بانکهای اطلاعاتی فارسی، پیش از آن که فرهنگستان زبان معیارهای لازم را برایکاربرد اصطلاحات علمی و رسمالخط فارسی تعیین کند شکل گرفتند. مجریانبانکهای اطلاعاتی و نمایهسازان، خواسته یا ناخواسته ـ با مسائل واژه گزینی و جنبههایی از زبانشناسی درگیر شدند. در کار واژه گزینی، اطلاعرسانان ـ به لحاظ ماهیت حرفهخود ـ واژههای رایج در جامعه تولیدکنندگان و استفاده کنندگان از اطلاعات را مد نظردارند و خود را مجاز به واژهسازی و اعمال سلیقه نمیدانند. واژههای تازه ساخت نیز تازمانی که در جامعه مقبولیت لازم را به دست نیاورده باشند و در مدارک به کرات دیده نشوند، در نظامهای ذخیره و بازیابی اطلاعات یا ظاهر نمیشوند و یا میهمان چندروزهاند. بخش قابل توجهی از مشکلات نمایهسازان از رواج و کاربرد واژه ناشی میشود.متخصصان برای یک مفهوم واحد اصطلاحات متفاوت به کار میبرند. حتی متخصصانیکه در یک رشته و در یک جامعه کوچک کار میکنند خود را ملزم به هماهنگی در کاربرد واژههای تخصصی نمیبینند. به علاوه برای بسیاری از اصطلاحهای وارداتی معادلهای متفاوت در زبان فارسی وجود دارد که در مواردی همه، کم و بیش، به یک اندازه کاربرد دارند. این گونه مطالب به علاوه مسائل رسمالخط فارسی، آوانویسی اسامی عناصر وترکیبات شیمیائی، سرواژهها و کوتهنوشتهها سبب شده است تا ذخیره اطلاعات به زبانفارسی با کندی صورت گیرد و جستجو و بازیابی کارایی مطلوب را نداشته باشد. در این مقاله سعی خواهد شد نمونه هایی از تجربههای واژه گزینی در ذخیره اطلاعات ارائه شود تا با توجه به آنها، شاهد تسریع و تسهیل ذخیره و بازیابی اطلاعات به زبان فارسی باشیم.