مقالات
حوزه های تخصصی:
تغییر و تحول یک اصطلاح علمی و تخصصی در سیر تاریخ تفکر و اندیشه حائز اهمیت خاصی است که مفهوم مهم و بنیادی تشکیک نیز از آن مصون نبوده است. این واژه نخستین بار در منطق درباره الفاظ و سپس مفاهیم، مطرح شده و در فلسفه راه یافته و در آنجا نیز موضوع مباحثات و مناظرات بسیاری قرار گرفته است. مقاله حاضر پس از طرح معانی متفاوت و کاربردهای مختلف این واژه در عرصه تحول و تطور به موارد اختلاف آن در فلسفه و منطق و سپس فلسفه و عرفان پرداخته است و در نهایت نتیجه می گیرد که اصطلاح تشکیک در فلسفه و منطق مشترک لفظی است، لذا اختلاف در آنجا معنایی است، اما کاربرد این واژه در عرفان و فلسفه به یک معنا و با تفاوت در مصداق آن معنا به دلیل اختلافات مبنایی بوده است و نشان می دهد چگونه عدم توجه به این موارد اختلافی ابهامات و مناظرات فلسفی درباره مساله تشکیک را به دنبال داشته است.
قوه واهمه و نسبت آن با سایر قوای نفس با تاکید بر آراء ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شیخ الرئیس در بحث قوه واهمه باورهای خاصی دارد، از آن جمله جسمانی بودن قوه واهمه است. از منظر این فیلسوف میان قوه واهمه و دستگاه ادراکی انسان ارتباط ویژه ای برقرار است. به علاوه میان واهمه و بدن ارتباطی تنگاتنگ وجود دارد. او این تاثیر و تاثر را به گونه ای خاص تبیین کرده است. ما در این مقاله درصددیم ضمن آوردن دلایل وافی و کافی شیخ در نوشته هایش بر تعامل قوه واهمه و ارتباط آن با قوای فعاله دیگر از جمله نفس ناطقه و مراتب گوناگون آن، نتایج حاصل که منطبق بر روشمندی فلسفه مشاء است، بگیریم و در این خصوص سعی خواهیم کرد تاثیرات واهمه را بر حواس ظاهر و حواس باطن از منظر شیخ به تماشا گذاریم.
ملاصدرا و عبدالجبار معتزلی در کاربرد اخلاقی عقل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آراء ملاصدرا و قاضی عبدالجبار معتزلی نسبت به کارکردهای عقل در اخلاق از جهاتی با هم قابل مقایسه است. به طور کلی می توان سه جهت اشتراک و سه جهت افتراق در اندیشه های ایشان در این زمینه به دست آورد. جهات اشتراک این است که اولا هر دو قائل به تلازم معرفت و فضیلت هستند، ثانیا مسوولیت اخلاقی را مبتنی بر عقل دانسته اند، ثالثا قائل به وجوه و اعتبارات در باب ارزش های اخلاقی هستند. جهات افتراق هم از این قرار است که اولا معنای عقل از دیدگاه آنان متفاوت است، به این بیان که عقل از نظر ملاصدرا قوه ای از نفس است ولی در اندیشه عبدالجبار، علوم یا بدیهیاتی است که آدمی از پیش آنها را واجد است. ثانیا به لحاظ وجودشناختی، کاربرد عقل در اخلاق در اندیشه ملاصدرا به جهت برخورداری از مبانی فلسفه ملاصدرا نظیر اصالت وجود و حرکت جوهری، به اخلاق متعالیه منجر می شود اما در اندیشه قاضی عبدالجبار به جهت فقدان این مبانی، گرایش به انسان گرایی دارد. ثالثا شهود عقلانی در دیدگاه این دو اندیشمند متفاوت است.
اراده الهی و نسبت آن با اختیار انسان از دیدگاه امام خمینی ره(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مساله اراده الهی و نسبتش با افعال انسان از دیرباز در تاریخ تفکر اسلامی مورد بحث و نزاع بوده است و شاید از موضوعاتی بوده که در شکل گیری نحله های کلامی اولیه نقش مهمی ایفا کرده است. این موضوع در کلام و فلسفه و حتی علم اصول فقه به مناسبتی مطرح شده است. یکی از اندیشمندانی که به این مساله پرداخته، امام خمینی (ره) است. وی که به عنوان فقیه، فیلسوف و عارف به مسائل کلامی نگاه جامع نگر دارد به این مساله نیز با نگاهی عمیق و جامع وارد شده است به نحوی که نه دچار افراط و تفریط های معتزله و اشاعره شده و نه گرفتار برخی تنگ نظری های متکلمان شیعه. وی در عین حال که از مبانی صدرایی در تحلیل مباحث بهره گرفته، نگاهی مستقل به این مساله داشته است. از سویی دیدگاه معتزله و اشاعره را به خوبی تقریر نموده و سپس مورد نقد قرار داده است و از سوی دیگر نارسایی برخی نظرات متکلمان و اصولین شیعه را نشان داده و با نگاهی فلسفی، عرفانی و نقلی اراده خدا را در مقام ذات و فعل، تبیین و سازگاری آن را با اختیار انسان اثبات کرده است.
تبیین فلسفی معجزه و کرامت از دیدگاه سهروردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
طی تاریخ بشر، پیامبران ضمن دعوی رسالت از ناحیه خداوند، معجزه و کرامت را دلیل بر تایید صدق گفتار و رسالت خود می دانستند. موضوع کیفیت معجزه و کرامت، تبیین عقلی و فلسفی و تفاوت آن با اموری همانند سحر، مورد توجه فلاسفه بزرگ اسلامی همانند ابن سینا، ملاصدرا و سهروردی بوده است. سهروردی - شیخ اشراق - در اکثر آثار خود ضمن بیان و تبیین قوای انسان تلاش کرده علاوه بر بیان کیفیت وحی و الهام، موضوع کرامت و اعجاز را نیز بررسی نماید. مفروض مقاله حاضر آن است که به عقیده سهروردی چون قوای انسانی پیامبر نسبت به دیگر مردم از طهارت و تزکیه برخوردار است، نفس نبی می تواند علاوه بر تاثیر در بدن خود بر سایر موجودات طبیعت تاثیر نماید. به عبارتی در اندیشه سهروردی کرامت و معجزه تاثیر نفس نبی بر مواد و هیولی عالم جسمانی است. بنابراین در این مقاله برآنیم تا این فرضیه را که معجزه تاثیر خارجی و واقعی نفس بر مواد عالم است در حالی که سحر تاثیر نفس بر خیال و تخیل مردم است را اثبات نماییم.
در این پژوهش تلاش شده است بر اساس روش اسنادی و تحلیلی به این پرسش بنیادین که کیفیت تبیین معجزه و کرامت و تفاوت آن با سحر از دیدگاه سهروردی چیست، پاسخ داده شود.
تبیین فلسفی «وحی» از دیدگاه ابونصر فارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تبیین فلسفی «وحی» از دیدگاه موسس فلسفه اسلامی، ابونصر فارابی، فعالیتی عقلانی در جهت معقولیت بخشیدن و توجیه آموزه اصلی نبوت در دین مبین اسلام است که می کوشد سازگاری عناصر گوناگون آن را در نظام فلسفی هماهنگی به منصه ظهور برساند. بر این پایه، نگارنده این مقاله می کوشد با تحلیل ابعاد مختلف «وحی»، نگاه فارابی در مورد عناصر چهارگانه فرستنده وحی، گیرنده وحی، واسطه در ارسال وحی و ماهیت وحی را طی چهار بخش مستقل مورد بررسی قرار دهد که بر این اساس موجود اول در نظام صدوری موجودات، فرستنده وحی و مراتب متخیله و عاقله در نفس نبی گیرنده وحی به شمار می روند. در همین راستا عقل فعال در روند ارسال وحی نقش واسطه را بر عهده دارد که حقایق کلی را به نفس نبی انتقال می دهد. بدین ترتیب تبیین معقول فارابی از ماهیت وحی در نظام فلسفی وی روشن می شود.
مدخلی بر تعدد رهیافت های جیمز به مساله تجربه دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ویلیام جیمز، فیلسوف و روان شناس آمریکایی (1910-1842) و مبتکر نظریه تجربه گرایی اساسی است. این نظریه که دارای ابعاد فلسفی و روان شناختی است، به نوبه خود نظریه ای بدیع در هر یک از این دو قلمرو به شمار می آید و با دیدگاه فلسفی پراگماتیسم او در ارتباط کامل و ژرف است که تفسیر نوینی در سنت پراگماتیستی آمریکایی تلقی می شود. واکاوی اندیشه های فلسفی و روان شناختی جیمز به ویژه در باب مساله تجربه دینی، بدون ملاحظه و فهم دقیق این ارتباط میسر نیست، از سویی دیگر هر یک از این دو رهیافت نیز به نوعی با چگونگی مواجهه شخصی جیمز با مفاهیم دین و تجربه دینی یا ایده های خداگروانه وی مرتبط است. از آنجا که در بررسی دیدگاه جیمز در باب تجربه دینی، تاکید بر هر یک از این رهیافت ها به نحو خاص، یکسونگرانه تلقی می شود، در این مقاله سعی داریم چگونگی درهم تنیدگی این سه نوع رویکرد شخصی یا رهیافت را در معرفی اجمالی ویژگی های تجربه دینی از سوی جیمز نشان دهیم.