مقالات
حوزه های تخصصی:
اگرچه فارابی در رساله الجمع همان موضوع مشهور موجود به ما هو موجود را برای فلسفه ذکر می کند و توضیح می دهد که دایرة شمول موضوع فلسفه همة موجودات اند و در واقع ماهیت یونانی- ارسطوئی برای فلسفه قائل می شود لکن با توجه به اوصاف و ویژگی هایی که وی در این رساله برای فلسفه بیان می کند، می توان چنین دریافت که او در این رساله برای معرفی فلسفه، مفهوم قرآنی حکمت را در نظر داشته است. به زعم ما فارابی ماهیت فلسفه را علم به موجود به ماهو موجود دانسته لکن هویتی که برای این دانش در این رساله ترسیم کرده است، چیزی شبیه به مفهوم دینی حکمت موجود در کتاب مقدس مسلمانان است و در معنایی گسترده تر الگویی که فارابی در این رساله برای هویت فلسفه در جهان اسلام ارائه می دهد ماهیتی یونانی- ارسطوئی با هویتی دینی است با اوصاف مذکور در قرآن، اوصافی همانند اتقان، عدم اختلاف، نبود خلل و سستی در احکام آن و مطابقت با متن واقع که از لسان مردان الهی بیان می شود و هدایت بخش و درخور پیروی است.
نسبت الهیات سلبی قاضی سعید قمی با توحید معتزلی، شیعی و عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قاضی سعید قمی با نفی هر گونه سنخیتی میان خالق و مخلوق، هم از الهیات رایج ایجابی در جهان اسلام فاصله می گیرد، و هم از الهیات مرسوم شیعی. هدف از این مقاله، بررسی نسبت این الهیات سلبی با نگرش توحیدی رایج و مسلط در الهیات کلامی (اشعری، معتزلی، شیعی)، فلسفی و عرفانی است. الهیات قاضی سعید با الهیات فلسفی و اشعری و شیعی رایج، که مبتنی بر سنخیت میان خالق و مخلوق اند، فاصلۀ بسیاری دارد، و حتی بر نظریۀ نیابت ذات از صفات (منسوب به برخی از معتزله) انطباق ندارد، اما تشخیص نسبت این الهیات با عرفان نظری و کلامِ روایی شیعی دشوار است. به نظر ما، اگرچه در نگاه نخست، الهیات قاضی سعید الهیاتی کلامی روایی سلبی (همچون الهیات روایی سلبی منتسب به شیخ صدوق) به نظر می رسد، اما در حقیقت، ارکان مهم خود را مدیون عرفان نظری است، هر چند در مواردی از آن فاصله نیز می گیرد. موارد مهم تأثیرپذیری قاضی سعید از عرفان نظری از این قرارند: اعتقاد به وحدت شخصیۀ وجود، نفی سنخیت میان مقام ذات و نمودهای آن، نفی صفات از مقام ذات، معبود بودن اسماء و صفات. مهم ترین تفاوت بین این دو نگرش در این است که در عرفان، خداوند همان وجودِ بما هو هو است، اما قاضی سعید همین را هم قبول ندارد .
تحلیل دیدگاه آیت الله سید محمد کاظم عصار در تبیین آموزه بداء(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آموزه بداء ازجمله اختصاصات اعتقادی شیعه است، از این رو همواره مورد طعن و انتقاد مخالفان قرار گرفته است. آنان شیعیان را متهم به نسبت دادن جهل و پشیمانی به خدا کرده و زبان به طعن ایشان گشوده اند. در مقابل ایشان نیز اندیشوران شیعی همواره از این آموزه دفاع کرده و هرکدام بر اساس نظام فکری خود، در پی تبیین حقیقت بداء و تحلیل صحیح رابطة آن با صفات الهی بوده اند. از میان بزرگانی که در عصر حاضر به تحلیل آموزه بداء پرداخته، آیت الله سید محمد کاظم عصار است. وی از آخرین حکمایی است که به صورت مفصل به مسئلة بداء پرداخته و در این باب، رساله ای مستقل با مشی فلسفی- عرفانی نگاشته است. ابتکارات آیت الله عصار در تبیین حقیقت بداء، به ویژه نگاه عرفانی وی در این باب بی نظیر است. وی توانست با استفاده از مبانی فلسفی صدرایی و بهره گیری از مبانی عرفانی، تبیین بدیع و تازه ای از حقیقت بداء، رابطة آن با علم و ارادة خداوند و تقدیر الهی، ارائه داده و نحوة وقوع آن در علم و اخبار معصومان(ع) را تبیین کند. چیستی حقیقت بداء و چگونگی تحلیل رابطه آن با علم، اراده و تقدیر الهی و علم و عصمت معصومان (ع) از دیدگاه وی، مسئلة پژوهش حاضر است.
تأیید عیسی(ع) به روح القدس در قرآن کریم و مسیح شناسی مبتنی برآگاهی شلایرماخر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسیح شناسی مبتنی بر آگاهی که در الهیات جدید مسیحی توسط شلایر ماخر مطرح شد برخلاف الهیات سنتی بر طبیعت بشری عیسی تأکید بیشتری می کرد و امتیاز عیسی را در داشتن شناختی ناب و مستمر از خداوند می دانست که عصمت از گناه را نیز برای وی همراه می آورد. این مقاله در پی آن است تا با بررسی نحوۀ تأیید عیسی از سوی روح القدس در قرآن کریم قرابت مدلول آیات مرتبط با مسیح شناختی جدید مسیحی را در تبیین توانمندی های فراعادی عیسی روشن سازد. برای این منظور تفسیر آیات مرتبط در تفاسیر روایی و کلامی جمع آوری و با دیدگاه شلایرماخر در مورد طبیعت انسانی عیسی مقایسه شده است. در نتیجه مشخص شد که برخی تفاسیر با الهام از روایات و تحلیل فلسفی، روح القدس را عالی ترین مرتبه از مراتب روحی انسان معرفی کرده اند. این مرتبه در انسان های کامل و برخی پیامبران همچون عیسی شکوفاست و ایشان را قادر می سازد تا با مدد از آن، شناختی حضوری از خداوند و دیگر حقایق به دست آورند.
بررسی صعود و نزول عیسی در قرآن با تکیه بر پیشینة مسیحی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فهم شایع از عبارت قرآنی «بل رفعه الله الیه»، زنده بالا برده شدن عیسی به آسمان نزد خداوند است اما برخی از نواندیشان معاصر ادعا کرده اند که قرآن بر زنده بودن عیسی در آسمان دلالت ندارد بلکه مراد از رفع عیسی، بالا بردن روح وی یا منزلت و درجة اوست. پژوهش حاضر نشان می دهد که ادعای وفات عیسی و نفی صعود او به آسمان، با قطع نظر از پیشینة مسیحی قصه می تواند موجه باشد، زیرا در دو موضع قرآن، از «توفّی» عیسی سخن رفته است. با وجود این، گزاره های قرآن را باید با توجه به معهودات مخاطبان تفسیر کرد و آموزة قرآنی رفع عیسی، ناظر به باورهای مسیحی بیان شده است. باور به صعود عیسی در مسیحیت، پیشینه ای اشکار دارد و اگر مراد قرآن همان صعود معهود نبود، با قرینه ای شفاف، ذهن مخاطبان را از عهد پیشین منصرف می نمود، حال آنکه قرینه ای برای انصراف، ارائه نشده است و «توفی» عیسی به برگرفتن زندة او، تأویل پذیر است. از دیگر سو، پذیرش عیسای زنده در آسمان، انتظار نزول و ظهور وی را به دنبال دارد و آیاتی از قرآن می تواند دال بر بازگشت عیسی فهمیده شود.
دوازدهمین امام، از توهم تا واقعیت؛ نقدی بر احسان الهی ظهیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
احسان الهی ظهیر از نویسندگان معروف پرتلاش وهابی در رد عقاید شیعه است. وی در آثار متعدد خود وجود امام دوازدهم شیعیان را موهوم دانسته و بر این باور است که امام حسن عسکری علیه السلام فرزندی ندارد. او برای اثبات ادعای خود از روایات نقل شده از کتب شیعه و دیدگاه های اندیشمندان شیعی استفاده می کند. در این نوشتار دیدگاه ایشان و روایات و دیدگاه متکلمان شیعه نقل شده توسط ایشان مورد بررسی و نقد قرار می گیرد و مشخص می شود که نحوه استناد ایشان به این دسته از روایات و کتب شیعی صحیح نیست. همچنین در ادامه با توجه به روایاتی که از کتب معتبر اهل سنت نقل شده و به همراه ضمیمه کردن وقایع تاریخی منقول در کتب تاریخی، این نتیجه به دست می آید که وجود امام مهدی عجل الله امری موهوم نیست و هم از نظر شیعی و هم از نظر اهل سنت، امام حسن عسکری علیه السلام دارای فرزند هستند که همان مهدی منتظر در نزد شیعه است.
بررسی تطبیقی مبانی نظری امام خمینی (ره) و رشیدرضا درحکومت اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریة ولایت فقیه امام خمینی و خلافت اسلامی رشیدرضا در باب حکومت و سیاست، تشابهات بسیاری دارد طوری که در ساختار و اصول کلی مدلی یکسان را ارائه می دهند که در آن، هم بر نقش مردم تأکید شده و رأی ایشان اهمیت دارد و هم حکومت باید بر اساس مبانی و احکام دینی باشد. اجتهاد و مصلحت نیز موجب انعطاف پذیری دین و زمینه ساز اجرایی شدن حکومت دینی با توجه به شرایط روز خواهند شد. با وجود این شباهت در نظریه، نتایج عینی و خروجی اجتماعی جریان های وابسته به آن ها با یکدیگر تفاوت های زیادی دارند. با بررسی مبانی نظری این دو نظریه مشخص می شود نوع نگاه به دین و برخی ویژگی های آن، شامل: کارکرد دین، جاودانگی و جامعیت آن، و همچنین مبانی ای از الهیات و انسان شناسی، موجب بروز چنین رویکردی در حکومت و سیاست می شود. اما تفاوت هایی در نوع مواجهة شیعه و اهل سنت به این مباحث، موجب تفاوت های مهمی در اجرای آن ها می شود. رویکرد شیعه مبتنی بر عقل و نقل است و از پشتوانة عقلی غنی ای بهره می برد در حالی که دین شناسی اهل سنت، بیشتر بر اساس نقل بوده و بر پایة فقه است. این تفاوت موجب شده در عمل نظریة خلافت اسلامی نتواند به اهداف خود برسد.