فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۴۶۱ تا ۲٬۴۸۰ مورد از کل ۱۰٬۶۸۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
گرچه بررسی های متعددی جهت ارزیابی تاثیر مؤلفه های پیچیدگی شناختی فعالیت ها بر اساس متغیرهای متمرکزکننده قوای ذهنی ( رابینسون، 2001) انجام شده است، تحقیق کمتری برای بررسی همین تاثیر در راستای متغیرهای پراکنده کننده قوای ذهنی انجام شده است. علاوه بر این، بررسی اثرات تقابلی این متغیرها و شرایط فعالیت بر تولید زبانی زبان اموزان بررسی نشده است. همچنین در بررسی این متغیرها، زبان آموزان کمتر در انجام فعالیت های شفاهی مورد توجه قرار گرفته اند. تحقیق حاضر، به بررسی متغیرهای پراکنده کننده قوای ذهنی بر اساس فرضیه شناختی رابینسون (2001) بر پیچیدگی تولید زبانی زبانآموزان می پردازد. پس از قرار دادن زبان آموزان در دو گروه بالا و پایین از نظر توانش زبانی، از دو گروه دو نفره خواسته شد که چهار فعالیت زبانی که دارای کمترین تا بیشترین پیچیدگی شناختی بود انجام دهند و در همان حال تعامل زبانی آنان ضبط می شد. بررسی آماری داده ها نشان داد که افزایش پیچیدگی شناختی فعالیتها لزوماً همواره منجر به پیچیدگی کمتر تولید زبانی بین گروهها آنطور که رابینسون ادعا کرده است نمی شود.
مقایسه صوت شناختی زمان شروع واک همخوان های انفجاری دهانی آغاز کلمه در تولید گفتار کودکان کاشت حلزون شنوایی شده و کودکان شنوا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پرسش گری چیست؟ راهی به «مسئ له شناسیِ» میشل مه ی ر
حوزههای تخصصی:
«تاریخِ فلسفه تاریخِ سرکوبِ پرسش است». این ناسازه ای است که کتاب پرسش گری چیست؟ همچون بسیاری از دیگر آثار میشل مه ی ر به افشای آن کمر می بندد. اگر پرسش گری در ذات فلسفه ثبت باشد، به موجب کدام فرآیندهای ذهنی و کدام تنگن اهای معرفت شناختی، برترین فیلسوفانِ تاریخ سازه های فلسفی خود را بر سرکوب پرسش بنا کرده ان د؟ در اثر جدید مه ی ر این پرسش انتقادی به طور خاص بن یان ه ای فکریِ افلاط ون، ارسط و، دک ارت و هایدگ ر را نشانه می رود. هدفِ آن سن ج ش نوعی انح راف فلسفی یا ن وعی اخت لال «مسئ له شناختی» است که پرسش بنیادین (پرسش از خودِ پرسش) را به سود یک پیش فرض، یک قضی ه یا یک اصل مسلّم، از روندِ تف ک رِ فلسفی بیرون می راند.
بررسی روند دستوری شدگی فعل های وجهی زبان فارسی بر اساس پارامترهای لِمان(مقاله علمی وزارت علوم)
فراگیری زبان به صورت تکلیف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عدم بازدهی برنامه های درسی گرامر- ترجمه و ساختارگرایی باعث شد که هم معلمین و هم زبانشناسان کاربردی روشهای دیگری را برای ارتقا یادگیری و آموزش زبان به وجود بیاورند. یکی از این روشها گرایش به سوی روند ارتباطی نسبت به فراگیری زبان بود و در این راستا به کارگیری "تکلیف" یکی از این روشهای عملی و اجرایی برای انجام ارتباط راحت است. در سالهای اخیر یادگیری و آموزش تکلیف محوری به خاطر تاثیر به سزایی که در تسهیل فراگیری و کاربرد آن دارد، به صورت گسترده ای مورد استقبال قرار گرفته است. تمایل به تکلیف محوری اساسا از فرضیه درون داد (کرشن، 1981)، فرضیه تعاملی (لانگ، 1981) و دیدگاه اجتماعی- فرهنگی (ویگوتسکی، 1978) به وجود آمده است. اولین بار رویکرد تکلیف محوری به وسیله برنامه درسی روندی (پرابهو، 1987) اجرا گردید. پروژه آموزشی ارتباطی وی که برای اولین بار در مدارس هند انجام یافت، کلا تکلیف محور بود.این روش سعی داد که توانش ارتباطی، کلامی، زبانشناختی، استراتژیکی و اجتماعی- فرهنگی یادگیرنده را از طریق فعالیتهای طبیعی، معتبر، و خلاق بالا ببرد، (مسکوویتز، 1997). خواسته کلی آموزش تکلیف محور، ایجاد انگیزش برای فراگیری از طریق فعالیتهای مبتنی بر معنی و فرم می باشد، (الیس 2004). این مقاله سعی دارد تا ابعاد مختلف آموزشی و یادگیری تکلیف محور را شفاف سازد.
نکاتی درباره آموزش اصطلاحات و تعبیرات در ترجمه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بسیاری از افراد برای بیان مقصود خود از استعاره، اصطلاح و یا ضرب المثل استفاده می کنند و با توجه به این که اصطلاحات بخش مهمی از متن را تشکیل می دهند مترجم باید در برگرداندن آن دقت کند. سخنی که با استفاده از اصطلاح بیان می شود. در خواننده تاثیر بیشتری می گذارد زیرا اصطلاحات تنها اطلاعات را منتقل نمی کنند بلکه در برانگیختن عواطف و احساسات و یادآوری زمینه های تاریخی، فرهنگی و غیره نیز موثرند. ترجمه اصطلاحات و تعابیر به علت ماهیت پیچیده آن یکی از مشکل ترین مباحثی است که دانشجویان با آن مواجهه اند. به همین دلیل در ترجمه آن ها باید دقت کرد دانشجویان را با اصول کلی و روش های معمول در ترجمه اصطلاحات آشنا ساخت.
ساختار تصریفی فعل در بلوچی سرحدی گرنچین
حوزههای تخصصی:
بلوچی سرحدّی رایج در منطقه گرنچین زیر شاخه ای از بلوچی غربی (رخشانی) است که عناصر ساختواژی مختلفی در ساختار فعل به کار می برد. هدف از پژوهش حاضر ارائه توصیفی همزمانی از ساختار تصریفی فعل در قالب صورت های خودایستا و ناخودایستا در بلوچی سرحدّی گرنچین است. داده های پژوهش از طریق ضبط گفتار آزاد و مصاحبه با 10 گویشور بومی بیسواد با میانگین سنی 50-80 سال گرد آوری شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد در ساختار فعل خودایستای بلوچی سرحدّی چهار عنصر ساختواژی می توان یافت: (1) جزء فعلی ، (2) ستاک فعلی در قالب ستاک حال یا ستاک گذشته، (3) وند ها به صورت پیشوندی (پیشوند وجوه امری و التزامی، پشوند نفی و پیشوند نهی) و پسوندی (پسوند زمان گذشته، پسوند سببی، و شناسه های شخصی )، و (4) فعل ربطی اسنادی که به دو صورت کامل و پی بستی (کوتاه) به کار می رود. صورت های فعل ناخودایستای بلوچی سرحدّی شامل مصدر ، وجه وصفی (اسم فاعل و اسم مفعول ) و اسم مصدر است، که همه از ستاک فعل و پسوندهای خاصی ساخته می شوند.
از بابل تا دیلماج تا مترجم امروزی
حوزههای تخصصی:
پژوهشی در مضامین اشعار و دیدگاه های لئوپولد سدار سنگور (2001-1906)
حوزههای تخصصی:
لئوپولد سدار سینگور شاعر پراو ازهء سیاهپوست سنگالى، در سال1906 در سنگال دیده به جهان گشود، تحصیلاتش را در مدرسهء مذهبى کاتولیک در داکار و کالج لیبرمان به پایان رساند، در سال 1928 براى تحصیلات عالى به پاریس رفت.و ى در دبیرستان لوئى لوگران، دانشگاه سوربون به فراگیرى فلسفه و ادبیات پرداخت و در سال 1935 به درجهء استادى دستور زبان دانشگاه فرانسه رسید. وى در این دوره با نام آوران و افراد سرشناس چون ژرژ پمپیدو آشنا شد که این دوستى ها، سرآغازى براى رسیدن به موفقیت هاى آیندهء شاعر جوان محسوب مى شود. او علاقهء زیادى به فراگیرى، خواندن کتابهاى نویسندگان و شعراى بزرگى چون مارسل پرو ست، ژان پل سارتر، پل کلودل، سن ژرژ پرس، آندره برو تن،و پل الوار داشت. او شاعرى سوررآلیست بود که با استفاده از فضاهاى خاص فرانسوى- آفریقایى موسیقارى، سنتى، اسطوره اى باعث خلق آثارى نو و سخت پیچیده گردید. به همین روى در نظر داریم که در این مقاله با رو ش "خرده خوانش" که ژان پى یر ریشار بنیانگذار ان بودو با تشریح بخشى از اشعار مجموعهء اتیوپیک (حبشى ها) شاعر سنگالى، مضمون هاى مورد نظرو ى را نشان دهیم. در این رهگذر، نکات مبهم، تاریک شعر این شاعر، و زوایاى اندیشه و آرمان هاى او از خلال تکرارها، تشبیهات، استعاره ها ارائه مى شوند.
بررسی تطبیقی ساختار و محتوا در رمان ویکتور هوگو و داستان شاپور قریب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادبیات تطبیقی شاخه ای است از نقد ادبی که به بررسی روابط فرهنگی و ادبی میان ملت ها می پردازد. از این رو بررسی شباهت ها ی محتوایی و ساختاری میان آثار نویسندگان برخاسته از فرهنگ ها ی گوناگون شاخه ای از پژوهش های تطبیقی است، که همواره مورد توجه پژوهشگران بوده است. در این گفتار برآنیم تا به پژوهشی در این زمینه با نگاهی به آثار ویکتور هوگو و شاپور قریب بپردازیم. هوگو، در رمان مردی که می خندد می کوشد تا به روایت سرنوشت سیاه پسرکی زشت رو که همواره خنده ی موحشی بر چهره دارد، بپردازد. قریب، نویسنده ی معاصر ایرانی، نیز در داستان عذرا لندوکه به حکایت تیره روزی دخترکی زشت رو می پردازد. دو داستان تصویری است از زندگی انسان هایی که صورتی زشت اما سیرتی زیبا دارند. میان این دو اثر ، از نظر مضامین،گره خوردگی حوادث و شخصیت ها مشابهت هایی وجود دارد. در این جستار برآنیم تا با استفاده از ابزار های تطبیق و مقایسه به تحلیل تطبیقی محتوا و ساختار در دو اثر و نیز به مشخص کردن میزان و علت همانندی ها در دو جامعه متفاوت شرقی و غربی بپردازیم .
نقد و بررسی الادب المقارن، دراسات تطبیقیه فی الادبین العربی و الفارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الادب المقارن، اثر محمد سعید جمال الدین، ازجمله آثار قابل توجه در موضوع ادبیات تطبیقی است که نخستین بار در 1990 منتشر شد. نویسنده مباحث را با رویکرد مکتب فرانسه و با تأکید بر ادبیات فارسی و عربی نگاشته است. اگرچه این اثر مشخصات کتاب درسی را ندارد، ولی با توجه به اهمیت مباحث آن و با عنایت به این که به عنوان کتاب کمک درسی قابل استفاده است، نقد و بررسی آن به منظور تبیین نقاط قوت و ضعف آن ضروری می نماید. نقد این کتاب بر اساس دستور العمل شورای بررسی متون در دو سطح شکلی و محتوایی با مراجعه به متن اثر و با کمک سایر آثار مکتوب به ویژه ترجمة فارسی آن انجام پذیرفت. بررسی کتاب نشان داد که این اثر در شکل و محتوا فاقد مشخصات کتاب درسی است و بر اساس منابع پیشین عربی به نگارش درآمده است و نو آوری چندانی در آن دیده نمی شود. از نظر تناسب و جامعیت مباحث نیز نقطه ضعف هایی دارد. نقطة قوت اثر دارا بودن دو بخش نظری و عملی در مباحث و محوریت داشتن ادبیات فارسی پس از ادبیات عربی است.
تحلیل رسایی- بنیاد کاهش خوشه های همخوانی در تلفظ کودکان فارسی زبان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اگرچه مطالعات و پژوهش های بسیاری در ارتباط با فراگیری خوشه های همخوانی توسط کودکان به انجام رسیده است لیکن اکثر این مطالعات به بررسی خوشه های همخوانی آغازه در زبان های غربی پرداخته اند و مطالعات بسیار کمی در ارتباط با فراگیری خوشه های همخوانی پایانه صورت گرفته است. مقاله حاضر می کوشد تا در چارچوب اصل رسایی به بررسی فراگیری خوشه های همخوانی پایانه توسط کودکان فارسی زبان بپردازد. این بررسی نشان می دهد که روند کاهش خوشه ها تا حد زیادی مبتنی بر اصل رسایی است، بدین معنا که کودک خوشه های پایانی موافق با این اصل را با حفظ همخوان با رسایی بیشتر ساده می کند و خوشه های مخالف با این اصل را از طریق قلب عناصر خوشه به ساختی هماهنگ با اصل رسایی تبدیل می کند. هدف دیگر این مقاله ارائه دستوری در چارچوب نظریه بهینگی در ارتباط با کاهش خوشه های همخوانی کودکان فارسی زبان است. در راستای تحقق این هدف داده های به دست آمده از کودکان در چارچوب نظریه بهینگی تجزیه و تحلیل می شوند و سرانجام دستوری با استفاده از محدودیت های نقض پذیر ارائه می شود.
بررسی هم معنایی در گفتمان قرآنی بر پایه نظریه تحلیل مؤلفه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هم معنایی به عنوان یکی از پربسامدترین روابط معنایی در گفتمان قرآنی، از اهمیت ویژه ای در مطالعات دانش معنی شناسی معاصر، به ویژه الگوی تحلیل مؤلفه ای برخوردار است. این الگوی معنایی که گستره مفهومی یک واژه را متشکل از اجزای کوچکتری به نام مؤلفه های معنایی می داند و با تجزیه مؤلفه ها، شباهت ها و تفاوت های میان واژه های مرتبط را بیان می کند، نقش بسزایی در تبیین هم معنایی بر عهده دارد. بدین تصور، مقاله حاضر کوشیده است تا با استفاده از این فرضیه معناشناختی، مختصه های معنایی واژگان هم معنا را بررسی کرده، اشتراکات و تفاوت های معنایی هر یک از آن ها را باز نماید و نقش این عناصر را در تعیین موقعیت خاص و تمایز محیط زبانی واژگان مذکور تبیین کند. بدین منظور، ابتدا چند مفهوم هم معنا از میان انواع کلمه (فعل و اسم) به طور تصادفی انتخاب، و آنگاه مؤلفه های اصلی معناساز آن ها ضمن ریشه یابی وکاربردقرآنی هر یک مشخص شد. بررسی ها نشان داد که در قرآن، انتخاب یک واژه خاص از میان واژگان هم معنا، بر اساس محیط زبانی و نیز در مواردی بر مبنای بافت موقعیتی متن صورت گرفته است. هر بافتی ترکیب مؤلفه های خاصی را می طلبد که این مؤلفه ها فقط در یکی از واژگان هم معنا وجود دارد. از این رو، جابجایی واژگان هم معنا ممکن نیست؛ چراکه این امر به انحراف از معنی اراده شده خواهد انجامید.
خوانش راهبرد های ترجمه با الگوی برخورد «من غالب» با «دیگری مغلوب» از منظر اریک لاندوفسکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
همان گونه که از سوسور به بعد بر جای مانده است، معنای واحدها به شکل جوهره ای و ایجابی در خود واحدها نمی باشد، بلکه معنا اساساً جنبه ای افتراقی دارد. از این منظر همة بها به «ارتباط» داده می شود تا به تک تک واحدها یا واژه ها به شکلی مجزا. همین مسئله دربارة سوژه («من»/ «ما») و هویت او نیز صدق می کند: سوژه نیز با «تفاوت»، خود را تعریف می کند و برای نائل آمدن به هویتی مشخص به دیگری («او») نیاز دارد. بر همین اساس، لاندوفسکی الگوی کلی را مطرح می کند که شامل چهار استراتژی گوناگون دربارة وجوه متفاوت برخورد «خودِ» غالب ِمرجع (یک گروه غالب مرجع) با «دیگری» مغلوب است؛ الگویی که باید آن را به شکل ریشه ای برگرفته از «مربع معناشناسی» گرمَس دانست. این استراتژی ها عبارت اند از شبیه سازی، طرد، تفکیک و پذیرش هویتی. هدف اصلی این مقاله این است که نشان دهد می توان این الگو را در قلمرو ترجمه که فضای پر تنش برخورد زبان خود با زبان دیگری بیگانه است، پیاده کرد. اما پرسش اصلی این است که اساساً چگونه می توان الگوی هویتی لاندوفسکی را برای خوانش تازه ای از استراتژی های ترجمه به کار برد؟
گزارشی از یک تجربه: کارورزی مترجم در برگردان زبان علمی (گزارشی از یک تجربه)
حوزههای تخصصی:
مقاله به زبان انگلیسی: انگیزش، میزان تعامل، طول مدت اِقامت و دانشِ منظورشناسیِ فراگیران زبان اتگلیسی به عنوان زبان دوم؛ Motivation, amount of interaction, length of residence, and ESL learners’ pragmatic competence(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به بررسی تأثیر میزان انگیزه ی یادگیری زبان انگلیسی، میزان تماس با زبان انگلیسی و مدت اقامت برروی مهارتهایِ منظورشناسی دانشجویان کُره ای در مقاطع تحصیلات تکمیلی پرداخته است. در این مطالعه تلاش گردید تا سیر متمایز پیشرفت مهارتهایِ منظورشناسیِ 50 دانشجوی کُره ای تحصیلات تکمیلی در ارتباط با عوامل ذکرشده در نظر گرفته شود. داده های لازم، با استفاده از سه ابزار تحقیق، جمع آوری گردیدند: یک پرسشنامه ی کتبی بمنظور کسب اطلاعات زمینه ای، یک آزمون تکمیل گفتمان، و یک نیم آزمون رویکرد/انگیزش. همچنین، از آمار توصیفی و تفصیلی برای تحلیل مجموع داده ها استفاده گردید. نتایج پژوهش حاضر آشکار ساخت که: الف) ارتباط متوسط و مثبتی بین میزان انگیزش و دانش منظورشناسیِ فراگیران زبان انگلیسی بعنوان زبان دوم وجود دارد و ب) میزان تماس با زبان دوم (انگلیسی) و طول مدت اقامت تأثیری ضعیف و غیر معناداری برروی دانش منظورشناسیِ شرکت کنندگان این مطالعه داشته است.