۱.
پژوهش حاضر به خوانشی سبک شناختی از ترجمه ای منظوم از تائیه کبری، اثر مشهور ابن فارض، اختصاص دارد که به نورالدین عبدالرحمن جامی منتسب شده است. مبنای این انتساب نسخه ای خطی محفوظ در کتابخانه دانشکده ادبیات دانشگاه قاهره است که توسط دکتر صادق خورشا در کتاب تائیه عبدالرحمن جامی ، ترجمه تائیه ابن فارض ، به همراه مقدمه و تعلیقاتی تصحیح شده است. مقاله حاضر، با اقامه دلائل سبک شناختی (از جمله تحلیل ساختار عروضی و وزنی و بررسی مسائل زبانی و نحوی در مقایسه این متن با دیگر آثار شعریِ جامی که در این وزن سروده شده اند) و نیز با توجه به برخی قرائن کتاب شناختی و نسخه شناختی در صدد اثبات این نکته است که ترجمه مورد بررسی نمی تواند از عبدالرحمن جامی باشد.
۲.
یکی از کهن ترین متون عربی در زمینه تعبیر خواب التّعبیر القادری اثر نصر بن یعقوب دینوری نگاشته سال 397ق است. ترجمه فارسی کهنی از این کتاب با نام کتابُ الناصری فی ترجمه کتاب القادری فی التّعبیر توسّط سراج الدّین عبدالعزیز الیزدی در سال ۶۹۲ق به انجام رسیده که از دیدگاه زبان فارسی اهمیّت دارد. نسخه منحصربه فرد این ترجمه در سال های اخیر شناسایی شده و به همین دلیل در منابع تاریخ نگارش های فارسی بدان اشاره ای نشده است. در این مقاله، نخست به شناسایی اصل عربی و مؤلّف آن پرداخته شده و سپس، ترجمه فارسی و برخی از ویژگی های مهم آن مورد بررسی قرار گرفته است.
۳.
تحفه الملوک، از علی بن ابی حفص بن فقیه محمود اصفهانی، رساله ای در آداب ملوک است که در قرن ششم یا اوایل قرن هفتم تألیف شده است. این رساله در سال 1382ش، با تصحیح علی اکبر احمدی دارانی، به طبع رسیده است. در این مقاله، ما به بعضی از وجوه اهمیّت این کتاب، از جمله اشتمال آن بر بعضی ابیات رودکی و ابوشکور بلخی اشاره کرده ایم و برخی عبارات و ابیاتی که مفاد آنها را می توان پیشینه ای برای سخنانی از سعدی در گلستان و بوستان دانست، نشان داده ایم و آن گاه نمونه هایی از سهوهایی را که در تصحیح این متن پیش آمده است، یادآوری کرده ایم.
۴.
یکی از آثار ارزشمند در زمینه تصحیحِ اشعار حافظ بی شک دفتر دگرسانی ها در غزل های حافظ اثر سلیم نیساری است. این تصحیح که از روی پنجاه نسخه قرن نهمی فراهم آمده، حقیقتاً حلّال برخی از مشکلات در زمینه حافظ پژوهی است. مع ذلک در کنار فواید و امکاناتِ بسیار این اثر، گاه اندک ضعف هایی در زمینه روش شناسی و گزینش های آن به چشم می خورد. برخی غزل ها یا ابیاتی که در بسیاری از نسخه های مورد استفاده موجود بوده است، در متن مصحَّح نیست. برخی گزینش ها، بی توجه به توجیهات تاریخی، سبک شناختی، زیبایی شناختی، جهان بینی شاعر گزینش، و از اکثر نسخ عدول شده است، حال آن که می توان وجوهی مطلوب تر با دلایل نسخه شناسی، درون متنی، زیبایی شناختی و گاه سبک شناسانه ارائه داد. همچنین، از نظر این نگارنده، در چند مورد که التزام به اکثریت نسخ مرعی بوده است، بی توجه به سبک و هنجارهای زیبایی شناسی، وجه اصحّ فروگذاشته شده است.
۵.
در مقاله پیش رو به گرد آوری شواهد کاربرد کسره به جای یای نکره (گاه، یای انشاء) می پردازیم و می کوشیم که چگونگی ایجاد این خصوصیت در برخی متون، محدوده زمانی و مکانی این ویژگی و تأثیرات احتمالی آن در دستور زبان را بررسی کنیم. عوامل مختلفی در شکل گیری این ویژگی مؤثر بوده اند و ما آن را یک ویژگی گویشی رسم الخطی می دانیم. در بررسی فرایند ایجاد این پدیده، برخی خصایص رسم الخطی دست نویس های زبان فارسی و نیز دستگاه مصوّت های فارسی دریِ قدیم را مورد توجه قرار داده ایم و به یکی از خصائص گویشی هرات (و احتمالاً حوالی نیشابور) دست یافته ایم.
۶.
در رسالات آموزشی خوشنویسی یا آداب نامه های مشق، می توان وجوهی معنوی را در موضوعات مختلف یافت که تحلیل آن به فهم روشن تری از ساختار و کارکردهای این متون می انجامد. مقاله حاضر، با این هدف، به مطالعه سیزده رساله فارسی (متعلق به سده های ۸ تا ۱۲ق) پرداخته است. در این مقاله، وجوه معنوی، با نظر به دو مؤلفه توصیفی و تجویزی، در دو مقوله «آراء» و «آداب» معنوی طبقه بندی و بررسی شده است. بر این اساس، آراء معنوی شامل اقوال، ارجاعات و مضامین قدسی ، اسطوره ای و عرفانی است و آداب معنوی در دو گروه آداب عمومی و اختصاصیِ مشق قرار می گیرد. مطابق این بررسی، آراء معنوی در رسالات مذکور نسبتاً از سنتی فراگیر و مدون تبعیت می کنند. درمقابل، آداب معنوی از فراوانی و فراگیری کمتری برخوردارند و انسجام کمتری یافته اند. آمیختگی ها و تعارضاتی نیز در این وجوه مشهود است که گاه برآمده از علقه عرفانی مؤلفان و گاه درجهت تشخص صنفی بوده است. در عین حال، کم وکیف وجوه معنوی در آداب نامه های مشق نسبت مستقیمی با خط سیر تاریخی ندارد و بسته به هر مؤلف متفاوت است.
۷.
پس از جنگ ناپل در 1494م، بیماری همه گیر ترسناکی در اروپا شایع شد که بعدها سیفلیس نامیده شد. بنا به گزارش بهاءالدوله حسینی نوربخش (پزشک برجسته اواخر دوره تیموری و اوایل دوره صفوی)، مؤلف خلاصه التجارب ، که این بیماری را ارمنی دانه، آبله فرنگ و آتشک نامیده است، در 904ق/1498م بیماری از سرزمین های امپراتوری عثمانی نخست به آذربایجان، عراق عجم و فارس راه یافت و سپس در سراسر ایران شایع گردید. ویژگی منحصربه فرد گزارش بهاءالدوله آن است که به رغم فاصله ناچیز میان نگارش این رساله و ظهور و شیوع بیماری در اروپا (فقط 6 سال) وی از یکی از داروهای «حکمای فرنگ» یاد کرده است. در این نسخه، و نیز در نسخه های درمانی بهاءالدوله و پزشکان ایرانی هم روزگار او و پس از آن، جیوه پیوسته نقشی اساسی داشت تا آن که عمادالدین شیرازی در رساله بیخ/چوب چینی این دارو را نیز که به تازگی وارد ایران شده بود برای درمان آتشک تجویز کرد و سپس در رساله آتشک در 977ق/1569م که نخستین تک نگاری فارسی در این موضوع به شمار می آید، بی آن که از اهمیت کاربرد جیوه بکاهد، بیخ چینی را نیز در کنار آن به کار برد.
۸.
روابط ایران و عثمانی با تشکیل کنفرانس ارزنه الروم (1259ق) و انعقاد عهدنامه دوم ارزنهالروم (1263ق) وارد مرحله جدیدی شد. به موجب این معاهده، مقرر شده بود، تا با تشکیل کمیسیونی، مناطق مرزی دو کشور تحدید حدود گردد. میرزاجعفرخان مشیرالدوله به عنوان نماینده ایران در کمیسیون مزبور، در زمان مأموریت خود، صدها نامه خطاب به دولتمردان ایران درباره روند تحدید حدود ارسال نمود. به جز آن، گزارش مأموریت خود را به صورت مبسوط با عنوان «رساله تحقیقات سرحدیه» تدوین و در 1272ق به صدراعظم وقت تقدیم کرد. این رساله، به عنوان نخستین اثر مهم در زمینه مرزهای ایران و عثمانی، به مثابه یگانه مأخذ منحصربه فرد مورد استناد نمایندگان ایران در کمیسیون های متعدد تحدید حدود بود.این اثر تنها یک بار در سال 1348ش به اهتمام محمد مشیری به چاپ رسیده است. سوگ مندانه، با گذشت 49 سال، هنوز پژوهشی انتقادی درباره این متن صورت نگرفته است تا میزان صحت و وثاقت آن مورد ارزیابی و سنجش قرار گیرد. در مقاله حاضر برای نخستین بار به این موضوع پرداخته شده است.
۹.
«کَنیسه» به جز معنای مشهور آن یعنی «عبادتگاه یهودیان»، در دوره ای از تاریخ یا در بعضی از گویش های محلّی در معنای «سایه بان» نیز به کار رفته است: هم سایه بانی که چون محملْ مسافران را از گزند باران و آفتاب یا دید دیگران نگاه دارد و هم سایه بانی که بر بلندی یا بر پیشانی بنایی بسازند. «کنیسه» در معانی اخیر در متون فارسی و عربی شواهد محدودی دارد و گویی چون کلمه ای محلّی یا ناحیه ای بوده است، اهل لغت کمتر به آن پرداخته اند. ندرت کاربرد کنیسه در این معنا در متون گذشته باعث شده است که برای مصحّحان غریب و ناشناخته باشد و زمینه خطاخوانی را فراهم کند. در مقاله حاضر، با ذکر شواهدی از متون ادبی و دینی و فرهنگ های لغت، درباره معنای «کنیسه» سخن گفته ایم و به نمونه هایی از سهوهای محقّقان، مترجمان و مصحّحانِ متون فارسی و عربی از علّامه محمّد قزوینی تا شاکر لُعَیبی در خوانش و یا دریافت معنی این واژه اشاره کرده ایم.