مقالات
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: با توجه به افزایش سن و روند سال خوردگی جمعیت، بهبود امید به زندگی، کاهش زادوولدها و وضعیت اقتصادی و اجتماعی جامعه، تمایل کارکنان بازنشسته به بازگشت به بازار کار افزایش یافته و ضروری است تا به شرایط و انتظارات این گروه کاری در جامعه پرداخته شود. اشتغال به کار پس از بازنشستگی از مشاغل عادی تمام وقت و قبل از خروج کامل از فعالیت های درآمدزا، اشتغال پل شناخته می شود. این پژوهش با هدف بررسی عوامل مؤثر بر انتخاب اشتغال پل و همچنین ارائه الگوی تصمیم به اشتغال پل اجرا شده است.
روش: این پژوهش از نوع کیفی، توسعه ای، تفسیری و استقرایی است که با رویکرد فراترکیب و روش تحلیل محتوای کیفی اجرا شده است. منابع اطلاعات استفاده شده در پژوهش را مقاله های منتشر شده در پایگاه های داده ای الزویر و تامسون روترز تشکیل می دهد. بعد از گردآوری مقاله های منتشر شده از دو پایگاه اطلاعاتی بر اساس شاخص مدنظر پژوهشگران، مقاله های منتخب برای بررسی انتخاب شد.
یافته ها: پس از بررسی و ترکیب نتایج مطالعات منتخب مرور شده، سه دسته عوامل شخصی (سطح خرد)، سازمانی (سطح متوسط) و زمینه ای (سطح کلان)، به عنوان عوامل مؤثر بر اشتغال پل شناخته شد. هر یک از عوامل مطرح شده خود ابعاد دیگری دارد. این عوامل در کنار متغیرهای دیگری همچون نگرش سازمانی، کارکردهای آشکار و پنهان کار و... چارچوب تصمیم گیری اشتغال پل را می سازند.
نتیجه گیری: این چارچوب می تواند مبنایی برای برنامه ریزی سازمان ها باشد تا به طور مجدد از تجربه ها، دانش، تخصص و مهارت های بازنشستگان در مشاغل حرفه ای و غیرحرفه ای استفاده شود. گفتنی است که پیش نیاز پیاده سازی صحیح اشتغال پل در سازمان های دولتی و غیردولتی کشور، تدوین و اجرای سیاست ها و استراتژی منابع انسانی متناسب با آن است.
تبیین مدل مدیریت استعدادهای دیجیتال در صنعت بانکداری ایران؛ رویکردی ترکیبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: این پژوهش یکی از مطالعات اولیه در زمینه استعداد دیجیتال در داخل کشور به شمار می رود که به تبیین مدل مدیریت استعدادهای دیجیتال در صنعت بانکداری ایران (رویکردی ترکیبی) پرداخته است. روش: رهیافت پژوهشی در این مطالعه، نظریه داده بنیاد و مدل سازی معادلات ساختاری است. داده ها از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته از خبرگان سازمانی در صنعت بانکداری و پرسش نامه کمّی در میان کارکنان به دست آمده است. یافته ها: بر اساس یافته ها مقوله های نهایی عبارت اند از: جهت گیری های فلسفی و سازمانی، تحلیل موقعیتی استعداد دیجیتال، شناخت الگوهای موقعیتی چشم اندازی، جهت گیری های اقدام های استراتژیک در توسعه DTs، ارتقای سطح عملکرد فردی و سازمانی. در بخش کمّی، سازه جهت گیری های فلسفی و سازمانی، بر سه سازه مستقیم خود، یعنی تحلیل موقعیتی استعداد دیجیتال، شناخت الگوهای موقعیتی چشم اندازی و توسعه استعدادهای دیجیتال اثرگذار بوده است. در مدل ساختاری، سازه شناخت الگوهای موقعیتی چشم اندازی، به عنوان سازه ای با اثرگذاری بیشتر در رابطه با توسعه استعدادهای دیجیتال و جهت گیری های اقدام های استراتژیک در مدل مفهومی محسوب می شود. نتیجه گیری: به طورکلی، اشاعه تفکر دیجیتالی در عناصر گوناگون بانکداری حائز اهمیت است و توسعه جهت گیری های درونی بانک ها به سوی ایدئولوژی دیجیتالی، سیاستی است که می تواند قابلیت ها و ظرفیت های بیشتری را در بخش HR ایجاد کند و بانک ها را به مزایای رقابتی بهتر در زمینه استعدادهای دیجیتالی برساند.
ارائه مدل خودتوانمند سازی کارکنان بهداشت و درمان و حوزه سلامت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: خودتوانمندسازی به فرایندهایی اشاره می کند که کارکنان، خود تصمیم به طی آن می گیرند و به تبع مهارت ها، دانش و توانایی هایی که فرد در راستای خودتوانمندسازی کسب می کند، به شکل گیری احساس شایستگی، معناداری، حق انتخاب، اثرگذاری و... منجر می شود. بر این مبنا، مقاله حاضر درصدد ارائه مدل خودتوانمندسازی کارکنان بهداشت و درمان و حوزه سلامت است.
روش: این پژوهش با استفاده از روش کیفی داده بنیاد و با بهره گیری از ابزار مصاحبه اجرا شده است. جامعه هدف پژوهش خبرگان، استادان و مطلعان دانشگاهی در حوزه مدیریت و نیز مدیران دو بیمارستان منتخب با نام های «عرفان، واقع در سعادت آباد» و «عرفان واقع در نیایش» بودند. از میان آن ها، ۴۰ نفر به شیوه نمونه گیری نظری (۲۰ نفر از مدیران بیمارستانی و ۲۰ نفر از خبرگان و صاحب نظران علمی و دانشگاهی) انتخاب شد و جمع آوری اطلاعات تا مرحله اشباع و کفایت نظری ادامه پیدا کرد.
یافته ها: «عوامل علّی» (عوامل درون و برون سازمانی)، «عوامل زمینه ای» (محیطی مشتمل بر عوامل سازمانی و اجتماعی و فرهنگی) و نیز «عوامل مداخله گر» (الزامات سازمانی)، در بروز و ظهور خودتوانمندسازی در مراکز بیمارستانی اثرگذارند؛ از این رو در مدلی که به منظور خودتوانمندسازی کارکنان بهداشت، درمان و حوزه سلامت ارائه می شود، باید «راهبردهای کلان مدیریتی» در جهت تغییر پارادایم مدیریتی، از جمله دگرگونی در ساختار، تقویت فرهنگ سازمانی و... را اِعمال کرد تا شاهد پیامدها و دستاوردهای «سازمانی و فراسازمانی» بود که مشتمل است بر رشد و تعالی فردی (کارکنان)، تحول نظام اداری، رضایتمندی مدیران، کارکنان و مراجعه کنندگان به مراکز بیمارستانی.
نتیجه گیری: از آنجا که خودتوانمندسازی باور فرد درباره توانایی و قدرت لازم برای ادای وظیفه است، چنانچه از سویی این باور تقویت شود و از سوی دیگر، مراکز بیمارستانی با اِعمال روزآمدی و نیز، تلاش برای حمایت از کارکنان و حاکم شدن عدالت و قانونمندی در سازمان که زمینه ساز استقرار شایسته سالاری و حاکم شدن ضابطه بر رابطه است، می توان انگیزه های لازم برای خودتوانمندسازی را در کارکنان ایجاد کرد.
شناسایی نقاط مرجع راهبردی در برون سپاری زیرسیستم های منابع انسانی در صنعت حمل ونقل هوایی داخلی (مورد مطالعه: شرکت هواپیمایی هما)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: برون سپاری زیرسیستم های منابع انسانی با هدف تقویت مزیت رقابتی، یکی از رویکردهای مهم سازمان ها برای حفظ بقاست؛ با این حال شرکت های مسافرت هوایی کشور، همچون «هما»، از این رویکرد استقبال شایان توجهی نکرده اند. هدف این پژوهش، شناسایی نقاط مرجع راهبردی برون سپاری منابع انسانی، به منظور اجرای موفق برون سپاری در شرکت «هما» است.
روش: پژوهش حاضر از نوع ترکیبی است. مرحله کیفی به روش تحلیل محتوا انجام شد. داده های بخش کیفی از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته و به روش اشباع نظری و داده های مرحله کمّی، از طریق پرسش نامه محقق ساخته جمع آوری شدند.
یافته ها: در بخش کیفی، نقاط مرجع راهبردی برون سپاری زیرسیستم های منابع انسانی تعیین شد. یافته های پژوهش در بخش کمّی نشان داد که افزایش کیفیت خدمات، در برون سپاری زیرسیستم های منابع انسانی بیشترین اهمیت را دارد و مدیران اجرایی فرایند برون سپاری شرکت «هما»، می بایست در برنامه های خود بر این عامل تأکید بیشتری داشته باشند.
نتیجه گیری: با استفاده از نتایج پژوهش، مدیران اجرایی برون سپاری شرکت «هما» قادر خواهند بود که نتایج برون سپاری منابع انسانی را ارزیابی کنند و در صورت لزوم، اقدام اصلاحی انجام دهند و موفقیت برون سپاری را تضمین کنند. همچنین، نتایج پژوهش، به تمرکز بر فعالیت های استراتژیک منابع انسانی «هما» کمک خواهد کرد. به علاوه، این نتایج برای سایر شرکت های هواپیمایی داخلی کاربرد دارد.
شناسایی و اولویت بندی پیشایندهای مدیریت بهره ور منابع انسانی در دوره کرونا (مورد مطالعه: سازمان اداری و استخدامی کشور)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: با اینکه درباره تأثیر کووید ۱۹ و پیامدهای آن روی شیوه های کاری و مدیریت منابع انسانی، بحث های زیادی شده است، پژوهشی در رابطه با مدیریت مؤثر و کارآمد منابع انسانی در این دوره، صحبتی به میان نیاورده است و خلأ نظری بسیاری زیادی در آن وجود دارد. با شناخت مقوله های اصلی مدیریت مؤثر و کارآمد منابع انسانی در سازمان های متولی و تصمیم گیرنده، می توان ضمن برون رفت از زیان های آن، استراتژی هایی را اتخاذ کرد. از همین رو، هدف اصلی پژوهش حاضر، شناسایی و اولویت بندی عوامل تأثیرگذار در مدیریت مؤثر و کارآمد منابع انسانی در دوره کروناست. روش: این پژوهش از منظر هدف کاربردی است و روش پژوهش آن، از نوع روش ترکیبی یا آمیخته است و به ترتیب از روش تحلیل مضمون و پیمایش استفاده شده است. جامعه آماری بخش کیفی، کلیه بازیگران مؤثر سازمان اداری و استخدامی کشور در زمینه منابع انسانی است. با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند که یکی از روش های نمونه گیری کیفی است، این افراد شناسایی شدند و از ۱۳ خبره مصاحبه به عمل آمد. روش نمونه گیری بخش کمّی، احتمالی و به شیوه سیستماتیک بود که در نهایت ۳۱ نفر به پرسش نامه ها پاسخ دادند. برای تحلیل داده ها از روش مدل سازی معادلات ساختاری و نرم افزار اسمارت پی ال اس استفاده شد. یافته ها: با بررسی مصاحبه ها ۸۰ کد شناسایی شد که از ۸۰ کد اولیه، ۱۵ مضمون پایه، ۷ مضمون سازمان دهنده و ۳ مضمون فراگیر استخراج شد. در بخش کمّی، تمامی مضامین مقادیری بالاتر از حد مقبول را کسب کردند و تناسب مضامین (شاخص های) مدل، از مناسب بودن مدل اندازه گیری حکایت دارد. نتیجه گیری: در شرایط نامشخص ناشی از کووید ۱۹، برای مدیریت مؤثر و کارآمد منابع انسانی در سازمان، باید به سه رکن توجه کرد: ۱. هوشمندسازی و منعطف سازی فرایندهای سازمانی؛ ۲. توانمندسازی محیطی و روانی سازمان و آماده سازی زیرساخت های لازم؛ ۳. مدیریت، بهسازی و ارتقای توانمندی و قابلیت های منابع انسانی.
تحلیلی بر مقوله های انسانی ارگونومی در شرکت انتقال گاز ایران با استفاده از نظریه داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: امروزه بروز حوادث در صنعت نفت وگاز، در سراسر جهان افزایش یافته است و از این رو، توجه به وضعیت بهداشتی و ایمنی کارکنان و همچنین، بهبود شرایط ارگونومی و انسانی در محیط کار، به ضرورتی در صنعت نفت وگاز تبدیل شده است. در مقاله حاضر، یک سؤال کلی مطرح و بررسی شده است: چه مقوله هایی بر شرایط انسانی و ارگونومی در صنعت انتقال گاز ایران مؤثر است؟
روش: برای بررسی موضوع، یک مطالعه اکتشافی انجام گرفت. داده ها با استفاده از روش پژوهش کیفی، مبتنی بر انجام مصاحبه ساختارنایافته جمع آوری شد. از فرایند کدگذاری سه مرحله ای برای تعیین مقوله های مؤثر بر شرایط ارگونومیک و انسانی استفاده و الگوی پارادایمی پژوهش تبیین شد.
یافته ها: از متن مصاحبه ها ۲۰ کدگذاری باز استخراج شد؛ سپس با طبقه بندی مفاهیمی که بار معنایی مشترکی داشتند، تعداد ۷ مقوله فرعی و ۴ مقوله اصلی به مفهوم پژوهش حاضر تخصیص یافت. در ادامه الگوی پارادایمی در ۵ مقوله علّی، محوری، راهبردی، واسطه ای و پیامدی تبیین شد.
نتیجه گیری: تحقق مأموریت و اهداف شرکت انتقال گاز ایران، به وجود محیط کار ایمن و بهبود روابط انسانی در محیط کار وابسته است و در این راستا، باید اقدام های مؤثری در زمینه مدیریت منابع انسانی و ارتقای سطح بهداشت روانی و جسمی کارکنان و ارگونومیک کردن محیط کار صورت گیرد.