مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
دستور معترضه
حوزه های تخصصی:
دستور کلام نظریه ای است که پردازش کلام را به دو حوزه مستقل ولی مرتبط به هم واگذار می کند: نخست حوزه دستور جمله که عهده دار ابعاد صورت و معنی جمله و چینش اجزای آن است، دوم حوزه دستور معترضه که مسئولیت سازمان دهی کلام در سطحی فراتر از جمله را به عهده دارد و بیشتر به ارتباط بین مطالب زبانی با موقعیت فرازبانی کلام می پردازد. عضوگیری یک فرایند شناختی است که به واسطه آن یک تکه از متن مانند یک بند، گروه، واژه یا واحدی دیگر، مثلاً یک قطعه متنی که صورت هیچ سازه نحوی دیگری را ندارد، از حوزه دستور جمله وارد حوزه دستور معترضه می شود تا به رمزگذاری مؤلفه هایی از موقعیت کلام بپردازد که واحدهای حوزه دستور جمله برای آنها ناکافی و یا نامناسب می نمایند، مؤلفه هایی چون سازمان دهی متن، تعامل سخنگو با مخاطب و نیز بیان نظرات سخنگو. نوشته حاضر پس از ضبط داده های گفتاری روزمره فارسی در یک دورهپنج ماهه که مشتمل بر ۵ هزار جمله زبان فارسی می شد، ضمن بررسی بعضی از جنبه های ناروشن پدیده عضوگیری، عناصر حاصل از عضوگیری را تحت عنوان گزیده ها مشتمل بر انواع آنی، ساخت مند و قالبی توصیف و تحلیل کرده است. علاوه بر آن، این تحقیق نشان می دهد پایه گیریِ عناصر مذکور به چهار گونه در گفته (پاره گفت) میزبانِ خود و یا بافت شکل می گیرد. در ضمن چنین استدلال شد که با معرفی انگیزه هایی چون پردازش ذهنی و رقیب شامل اقتصاد و تصویرگونگی، در کنار دیگر عوامل شکل گیری فرایند عضوگیری، می توان تصویر روشن تری از این سازوکار ارائه کرد. درواقع، پژوهش حاضر انگیزه های رخداد فرایند عضوگیری و ساخت های حاصل از آن را تا حد قابل توجهی نمایان می سازد.
فرآیند عضوگیری و بندهای موصولی در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش، پدیدة جایگزینی بندهای موصولی تحدیدی و غیرتحدیدی را در سطح کلام در زبان فارسی بررسی می کنیم. بسیاری از پژوهشگران مانند گیون (2001) معتقدند که گونة غیرتحدیدی اسامی شناخته شده مانند اسم خاص، ضمایر اشاره و ضمایر شخصی را به عنوان هستة اسمی انتخاب می کند و لذا کاربرد این گروه های اسمی همراه گونة تحدیدی به ساختی غیردستوری منجر می شود. همچنین، این پژوهشگران بیان می کنند که کاربرد گونة تحدیدی به طور معمول به همراه گروه های اسمی ناشناخته است. برخلاف این نظرات، شواهد زبان فارسی مواردی را نشان می دهد که در آن ها، ازسویی کاربرد گونة تحدیدی به همراه گروه های اسمی معرفه و ازسوی دیگر کاربرد گونة غیرتحدیدی به همراه گروه های اسمی نکره ممکن است. در این نوشتار، با بهره گیری از رویکرد دستور کلام، جایگزینی گونه های تحدیدی و غیرتحدیدی را پیامد عضوگیری بند موصولی در سطوح مختلف دستور کلام می دانیم که رفتارهای متفاوت آوایی، نحوی و معنایی آن ها را توضیح می دهد.
بررسی جابجایی بند موصولی در زبان فارسی امروز براساس دستور کلام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان پژوهی سال نهم پاییز ۱۳۹۶ شماره ۲۴
59 - 85
حوزه های تخصصی:
این پژوهش بر آن است تا مسئله جابه جایی بندهای موصولی در زبان فارسی امروز را بر اساس دستور کلام توصیف و تبیین کند. در پدیده مذکور، بند موصولی از مجاورت اسم هسته به جایگاهی در انتهای جمله جابه جا شده و ساختی گسسته را به وجود می آورد. مشاهده نمونه های مختلف از گونه های موصولی در فارسی امروز نشان می دهد که پدیده جابه جایی ویژگی عام بندهای موصولی می باشد. بر اساس دستور کلام، عناصر متعلق به دستور معترضه تابع الزامات دستوری و معنایی دستور جمله نیستند، به همین دلیل سیالیّت در جایگاه ساختاری یک ویژگی عام و متمایزکننده آن عناصر می باشد. از این جهت، استدلال می شود که جابه جایی بندهای غیرتحدیدی به عنوان عناصر دستور معترضه پیامد ماهیت دستوری آنها یعنی معترضگی می باشد و جابه جایی گونه تحدیدی نیز که از طریق فرآیند دستوری شدگی از سطح معترضه به سطح دستور جمله انتقال یافته ، به عنوان یک ویژگی باقی مانده از ساخت منشأ تحلیل می شود.
بررسی تاریخی شکل گیری گفتمان نمای «یعنی» در زبان فارسی بر اساس چارچوب کاربردی شدگی هاینه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به مطالعه فرایند دخیل در پیدایش گفتمان نمای «یعنی» در زبان فارسی از منظر دستور گفتمان (کالتن باخ و همکاران، 2011) و در چارچوب دیدگاه هاینه (2013) که مبتنی بر این دستور است، می پردازد. هاینه بیان می کند که فرایند «کاربردی شدگی» سبب شکل گیری گفتمان نماها می شود. از نظر او، پدیده ای به نام «انتقال» هسته اساسی هر نوع کاربردی شدگی را تشکیل می دهد و با این وصف، کاربردی شدگی را فرایندی مجزّا و متمایز از دستوری شدگی می داند. براساس این فرایند، یک واحد زبانی، با انتقال از «دستور جمله» به «دستور معترضه»، کاربردها و نقش های معنایی جدیدی با توجه به شبکه پیچیده موقعیت گفتمان پیدا می کند و به یک گفتمان نما تبدیل می شود. با توجه به چارچوب هاینه، داده های زبان فارسی از قرن چهارم تا چهاردهم گردآوری شد، بدین صورت که از هر قرن دو اثر شاخص انتخاب گردید و موارد وقوع «یعنی» به صورت دستی در آنها مشخص شد. بررسی سیر تحوّل «یعنی» بر اساس داده های زبان فارسی در طول زمان، انطباق این داده ها با چارچوب هاینه، و افزایش کاربرد این عنصر زبانی به عنوان «واحد دستور معترضه» در گذر زمان نشان می دهد که فرایند دخیل در ظهور این گفتمان نما همان کاربردی شدگی است که در مرکز آن، پدیده انتقال قرار دارد و در این میان، تا آنجا که به «یعنی» مربوط می شود، با فرایند «دستوری شدگی» سر و کار نداریم.
کاربردی شدگی و دستوری شدگی گفتمان نمای «یعنی» در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر، مطالعه ای درزمانی و داده بنیاد است که با هدفِ بررسی انواع معانی کاربردشناختیِ گفتمان نمای «یعنی» در سطح دستور معترضه (موقعیت گفتمان) و سیرِ تحول این معانی در گذر زمان (از سده چهارم تا چهاردهم ه. ق.) انجام شده است. مبنای انجام این پژوهش، دیدگاه تراگوت و داشر (2002) درباره طیفِ ذهنی شدگیِ «معنای غیرذهنی> ذهنی> بیناذهنی» است. برای گردآوری داده ها، پس از انتخاب دو اثر ادبی از هریک از سده های نام برده، همه موارد وقوعِ «یعنی» از این متون به صورت دستی استخراج شد تا داده های به دست آمده، در چارچوب موردنظر تحلیل و بررسی شود. داده های پژوهش نشان می دهد که گفتمان نمای «یعنی» در سطح دستور معترضه، معانی کاربردشناختیِ جدیدی همچون معانی متنی، ذهنی و بیناذهنی کسب می کند و از معنای گزاره ایِ خود فاصله می گیرد. این موضوع دال بر این است که این گفتمان نما پس از کاربردی شدگی و انتقال به سطح دستور معترضه، از رهگذر دستوری شدن، معانی جدیدی می یابد و هرچه بیشتر از معنای گزاره ایِ اولیه خود فاصله می گیرد و دستوری و دستوری تر می شود. به علاوه، کسب معانی جدید ترتیب خاصی دارد؛ به این صورت که ابتدا معانی متنی سپس معانی ذهنی و درنهایت، معانی بیناذهنی پدید می آیند.