مقالات
حوزه های تخصصی:
ﻣﻌﻨﺎى زﻧﺪﮔﻰ، یکﻰ از ﻣﺒﺎﺣﺚ ﻣﻬﻢ ﻓﻠﺴﻔﻰ اﺳﺖ کﻪ از دیرباز ﺗﺤﺖ ﻋﻨﻮان «ﻫﺪف زﻧﺪﮔﻰ» ﻣﻄﺮح ﺑﻮده اﺳﺖ. ایﻨکﻪ ﻣﻌﻨﺎى زﻧﺪﮔﻰ ﭼیﺴﺖ، و ﭼﺮا ﻣﺎ آﻓریده ﺷﺪیﻢ، و ایﻨکﻪ ﭼﺮا ﺑﺎیﺪ ایﻦ ﻫﻤﻪ رﻧﺞ را در زﻧﺪﮔﻰ ﺗﺤﻤﻞ ﻧﻤﺎییﻢ، از ﭘﺮﺳﺶﻫﺎى اﺳﺎﺳﻰ و ﻫﻤیﺸﮕﻰ اﻧﺴﺎن اﺳﺖ. در ایﻦ راﺳﺘﺎ، دیﺪﮔﺎه دو اندیشمند و ﻓیﻠﺴﻮف ﻣﻌﺎﺻﺮ، علامه جعفری و ﻋﻼﻣﻪ ﻃﺒﺎﻃﺒﺎیﻰ کﻪ ﺗﺄﺛیﺮ اﻓکﺎرشان ﺑﺮ اﻧﺪیﺸﻤﻨﺪان ﭘﺴیﻦ، ﺑﺮ کﺴﻰ ﭘﻮﺷیﺪه ﻧیﺴﺖ، ﻣﻮرد ﺑﺤﺚ ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ. ﻧکﺘﻪ ﺑﺪیﻊ ایﻦ اﺳﺖ کﻪ از ﻧﮕﺎه علامه جعفری: انسان، معنای زندگی واقعی را زمانی درک می کند که از خود طبیعی فاصله گرفته و به خود حقیقی نائل آید. ایشان با الگو قرار دادن مذهب، عقل و فطرت آگاه، به معرفی حیات معقول می پردازد و زیستن در حیات معقول را زیستن در حیات معنادار می داند. مطابق دیدگاه علامه طباطبایی زﻧﺪﮔﻰ در ﻋﻠﻢ و آﮔﺎﻫﻰ، ﭘﺎیﺒﻨﺪى ﺑﻪ اﺧﻼق و رﻓﺘﺎر اﻧﺴﺎﻧﻰ، ﻣﺴﺌﻮﻟیﺖﭘﺬیﺮى در ﭘﺮﺗﻮ ﺗﻌﺎﻟیﻢ دیﻨﻰ و در ﺧﺪاﺑﺎورى و روح ﺗﻮﺣیﺪى، ﻣﻌﻨﺎ ﭘیﺪا ﻣﻰکﻨﺪ و ﻫﻤﻪ ﺑﻰﻣﻌﻨﺎیﻰ و ﭘﻮﭼﻰ زﻧﺪﮔﻰ در ﺧﻮد ﻓﺮاﻣﻮﺷﻰ، ﺗﻔکﺮ دﻧیﻮى، ﻋﺪم درک ﺟﺎیﮕﺎه اﻧﺴﺎﻧﻰ، دورى از اﻋﺘﻘﺎد ﺑﻪ ﺧﺪا و اﻧﺴﺎنﻣﺤﻮرى اﺳﺖ کﻪ ارﻣﻐﺎن ﺗﻤﺪن ﻏﺮب اﺳﺖ.
بررسی انتقادی مفهوم ایمان در الهیات مسیحی لیبرال از منطر علامه طباطبایی
حوزه های تخصصی:
در یک مقایسه و بررسی اجمالی میان متون و منابع الاهی دانان مسلمان و مسیحی روشن می شود که مفهوم ایمان در نظر مسلمانان، تحول چشمگیری به خود ندیده است. در مقابل، مفهوم ایمان میان اندیشه های الاهی دانان مسیحی به ویژه در دوره معاصر، دستخوش تغییر و تحولاتی بسته به امواج مختلف فکری و فلسفی ایشان بوده است. از سوی دیگر، یکی از عوامل مهم شکل گیری الاهیات لیبرال را می توان در تجربه دینی جستجو کرد. ایمان در الهیات لیبرال مسیحی با تغییرات مفهومی و ماهوی مواجه است. معنای دلبستگی واپسین، تجربه دینی، مشارکت در ملکوت خداوند از این دسته اند. از کلمات علامه طباطبایی به خوبی می توان به یک اسلوب در مورد تعریف ایمان و لوازم آن رسید. از منظر ایشان، آنچه در ایمان به طور خلاصه عنصر محوری محسوب می شود، التزام به داشته های قلبی است. از این رو تفاوت محوری این نگرش با لیبرال ها را در همین التزام می توان یافت.
بررسی انتقادی دیدگاه ویلیام استنگر در باب نظریه تنظیم دقیق کیهانی
حوزه های تخصصی:
نظریه تنظیم دقیق کیهانی، نظریه ای نو در کیهان شناسی الهیاتی است که در دهه های اخیر، خداباوران با دیدگاهی علم مدارانه به استنتاجات و ارائه دلایلی بر اساس آن بر اثبات وجود خداوند نموده اند. مقاله حاضر به بیان دیدگاه های یکی از منتقدان این نظریه و تقریر خداباورانه از آن، یه نام ویلیام استنگر پرداخته و می کوشیم تا با ارائه انتقاداتی علمی و الهیاتی، دلایلی بر رد ادعاهای او بیاوریم. این مقاله بر آن است تا نشان دهد که در برداشت های الهیاتی از نظریه های علمی، باید جانب احتیاط را گرفت و در کنار آن توجه داشت که این نظریه ها در تقویت نگرش معنوی و خداباورانه به جهان و برقراری هر چه محکم تر رابطه علم و دین نقشی پررنگ داشته اند.
بررسی نظریه تعدد نفوس با تکیه بر آراء ملاصدرا
حوزه های تخصصی:
مسئله نفس همواره جزو اساسی ترین مسائل انسان شناسی فلسفی برای حکما بوده است و هر یک مبتنی بر نظام فلسفی ای که نمایندگی اش را می کرده است به تشریح ابعاد گوناگون این مسئله پرداخته اند. به جهت گستردگی و پیچیدگی موضوع نفس، مسائل گوناگونی پیرامون آن مطرح است اما یکی از اساسی ترین ریز موضوعات در این باره که تعیین موضع در آن می تواند در پاسخ به سایر مسائل نیز اثرگذار باشد بررسی مسئله تعدد یا وحدت نفس است. در این پژوهش به شیوه کتابخانه ای و با روش توصیفی- تحلیلی به این پرسش پاسخ داده خواهد شد که دیدگاه حکمت متعالیه راجع به تعدد یا وحدت نفس انسان چیست و چه نقدهایی بر آن وارد است. در اندیشه فلسفی ملاصدرا نفس جایگاه متفاوتی نسبت به دیگر فلاسفه دارد. ایشان نفس را حقیقتی مقول به تشکیک می داند. نفس را واحد و بسیط می داند. ایشان قوا را شأن و درجه ای از نفس می داند و برای آنها وجودی مستقل درنظر نمی گیرد. همین تفاوت دیدگاه باعث می شود که ایشان قائل به جسمانیهالحدوث و روحانیهالبقاء شود. نظر ملاصدرا بر این اساس مبتنی است که مفاهیم مختلف می توانند مصداقِ واحد داشته باشند؛ چنانکه حقایق مختلف نیز می توانند به وجود واحد موجود باشند. برخی از نوصدرایی ها درصدد نقد این دیدگاه، نظراتی را مطرح کرده اند و قائل به تعدد نفس شده اند.
تحلیل رابطۀ زبان و معنا
حوزه های تخصصی:
از جمله مسائلی مهمی که همواره فکر و ذهن اندیشمندان به ویژه متفکران فیلسوف را از دیرباز به خود معطوف داشته است، رابطه و تحلیل میان «زبان» و «معنا» بوده است که از زوایای مختلف در علوم مختلف به آن پرداخته شده است. یکی از زوایای مهم بین زبان و معنا، رابطه مفهومی و مصداقی و جنبه های اشتراک و افتراق این دو با یکدیگر است که ختم به نظریه روح معنا می شود، و سوال بسیار مهمی که در مورد این رابطه موجود میان زبان و معنا به وجود می آید که چگونه به الفاظی که در طی هزاران سال مصادیق آنها به کلی تغییر یافته است و نحوه های وجودی دیگری به خود گرفته اند، چگونه هنوز همان الفاظی که برای آنها بکار می رود، همان است که برای مصادیق اولیه آنها بکار می رفته است؟ مثلا لفظ چراغ را ابتدا برای چراغ اولیه وضع نمودند که مصداقی بسیار ساده داشته است و اکنون نیز همان لفظ چراغ را برای وسایل فوق پیشرفته نور دهی استفاده می کنند. که پاسخ این پرسش مهم با نظریه روح معنا که دلالت بر آن دارد که الفاظ برای ارواح آنها و بدون در نظر گرفتن خواص مصادیق خارجی آنها وضع می شوند. یعنی لفظ چراغ برای روح معنای روشنایی بخشی وضع شده است. در این مقاله به روش نظری بنیادی، به آن پرداخته می شود. سوال اصلی مورد بحث این است که تحلیل رابطه زبان و معنا چگونه است؟ پاسخ به این سوال مهم می تواند مقدمه ای باشد برای ورود به مباحث نو پدید مسائل فلسفی به ویژه فلسفه تحلیلی.
چیستی باور از منظر ویلیام آلستون
حوزه های تخصصی:
باورهای دینی و تجربه های دینی یکی از مهمترین مباحث فلسفه دین در زمان معاصر است. در این میان رویکردهای متعدد و متفاوتی به بررسی این مسائل پرداخته اند. نظریه تجربه باورساز ویلیام آلستون که از مهمترین فیلسوفان دین معاصر است یکی از این رویکردها است که به بررسی باورهای دینی و خصوصا باورهایی که منشاء آن ها تجربه های دینی و عرفانی از ادراک خداوند هستند پرداخته است. بر همین اساس و اهمیتی که دیدگاه او دارد، توجه بسیار مهمی به مقوله ی باور داشته است. مقاله حاضر به ابعاد سه گانه ی هستی، معرفتی و زبان شناختی باور از منظر آلستون پرداخته است.
بررسی چالش های نظریه ی طراحی هوشمند با تأکید بر آراء ویلیام دمبسکی
حوزه های تخصصی:
نظریه طراحی هوشمند، نظریه ای علمی که در مقابل نظریه ی فرگشت قد علم کرده است. نظریه طراحی هوشمند با ساز و کارهای علمی در صدد است وجود و یا عدم عامل هوشمند را در فرایند علی موجودات زنده شناسائی کند. یکی از اصلی ترین نظریه پردازان این جریان، ویلیام دمبسکی می باشد. او با ارائه ی ملاک و معیاری به نام «پیچیدگی تشخص یافته» برای تشخیص نظم، به فهم همگانی و فطری از نظم، نسق بخشیده است. سپس با ارائه ی شواهدی از زیست شناسی دال بر پیچیدگی های تشخص یافته بهترین تبیین برای آنها را عامل هوشمند می داند. برخلاف تبیین فرگشت گرایان که همه چیز را برآمده از یک فرایند مادی و طبیعی غیرهوشمند می دانند. تبیینی که سال هاست آویزه دست ملحدین برای تئوریزه کردن الحادشان قرار گرفته است. از آن جا که نظریه طراحی هوشمند به عنوان رقیب نظریه فرگشت به حساب می آید، جای تعجب ندارد که از سوی فرگشت گرایان به موضوعی چالش برانگیز تبدیل شده باشد. این چالش به انحاء مختلف نظریه طراحی هوشمند را درگیر کرده است از جمله: اخراج دانشمندانی که به نحوی مرتبط با جریان طراحی هوشمند هستند، منع تدریس و بحث درباره این نظریه در مراکز علمی همچون مدرسه و دانشگاه و برچسب غیر علمی زدن به نظریه. در این نوشتار به بررسی تعدادی از مهم ترین چالش های منطقی که از سوی نقادان این نظریه مطرح گردیده است می پردازیم.