تحقیقات فرهنگی ایران
تحقیقات فرهنگی ایران سال چهاردهم پاییز 1400 شماره 3 (پیاپی 55) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
توسعه در معنای جدید آن، نیازمند فرهنگ ویژه خود است؛ به این معنا که از بطن فرهنگ خاصی برمی خیزد و همین فرهنگ، حامی و پشتوانه آن است. برپایه این سخن، هر کشوری که شکلی از شکل های توسعه را دنبال کند، به ناچار باید زمینه فرهنگی آن را نیز فراهم کند و فرهنگ آن را بسازد؛ درغیراین صورت، توسعه به ضد خود تبدیل می شود. اما تحول فرهنگی معطوف به توسعه، گاهی با حذف برخی از مؤلفه های فرهنگیِ ازپیش موجود همراه می شود. انسان شناسی فرهنگی- که فرهنگ در معنای عام آن را مطالعه می کند - درصدد این است که ازیک سو، با پذیرش اصل نسبیت گرایی فرهنگی، تکثر فرهنگ ها را به رسمیت بشناسد و ازسوی دیگر، بنا به اقتضاهای توسعه، ملزومات فرهنگی توسعه را درنظر بگیرد و با نگاهی ارزش گذارانه درباره فرهنگ ها قضاوت کند. این کوشش که به شاخه جدیدی از انسان شناسی به نام انسان شناسی توسعه انجامیده است، تلاش می کند به کمک منطق بومی های فرودست، فرادستان توسعه گرا را به چالش بکشد و آن ها را متوجه پیامدهای تصمیم های شتاب زده شان کند. این نوشتار درصدد است، چالش پیش روی انسان شناسی فرهنگی در جمع این دو مؤلفه را تشریح و راه حل های پیشنهادشده را تحلیل کند. انسان شناسی در شرایط امروزی ازیک سو در پی ایجاد پیوند میان واقعیت های چندگانه جهان انسانی است و ازسوی دیگر، برای حفظ تکثر فرهنگی به مثابه منبع ذخیره خلاقیت فرهنگی تلاش می کند.
تحلیل اجتماعی - فرهنگیِ عکس های شهری مبتنی بر ادراکِ شنیداری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ادراک شنیداری از مهم ترین حواس انسانی است که با احساس حضور او در زندگی زیسته هم آمیخته است. ویژگی های تحلیلی صدا نه فقط در فیزیک صوت که به انگار ه های مجازیِ آن نیز گسترش می یابد. عکس ها به عنوان سندتاریخی، این این منظر که محل اجماع ادراک دیداری و حواس دیگرِ انسانی هستند، می توانند نمایه های صوتی و انگاره های نمادین مجازیِ صدا را در بستر خود ارائه دهند. بنابراین، در متن پیش رو، از تاریخ اجتماعی و فرهنگیِ حواس به عنوان روش تحقیقِ ادراکِ شنیداری در متن عکس استفاده شده تا لایه های ضمنیِ صوتی در آن مورد تفسیر و تحلیل قرار گیرد. اهمیت کار آن جا خودرا نشان می دهد که عکس های شهری را به عنوان اسنادی درنظر داشته باشیم که توانایی «ثبتِ حسی» موضوعات انسانی در اجتماعات شهری را دارند و بنابراین بیننده -مفسر- می تواند در هنگامه تأویل و تفسیر، از قوه شنیداری به عنوان یکی از حواس پنج گانه در فهم عکس بهره گیرد. سؤال اما این جاست که ادراک شنیداری در تحلیل عکس که رابطه ای لازم و ملزوم با ادراک دیداری دارد، چگونه می تواند اطلاعات تاریخی درباره متن خود ارایه دهد؟ فرضیه ما آن است که عکس های شهری به دلیل ثبتِ زندگی روزانه مردم، اطلاعاتی را به جز در فرم و ساختار بصری خود، به صورت داده های ضمنی ثبت می کند که می توان از طریق درک شنیداری-تاریخیِ سند عکاسانه، آن را تحلیل و فهم نمود. نتیجه آن که ادراک شنوایی آن جا که در اسناد عکاسانه با قوه دیداری تداخل پیدا کند، انبوهی از اطلاعات فرهنگیِ مبتنی بر آگاهی همچون نوستالژیا، خاطرات، و یادها را در بیننده خاص خود ایجاد می کنند؛ به علاوه، از طریق ردّ نمایه های صوتیِ ثبت شده در سطح عکس، می توان بافت تاریخی اجتماعی انسانی، کیفیت زیست و تعاملات زندگیِ روزمره یک مقوله جمعتی را در متن آن مورد مطالعه قرار داد.
رنگ به مثابه امر سیاسی: تأملی زیبایی شناختی - زبانشناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رنگ، تنها رنگ نیست؛ نماد، زبان، پیام، دلالت، هنر، قدرت، مقاومت، و سیاست است. رنگ، عنصری دیداری، ارتباطی، و ادراکی است که می تواند احساسات آدمیان را تحریک یا تسکین بخشد و کنش گفتاری و رفتاری آنان را تغییر و جهت دهد. در آموزه های ادیان و نحله های فکری و سیاسی، از رنگ به عنوان یک نماد یا عامل تمایز از دیگران بهره گرفته شده و بازنمایی ها و قرائت های متفاوت و متخالفی از رنگ و دلالت های زبان شناختی و ماورای زبان شناختی آن ارائه شده است. در میان این فراوانی دلالت ها، این نوشتار به روشی تحلیلی با بهره گیری از منابع کتابخانه ای، تمرکز خود را بر دلالت سیاسی رنگ قرار داده و با مفروض گرفتن رابطه رنگ و سیاست، تلاش کرده است دفتر خود را با اثبات یا ابطال این فرضیه به پایان برد که: «هر بی رنگی، آن گاه که اسیر رنگِ امر نمادین یا امر واقع می شود، تبدیل به امر سیاسی (با جوهره ستیهندگی یا آنتاگونیستی) می شود. این نوشتار، دو هدف را در خود نهان دارد: نخست، عبور از حصار تعریف های سنتی از سیاست و امر سیاسی، و طرح سیاست به مثابه امر هنری و برعکس (هدف نظری)، و دوم، آشنا کردن کنش ورزان سیاسی با زبانِ متفاوت از سیاست، که می تواند هم به مثابه زبان قدرت، و هم زبان مقاومت در جامعه امروز ما نقش آفرینی کند (هدف عملی).
فرهنگ مالیه؛ تحلیلی بر برداشت های فرهنگی از پول در نسل جوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رفتار کنشگران اقتصادی را نمی توان بدون درنظر داشتن تأثیر عامل فرهنگ و به تنهایی درک کرد. نقش فرهنگ در کنشگری اقتصادی، به ویژه در بین جوانان، به دلیل اینکه می تواند بر ارزش گذاری رفتار، هدف، و معیار آن تأثیر بگذارد (با اینکه کمتر به آن توجه شده است)، دارای اهمیت راهبردی است؛ ازاین رو، پژوهش حاضر با هدف بررسی برداشت های فرهنگی از پول در میان نسل جوان انجام شده است. روش به کاررفته در این پژوهش، کیفی و از نوع تحلیل مضمون های محتوای مصاحبه ها، و جامعه آماری پژوهش، دربردارنده جوانان 18 تا 32ساله فعال در عرصه اقتصادی است. روش نمونه گیری هدفمند وابسته به معیار و غیرمتجانس بود که با 12 نفر به حد اشباع نظری رسید. ابزار گردآوری داده ها، مصاحبه نیمه ساختاریافته بود و اعتبار داده های گردآوری شده، از طریق شاخص های موثق بودن، انتقال پذیری، قابلیت وابستگی، و تأییدپذیری از شرایط بیرونی، توصیف عمیق، بازگشت به مصاحبه شوندگان و دو کدگذار، تأیید شد. یافته ها نشان داد که هدف انگاری پول، متناقض نمایی پول، درنظر گرفتن پول به عنوان بدیل خوشبختی و محک اعتبار اجتماعی، ازجمله معناهای فرهنگی پول در بین نسل جوان به شمار می آیند. افزون براین، آنچه سبب ساز این معناها شده است، جایگزینی کارکرد با کاربرد پول، دوگانگی تربیتی، چیرگی عقل معاش، بازخوانی ارزش و هویت مبتنی بر پول ، تله اجتماعی پول، و ابهام در مراجع پول است. به طورکلی، یافته های پژوهش نشان می دهد که ابهام و تناقض در فهم جوانان، سبب چرخش معنای پول، نسبت به گذشته شده، و نقش کاربردی پول را برجسته تر کرده است.
جستاری بر تجربه های زیسته استادان و دانشجویان در کلاس های مجازی در دوره کرونا؛ مطالعه موردی دانشگاه کردستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی تجربه های زیسته استادان و دانشجویان در کلاس های مجازی در دوره گسترش کرونا است. این پژوهش از نوع کیفی است و به شیوه پدیدارشناسی انجام شده است. جامعه آماری پژوهش، دربردارنده همه استادان و دانشجویان دانشگاه کردستان بود که یا سابقه شرکت در کلاس های مجازی را هم زمان با شروع بیماری کرونا داشته اند، یا اینکه در طول این دوران، در کلاس های یادشده تدریس کرده اند. پژوهشگر، پس از انجام مصاحبه با 31 دانشجو و استاد دانشگاه کردستان، به اشباع نظری دست پیدا کرد. یافته های این پژوهش، نشان داد که کلاس های مجازی، در مقایسه با شکل پیشین کلاس ها، سبب زوال و از دست رفتن موقعیت ها، کارکردها، و نقش های پرشماری در عرصه نهاد دانشگاه شده اند. به نظر بسیاری از دانشجویان، با محروم شدن دانشجو از فضای فیزیکی، امکان تعاملات و گفت وگوهای رخ داده بین طرفین (دانشجو/ دانشجو، دانشجو/ استاد و استاد/ استاد) به گونه ای غم انگیز از بین خواهد رفت و جای خود را به نوعی فرایند مکانیکی و بانکی انتقال مطالب و مواد آموزشی از یک منبع فرستنده به پیام گیرنده خواهد داد؛ فرایندی که سرانجام، پیامدهای منفی ای برای نحوه یادگیری، خلاقیت، فعالیت، و توانمندی دانشجویان خواهد داشت. به نظر استادان نیز شکل گیری و همه گیر شدن این کلاس ها در ایران، موجب تغییر نقش استادان در کلاس های مجازی می شود و آن ها از مخزن داری اطلاعاتی در حالت خوش بینانه به حامیان دانش تبدیل می شوند. به نظر بسیاری از استادان، یکی دیگر از آسیب های ناخواسته این نوع کلاس ها، از بین رفتن تعاملات و گفت وگوها، بین اعضای جامعه علمی (کنشگران علمی) دانشگاه است.
ریشه ها و پیامدهای پدیده بی تفاوتی اجتماعی: مطالعه موردی شهروندان استان ایلام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بی تفاوتی، کنشی منفعلانه است که در آن، افراد از مشارکت فعال و انجام کنش های دگرخواهانه اجتناب کرده و در مورد مسائل جامعه، بی اعتنا می شوند. هدف از انجام این پژوهش، واکاوی پدید ه بی تفاوتی اجتماعی در استان ایلام و یافتن زمینه ها و پیامدهای آن است. این مقاله به روش کیفی، مبتنی بر رهیافت نظریه زمینه ای، و با بهره مندی از راهبردهای نمونه گیری هدفمند (نمونه گیری نظری) انجام شده است. داده های موردنیاز، از طریق مصاحبه با 28 نفر از صاحب نظران و متخصصان استان ایلام به دست آمده و با استفاده از روش کدگذاری استراوس و کوربین، در سه مرحله کدگذاری باز، محوری، و انتخابی، تجزیه وتحلیل شده است. برپایه یافته های پژوهش، غفلت از نقش شهروندان، نوع ساختار سیاسی، توقع های فزاینده، فردگرایی خودخواهانه، زوال وفاداری جمعی، بده بستان اجتماعی، نابرابری های اجتماعی اقتصادی، و انباشتگی فقر و فلاکت، به عنوان شرایط علّی، تنبلی اجتماعی، ضعف در ابراز وجود، اقتصادزدگی فرهنگ، شکاف قانونی، نارسایی نظام تربیتی، آشفتگی سنت، خویشاوندگرایی، کم کارایی تشکل های مدنی، و انزواگرایی، به عنوان شرایط زمینه ای، و سرانجام، ناکارآمدی دولت، هیستری اجتماعی، و کژکارکردی رسانه ها، به عنوان شرایط مداخله گر مشخص شده اند. برپایه یافته های پژوهش، «بی سازمانی اجتماعی»، به عنوان هسته اصلی پژوهش به دست آمد که حاصل شرایط علّی، زمینه ای، و مداخله گر است.