of the Self-Regulating Capacity in Vocabulary Learning (SRCvoc) in Iranian EFL Context(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
The Journal of English Language Pedagogy and Practice, Vol.۱۰, No.۲۰, Spring & Summer ۲۰۱۷
169 - 186
حوزههای تخصصی:
The present study aimed to investigate the reliability and factor structure of the self-regulating capacity in vocabulary learning strategies scale (SRCvoc) in the Iranian EFL context. To this end, the original (SRCvoc) questionnaire (Tseng, Dornyei, & Schmitt, 2006) was translated into Persian, using a translation/back-translation procedure. Then, the Persian version of the SRCVOC was piloted to 43 high school students and showed acceptable internal consistency reliability (α = .81). In the main phase of the study, a sample of 1167 high school students (grades 9-12) from fifteen high schools in three Iranian cities completed the Persian SRCvoc. Based on the results, the Persian version of the scale demonstrated acceptable internal consistency reliability (<em>α </em>= 0.81). The factor structure of the translated version of the measure was investigated through a series of factor analyses. The results showed that the translated SVLSQ is composed of one dimension with five subcomponents, with a different factor structure as compared to the original questionnaire. The findings of the study suggest that the Persian version of the SVLSQ is a reliable and valid instrument for measuring self-regulatory vocabulary learning strategies in Iran.
تاثیر دانش واژگانی و دانش پیشین بر درک مطلب خوانداری فارسی آموزان غیر ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان پژوهی سال دهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۲۸
195 - 217
حوزههای تخصصی:
درک مطلب، فرایند دریافت اطلاعات از متن های خوانداری و شنیداری است که نقش بنیادی در یادگیری زبان بر عهده دارد. چند عامل در درک مطلب دخالت دارند که دانش واژگانی و دانش پیشین از آن جمله هستند. پژوهش پیش رو، بر آن است تا به صورت میدانی به بررسی تأثیر آموزش واژه و فعال سازی دانش پیشین بر درک مطلب خوانداری فارسی آموزان غیرایرانی مرکز آموزش زبان فارسی دانشگاه بین المللی امام خمینی(ره) بپردازد. به این منظور، از میان حدود 100 نفر از زبان آموزان دوره پیشرفته مرکز آموزش زبان فارسی این دانشگاه، 65 نفر (از هر دو جنس) انتخاب گردیدند و با همگن سازی از طریق برگزاری آزمون سطح واژه، به 46 نفر (جمعیت نمونه) کاسته شدند. سپس این تعداد به دو گروه 23 نفری آموزشِ واژه و فعال سازی دانش پیشین تقسیم گردیدند. پس از آن یک پیش آزمون مشترک با تأکید بر پیشینه فرهنگی ایران، برای هر دو گروه برگزار گردید که پایایی آن بر اساس آزمون کودر-ریچاردسون محاسبه گردید و رقم 71/0 به دست آمد. سپس، همزمان با تدریس واژه های متن های آزمون در گروه آموزش واژه و فعال سازی دانش پیشین آزمودنی ها در پیوند با موضوع این متن ها در گروه دانش پیشین، همان آزمون به صورت پس آزمون برگزار گردید. یافته های پیش آزمون و پس آزمون دو گروه که از طریق آزمون های آنالیز واریانس، تیِ زوجی و کولموگروف-اسمیرنوف مورد تحلیل قرار گرفت، نشان داد دانش واژگانی بر درک مطلب خوانداری تأثیر معناداری دارد، در حالی که این روند در مورد فعال سازی دانش پیشین فارسی آموزان مشاهده نمی شود.
مطابقه در گویش بهبهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نگاه فرهنگ شناختی به کتاب های آموزش زبان فارسی به غیر فارسی زبانان: مطالعه موردی کتاب های موسسه دهخدا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زبان فارسی یکی از ارکان هویت ایرانی است که در عصر گفت و گوی فرهنگی و دهکده ی جهانی مورد توجه خاص استادان، پژوهشگران و علاقه مندان فرهنگ ایرانی در سراسر جهان قرار گرفته است. با این همه، رویکردهای متفاوت منابع آموزش زبان فارسی یکی از مشکلات پیش روی زبان آموزان و مدرسان این زبان است. در این مقاله بر اساس الگوی نشانه شناسی فرهنگی مکتب تارتو، چگونگی بازنمایی فرهنگ ایرانی در سطح پایه و میانی کتاب های خواندن و درک مطلب فارسی ویژه ی زبان آموزان غیرایرانی بررسی شد. به این منظور برای استخراج نشانه های فرهنگی، ابعاد سه گانه ی فرهنگ(بعد شعری، بعد بافت، بعد محتوا)، و رویکردهای سه گانه ی نشانه شناسی فرهنگی مکتب تارتو(رویکرد خود و نه دیگری، دیگری و نه خود، نه خود و نه دیگری)، مورد ملاحظه قرار گرفت. سپس برای اطمینان از نتیجه ی حاصل شده در آمار توصیفی، فرضیه ی پژوهش با استفاده از کای دو تک متغیره (Chi-square Test) و تی تست مستقل(Independent Sample T-test) نیز بررسی شد. در پایان نیز برای آموزش بعد بافت و محتوای فرهنگی در آموزش زبان دوم الگویی پیشنهاد گردید که طبق سازوکارِ آن، چنانچه تدوینگران متون آموزشی تمایل به استفاده از رویکرد خود و نه دیگری داشته باشند؛ لازم است از برجسته سازی ابعاد بافت فرهنگیِ خود بهره گیرند.
Метод встречного текста как ресурс развития письменной, устной речи и ассоциативного мышления учащегося (روش متن متقابل: منبعی برای رشد نوشتار، گفتار و تفکر تداعی گرای زبان آموز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله به بررسی استفاده از روش متن متقابل (تقابل با متن)، برای آموزش خلاصه نویسی و تفسیر به دانشجویان دکتری رشته های زبان می پردازد. در این پژوهش انواع واکنش های روانی خواننده (چه محتوایی و چه نسبیتی) به متن نوشتار، در شیوه کلی مکالمه محور تدریس زبان روسی به غیر روسی زبان ها بررسی می شود. در کنار ارزیابی ها و نظرات شخصی که ازجمله متداول ترین واکنش ها به شمار می روند، واکنش های دیگری نیز تحلیل می شوند؛ واکنش هایی نظیر استدلال، پاسخ آزاد، تعیین جهت سخن، تصدیق، پیچیده سازی، نتیجه گیری، تعمیم، تصویرسازی، ترجمه، بیان متن با جملات دیگر، تجسم، تثبیت، فرض، بینامتنیت، پیش بینی و جایگزین سازی معنا. گاهی اوقات ارزیابی و تفسیر پدیده ای که در نوشتار ارائه می شود، همانند واکنش های شخصی و روانی متنوع به آن، دشواری هایی را طی دوره آموزشی زبان روسی برای زبان آموزان خارجی ایجاد می کند. به همین دلیل، واکنش های گفته شده، به گفتار روزمره آن ها وارد می شود. مبنای این مسئله رشد به اصطلاح تفکر تداعی گرا (که به مفهوم توانایی برقراری ارتباط بین واقعیت های نزدیک و یا کاملاً دور از ذهن است) در دو بستر منطق و دستور است. در این مقاله نمونه ای از تمرینات معین که زبان آموز را به سوی این هدف رهنمون می سازند و همچنین موادی جهت ساخت متن متقابل به پیوست ارائه می شوند.
زبان عرفان در قرآن و ادب فارسی
حوزههای تخصصی:
عرفان و تصوف گرچه معمولاً باهم به یک معنا به کار می روند؛ اما عرفان را می توان جنبه ی نظری تصوف و تصوف را نسخه ی عملی یا سیروسلوکی عرفان دانست. برخی پژوهشگران برای تصوف پس از پیدایش، قائل به مرحله ای به نام «جذب» اند که در آن، تصوف عناصری از عرفان های سایر ملل را در خود جذب کرد و پرورد؛ اما بررسی عناصر بنیادین عرفان اسلامی نظیر وحدت وجود، عشق، ولایت، سیروسلوک، فنا و بقا و... و تطبیق آن با قرآن، این نظریه را با چالش رو به رو می کند. از این عناصر، وحدت وجود و ولایت از محوری ترین مبانی عرفان ابن عربی است که در «فتوحات مکیه» و «فصوص الحکم» آن ها را تبیین کرده و درواقع ولایت نه تنها نقطه ی اتصال عرفان شیعی با اندیشه های ابن عربی و پیروان اوست؛ بلکه نقطه ی وحدت و چتری است که تمام مشرب های عرفانی را در سایه ی خود گرد هم می آورد. همچنین آمیخته بودن علم و عمل یا عرفان و تصوف بایکدیگر و بلکه تقدم داشتن عمل بر نظر و اینکه دانش عرفان محصول سیروسلوک و ثبت دریافت های باطنی است و این در فضای شریعت اسلامی رخ می دهد، تأییدی دیگر بر ابتنای عرفان اسلامی بر قرآن است.
بررسی ارتقای فاعل و تعامل آن با نظریۀ فاز در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسائل متنوعی از جمله جایگاه تولید، حالت، حرکت، جزیره و انجماد با فاعل پیوند خورده است. در این مقاله حرکت فاعل از بند پیرو به بند پایه، با توجه به پدیدۀ حالت بررسی می شود و رویکردهای متفاوت با توجه به اصل انجماد آزموده می شوند. این اصل نشان می دهد که حرکت یادشده حرکتی غیر موضوعی است. از سوی دیگر ، بازبینی مشخصه های فای، بند پایه و نحوۀ تعامل آن با فاعل بند پیرو در چارچوب نظریۀ فاز تحلیل می شود. همچنین، محدودیت های حرکتی حاکم بر این جابه جایی نیز بررسی و نشان داده می شود که نوع محمول بند پایه از لحاظ گذرایی، نامفعولی و مجهول بودن روی این حرکت اثرگذار است. علاوه بر این، ثابت می شود که حرکت یادشده چرخه ای است و چرخه ای بودن این حرکت نیز خود نشان می دهد، افزون بر اینکه حرکت فاعل از بند پیرو به بند پایه حرکتی غیرموضوعی است، هستۀ گروه فعلیِ کوچک نیز هسته ای فازی است.
IMPACT OF SYNCHRONOUS COMPUTER-MEDIATED COMMUNICATION ON EFL LEARNERS’ COLLABORATION: A QUANTITATIVE ANALYSIS (بررسی تاثیر ارتباط همزمان رایانه ای بر همکاری زبان آموزان ایرانی: تحلیل کمی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در دو دهه ی اخیر، رایانه ها به طور بی سابقه ای وارد زندگی افراد شده اند چنانکه هر شخصی زندگی را بدون آنها نسبتا غیر ممکن می پندارد. در سالهای اخیر، محققان و آموزگاران در تلاش برای یافتن راههایی برای استفاده از رایانه و اینترنت در جهت بالابردن کیفیت آموزش بوده اند. از این رو، مطالعه ی آزمایشی حاضر تلاشی برای بررسی تاثیر ارتباط همزمان رایانه ای بر همکاری زبان آموزان ایرانی می باشد. با این هدف، تعداد 26 زبان آموز دختر در سطح بالای متوسط به طور تصادفی از یک موسسه ی آموزش زبان انتخاب و به یک گروه کنترل (کلاس حضوری) و دو گروه آزمایشی (چت آی آر سی و محیط دو بعدی) تقسیم شدند. سپس به آنها به مدت ده جلسه نگارش آموزش داده شد. دو گروه آزمایشی از طریق اینترنت توسط دو نوع متفاوت از برنامه های ارتباط همزمان رایانه ای آموزش دیدند در حالیکه آموزش گروه کنترل در یک کلاس حضوری انجام شد. داده های کمی مربوط به همکاری زبان آموزان توسط یک پرسشنامه سه قسمتی لیکرت بر اساس مطالعه ی هایثورنویت (2000) پس از انجام آزمونهای روایی و پایایی برای محیط هدف جمع آوری شد. نتایج آزمون تحلیل واریانس یکطرفه هیچ تاثیر آماری قابل ملاحظه ای میان گروههای آزمایشی و کنترل از لحاظ یادگیری از طریق همکاری، تعامل در کلاس و احساس زبان آموزان نشان ندادند. نتایج نشان می دهند که محیط آموزش نمی تواند در مورد میزان همکاری، تعامل و احساس زبان آموزان عامل تعیین کننده ای باشد.
Applying Innovative Teaching Methods in a Second Language Classroom
حوزههای تخصصی:
This article focuses on the level of using creative teaching methodologies in second language classroom as studied by the researcher. A series of qualitative methods such as using newspaper, media, movies, interpreting advertisements, and creating Sandblot can be employed in the classroom in order to develop students’ second language learning ability. The article focuses on how teaching methodologies should be modified and used in the classroom appropriately by understanding the learning capacity of students and their learning interest in the classroom.
نقدی بر کتاب وداع با ادبیات
حوزههای تخصصی:
ویلیام مارکس در جستاری با نام وداع با ادبیات از بی اعتباری و مرگ ادبیات و پژوهش های ادبی در دوران هم روزگار سخن می گوید. او برای نشان دادن درستی داوری اش و گذار از دوران وداع با ادبیات به عصر ادبیات وداع، تاریخ ادبیات را از سدة هفدهم به این سو به سه دوره تقسیم می کند و سپس می کوشد بازتاب مرگ ادبیات و گسستن پیوندهای میان ادبیات، واقعیت و جامعه را در ادبیات بجوید. به باور او، خاستگاه بی ارزشی ادبیات را باید در پیدایش و بحث پیرامون انگاره هایی چون امر والا، گذرایی و ناگذرایی زبان و سرانجام اسارت در صورت جست. نوشتة پیش رو تلاشی است برای شناساندن و بررسی خوانش تاریخی مارکس به آنچه او «ادبیات» می خواند.
مقایسه و بررسی ریشه شناختی واژه های زبان هورامی با ریشه اوستایی، فارسی باستان و میانه از منظر واج شناسی تاریخی- تطبیقی (مطالعه موردی: گویش عبدالملکی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زبان های هورامی و فارسی که هر دو از خانواده زبان های ایرانی غربی اند؛ متأثر از زبان اوستایی نیز بوده و تا دوره میانه در بسیاری از شکل های تلفظ، همسان بوده اند. از این رو، زبان هورامی به دلیل نزدیک بودن به ریشه های کهن زبان فارسی، منبع خوبی برای احیای صورت های مهجور در این زبان است. از آن جاکه هورامی در تأثیرپذیری از فارسی جدید تا حد زیادی محتاط بوده است؛ شماری از گویش های آن، از جمله گویش عبدالملکی، برخی از ویژگی های آوایی زبان های قدیمی تر ایرانی را در خود حفظ کرده اند. با توجه به این موضوع، جستار حاضر با بررسی 76 واژه در گویش عبدالملکی، به کشف ریشه های اوستایی، فارسی باستان و میانه در آنها پرداخته است. روش پژوهش حاضر، توصیفی- تحلیلی است. داده ها در بخش هورامی، از طریق مصاحبه با گویشورانِ عبدالملکی و با ضبط گفتار آنها، و در بخش فارسی باستان و میانه، با مراجعه به کتاب های «تاریخ زبان فارسی» و «فرهنگ کوچک زبان پهلوی»، به ترتیب از خانلری و مکنزی گردآوری شده اند. یافته های پژوهش نشان می دهد واج های /v/، /č/، /h/، /ž/، /k/، و /n/ در گویش عبدالملکی، همچنان شکل کهن خود را حفظ کرده و از نظر تحول، به دوره های باستان و میانه نزدیک ترند. خوشه همخوانی /sp/ در این گویش، بازمانده از زبان مادی می باشد. همخوان /y/ آغازی فارسی باستان که در فارسی میانه و جدید، بدل به /j/ شده؛ در گویش عبدالملکی همچنان باقی مانده است. واکه /i/ باستانی که در تحول تا فارسی جدید، به /a/ تبدیل شده اند؛ در این گویش به همان شکل اوستایی و فارسی میانه حفظ شده است. واژه هایی که در گویش عبدالملکی مختوم به /a/ هستند از صورت /-ag/ فارسی میانه مشتق شده اند. به طورکلی گویش مطالعه شده در این جستار، از لحاظ تحولات تاریخی واج ها نسبت به زبان فارسی جدید محافظه کارتر است و ساختار واجیِ آن شباهت زیادی به فارسی باستان و پهلوی دارد.
بررسی کارآمدی الگوی برمن در ارزیابی ترجمه قرآن؛ مورد مطالعه گرایش منطقی سازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان پژوهی سال دوازدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳۶
111 - 138
حوزههای تخصصی:
ترجمه قرآن، به عنوان حساس ترین متنِ مقدس، نیاز به ارزیابیِ دقیق دارد. ارزیابیِ نظام مند، باید بر پایه نظریه ها و الگوهای علمی انجام پذیرد. نظریه پردازانِ ترجمه، الگوهای مختلفی برای ارزیابی ترجمه ارائه داده اند. در این میان، الگویِ ارزیابیِ ترجمه آنتوان برمن (Berman, 2010) که بر حفظِ اصالتِ متنِ مبدأ و پرهیز از ایجاد تغییر در ترجمه تأکید دارد، برای ارزیابی ترجمه مبدأمدارِ رضایی اصفهانی (Rezaee Isfahani, 2005) از قرآن کریم انتخاب شده است. برمن (Berman, 2010) با بیان سیزده گرایش ریخت شکنانه در ترجمه، به تحلیل منفی ترجمه های قوم مدار می پردازد. وی تأکید می کند که این الگو باید با تحلیل مثبت به وسیله مترجم های دیگر کامل شود. مقاله حاضر، با هدف بررسی میزان کارآمدی الگوی برمن (Berman, 2010) در ارزیابی ترجمه قرآن، گرایش منطقی سازی را در ترجمه رضایی اصفهانی (Rezaee Isfahani, 2005) مورد بررسی قرار می دهد. این پژوهش، نشان می دهد که منطقی سازی در ترجمه گاه اجباری و گاه اختیاری است. منطقی سازی اختیاری، در تحلیل منفی و پرهیز از آن در تحلیل مثبت جای می گیرد. هر چند، منطقی سازی اجباری باید به عنوان تبصره ای در به کارگیری الگوی برمن (Berman, 2010) در ارزیابی ترجمه قرآن در نظر گرفته شود. عاملِ منطقی سازی اجباری را در ترجمه قرآن کریم می توان در ناخوش ساخت شدن ترجمه فارسی، تفاوت در چگونگی نشان داری سازه های دو زبان و خدمت واژه به معنا در زبان قرآن جستجو کرد.
بررسی رابطه تفاوت های فردی در فارسی آموزان سطوح مختلف در کلاس های آموزش زبان فارسی به منزله زبان دوم (تمایل به برقراری ارتباط، هوش اجتماعی و انگیزش)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش به طور خاص افزایش درک و آگاهی ما از رابطه بین عوامل مربوط به تفاوت های فردی در آموزش زبان به و یژه عوامل تمایل به برقرای ارتباط، هوش اجتماعی و انگیزش است. دو متغیر جنس و سطح دانش زبانی نیز در این پژوهش موردبررسی قرار گرفته است. برای پاسخ به سه پرسش و بررسی فرضیه ها ی پژوهش 168 نفر از فارسی آموزان بزرگ سال سطوح مختلف زبانی (79 زن و 89 مرد) در دانشگاه های مختلف، به پرسش نامه 44 گویه ای پاسخ دادند. نتیجه تحلیل آماری و آزمون های مختلف برای بررسی داده های مربوط به متغیرهای تمایل به برقراری ارتباط WTC و مؤلفه های انگیزش و هوش اجتماعی نشان داد که روابط این سه متغیر با یکدیگر کاملاً معنادار است و فقط رابطه تمایل به برقراری ارتباط و خودبایدی در فارسی آموزان دختر معنادار نیست. روابط بین متغیر تمایل به برقراری ارتباط با چهار متغیر خودآرمانی، تجربه یادگیری، انگیزش کلی و هوش اجتماعی در فارسی آموزان پسر قوی تر از دختران است و رابطه بین متغیرهای هوش اجتماعی و انگیزش در فارسی آموزان دختر از پسران قوی تر است. تحلیل داده ها براساس سطوح زبانی نشان داد در سطح مقدماتی روابط بین متغیر تمایل به برقراری با سه متغیر خودآرمانی، تجربه یادگیری و انگیزش کلی و نیز رابطه متغیر هوش اجتماعی و انگیزش قوی تر از سایر سطوح زبانی است. در سطح میانی افزایش متغیر تمایل به برقراری ارتباط موجب کاهش معنادار متغیر خودبایدی می شود و رابطه متغیر تمایل به برقراری ارتباط و هوش اجتماعی در سطح میانی بیشتر از سطوح دیگر است.