مقالات
حوزه های تخصصی:
هدف: شاخص شرایط مالی در سال های اخیر، در کانون توجه سیاست گذاران قرار گرفته است. این موضوع از این فرض نشئت می گیرد که تحولات مالی که از طریق عوامل اساسی سیاست پولی هدایت نمی شوند، ممکن است بر اقتصاد تأثیر زیادی داشته باشد. بنابراین نیاز سیاست گذاران به نظارت دقیق شرایط مالی بسیار اهمیت می یابد. هدف پژوهش حاضر طراحی شاخص شرایط مالی با استفاده از مدل های پویای متغیر در زمان، به منظور بهبود پیش بینی متغیرهای کلان اقتصادی است. روش: در این پژوهش با استفاده از مدل های خودرگرسیون برداری عاملی تعمیم یافته با ضرایب متغیر در زمان و نوسان های تصادفی، به طراحی شاخص شرایط مالی پرداخته شده و دقت مدل پیشنهادی، در پیش بینی متغیرهای کلان اقتصادی بررسی شده است. بدین منظور، از داده های ماهانه طی سال های ۱۳۸۰ تا ۱۳۹۹ برای ۱۹ متغیر مالی و ۵ متغیر کلان اقتصادی استفاده شده است. یافته ها: به کارگیری مدل های متغیر در زمان، توانست به کاهش خطای پیش بینی در متغیرهای شاخص قیمت مصرف کننده، نقدینگی، پایه پولی و تولید ناخالص داخلی بینجامد؛ ولی در پیش بینی نرخ بیکاری، نتوانست عملکرد بهتری از سایر روش های پیش بینی داشته باشد. نتیجه گیری: در این پژوهش از مدل های متغیر در زمان، برای استخراج شاخص شرایط مالی به گونه ای استفاده شد که بتواند بهترین برآورد را از متغیرهای کلان اقتصادی داشته باشد. نتایج حکایت دارد از اینکه به کارگیری این گونه مدل ها، می تواند در پیش بینی برخی از متغیرهای کلان اقتصادی عملکرد بهتری نسبت به سایر مدل ها داشته باشد.
تأثیر الگوهای تصمیم گیری احساسی سرمایه گذاران بر عملکرد شرکت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: یکی از فرض های بسیار مهمِ فرضیه بازار کارا، عقلانیت سرمایه گذار است؛ در حالی که نتایج پژوهش های انجام شده در حوزه مالی رفتاری خلاف آن را نشان می دهد. عقلانی نبودن رفتار سرمایه گذاران، نشئت گرفته است از ریسک موجود در بازارهایی با کارایی کمتر که آن ها را به تصمیم گیری بر اساس احساسات خود وادار می کند. تصمیم گیری احساسی سرمایه گذاران نیز بر عملکرد شرکت اثر می گذارد. بر همین اساس، هدف پژوهش حاضر تعیین تأثیر دوسوگیری رفتاری سرمایه گذاران، شامل «زیان گریزی» به عنوان شاخصی از احساسات منفی و «اعتمادبه نفس بیش ازحد» به عنوان شاخصی از احساسات مثبت بر عملکرد شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران است. روش: بر همین اساس دو فرضیه تدوین شد. با استفاده از روش غربالگری، نمونه ای متشکل از ۱۵۶ شرکت از شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران، طی سال های ۱۳۹۲ تا ۱۳۹۹ انتخاب و برای آزمون فرضیه ها، از مدل رگرسیونی چند متغیره به روش داده های ترکیبی استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان دهنده ارتباط منفی زیان گریزی سرمایه گذاران با عملکرد اقتصادی شرکت و ارتباط مثبت اعتمادبه نفس بیش ازحد سرمایه گذاران با عملکرد بازار شرکت است. همچنین مشخص شد که در بازار سرمایه ایران، سوگیری اعتمادبه نفس بیش ازحد سرمایه گذاران بر سوگیری زیان گریزی آن ها به میزان چشمگیری غلبه دارد. نتیجه گیری: سوگیری زیان گریزی، به عدم فروش سرمایه گذاری زیان ده به علت ترس از تحقق زیان منجر می شود. بدبینی و وضعیت نامطلوب بازار بورس اوراق بهادار، سرمایه گذار را در انتخاب های سرمایه گذاری استراتژیک خود، به سمت زیان گریزی سوق می دهد و موجب کاهش عملکرد اقتصادی شرکت می شود. همچنین سوگیری اعتمادبه نفس بیش ازحد، باعث می شود که سرمایه گذاران بدون دقت و توجه کافی و فقط بر اساس معیارهای ساده ای که در ذهن خود مدنظر دارند و مهم می پندارند، ریسک مرتبط با دارایی ها را دست کم بگیرند که به طور غیرمنطقی، باعث افزایش تقاضای آن ها برای اوراق بهادار پرخطر می شود. این افزایش تقاضا به افزایش قیمت اوراق بهادار و به دنبال آن، افزایش ارزش شرکت منجر می شود.
واکنش پذیری تصمیم های سرمایه گذاران از توصیه های تحلیلگران بنیادی: شواهدی از سرمایه گذاران بورس اوراق بهادار در استان فارس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش بررسی واکنش پذیری تصمیم سرمایه گذاران به فروش سهام، به توصیه های تحلیلگران بنیادی در میان سرمایه گذاران بورس اوراق بهادار در استان فارس است. روش: در این پژوهش با تکیه بر روش آزمایشگاهی میدانی، دو آزمایش طراحی و روی 315 سرمایه گذار در دو گروه کنترل و آزمایش اجرا شد. در گروه کنترل، وجود یا عدم وجود اثر تمایل در بازار سهام ایران بررسی شد. در گروه آزمایش نیز به ارزیابی قدرت استدلال و توصیه تحلیلگران بر تصمیم ها و رفتار سرمایه گذاران پرداخته شد. یافته ها: نتایج آزمایش اول نشان داد که در بازار سهام ایران، اثر تمایل وجود دارد. همچنین، نتایج آزمایش دوم نشان داد که در وضعیت مطلوب بازار، سرمایه گذاران سهام برنده را هم با توصیه قوی و هم با توصیه ضعیف تحلیلگر نگهداری می کنند. در وضعیت نامطلوب بازار، سرمایه گذاران تمایل کمتری داشتند که سهام بازنده (با بازده منفی) خود را با توصیه قوی تحلیلگر بفروشند؛ اما با توصیه ضعیف تحلیلگر تمایل به فروش افزایش داشته است. نتیجه گیری: کاهش اثر تمایل در بازار سهام ایران با ارائه مستندات و استدلال های حمایتی تحلیلگران مالی، ارتباط تنگاتنگی دارد. وجه تمایز و نوآوری این پژوهش نسبت به پژوهش های گذشته، این است که در پژوهش حاضر تأثیر توصیه های تحلیلگران بنیادی بر تصمیم سرمایه گذاران به فروش سهام با در نظر گرفتن احتمال، بررسی شده است.
قیمت گذاری اوراق مبادله بیمه عمر در بازار ثانویه با استفاده از رویکردهای قطعی، احتمالی و تصادفی برای ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: این مقاله به دنبال تبیین رویکردهای مختلف قیمت گذاری اوراق مبادله بیمه عمر در بازار ثانویه و به کارگیری آن ها برای قیمت گذاری این محصول در صنعت بیمه کشور است. روش: روش پژوهش از نوع کمی است و با استفاده از رویکردهای قطعی، احتمالی و تصادفی، به قیمت گذاری اوراق مبادله بیمه عمر در بازار ثانویه برای ایران پرداخته شده است. برای این منظور، از جدول زندگی ایران که از ابتدای سال 1400 از سوی بیمه مرکزی ابلاغ شده است و جدول زندگی فرانسه که پیش از این مورد استفاده شرکت های بیمه کشور بوده است، برای محاسبه احتمالات مرگ ومیر و بقا استفاده شده است. همچنین، این احتمالات بر اساس وضعیت سلامتی و سبک زندگی بیمه شده تعدیل شده است. علاوه براین، نتایج قیمت گذاری با استفاده از سه رویکرد یاد شده، با ارزش بازخرید بیمه نامه عمر مقایسه شده است. یافته ها: یافته های پژوهش برای فروش یک بیمه نامه تمام عمر در بازار ثانویه، حاکی از آن است که ارزش بازخرید بیمه نامه از قیمت محاسبه شده بر اساس رویکردهای احتمالی و تصادفی، کمتر و از قیمت محاسبه شده بر اساس رویکرد قطعی، بیشتر است. همچنین، استفاده از جدول زندگی بومی در قیمت گذاری اوراق مبادله، بر اساس رویکرد احتمالی به نفع بیمه گذار و بر اساس رویکرد قطعی و تصادفی، به ضرر او خواهد بود. نتیجه گیری: به منظور برآورده کردن تکلیف قانونی مهم برنامه ششم توسعه و افزایش ضریب نفوذ بیمه های زندگی، ورود به عرصه های جدید، از جمله بازارهای ثانویه، از اهمیت ویژه ای برخوردار است. قیمت گذاری اوراق مبادله بیمه عمر، به تدوین مقررات و اقدام های نظارتی نیاز دارد تا بتوان مفروضات لازم، از جمله بازده مورد انتظار و ضریب تعدیل احتمالات مرگ ومیر را تعیین کرد.
مدل سازی پویایی های قیمت و پیش بینی ریسک در بورس اوراق بهادار تهران: مدل های غیرخطی غیرگوسی تلاطم تصادفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: تلاطم و سنجه ریسک، پارامترهای ضروری در برنامه های مدیریت ریسک هستند که بر فعالیت های اقتصادی و اعتماد عمومی در بازار سهام تأثیر می گذارند. همچنین این دو، پارامترهای کلیدی در مطالعاتی هستند که ارتباط بین بازار سهام، رشد اقتصادی و سایر متغیرهای مالی را بررسی می کنند. بی ثباتی در بورس اوراق بهادار تهران در سالیان اخیر، کنترل اثرهای منفی ناشی از تلاطم قیمت های سهام، پیش بینی و مدل سازی پویایی های قیمت و اندازه گیری ریسک را برای مشارکت کنندگان در این بازار ضروری کرده است. روش: در پژوهش حاضر، از کلاس مدل های پارامترمحور تلاطم تصادفی برای پیش بینی تلاطم قیمت های سهام و محاسبه ریسک بورس اوراق بهادار تهران استفاده شده است. برای بررسی جامع، مدل ها به گونه ای انتخاب شده است که ویژگی های خوشه ای بودن تلاطم، عدم تقارن در تلاطم (اثر اهرمی) و دُم سنگین بودن توزیع بازده قیمت سهام (با توزیع t و نرمال چوله) را دربرگیرند. یافته ها: بر اساس فاکتور بیزی، مدل تلاطم تصادفی با توزیع نرمال چوله (SNSV) در پیش بینی تلاطم بازار سهام، از سایر مدل ها کاراتر است؛ بنابراین به منظور تجزیه وتحلیل ریسک های بازار سهام با استفاده از مدل های تلاطم تصادفی، به لحاظ کردن اثر اهرمی در فضای حالت معادله تلاطم این مدل ها نیازی نیست. نتیجه گیری: نتایج حاکی از آن است که مدل SNSV برآورد مناسبی از تلاطم ارائه می دهد و پیش بینی ها با استفاده از آن، شفافیت بازار و مدیریت ریسک را بهبود می بخشد. همچنین پس آزمون های ارزیابی ریسک بازار VaR و CVaR با استفاده از آزمون کوپیک و DQ، شواهدی از برآورد بیش ازحد یا کمترازحد ریسک را نشان نمی دهد.
بررسی سازوکار تأثیر سرمایه بانک ها بر متغیرهای حقیقی یک اقتصاد نفت محور با رویکرد DSGE(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: سرمایه و نسبت کفایت سرمایه که برای تضمین، ثبات و ارتقای عملکرد سیستم بانکی بسیار بااهمیت است، به عنوان یکی از شاخص های بااهمیت در شبکه بانکی و مؤسسه های مالی، همواره مدنظر ناظران بانکی و سیاست گذاران است. هدف این پژوهش بررسی اهمیت سرمایه و ارتباط شبکه بانکی با متغیرهای حقیقی اقتصاد و بررسی سازوکار تأثیر سرمایه بانک ها بر بخش حقیقی اقتصاد، در یک مدل تعادل عمومی پویای تصادفی است. در این میان، نسبت کفایت سرمایه در مدل، بر اساس استانداردهای بال 1 و 2 طراحی شده و همچنین، احتمال نکول برای تسهیلات بانک ها و بنگاه ها در جهت هم سوسازی با واقعیات اقتصاد ایران، درون زا درنظر گرفته شده است. روش: روش به کارگرفته شده در این پژوهش، مدل تعادل عمومی پویای تصادفی است که با استفاده از داده های تعدیل شده فصلی برای سال های ۱۳۷۵تا ۱۳۹۸، کنش و واکنش های بین پویایی های کلیدی شبکه بانکی و متغیرهای حقیقی اقتصاد واکاوی شده است. یافته ها: نتایج حاصل از شبیه سازی در پاسخ به شوک های افزایش سرمایه بانک ها و شوک مثبت نفتی بر متغیرهای تعریف شده، نشان می دهد که مدل طراحی شده با انتظارات تئوریک و تجارب گذشته در اقتصاد ایران تا حد زیادی مطابقت دارد. همچنین، شوک مثبت نفتی با افزایش حجم تسهیلات دهی بانک ها و بهبود موقتی وضعیت متغیرهای اقتصادی، باعث کاهش احتمال نکول بانک ها و افزایش سودآوری آن ها می شود. نتیجه گیری: سرمایه در سازوکار انتقال بانک ها به جامعه نقش اساسی دارد و بانک مرکزی می تواند از این طریق و با اعمال تغییرات نقش مؤثری داشته باشد.
ارزیابی سودآوری، مسئولیت اجتماعی و ریسک مالی در صنعت سبدگردانی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: دیدگاه های زیادی در خصوص تأثیر متقابل سودآوری، مسئولیت اجتماعی (CSR) و ریسک مالی در صنایع مختلف وجود دارد. هدف این مقاله بررسی عوامل مؤثر بر موفقیت شرکت های سبدگردانی در ایران، از جنبه مالی و اجتماعی است. روش: بدین منظور اطلاعات صورت های مالی 45 شرکت سبدگردانی فعال، از طریق مدل های رگرسیونی مقطعی و آزمون هم بستگی بررسی شد. همچنین به طور تطبیقی، روی افشاییات مسئولیت اجتماعی و دارایی، تحت مدیریت 51 شرکت سبدگردان خارجی، آزمون هم بستگی به عمل آمد. یافته ها: نتایج برازش مدل های رگرسیونی نشان می دهد که ضریب کارمزد مدیریت صندوق های سرمایه گذاری (به ویژه صندوق های با درآمد ثابت) از ضریب کارمزد سبدهای اختصاصی، در تبیین سودآوری بیشتر است. تعداد کارکنان و متوسط ریسک مالی بر سودآوری تأثیرگذار نیست. مسئولیت اجتماعی با هیچ یک از متغیرهای سودآوری، کارمزد و تعداد سبدهای تحت مدیریت، کارمزد و تعداد صندوق های سرمایه گذاری، تعداد شرکت های هم گروه، ریسک مالی و میزان دارایی های تحت مدیریت شرکت های سبدگردانی، رابطه ای ندارد؛ اما مطالعه تطبیقی انجام شده روی ۵۱ شرکت سبدگردانی خارجی نشان داد که مسئولیت اجتماعی با سودآوری رابطه معناداری دارد. نتیجه گیری: چنانچه شرکت های سبدگردانی روی صندوق های سرمایه گذاری و به خصوص صندوق های با درآمد ثابت تمرکز کنند و آن ها را به سبدهای اختصاصی توسعه دهند، به سودآوری بیشتری می رسند. تقویت شبکه شرکت های هم گروه، به دلیل برقراری هم افزایی بیشتر و امکان گسترش فعالیت های سودآور، می تواند زمینه ساز موفقیت مالی آن ها شود. با توجه به اختیاری بودن افشای مسئولیت اجتماعی در ایران و عدم انتشار اطلاعات کافی، متوسط افشاییات مسئولیت اجتماعی بسیار کم و در حدود ۱۱درصد است.
بررسی عوامل حاکم برآگاهی بخشی اعلان قیمت سهام با استفاده از رویکرد دیماتل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: آگاهی دهندگی قیمت سهام به این موضوع اشاره دارد که قیمت بازار یک سهم تا چه حد در خصوص وضعیت اقتصادی واقعی و زیربنایی آن، آگاهی بخش است و محتوای اطلاعاتی دارد. از سوی دیگر، آگاهی دهندگی قیمت سهام، از برجسته ترین موضوعات در زمینه سرمایه گذاری شرکت در بازارهای توسعه یافته و در حال توسعه است. عوامل متعددی بر آگاهی دهندگی قیمت سهام تأثیر می گذارند. این پژوهش بر آن است تا با واکاوی اثرگذاری و اثرپذیری عوامل مؤثر بر آگاهی بخشی اعلان قیمت سهام، در غنی سازی دانش در این زمینه سهیم باشد. روش: این پژوهش در زمره پژوهش های آمیخته با رویکرد کیفی و کمّی در منطق استقرایی قیاسی است. مشارکت کنندگان پژوهش در بخش کیفی، اساتید و مدیران مالی بودند. با توجه به هدف پژوهش، نمونه گیری به صورت هدفمند، با استفاده از تکنیک گلوله برفی و به تعداد ۱۷ نفر انجام شد. جامعه آماری پژوهش در بخش کمّی، مدیران مالی شرکت های پذیرفته شده در بورس بود که با بهره گیری از روش نمونه گیری احتمالی طبقه ای، ۶۸ نفر از مدیران این حوزه در پژوهش مشارکت کردند. یافته ها: داده های به دست آمده از مصاحبه های نیمه ساختاریافته، به استخراج ۴۱ عامل مؤثر بر آگاهی بخشی اعلان قیمت سهام انجامید. بر اساس تحلیل دیماتل، عوامل ثبات مدیریت، استراتژی های مدیریتی، تجربه هیئت مدیره و حجم معاملات عوامل بسیار مهمی محسوب می شوند که ضمن نفوذپذیربودن، نفوذکننده هم هستند. مالکیت دولتی، شرایط سیاسی، عوامل اقتصادی و قوانین بازار سرمایه، بیشترین تأثیرگذاری را در میان عوامل دارند و عوامل ثبات مدیریتی، مدیریت راهبردی شرکت و برنامه راهبردی، بیشترین تأثیر را از سایر عوامل می پذیرند. نتیجه گیری: تصمیم های مدیران و سرمایه گذاران، بر آگاهی از اطلاعات قیمت سهام مبتنی است؛ بنابراین ضروری است این آگاهی بخشی و عوامل مؤثر بر آن، در کانون پژوهشگران و متولیانِ اجرایی حوزه مالی قرار گیرد.