مقالات
حوزه های تخصصی:
ادراک دارای انواع گوناگون است و مهمترین آنها، ادراک عقلی است. شناخت حقیقت و چگونگی حصول این ادراک ، یکی از مسائل مهم در فلسفه به شمار می رود. ابن سینا ره در این موضوع معتقد به دو رویکرد است؛ رویکرد اول همان نظریه تجرید است، یعنی تجرید ماهیت از عوارض غریبه آن. ابن سینا ادراک را حاصل انتزاع صورت شیء خارجی و حلولش در نفس می داند. به عبارت دیگر، نفس، صورت محسوسات را از ماده آنها انتزاع کرده و آن را مجرد می کند، و این تجرید وقتی تام شد، تعقل رخ می دهد. و رویکرد دوم، نظریه اتصال نفس با عقل فعال است. یعنی در عالم هستی، جوهری مفارق وجود دارد و صورت معقولات بالذات در آن جوهر موجود است. وقتی که نفس به این جوهر عقلانی متصل می شود، از این جوهر، در نفس نیز، صور عقلیه خاصی مرتسم می شود. در این نوشتار، هر دو رویکرد مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته و نقد گردیده است.
تحلیل و بررسی معاد جسمانی از دیدگاه حکیم سبزواری و مقایسه آن با دیدگاه ابن سینا و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
معاد جسمانی،کیفیت وامکان پذیری آن ازجمله مسائلی است که فیلسوفان ومتکلمان اسلامی به طور گسترده پیرامون آن بحث کرده، و به نحوفزاینده ای تلاش کرده اند ،در تبیین آن میان عقل و نقل سازگاری ایجاد کنند. یکی از این متفکران،حکیم سبزواری است که در برخی از آثار خود برای اثبات امکان پذیری و وقوع معاد جسمانی دلایل و براهین عقلی ارائه کرده،وبه شبهات مطرح پیرامون معاد جسمانی وکیفیت آن پاسخ داده است. حکیم سبزواری،در خصوص حشر جسم در قیامت می گوید، بدنی که در قیامت با نفس متحد ومحشور می گردد این بدن عنصری نیست ،بلکه صورتی از بدن عنصری می باشد ،وی معتقد است با مرگ بدن عنصری ، نفس با صورت دهری متحد می گردد وبه هنگام حشر ،نفس با آن صورت باقی در دهر متحد می شود . سبزواری اصالت را به نفس وصورت انسان می دهد،و نه به جسم وماده و از آنجا که «شیئیت شیئ به صورت است ونه به ماده آن» بنا بر این با زوال ماده واضمهلال آن حقیقت انسان که همان صورت نوعی وشخصی وی است، با قی می ماند،بر این اساس بدن اخروی عین بدن دنیوی است که با آن متحدمی گردد.تفاوت عمده میان دیدگاه سبزواری با ملا صدرادر این است که صدرا معتقد است ،در قیامت نفس به جهت خلاقیتی که دارد برای خود بدنی مشابه بدن دنیوی خلق می کن ،لیکن سبزواری اعتقادی به خلق بدن جدید ندارد،و بر این باور است که آنچه در قیامت محشور می گردد ،صورت بدن عنصری است یعنی همان صورتی که در دهر موجود است وبا فنای بدن از بین نرفته است، و از طریق حرکت جوهری و تکاملی نفس ،اشتداد وکمال می یابدو به حیات اخروی منتقل می گردد.
بطلان اصل مکملیت و نتایج فلسفی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اصل علیت یکی از مهمترین مفاهیم فلسفی می باشد که به عنوان اصل بدیهی همه ی ابعاد زندگی بشر را تحت تأثیر قرار داده است. اما به رغم اینکه ایل اصل پایه و مبنای هر پژوهش علمی بوده، در طول تاریخ مورد هجوم شبهات فراوانی از سوی برخی از فلاسفه و فیزیکدانان قرار گرفته است. یکی از شبهات را می توان در اصل مکمیت بور که مبتنی بر اصل عدم قطعیت هایزنبرگ است، یافت؛ که به دلیل داشتن مدلول فیزیکی، از پذیرفته شدن ترین نظریه های فیزیک کوانتوم می باشد. اما چنانچه تجربه نشان داده است، بسیاری از نظریه ها و تئوری های علمی غیرقطعی بوده و پیوسته در حال تغییر و تبدیل می باشند که در این میان این دو نظریه اصل عدم قطعیت و اصل مکملیت نیز از این جریان مستثنی نبوده اند، زیرا پس از گذشت هشتاد سال، یک دانشمند جوان ایرانی به نام پروفسور شهریار صدیق افشار با ارائه ی نظریه ای درباره ماهیت دوگانه ی نور، توانست سلطه ی هشتاد ساله ی این دو نظریه را در هم شکند. این آزمایش، مبتنی بر آزمایشی مشهور درباره ی پدیده ی تداخل است که موسوم به "دو شکاف" میباشد. وی در این آزمایش به وضوح نشان میدهد که هیچ تناقضی در نمود هم زمان دو ماهیت موجی و ذره ای نور وجود ندارد؛ موضوعی که تا سال 2004، امر مسلم و پذیرفته شده ی مکانیک کوانتوم بوده است و نتایج فلسفی خطرناکی چون نفی علیت را درپی داشته است. طرح این نظریه نه تنها به عنوان یکی از مباحث بنیادی و جریان ساز فیزیک جدید جائز اهمیت است؛ بلکه پاسخی دندان شکن به نتایج و برداشتهای معرفت شناختی حاصل از نظریه های "اصل مکملیت" و "عدم قطعیت" نیز می باشد؛ لذا ما را بر آن داشته است که در مقاله ی حاضر در حد توان به بررسی و تحلیل آن بپردازیم.
تأثیر انگاره های کلامی در اختلاف قرائت آیات صفات الهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر، بر اختلافات قاریان قرآن در آیات وصف کننده خداوند ، انگشت نهاده و نشان می دهد که انگیزه های کلامی ، در روند پیشنهاد و پیدایش وجوه متفاوت قرائت، تأثیری در خور داشته اند. بدینسان در آیاتی متعدد، از یک سو با قرائتی اصیل و اولیه روبرو می گردیم که ظهور آن برای برخی اذهان، چالش کلامی ایجاد کرده و یا دست کم، بر وفق مفروضات ایشان، جلوه گر نشده است و از دیگر سو، وجه یا وجوهی متفاوت از قرائت را ملاحظه می کنیم که درصدد رفع آن چالش برآمده و به پدید آوردن معنایی موافق مفروضات کلامی قاری، مدد می رساند. بدینسان هدف تحقیق حاضر آن است که از یک سو، تأثیر مفروضات خداشناسانه را در پیدایش پاره ای از وجوه قرائت بازکاود و از دیگر سو، نشان دهد که وجوه مختلف قرائت ، به چه سان ، شکل گیری برداشت های متفاوت از آیات صفات الهی را رقم زده اند.
جایگاه مسئله ساز اراده آزاد و فیض الهی در تقریر آگوستین از مسئله شر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ازجمله مباحثِ محوریِ اندیشه آگوستین بحث درباره اراده و ارتباط آن با مسئله شر است. او وارث مفهوم اراده به روایت رواقیون است که آن را با فلسفه نوافلاطونی صورت بندی کرده است. سخن مشهور درباره نظر آگوستین این است که خود شر امری عدمی است و لذا در مورد شرور اخلاقی، عدم اراده به خیر عین شر محسوب می شود. به این ترتیب، از نظر او قصد صحیح و یا ناصحیح در اراده، عامل اصلی بروز شر در افعال آدمی است. اراده بر همین پایه به اراده خیر و شر تقسیم می شود. نکته ی مهم این است که از نظر آگوستین اراده نیک دارای عاملی وجودی است درحالی که اراده شر عاملی ندارد، زیرا از نظر او شر امری عدمی است و اگر عاملی برای اراده شر وجود داشته باشد همان روی گردانی از نیّتِ خیر است. این پاسخ افلاطونیِ آگوستین به نسبت اراده و شر با معضلاتی روبرو می شود. مهمترین معضل پیشاروی این نظریه اولاً به مخاطره انداختن معنای آزادی اراده و سپس نسبت آن با مفهوم فیض الهی و یاری رسانی الهی است. ما در این مقاله می کوشیم با تکیه بر متن آثار آگوستین به ویژه شهر خدا و رساله درباره اراده آزاد، و رساله درباره طبیعت خیر ابتدا تقریر دقیقی از نظریه آگوستینیِ مناسبت اراده و شر به دست دهیم و در همین راستا جایگاه مسئله ساز اراده آزاد و فیض الهی در تقریر آگوستین از مسئله شر را نشان دهیم. به نظر می رسد همین جایگاه مسئله ساز، آگوستین را وادار به فراروی از تقریر افلاطونی نظریه شر به یاری نظریه ی فیض الهی می کند.
الگوی علم شناسی منطقی و هویت اجتماعی دانش های مدون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در فلسفه اسلامی، شاخه ای مستقل با عنوان فلسفه علم وجود ندارد، اما این سنت فلسفی الگوهایی برای علم شناسی ارائه کرده است. بر اساس الگوی علم شناسی منطقی ظرف تحقق «علوم» نیز مانند «ادراک» ذهن است زیرا هر دو یک حقیقت هستند، با این تفاوت که «ادراک» از حیث تحلیل درونی مطلق فرض شده است، ولی در علوم به اجزاء آن به عنوان مفاهیم و قضایا ابتنای آنها بر مبادی تصوری و تصدیقی نظر می شود. در این تحلیل «علم» خواه به صورت بسیط یا مرکب امری ذهنی و «وابسته به شخصِ عالم» است. اما متفکران مسلمان طی چند دهه اخیر با «هویتی شناختی» مواجه هستند که آن را نیز «علم» می گویند. در اصطلاح اخیر، «علم» هویتی است غیروابسته به عالِمی خاص و اصطلاحاً بین الاذهانی است، چنین نگاهی در میان متفکران مسلمان مسبوق به سابقه است و برخی فیلسوفان مانند علامه طباطبایی میان علوم برهانی و علوم اعتباری قائل به تفصیل شده اند. برای تحلیل و مقایسه این دو «هویت» از منظر فلسفه اسلامی و بررسی رابطه آن با «معرفت» مسئله را در سه پرسش تفصیل می دهیم: اول اینکه رابطه این «مجموعه واحد» با «شناخت» چیست و چگونه باعث شناخت می شود؟ دوم این که سِرّ وحدت یک علم و تمایز آن از دیگر علوم چیست؟ سوم اینکه هر مجموعه از نظر ساختاری دارای چه ارکان و اجزائی است تا بتواند معرفت ساز باشد؟ در این مقاله پس از توضیح الگوی علم شناسی منطقی و پرسش از هویت اجتماعی علوم از تفصیل علوم به برهانی و اعتباری دفاع می کنیم، ولی بر خلاف علامه طباطبایی این میان این دو رابطه تولیدی را برقرار می دانیم.
ارزیابی نظریه لوئیس پویمن درباره اخلاق باور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در یک نگاه کلی، اراده گرایی و قرینه گرایی دو رویکرد رقیب درباره اخلاق باور بوده است. لوئیس پویمن فیلسوف آمریکایی معاصر با انتقاد از این دو رویکرد، نظریه اراده گرایی غیر مستقیم تجویزی را ارائه نموده است. در این نظریه برای تحلیل شکل گیری باور، هم به نقش «ادله» و «عوامل زمینه ای» بطور توأمان توجه شده و هم، «عقلانیت» مبنای داوری بین قرائن و ادله متعارض قرار گرفته است. پویمن با تکیه به این تحلیل، کوشیده است تا با تعیین شرایط خاصی، از اراده گرایی غیرمستقیم در کسب و حفظ باور، با وجود قرائن کافی بر خلاف، دفاع اخلاقی نماید.در این مقاله ضمن ارائه توصیفی دقیق از نظریه پویمن درباره اخلاق باور، به تحلیل و بررسی این نظریه و شرایط ذکر شده برای جواز اخلاقی اراده گرایی می پردازیم.
بررسی سیر تطور آثار منطقی ابن سینا از منطق نه بخشی به منطق ده بخشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از ابن سینا آثار منطقی متعددی به جا مانده است. با مطالعه دقیق و تحلیل این اثار، یک تحول و تطور در محتوا و ترتیب مباحث منطقی شیخ مشاهده می گردد. با کمک گرفتن از آثاری که تاریخ نگارش مشخصی دارند می توان چگونگی سیر این تحول و مشخصات هر مرحله از تطور آن را تعیین کرد. بر این اساس و با ارائه ملاک هایی می توان این تحول محتوایی را به سه دوره متفاوت تقسیم کرد که عبارتند از دوره ابتدایی که ارسطویی است، دوره میانی که دوره جدایی از ارسطو است و دوره پایانی که ابن سینا بیان و فصل بندی خاص خود را از منطق ارائه می کند. در نهایت و بر اساس این تقسیم بندی از دوره تحول منطق سینوی می توان تاریخ نگارش آن دسته از آثار منطقی را که تاریخ آنها دقیقا مشخص نیست، معلوم کرد.