شناسایی و تبیین عوامل تعیینکننده سیاست تقسیم سود، یکی از اصلیترین دغدغههای ذینفعان بنگاههای اقتصادی است. آگاهی از این عوامل ضمن آنکه تصویر روشنی از توان توزیع نقدینگی شرکتها ارائه میدهد، امکان برآورد رفتار آتی آنها را نیز فراهم میسازد. در این خصوص نظریههای مختلفی از سوی پژوهشگران دانش مالی ارائه شده است که از آن جمله میتوان به نظریههای رشد، هزینه نمایندگی، اثر اندازه و ریسک اشاره نمود. در این تحقیق علاوه بر نظریههای منعکس در تحقیقات خارجی، تلاش گردید تا شرایط خاص بازار سرمایه ایران نیز مورد توجه قرار گیرد. برای بررسی این نظریهها ابتدا متغیرهای مورد نظر تعیین و سپس اطلاعات لازم برای 63 شرکت طی یک دوره شش ساله (1377 الی 1382) گردآوری گردید. برای تجزیه تحلیل اطلاعات نیز از روشهای آماری مبتنی بر رگرسیون و تحلیلهای مربوطه، بهرهگیری شد. نتایج تحقیق حاکی از آن است که سیاست تقسیم سود شرکتها از الگوی گام تصادفی پیروی میکند. همچنین با توجه به تأیید نظریه پیام رسانی، انتظار میرود تا اگر شرکتی از رشد سود بالایی (پائینی) برخوردار باشد، بازده نقدی آن نیز بالا (پائین) باشد. اندازه، فرصتهای سرمایهگذاری، ساختار مالی، ریسک و اهرم مالی شرکت از دیگر مواردی هستند که در توضیح سیاست تقسیم سود شرکتهای بورس، ایفای نقش میکنند.
حجم گستردهای از تحقیقات بازار سرمایه به فرضیهی بازارکارا جهت تبیین رفتار قیمتها پرداخته است. اوایل دههی70 میلادی نظریه بازارکارا به بیشترین کاربرد خود در مطالعات دانشگاهی رسید، بیشتر مدلهای مالی درآن زمان به بررسی رابطهی قیمت داراییها و متغیرهای کلان اقتصادی پرداخته، با استفاده از نظریه انتظارات عقلایی سعی در مرتبط کردن علوم مالی و اقتصادی در یک نظریهی جذاب داشتند، اما وجود برخی شواهد تجربی مانند استثناهای بازار که توسط مدلهای رایج فرضیهی بازارکارا قابل تبیین نبودند، زمینهساز پیدایش نظریهای به نام مالی رفتاری گردید. مالی رفتاری شامل بخش گستردهای از جنبههای روانشناسی و علوماجتماعی است که تناقض زیادی با فرضیهی بازار کارا دارد. این مقاله به بررسی استثناهای بازار کارا و شواهد تجربی آن و نقش مالی رفتاری در تبیین آن می?پردازد.
در این مقاله، کارکرد تکنیک قیمتگذاری دارایی سرمایهای کاهش دهنده در بازار اوراق بهادار تهران مورد بررسی قرار میگیرد. بر همین اساس و در گام نخست ضرایب بتا ( ) و بتای منفی ( ) تخمین و مورد مقایسه قرار گرفته، تا توان تئوری که عامل ایجاد CAPM و که عامل ایجاد D-CAPM است، مورد آزمون قرار گیرد. سپس دو مدل CAPM و D-CAPM مقایسه و در نهایت سبد حاصل از دو مدل به لحاظ کارایی آزمون گردید. نتایج تحقیق نشان میدهد که در مقایسه با تخمین مناسبتری از نرخ بازده مورد انتظار ارائه و D-CAPM در مقایسه با CAPM ارتباط میان ریسک و بازده را به نحو مطلوبتری نشان میدهد.
ضریب قیمت بر درآمد به خاطر سهولت محاسبه و سادگی روابط به صورت گسترده ای در ارزشیابی سهام شرکت ها در بورس اوراق بهادار مورد استفاده قرار می گیرد اما هنوزهم بحث در مورد کفایت ضریب قیمت بر درآمد وکاربردهای آن با ابهامات زیادی مواجه است . تحقیقات چندی در مورد روابط بین ضریب قیمت بر درآمد وبازده سهام انجام گرفته اما شمار مطالعات در مورد متغیرهای تاثیر گذار بر روی ضریب قیمت بر درآمد بسیار کم است دربعد نظری تفاوت بین ضریب قیمت بردرآمد شرکت ها توسط سودآوری وریسک توضیح داده میشود .ارتباط بین ضریب قیمت بردرآمد با سود آوری ، رشد سود آوری مستقیم وریسک معکوس میباشد. پژوهش حاضر بر اساس نیازهای بازار و سرمایه گذاران ، به دنبال بررسی عوامل اثرگذاربر روی نسبت ضریب قیمت بر درآمد در بورس اوراق بهادار تهران است. دراین راستا به بررسی وجود یا فقدان ارتباط بین سه متغیر اساسی رشد کوتاه مدت، رشد بلند مدت وریسک با نسبت ضریب قیمت بردرآمد پرداخته شده است. نتایج حاصل از تحقیق نشان می دهد که متغیرهای ریسک و رشد سود توانایی توضیح تفاوتهای ضرایب قیمت بر درآمد را دارند . اثررشد درآمدهای کوتاه مدت بیشتر از ریسک می باشد.