مقالات
حوزه های تخصصی:
یکی از راه های بیان رابطه اختصاص یا مالکیت در فارسی میانه «آن + نشانه اضافه + [دارنده] + [داشته]» است که به نظر محقّقان به فارسی نو نرسیده است. در این نوشته، دو شاهد از یک نامه فارسی یهودی متقدّم به دست داده شده است که نشان می دهد این ساخت در پس از دوره فارسی میانه نیز همچنان زنده بوده است. ضمن اشاره به بازماندن این ساخت در شیرازی قدیم، به احتمال به حوزه کاربرد آن نیز اشاره کرده ایم. ضمناً، مرتبط با نمونه منقول در بحث ساخت مالکیت، شواهدی از کاربرد «که» در معنای «هر گاه؛ اگر» در فارسی نو و زبان های دیگر نیز نقل شده است که علی رغم برخی نوشته های پیشین، نشان می دهد که این عنصر نیز پس از فارسی میانه بر جای مانده است.
پژوهشی درباره اسامی عام غلامان و کنیزان و بازتاب آن در ادب فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مناسبات اجتماعی مرتبط با برده داری، موضوع نام گذاری مالک بر بنده بود. مالک نه تنها صاحب اختیار جان و تن مملوک بود که اختیار نام و لقب بنده نیز از آن او بود و معمولاً نام برده خود را به میل و سلیقه خود تغییر می داد. اما این نام گذاری ها غالباً چارچوب گونه ای داشت و درنتیجه نام هایی چون مبارک، مقبل، بنفشه، یاسمن، کافور، یاقوت، بشارت و شادی رواج بیشتر داشت. کاروبار بندگان، به عنوان مسئله ای درهم تنیده با همه سطوح زندگی روزمرّه، در ادبیات فارسی بازتاب مفصل دارد. ازجمله همین موضوع نام غلامان و کنیزان که دست مایه مضمون سازی و ایهام پردازی ادیبان و به ویژه شاعران شده است. در این مقاله با توجه به منابع تاریخی و رجالی و ادبی، بسیاری از نام های عمومی بندگان و خادمان احصا شده و نکاتی درباره چندوچون این نام گذاری ها طرح شده و نمونه هایی از استفاده های شاعران از این جنس مضمون پردازی عرضه گردیده است.
تصحیح متن؛ یک بررسی جزئی نگرانه (بحثی در مسئله شواذ)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله کوشش می شود تا با برشمردن انواع شواذّی که می توان در متون قدیم فارسی یافت، علل و انگیزه های کاربرد آنها بررسی، و از این راه ضوابطی برای تشخیص شواذ به دست داده شود. این ضوابط باید از سویی، مصحّحان را از زدودن متون از واژه ها و صورت های دستوری شاذ بازدارد و از سوی دیگر مانع از برساختن لغات شاذ غیراصیل توسّط مصحّحان بر اثر پیچیدگی های متون قدیم شود. ادعای نویسنده آن است که کاربرد شواذ اصولاً تابع شرایط یا ضروراتی است که مصحّح باید در پی کشف آن ها باشد و در این راه، اصول تصحیح متن و دست نویس های مضبوط و قدیم را معتبرترین منابع بداند و حتی الامکان از اجتهاد بپرهیزد.
غیاثی، شاعر وابسته به دستگاه غیاث الدین محمّدِ رشیدی وزیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از منابع مطالعه در تاریخ ادبیات فارسی سفینه ها و جُنگ های شعری، ادبی و تاریخی از هر دوره ای است که گاه از آن ها آگاهی های دست اوّل و منحصربه فردی حاصل می شود. در جُنگ ادبی و تاریخی کهن و کم نظیری از اواخر عهد ایلخانی، محفوظ در کتابخانه مرعشی در قم که در این پژوهش «جُنگ ایلخانی مرعشی» نامیده می شود، سروده های شاعری متخلّص به «غیاثی» وجود دارد که در تبریز و در دستگاه غیاث الدین محمّد وزیر، فرزند خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی، فعّالیّت داشته و تاکنون در مطالعات تاریخ ادبی و شعرشناسی از او و سروده هایش یادی نشده است. این سراینده که ظاهراً تخلّص خود را از لقب همین ممدوح انتخاب کرده، بلافاصله پس از قتل او برایش مرثیه سروده است. کاتب یا یکی از کاتبان «جُنگ ایلخانی مرعشی» نیز که گویا خود در تبریز و نزدیک به این وقایع بوده، آن سروده ها را در جُنگ خصوصی خود که در این گفتار به آن استناد شده ثبت کرده است. در این پژوهش، علاوه بر بازجُست ردّ این سراینده اوایل قرن هشتم هجری در سایر منابع، سروده های او در این منبع بازخوانی و تصحیح شده است.
نویافته هایی درباره «نور العیون» زرین دست و متون موازی آن و جایگاه این کتاب در سنت چشم پزشکی دوره اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نور العیون، کهن ترین کتاب فارسی در چشم پزشکی است که ابوروح محمّد بن منصور جرجانی یمانی، مشهور به زرّین دست، آن را در 480ق/ 1087م برای فارسی زبانان خواهان یادگیری مقدمات چشم پزشکی نوشته است. از آن جا که تبار دست نویس های نه چندان کم شمار نور العیون، گویا در دست نویسی گم شده و مخدوش به هم می رسد، ویراستی انتقادی و شایسته از این اثر، بی بهره گیری از «متون موازی» آن ناشدنی است. پیش از این معلوم شده بود که نور العیون بر پایه تذکره الکحالین علی بن عیسی کحال، اما «با اعمال تغییراتی چشمگیر در ساختار کلان و خرد این اثر، و افزودن مطالبی از دو منبع مهم علی بن عیسی، یعنی کتاب العشر مقالات فی العین و کتاب دوم الحاوی فی الطب»، فراهم آمده است. جستار حاضر، افزون بر ارائه شواهدی بیشتر و دقیق تر از این سه متن موازی نور العیون، یکی دیگر از متون موازی این کتاب، یعنی المسائل فی العین حنین را شناسانده است که البته شیوه پرسش و پاسخ نور العیون نیز به پیروی از همین کتاب است.
ارزش های واژگانی یک ترجمه کهن از نهج البلاغه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در بین متون ترجمه شده از عربی به فارسی، ترجمه های قدیم نهج البلاغه جایگاه ممتاز و البتّه ناشناخته ای دارند. از آنجا که اصل عربی متن در مواضعی ثقیل و ترجمه آن دشوار است، فضلای اغلب ناشناسی که پیش از عهد صفوی به ترجمه این اثر اقدام کرده اند کار دشواری در پیش داشته اند. آن ها نمونه های فراوانی برای الگوبرداری و تأثیرپذیری در اختیار نداشته اند، و این دقیقاً برخلاف ترجمه های قدیم قرآن است که در آن ها مترجمان نمونه های پرشماری را در دست داشته و کار آن ها از این لحاظ آسان تر بوده است. در میان ترجمه های منشرنشده از نهج البلاغه، نسخه بسیار ممتاز کتابخانه وزیری یزد (مورّخ 882ق) در مقاله حاضر برای نخستین بار تحلیل و برخی ارزش های زبانی آن بازنمایی می شود. صاحب این ترجمه نیز، مانند سایر ترجمه های قدیم این اثر، ناشناس است، امّا از اشتراک برخی واژگان نادر آن با واژگان شماری از متون قدیم، شاید بتوان درباره محلّ پدیدآمدن اثر گمانه زنی کرد.
بازشناسی جَهْرَمی و جَهْرَمیّة و انواع آن در متون فارسی و عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بخش مهمی از صنایع دستیِ جَهرُم از گذشته های دور با نام های جَهْرَمی و جَهْرَمیّه شهرت داشته که از اوایل دوره اسلامی در متون مختلف فارسی و عربی به آن اشاره شده است؛ اما خلاف آنچه منابع امروزی نوشته اند، این بافته ها فقط فرش و گلیم نبوده است. این پژوهش به روش توصیفی تحلیلی و با استناد به منابع کتابخانه ای، بازتاب جَهْرَمی و جَهْرَمیّه را در متون فارسی و عربی با تبیین مسائلی چون بسامد، جنس و انواع آن بررسی و تحلیل کرده است. نتایج نشان می دهد که در متون فارسی از قرن چهارم، واژه «جَهْرَمی» برای انواع زیلو، سجّاده، نمط (نمد)، گلیم، سراپرده، حصیر و جامه، و در متون عربی از قرن دوم با بسامدی بیش تر و به طرزی به نسبت تکراری به صور ت های «جَهْرَم»، مخفّف جَهْرَمیّ و «جَهْرَمیّه» برای انواع زَلالی، بساط (فرش)، مصلَّی، نِخاخ (نوعی گستردنی دراز)، ثیاب، خیمه الحمراء، طراز، وَشی، و نوعی دستبافت ناشناخته به نام بخاری، به کار می رفته است. جنس این بافته ها نیز در برخی از این متون از پنبه، کتان، پشم، ابریشم، شَعر (مو)، پارچه و برگ درخت نخل تعریف شده و در برخی نامشخص است.
پژوهشی در تفسیر «ینابیع العلوم» اَندَخودی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تفسیر ینابیع العلوم، تصنیف یوسف بن عبیداللّه اَندَخودی، یکی از مهم ترین تفسیرهای کهن فارسی است. این تفسیر که در نیمه دوّم قرن ششم هجری پدید آمده، دارای وجوه اهمّیّت فراوانی است که از آن جمله به طور کلّی می توان به اهمّیّت آن در مطالعات دینی و مذهبی، مطالعات تفسیری، و مطالعات مربوط به زبان و ادب فارسی اشاره کرد. در این پژوهش، افزون بر معرّفی مفسّر و تحقیق در احوال او، به توصیف ویژگی های ساختاری و اندیشگانی تفسیر، معرّفی و بررسی دستنویس ها، و بررسی برخی ویژگی های زبانی متن پرداخته شده است.
بررسی چند واژه فرارودی در «انیس الطالبین و عدّة السالکین»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش های گونه شناسی زبانی، درباره آثار دوره های مختلف یا منطقه ای خاص، بر اساس دو اصل مهم به نتیجه خواهد رسید: نخست بسامد؛ یعنی واژه یا عبارت در دیگر متون آن حوزه جغرافیایی نیز به همین شکل به کار رفته باشد و شواهد متعدد از متون مختلف این ادعا را ثابت کند، و دوم به کار نرفتن این واژه ها و عبارات در متون حوزه های جغرافیایی دیگر که تمایز متن را مشخص می کند. پژوهش حاضر به بررسی چند واژه از تحریر مختصر انیس الطالبین و عدّه السالکین با هدف گونه شناسی زبانی پرداخته است. این متن متعلق به فرارود است و تأثیر گویش آن منطقه در آن آشکار است. از این رو پژوهش درباره تعدادی از واژه های این متن و مقایسه آن با دیگر متونی که در فرارود تألیف شده، اهمیت احاطه بر دانش گونه شناسی زبانی در شناخت و فهم دقیق کلمات و عبارات متن را بر ما آشکار می کند. این مقاله نشان می دهد که واژه هایی در این متن به کار رفته که شواهدی از آن ها فقط در دیگر متون فرارودی آمده و گاه در فرهنگ ها هم معنای صحیحی از آن واژه ارائه نشده است.
یادکرد طبابت عامیانه در «زینت المجالس»؛ جامع الحکایاتی ارزنده از روزگار صفویه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شماری از منابع کهن فارسی که ذیل عنوان کلی دایره المعارف شناخته می شوند، برای پژوهشگران پارسی زبان چندان نام آشنا نیستند. زینت المجالس یکی از این گونه آثار است. مجدالدین مجدی هرچند در صدد تألیف اثری تاریخی مذهبی بوده، اما در گستره چشمگیر آگاهیِ خود از علوم گوناگون، زینت المجالس را به یکی از منابع جنبی علم طب قدیم تبدیل کرده است. این مقاله با طبقه بندی و تحلیل اشارات پزشکی در خلال این اثر، بر آن است تا به شیوه توصیفی تحلیلی به کاربردهای دانش طب قدیم در یکی از آثار کمترشناخته شده دوره صفوی بپردازد و از این رهگذر، افزون بر نمایاندن دایره معلومات نویسنده از علوم مختلف، جلوه های حضور باورهای پزشکی و شیوه های کهنِ درمانی را در این اثر برجسته سازد.
فرهنگ لغت تازی از دهقان زاده ایرانی در سده سوم و واژگان پارسی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نخستین فرهنگ لغت تازی که بر مبنای حرف آخر کلمه برای استفاده شاعران در قافیه های اشعار تنظیم شد کتاب التقفیه فی اللغه اثر دهقان زاده ایرانی، یمان بَندَنیجی، در سده سوم بود. این کتاب از جهت زمان نگارش حدّ فاصل میان العین و جمهره اللغه اثر ابن دُرید اَزدی است. با توجه به اصالت ایرانیِ بندنیجی، واژگان پارسی این فرهنگ از ارزش بسزایی برخوردار است، ولی متأسفانه این واژگان تا کنون واکاوی نشده است. بندنیجی گاه به فارسی بودن واژه اشاره کرده، ولی در موارد بسیاری هیچ اشاره ای به معرّب بودن واژگان و اصل فارسی آنها نکرده است. برای استخراج آنها همه فرهنگ مطالعه و یادداشت برداری شد و اینک با تنظیم الفبایی و اشاره به اصل فارسی واژگان معرّب و تطوّر آنها در دیگر فرهنگ ها، برای نخستین بار تقدیم می گردد. در این نوشتار شرح حال کوتاهی از بندنیجی و معرفی فرهنگ لغت وی و یادکرد مهم ترین منابع کهن در این زمینه آمده است.
فاء اعجمی و تصحیف و تحریف آن در نسخِ خطیِ متأخّر با شواهدی از دیوان قطران تبریزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فاء اَعْجَمی صامتی است که در قدیم در کتابت به شکلِ «ڤ» (با سه نقطه فوقانی) نشان داده شده است و دراصل یک سایشیِ دولبیِ واکدار (β) بوده است. به تدریج، فاء اعجمی (β) بر اثرِ تحوّل، به واج های دیگر (f، v، b و p) تبدیل شده است. در نتیجه این تحوّلِ زبانی و با از بین رفتنِ فاء اعجمی در زبان فارسی، به تدریج شکلِ مکتوبِ این حرف، یعنی «ڤ» (با سه نقطه فوقانی)، برای عمومِ کاتبانِ نسخِ خطی غریب و ناآشنا نمود و از این رو، وقتی آنان از روی یک نسخه خطی قدیمی استنساخ می کردند، از شناختِ آن حرف ناتوان بودند و خواسته یا ناخواسته آن را تصحیف یا تحریف می کردند. در مقاله حاضر، با تکیه بر شواهدی از دیوان قطران تبریزی، به تبیینِ مسئله تصحیف و تحریفِ فاء اعجمی در نسخِ خطیِ متأخّر پرداخته ایم.
بررسی اصالت نسخه های خطی «معارج النُّبوَّة في مدارج الفتوَّة» موجود در کتابخانه های ترکیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کتاب معارج النُّبوَّه فی مدارج الفتوَّه، با موضوع سیره نبوی، که در اواخر قرن نهم هجری توسط معین الدین فراهی هروی در هرات نوشته شده از کتاب های کثیر النسخه فارسی است که بالغ بر صدها نسخه خطی از آن در کتابخانه ها و موزه های مهم جهان موجود است. در این میان تفاوت نسخه های موجود در ترکیه نسبت به نسخه های سایر مناطق، از لحاظ قدمت، بسیار محسوس و قابل ملاحظه است و ازآنجایی که کتاب های پرمخاطب همواره از سوی جاعلان مالکیت یا کاتبان مزور نویس در معرض جعل اعتبار و قدمت قرار داشته اند، با توجه به فاصله مکانی و تفاوت زبانی میان مردم غرب آناتولی و شرق خراسان در زمان تألیف کتاب، پرسش هایی در زمینه لزوم بررسی هویت کاتبان و مالکان این نسخه های متقدّم ایجاد می شود. پاسخ به این مسائل، برای یافتن صحیح ترین و اصیل ترین الگوی متنی از این کتاب، با محوریت شناسایی علل و شیوه های آشنایی و انتقال اولیه آن به محدوده عثمانی، عمده هدف این پژوهش است.