۱.
اگرچه دانش و دیدگاه مطالعات فرهنگی، موضوع بحث های گسترده ای در فضای دانشگاهی جهانی و تااندازه ای ایران بوده است، اقتضاهای آموزشی این سنت در میدان های علمی، کمتر موضوع بحث بوده است. برنامه مطالعات فرهنگی، ناگزیر آموزش مهارت ها و تحلیل های انتقادی از فرهنگ در کلاس درس را طلب می کند. مقاله حاضر با تکیه بر تجربه آموزشی نویسنده، در پی معرفی برخی چالش های عمده در فرایند یادگیری و یاددهی مطالعات فرهنگی در کلاس های درس است. آموزش، به شیوه ای رسمی و بریده از متن اجتماعی، ابهام و تداخل در ترسیم مرزبندی نظریه فرهنگی، دشواری های مربوط به آموزش انتقادی و ابهام در ترسیم مرزهای عامه پسندی، و گشودگی در برابر آن برای آموزش و پژوهش، چالش های اصلی آموزش مطالعات فرهنگی در ایران به شمار می آیند. استدلال نویسنده این است که اثربخشی مطالعات فرهنگی و حفظ هویت انتقادی و عمل گرایانه و اصلاح گرایانه آن، نیازمند به کارگیری تدابیر آموزشی است تا آن را به شیوه ای پویا در خدمت فهم چندلایه، تاریخی، و موقعیتی جامعه و فرهنگ ایرانی و تلاش برای قرار دادن این فهم در خدمت سیاست گذاری فرهنگی قرار دهد.
۲.
دگرگونی های شگرف عرصه اطلاعات و ارتباطات در عصر حاضر، سبب دگرگونی های بنیادینی در بخش های گوناگون زندگی بشر شده اند. نکته مهم این است که ظهور فناوری های مجازی، تنها یک دگرگونی متعارف فنی نیست، بلکه دارای سرشت فرهنگی است. دانشگاه نیز ازجمله نهادهایی است که به گونه ای خاص از این دگرگونی ها تأثیر پذیرفته است. چنین شرایطی، ارتباط بین دانشجویان و استادان، شیوه دسترسی به اطلاعات، و خلق و اشتراک محتوا را دگرگون کرده است. هدف مقاله حاضر، بررسی تجربه مجازی شدن و فرهنگ دانشگاهی است. شیوه انجام پژوهش، کیفی و روش به کار رفته برای انجام آن، روش پدیدارشناسی بوده است. دراین راستا، مصاحبه های نیمه ساختمندی انجام شده است. مشارکت کنندگان به گونه ای هدفمند از میان دانشجویان، دانش آموختگان، اعضای هیئت علمی و مدیران دانشگاه برگزیده شده اند. داده ها با استفاده از روش تحلیل مضمون، تجزیه و تحلیل شده اند که برآیند آن، 10 خوشه معنایی بوده است. نتایج پژوهش، دوگانگی در پاسخ ها را نشان می دهد؛ دسته ای از مصاحبه شوندگان بر کارکردهای مجازی شدن در فرهنگ دانشگاهی در ابعاد ارتباطی، آموزشی، و سبک زندگی تأکید داشته و بر این نظر بوده اند که این فضا، درهایی را به روی دانشگاه ها گشوده است؛ اما دسته دیگر، به پیامدهای منفی مجازی شدن در فرهنگ دانشگاهی و ابعاد گوناگون آن اشاره کرده اند. یافته های پژوهش، گویای این است که با مجازی شدن، تغییرات مهمی در ابعاد گوناگون فرهنگ دانشگاهی رخ داده است که باید در سطوح خرد و کلان به آن ها توجه شود.
۳.
تا پیش از شیوع کرونا، اردوی ورودی های جدید دانشگاه صنعتی شریف، یکی از سنت های مهم و متمایز این دانشگاه در آغاز هر سال تحصیلی به شمار می آمد. مقاله حاضر، دستاورد پژوهشی است که تأثیر برگزاری این رویداد مهم را در طول سال های 1398-1381 بر فضای اجتماعی و فرهنگی دانشگاه صنعتی شریف بررسی کرده است. دراین راستا، اردوی ورودی ها در الگوی مفهومی دولایه ای از «اهداف فرهنگی آشکار» و «الگوهای اجتماعی پنهان» تجزیه و تحلیل شده است. پرسش های اصلی پژوهش این است که «اهداف فرهنگی آشکار و الگوهای اجتماعی پنهان برگزارکنندگان اردو چه بوده است؟» و «دانشجویان چه واکنشی به آن نشان داده اند؟» برای پاسخ به پرسش نخست، یعنی روایت از بالا، از روش مصاحبه با مجریان و تحلیل محتوای اسناد رسمی طرح و برنامه اردوها استفاده شد و برای پاسخ به پرسش دوم، روش مصاحبه کیفی با حدود 40 نفر از دانشجویان و پیمایش الکترونیکی از حدود چهارصد نفر از دانشجویان و دانش آموختگان دانشگاه صنعتی شریف به کار رفته است. کارنامه ناموفق اردوی ورودی ها در دستیابی به اهداف فرهنگی رسمی نشان می دهد که کارکرد اصلی آن را باید نه در طرح وبرنامه های رسمی بلکه در چهار الگوی اجتماعی نهفته در مدیریت اردو جست وجو کرد: 1) برگزاری انحصاری اردو توسط گروه ها و کانون های مذهبی، به ویژه بسیج و هیئت و عدم مشارکت گروه های دانشجویی دیگر؛ 2) نقش کلیدی شبکه سرگروه های مذهبی در ایجاد روابط اجتماعی و الگوسازی دانشجویی؛ 3) برگزاری اردو در فضاهای مذهبی حسینیه ای در مشهد؛ 4) تفکیک جنسیتی. تحلیل نتایج مصاحبه ها و پیمایش نشان می دهد که اردوی ورودی های دانشگاه صنعتی شریف در طول دو دهه اخیر، به مثابه موتوری عمل کرده است که با برکشیدن دانشجویانِ بیشتر مذهبی و منزوی کردن دانشجویانِ کمتر مذهبی، گسل و دوقطبی فرهنگی اجتماعی بزرگی را پیرامون مذهب در دانشگاه صنعتی شریف پدید آورده است.
۴.
آموزش باز در پرتو رشد فناوری، با تغییر در «فرهنگ آموزش» و تأکید بر اصل «یادگیرنده محوری»، نظام آموزشی را دگرگون کرده است. ازآنجا که در نظام آموزشی ایران، به این موضوع بی توجهی شده، مقاله حاضر، به منظور آشکارسازی این «نیمگی»، مسئله ساخت ناتمام آموزش باز در ایران را از دیدگاه انتقادی بررسی کرده و برای این واکاوی تاریخی که دوره معاصر ایران را دربر می گیرد از شیوه تبارشناسی منسوب به فوکو، استفاده شده است. تبارشناسی، تبیین تحولاتِ برهه ای تاریخ است در نسبتِ درونی آن ها با قدرت. به تعبیر فوکو، در گفتمان است که قدرت و دانش به یکدیگر پیوند می خورند. و منظور از «تحلیل تبارشناسانه»، راهبرد معرفت شناختی ای است که در حوزه های گوناگون تاریخ، علوم سیاسی، و علوم اجتماعی شکل گرفته است؛ بنابراین، برای توصیف و تبیینِ مسئله مقاله، ناگزیر از بررسی کردارهای گفتمانی سنتی و مدرنِ آموزشی در نسبتِ با فضای گفتمانی آموزش باز هستیم. در پاسخ به این پرسش مقاله که «ساخت ناتمام آموزش باز در ایران معاصر، محصول چه شرایطی است ؟» یافته های مقاله، حکایت از این دارد که «نادیده انگاری وجوه نرم افزاری و گفتمانی علم که به سیطره نگاه ابزاری به آن انجامیده است، فهم نارس از آموزش باز که آن را به آموزش مکمل فروکاسته است، و روابط بوروکراتیک، که با ویژگی دموکراتیک این آموزش فرامدرن در تعارض است، سبب ناتمامی آموزش باز شده و تعمیق چالش بیگانگیِ علم از فرهنگ و جامعه را درپی داشته است».
۵.
فرهنگ، به عنوان یکی از اجزای اصلی هر نظام اجتماعی، همواره در معرض انواع بازاندیشی ها بوده است که یکی از موارد ایده سازی، رواج اندیشه فروپاشی از سوی جریان نخبگانی است. هدف نوشتار حاضر، بررسی چیستی فروپاشی فرهنگی و شناسایی ریشه های طرح آن از سوی جامعه نخبگانی است. برای دستیابی به این هدف، مطالعه کیفی از نوع تحلیل محتوای استقرایی با مشارکت 12 نفر از نخبگان دانشگاهی و افراد دارای تخصص و تألیف درباره موضوع پژوهش حاضر، انجام شد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها نیز از تحلیل مضمون و کدگذاری با نرم افزار Atlas.ti8 استفاده شده است. یافته های پژوهش نشان داد که استفاده از ایده فروپاشی فرهنگی، سبب به هم ریختگی مفهومی در بین جریان نخبگانی شده است؛ درحالی که فرهنگ از بین نمی رود، بلکه ممکن است دچار دگردیسی و تغییر شود. ریشه طرح ایده مذکور به اشکال مختلف تغییرات فرهنگی در سطح جامعه، وقوع فریبکاری تحلیلی در بین جریان نخبگانی، نقش اثرگذار مراکز آموزشی و بدنه قدرت و رسانه ها در صورت بندی این مفهوم مربوط می شود و ماهیت طرح ایده فروپاشی، در مورد نظام سیاسی موضوعیت داشته و سنخیتی با امر فرهنگی ندارد.
۶.
پیامدهای کرونا برای اقتصاد، سیاست، فرهنگ، حوزه عمومی، و زندگی روزمره مردم آشکار است. برپایه دیدگاه صاحب نظران آموزش عالی، پیامدهای کرونا برای آموزش به طور عام و آموزش عالی به شکل خاص، نه تنها کمتر از نهادهای اجتماعی دیگر نیست، چه بسا فراگیرتر نیز هست. نخستین و مهم ترین اثر و پیامد آسیب زای کرونا، مربوط به بخش و کارکرد «آموزش» دانشگاهی است. آموزش حضوری برای زمان قابل توجهی معلق ماند و برنامه های حضوری آموزش استاد شاگردی و فعالیت های مربوط به تدریس سنتی به حاشیه رفت. در پژوهش حاضر، سعی شده است تجربه های زیسته و ادراک دانشجویان و مدرسان نظام آموزش مجازی، بازنمایی شود؛ بنابراین، هدف اصلی پژوهش، بررسی ادراک ها و تجربه زیسته استادان و دانشجویان دانشگاه اصفهان از آموزش مجازی در دوران کرونا است تا با شناخت مؤلفه های اجتماعی و فرهنگی دخیل در فرایند آموزش مجازی، مهم ترین آسیب های (چالش های) این نوع آموزش در دانشگاه شناسایی، و با تکیه بر این یافته ها، راهکارهای مؤثری برای تقویت آموزش مجازی در دانشگاه ارائه شود. روش به کاررفته برای انجام پژوهش، روش کیفیِ «پدیدارشناختی» و جامعه آماری بخش کیفی پژوهش، دربردارنده کلیه استادان و دانشجویان دانشگاه اصفهان در سال تحصیلی 1400-1399 بوده است. مجموع شرکت کنندگان در بخش کیفی پژوهش، 32 نفر بوده اند که 14 نفر از آن ها از استادان و 18 نفر از دانشجویان بودند که براساس نمونه گیری هدفمند ترکیبی، انتخاب شدند. داده های پژوهش با استفاده از روش هفت مرحله ای کلایزی (1978) تجزیه و تحلیل شده است. برپایه یافته های پژوهش، آسیب های آموزش مجازی عبارت اند از: «آسیب های آموزشی»، «آسیب های مربوط به فرهنگ دانشگاهی»، «آسیب های مربوط به زیرساخت های اجتماعی اقتصادی»، و «آسیبِ کاهش حس حضور».