تغییرات و تحولات جوامع انسانی، واقعیت آشکاری است که از دیرباز مورد توجه اندیشمندان اجتماعی بوده است. در خصوص روند و خط سیر تغییرات جوامع با رویکرد پویاشناسانه، تاکنون سه الگوی تکاملی، دوری و انحطاطی مطرح شده است. الگوی تکاملی مدعی است که همه یا بخش های بنیادین یک جامعه در گذر زمان، طی گذار از مراحلی رشد و ترقی می کند. نوشتار حاضر درصدد پاسخ به این سؤال است که موضع ایدئالیستی ماکس وبر، چه نقشی در تکوین نظریه تکامل اجتماعی وی داشته است؟ روش این مطالعه در مقام گردآوری اطلاعات، اسنادی، و در مقام تجزیه و پردازش، توصیفی، تحلیلی و استنباطی است. یافته های پژوهش نشان می دهد که ایده ذهن گرایی (ایدئالیسم) سه نقش در تکوین نظریه تکامل اجتماعی وبر داشته است: اول، تکامل اجتماعی به مثابه فرایندی به هم پیوسته از صیرورت و تطور صورت بندی های اجتماعی، بستری فراهم می سازد که در آن، هم انسان ها و هم صورت های اجتماعی به درجاتی از پیشرفت و ترقی دست می یابند؛ دوم، از میان عوامل متعدد تأثیرگذار بر تکامل اجتماعی، نقش باورها و ارزش ها به عنوان عوامل غیرمادی، برجسته تر از سایر عوامل است؛ سوم، امور انسانی نیز همانند امور طبیعی، مشمول اصل علیت اند. بااین حال به تفسیر وبر، علیت در امور انسانی امری احتمالی است.