مقالات
حوزه های تخصصی:
فارابی و ابن سینا در شمار برجسته ترین و نام آشناترین فیلسوفان مشایی در عرصه مباحث فلسفی و عقلی اند، بنیان های فکری نظام فلسفی مشائی در جهان اسلام براساس مبانی عقلی و اندیشه های فلسفی این دو فیلسوف بزرگ بنا نهاده شده است، نوع نگرش دو فیلسوف به حکمت عملی زمینه ساز پرسش ها و تردیدهایی در این باره شده است، تا آنجا که برخی چنین پنداشته اند که پی جویی از مسائل حکمت عملی دغدغه ابن سینا نبوده است، مقاله حاضر کوشیده است با ارائه و ارزیابی دیدگاه فارابی و ابن سینا درباره حکمت عملی تبیین نماید که ابن سینا افزون بر مبادی اساسی حکمت عملی که در آن اندیشه ای یکسان با فارابی دارد، صناعت شارعه را نیز مبدأ برای شاخه های سه گانه اخلاق، تدبیر منزل و سیاست مدن به شمار آورده است و دیدگاه متفاوت ابن سینا از فارابی درباره مسائل حکمت عملی برخاسته از این است که او گزاره های اخلاقی را در شمار آراء محمود و شهرت می داند، درحالی که فارابی گزاره های اخلاقی را قضایای عقلی و برهانی می داند.
نقش مقولات در فلسفه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقولات ابزار ذهن ما برای شناخت حقایق اطراف است. بشر اشیای خارجی یا مفاهیم ناظر به آن ها را ذیل یکی از مقولات قرار داده است و فهم می کند. اما میزان صدق مقولات بر تمام واقعیات خارجی و تمام حقایق هستی هنوز به درستی مشخص نیست. آنچه در آرای برخی فلاسفه مشاء دیده می شود این است که مقولات و پیرو آن انواعی که ذیل آنها ایجاد می شود نقش تعیین کننده در تعین نوعی موجودات دارند و صرفاً ابزار طبقه بندی موجودات در ذهن انسان نیستند. در این میان ملاصدرا دیدگاه متفاوتی از مقولات را در آراء خود نشان می دهد و آن ها را محدود به حوزه اعتباری ماهیات می داند. بدیهی است زمانی که اصالت را از آن وجود و نه ماهیات بدانیم تمام اعتبارات و قوانین حاکم بر ماهیت نیز غیر واقعی و اعتباری خواهند شد. بنابرین ما در فلسفه ملاصدرا مجبور به تابعیت از مقوله و ملزم به مقوله بندی نیستیم و می توانیم ادعا کنیم که در فلسفه ملاصدرا اهمیت و محوریت مقولات به عنوان امر محوری در تعین نوعی موجودات از بین می رود و یک موجود می تواند از نوعی به نوع دیگر و از مقوله ای به مقوله دیگر تغییر ماهیت بدهد بدون اینکه امر محالی لازم بیاید. در این مقاله، ابتدا به نحو اجمالی به ذکر نمونه ها و مواردی اشاره خواهیم کرد که نشان دهنده استثناهایی در مورد شمول و جامعیت مقولات در لابلای آراء فلاسفه گوناگون است. خارج بودن نمونه هایی از حقایق از حیطه مقولات و مناقشه بر سر عدد کلی مقولات نمونه هایی از این دست است. پس از آن سعی شده، نکته پیش گفته به همراه مثال هایی از آثار ملاصدرا بیان شود. در نهایت به بررسی مقولات و جایگاه آن در نظام اصالت وجودی پرداخته خواهد شد. بدیهی است که بررسی چنین مسائلی نیازمند تحلیل، استخراج و استنباط از آراء فیلسوف است و در این مقال نیز مقصد و منظور پژوهشگران لزوماً جویا شدن شواهد صریح متنی دال بر این موضوع نیست. لیکن استفاده از متن در جهت توضیح مقصود امری اجتناب ناپذیر است.
اعتبار معرفت شناختی نظریه"معرفت قدسی" سنت گرایان در محک صدق و توجیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سنت گرایان با دیدگاهی سلبی نسبت به معرفت شناسی مدرن پسادکارتی، صحبت از معرفتی کرده اند که دارای صبغه ای مابعدالطبیعی و ناظر به مراتب مختلف وجود است. آنها با حکم به عدم کفایت تجربه و استدلال که محور معرفت شناسی پسارنسانس هستند، منبع اصلی معرفت و دست یابی به حقیقت را عقل شهودی می انگارند. شهودگرایی در سنت گرایی، در حد روش باقی نمی ماند و به نظر می رسد با نوعی تحول پارادایم مواجه ایم که می کوشد انگاره های دیگر را تغییر دهد. مسئله این مقاله آن است معرفت قدسی چه نسبتی با معرفت و دو رکن جدایی ناپذیر آن، یعنی صدق و توجیه دارد؟ آیا اساساً امکان تحقق معرفت قدسی وجود دارد؟ در پاسخ به این پرسش ها، ابتدا به تحلیل ارکان معرفت قدسی و نسبت آن با معرفت پرداخت. اشتراک لفظ و خلط مفهوم و مصداق در کابرد واژه حق، محدودیت و انتقال ناپذیری شهود، نامتعارف بودن، تفسیرپذیری و عدم وحدت تجارب شهودی از انتقادات معرفت شناختی وارد بر معرفت قدسی هستند. همچنین تحقق پذیری این معرفت در جهان مدرن واقع گرایانه به نظر نمی رسد.
نقد و بررسی دیدگاه ابوالحسن عامری پیرامون جبر و اختیار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله جبر و اختیار از مباحث دراز دامن و مهمی است که از دیرباز اذهان انسان ها را به خود معطوف کرده است و اندیشمندان در ادیان و مکاتب مختلف در برابر این مسئله حیاتی مواضعی اتخاذ کرده اند. مسئله اصلی این مقاله آن است که عامری پیرامون این مسئله چه دیدگاهی اتخاذ کرده است؟ فرضیه این مقاله آن است که عامری از نظریه جبر یا اختیار مطلق دفاع نمی کند، بلکه راه بینابین آن را برمی گزیند. اهم یافته های این مقاله عبارت اند از : او برای پاسخ به این مسئله پژوهشی ابتدا تحریر محل نزاع می کند و برای تحریر محل نزاع ابتدا میان دو حیثیت شیء به اعتبار ذاتش و به اعتبار غیراش تمایز قائل می شود و بیان اقسام افعال طبیعی، قهری، فکری و شوقی فرق می نهد و بر این باور است که دو قسم فعل طبیعی و قهری با جبر ارتباط دارند و افعال فکری و شوقی با اختیار مرتبط هستند و یادآور می شود که قوه فعاله قوه ای است که فعل از آن صادر می شود و قوه منفعله قوه ای است که فعل در آن تثبیت می شود به جبر و اختیار مربوط هستند و در بحث مواد ثلاث تنها واجب بالاضافه و امکان به بحث جبر و اختیار مرتبط هستند. او از نظریه خلق افعال دفاع می کند و دلایلی برای ابطال جبر و تفویض بیان می کند و پس از ابطال این دو نظریه یادآور می شود که نظریه ای که حد وسط میان این دو نظریه صواب است، او برای اثبات راه مسئله راه میانه از حکمت الهی بهره می گیرد. البته ما تأملاتی با عنوان ارزیابی نظریه عامری در باره جبر و اختیار مطرح کردیم.
اخلاق شوق در فلسفه ابن جبیرول(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ارتباط بین اخلاق و مابعدالطبیعه ابن جبیرول که به نوعی ارتباط بین دو رساله «ینبوع الحیاه» و «اصلاح الاخلاق» است، از طریق مفهوم «شوق» میسر می شود. جهان نوافلاطونی ابن جبیرول از دو قوس صعود و نزول یعنی تبدیل وحدت به کثرت و بازگشت کثرت به وحدت تشکیل شده است. شوق هم علت نزول و هم علت صعود است. انسان مرتبه ای است که از آن، صعود آغاز می شود. به همین دلیل، او باید شوق نزولی را به صعودی بدل کند. اخلاق آن چیزی است که به انسان کمک می کند تا با حاکم کردن شوق صعودی بر شوق نزولی، به سمت غایت یعنی امر نامتعین یا وحدت محض حرکت کند. اخلاق از طریق تنظیم طبایع حواس و تعادل خُلق ها انسان را در مسیر صعود قرار می دهد. در واقع، انسان به علت نفس حیوانی و شوق نزولی خود در تشخیص غایت خود اشتباه کرده و امور متعین و جزئی را متعلق شوق و غایت خود می داند. این امر سبب خروج نفس از تعادل و گرایش به خلق های متعدد می شود. این خلق ها خود، عامل دوری بیشتر انسان از غایتش یعنی امر نامتعین می شوند. اخلاق این خلق ها را به تعادل می رساند تا انسان بار دیگر به امر نامتعین شوق پیدا کرده و به صعود میل یابد.
بررسی تطبیقی مؤلفه های پلورالیسم تفسیری در هرمنوتیک فلسفی و پایان ناپذیری تفسیر قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هرمنوتیک فلسفی یکی از نظریات تفسیر متون در غرب پس از رنسانس است که تحولاتی را در تفکر معرفتی برخی از نواندیشان مسلمان ایجاد نمود. این نظریه افزون بر اختلاف در مبانی و اصول، سبب نسبی گرایی و پلورالیسم تفسیری می شود. برخی از اندیشمندان حوزه تفسیر قرآن کریم با غفلت از این پیامدها و با پذیرش این نظریه سعی در تطبیق پلورالیسم تفسیری بر مسئله پایان ناپذیری فهم قرآن کریم دارند، بنابراین تحلیل و مقایسه این دو نظریه ضرورت دارد. این پژوهش با هدف انتقادی و با روش تحلیلی- تطبیقی درصدد بررسی مؤلفه های پلورالیسم تفسیری در هرمنوتیک فلسفی و تفاوت آن با پایان ناپذیری تفسیر قرآن کریم است. پس از بررسی این مؤلفه ها این نتیجه حاصل شد که پلوالیسم تفسیری به دلیل ایجاد نسبی گرایی، پیروی از شک، خروج از دلالت های لفظی کلام و همچنین تمرکز بر مفسرمحوری با پایان ناپذیری در تفسیر قرآن کریم تفاوت اساسی دارد و نمی توان بر یکدیگر تطبیق نمود.
تأملی بر آیات به ظاهر نافی عصمت انبیا و بررسی رویکرد تفسیری عارفان و متکلمان در رفع چالش پیرامون آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برخی از آیات قرآن کریم به طور مستقیم یا غیرمستقیم نسبت خطا یا گناه به انبیای الهی می دهد. با توجه به پیش زمینه های فکری، تبیین و تفسیر این دسته از آیات و تطبیق آنها با آموزه عصمت متفاوت است. مقاله حاضر با مطالعه موردی آیات 76 تا 78 انعام، درنگی بر تحلیل عارفان و متکلمان بر این آیات دارد. مقاله بر این فرضیه استوار است که تعریف متفاوت نبوت و عصمت در اندیشه عارف و متکلم، و مجهز بودن عارفان به ابزار کشف و شهود تفسیر متفاوتی به دنبال خواهد داشت. نتایج، گویای آن است که تفسیرهای عرفانی با رویکرد خاص خود که مبتنی بر هستی شناسی و ابزار معرفتی آنهاست، معنا و معارف بلند را پشتوانه الفاظ قرار داده و ظاهر آیات را منافی عصمت نمی دانند. از منظر ایشان این آیات، استعاره ای از تکامل سلوکی انبیا علیهم السلام است. ستاره و ماه و خورشید واسطه هایی بودند که در سلوک معرفتی ابراهیم علیه السلام گام به گام حذف شدند و این طریق در انسانی تحقق می یابد که خودش از میان برخاسته و معبود را به تماشا نشسته است. از سویی متکلمان برآنند که ظاهر قرآن حجت است و می توان از خود آیات قرآن و ارجاع آیات متشابه به آیات محکم مقصود قرآن را دریافت و عدول از مفاد ظاهری قرآن و روی آوری به تأویل، زمانی مجاز است که مبتنی بر حجتی معتبر باشد. بر باور ایشان ابهامات موجود در داستان انبیا، تفسیر به ترک اولی یا از باب تعلیم به دیگران تفسیر می شود.