مقالات
حوزه های تخصصی:
هدف : پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی دو رویکرد زوج درمانی هیجان مدار و تصویرسازی ارتباطی (ایماگوتراپی) بر تعارضات زوج های مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر تهران صورت گرفت . روش : روش تحقیق شبه آزمایشی دارای پیش آزمون و پس آزمون با استفاده از دو گروه آزمایشی و یک گروه کنترل انجام شده است. جامعه آماری شامل کلیه زن و شوهرانی بود که 1 تا 10 سال از ازدواجشان می گذشت و حداقل یک فرزند داشتند. تعداد افراد نمونه 30 زوج بودند از بین زوج های داوطلب مشارکت در پژوهش انتخاب شدند که هر یک از زوج ها به عنوان یک واحد تحلیل در نظر گرفته شدند. برای سنجش تعارضات زناشویی زوج ها از پرسشنامه تعارضات زناشویی تجدید نظر شده ثنایی و همکاران (1387) که یک ابزار 54 سوالی است که کاهش همکاری، کاهش رابطه جنسی، افزایش واکنش های هیجانی، افزایش جلب رضایت فرزندان، افزایش رابطه فردی با خویشاوندان خود، کاهش رابطه فردی با دوستان و خویشاوندان همسر، جدا کردن امور مالی از یکدیگر و کاهش ارتباط مؤثر را می سنجد استفاده شد. برای تحلیل داده ها از روش تحلیل کوواریانس استفاده شده است. نتایج : تحلیل یافته ها نشان داد زوج هایی که تحت مداخله های زوج درمانی هیجان مدار و ایماگوتراپی قرار گرفتند تعارض زناشویی کمتری از زوج های گروه کنترل نشان دادند ولی تفاوت معنی داری بین تأثیر این دو نوع مداخله در کاهش تعارضات زناشویی ملاحظه نشد. نتیجه گیری : با توجه به یافته های این پژوهش مداخلات زوج درمانی هیجان مدار و ایماگوتراپی در کاهش تعارضات زناشویی مؤثر است و از این دو رویکرد می توان برای کاهش تعارضات زناشویی زوج ها استفاده کرد.
مقایسه اثربخشی آموزش گروهی زوج درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد و ایماگوتراپی برصمیمیت جنسی زوج ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف از پژوهش حاضر، هم سنجی اثربخشی دو رویکرد زوج درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد و ایماگوتراپی بر صمیمیت جنسی زوج ها بود. روش: روش پژوهش حاضر شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. تعداد 45 زوج بطورت داوطلبانه از میان زوج های مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر کرمانشاه در سال 1397 در این پژوهش شرکت کردند و در سه گروه 15 زوجی مبتنی بر پذیرش و تعهد، ایماگوتراپی و کنترل، به صورت تصادفی جایگزین شدند. در 8 جلسه 90 دقیقه ای یکی از گروه های آزمایش در معرض آموزش گروهی زوج درمانی مبتنی بر اکت و گروه دیگر در معرض آموزش گروهی ایماگوتراپی قرار گرفتند. داده ها بوسیله پرسشنامه صمیمیت جنسی برگرفته از مقیاس اینریچ جمع آوری شد. یافته ها: نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد(در سطح معنی داری پنج درصد) زوج درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد و تکنیک های ایماگوتراپی در بهبود صمیمیت جنسی زوج ها مؤثر بود و از میان این دو زوج درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد مؤثرتر بود. این یافته ها نشان داد، بکارگیری تکنیک های زوج درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد، باعث پذیرش روانی فرد در مورد تجارب ذهنی و کاهش اعمال کنترل ناموثر می گردد.
اثربخشی درمان متمرکز بر شفقت بر شرم و احساس گناه در زنان دارای تجربه سوء استفاده جنسی در دوران کودکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان متمرکز بر شفقت بر شرم و احساس گناه در زنان دارای تجربه سوءاستفاده جنسی در دوران کودکی انجام بود. روش: جامعه آماری پژوهش زنان دارای تجربه سوءاستفاده جنسی دوران کودکی مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر اهواز بود. نمونه پژوهش دربرگیرنده 3 زن دارای تجربه سوءاستفاده جنسی در دوران کودکی بود که طی فراخوانی معرفی و با توجه به نتایج چک لیست اختلال استرس پس از سانحه ویدز ( 1993 ) با نقطه برش 50 و با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. در این پژوهش از طرح آزمایش تک موردی از نوع خط پایه چندگانه ناهم زمان استفاده شد. برای سنجش شرم و احساس گناه، از مقیاس حالت شرمساری و گناه مارشال (1995) استفاده شد. پروتکل درمان متمرکز بر شفقت در سه مرحله خط پایه، 8 جلسه مداخله به صورت هفتگی و پیگیری 2 ماهه اجرا شد. داده ها به روش های ترسیم دیداری، شاخص تغییر پایا و فرمول درصد بهبودی تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که آزمودنی ها در مرحله درمان در شرم (20/31 درصد%) و احساس گناه (68/28 درصد) بهبود را تجربه کردند و اثر آنها نیز تا دوره پیگیری دو ماهه حفظ شد. شاخص تغییر پایای آنها نیز حاکی از معنی دار بودن این تغییرات بود. نتیجه گیری: بنابراین یافته های پژوهش بیانگر این است که درمان متمرکز بر شفقت با کاهش فعالیت سیستم تهدید و افزایش فعالیت سیستم تسکین بر کاهش شرم و احساس گناه زنان قربانی سوءاستفاده جنسی دوران کودکی تأثیر دارد.
تاثیرآموزش فرزندپروری ذهن آگاهانه بر سلامت روان و کفایت فرزندپروری مادران کودکان با نیازهای ویژه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف : پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر فرزندپروری ذهن آگاهانه بر سلامت روان و کفایت فرزندپروری مادران کودکان با نیازهای ویژه انجام گردید. روش : پژوهش مورد مطالعه از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه مادران کودکان با نیازهای ویژه شهرستان دزفول که در سال تحصیلی 1395-1396 در مدارس استثنایی این شهر در حال تحصیل بودند، تشکیل دادند که با روش نمونه گیری در دسترس 49 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه (۲۵ نفر گروه آزمایشی و ۲۴ نفر گروه گواه) جایگزین شدند. برای هر دو گروه پیش آزمون اجرا شد. گروه آزمایش به مدت مداخله آموزشی در 8 جلسه ۹۰ دقیقه ای تحت آموزش فرزندپروری ذهن آگاهانه قرارگرفتند. اما گروه گواه مداخله ای دریافت نکرد. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه علائم روان پزشکی ( SCL-90-R ) و پرسشنامه احساس کفایت فرزندپروری ( PSOC ) بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل کووارانس استفاده شد. یافته ها : نتایج بیانگر آموزش فرزندپروری ذهن آگاهانه بر سلامت روان و کفایت فرزندپروری مادران کودکان با نیازهای ویژه بود (05/0> P ). نتیجه گیری : آموزش فرزندپروری ذهن آگاهانه می تواند در بهبود سلامت روانی خانواده های کودکان دارای نیازهای ویژه نتایج مفیدی را به دنبال داشته باشد.
بررسی ساختاری الگوی سه مرحله ای خودکشی (ناامیدی، درد، افسردگی، نیازهای بین فردی، ظرفیت اکتسابی خودکشی و اقدام به خودکشی) در دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: خودکشی یکی از علل اصلی مرگ و میر، خصوصاً در نوجوانان و جوانان است. هدف از پژوهش حاضر بررسی ساختاری الگوی سه مرحله ای خودکشی در دانشجویان بود روش : پژوهش حاضر، توصیفی از نوع همبستگی بود که با روش مدل سازی معادلات ساختاری انجام شد. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانشجویان دانشگاه محقق اردبیلی بود که 630 نفر از آنها به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه اقدام به خودکشی دهینگرا، بودوشک و اُکانر (2016) ، خرده مقیاس نشانگان افسردگی _ گرایش به خودکشی، مقیاس درد روانی بر مبنای تئوری اشنیدمن (1993) ، مقیاس ناامیدی فراسر و همکاران (2014) ، پرسشنامه نیازهای بین فردی جوینر و همکاران (2005)، توانایی اکتساب شده خودادراکی برای خودکشی بر اساس مطالعه ریمکویسین، هاوگود، اُگورمن و دی لئو (2016)، پرسشنامه ظرفیت خودکشی دیهینگرا (2018) بود. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که مجموعه ناامیدی و درد روانی مهم ترین پیش بینی گرهای افکار خودکشی هستند و نبود نیازهای بین فردی نقش محافظتی دارد. با این حال، تنها توانایی اکتساب شده خودکشی، آن هم به طور محدودی توانایی پیش بینی اقدام به خودکشی را دارد. بحث و نتیجه گیری: نتایج نشان دادند درد روانی و ناامیدی هم به طور مستقیم و هم به طور غیرمستقیم از طریق ایده خودکشی و ظرفیت ادراکی خودکشی روی اقدام به خودکشی تاثیر معنادار می گذارد. همچنین ارتباط بین ظرفیت اکتسابی خودکشی با اقدام به خودکشی در مدل به دلیل بار عاملی پایین و برازش بهتر مدل حذف شد. از این یافته ها نتیجه گرفته می شود که این مدل از برازش مناسبی در جامعه ایرانی برخوردار است. مجموعه ی از ناامیدی و درد روانی مطابق با مدل سه مرحله ای منجر به تشکیل افکار خودکشی می شود و نبود نیازهای بین فردی می تواند به عنوان یک عامل محافظتی عمل کند.
رابطه مهارت شبکه سازی با موفقیت مسیر شغلی و میانجی گری قدرت ارتباطات در مدیران میانی سازمان های دولتی استان لرستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه مهارت شبکه سازی بر موفقیت مسیر شغلی با نقش میانجی قدرت ارتباطات می باشد.روش: روش تحقیق در این پژوهش توصیفی پیمایشی و از نوع کاربردی بوده است. جامعه آماری این تحقیق متشکل از کلیه مدیران و معاونین دوایر ستادی وزارتخانه های دولتی متمرکز در استان لرستان بوده که تعداد آنها 400 نفر بود و با استفاده از جدول مورگان 196 نفر به شیوه نمونه تصادفی انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه های ولف و موزر (2008) برای سنجش مهارت شبکه ای، گورکیان و گورکیان (2011) برای موفقیت مسیر شغلی و ساودا و هاشم (2017) برای قدرت ارتباطات استفاده شده است. برای تجزیه وتحلیل داده ها از مدل سازی معادلات ساختاری و نرم افزار PLS استفاده شد. یافته ها: تحقیق نشان دهنده آن است که مهارت شبکه سازی و ایجاد ارتباط با ذی نفعان قدرتمند بیرونی رابطه معنی داری بر موفقیت مسیر شغلی مدیران در سلسله مراتب سازمان داشته و این رابطه از طریق قدرت ارتباطات تقویت می شود. نتیجه گیری: با توجه به یافته های تحقیق می توان چنین بیان داشت که مهارت شبکه سازی مدیران دولتی و ایجاد ارتباط با ذی نفعان قدرتمند سازمان موجب ارتقاء سلسله مراتبی و موفقیت مسیر شغلی آن ها می شود. درواقع مدیرانی که از مهارت شبکه سازی قوی تر بهره مندند نسبت به سایر همتایان خود از شانس بیشتری برای تصدی پست های بالاتر سازمان برخوردارند
ارایه الگوی ازدواج موفق: یک پژوهش کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: ازدواج موفق زیربنای تشکیل یک خانواده سالم است، بر این اساس این پژوهش با هدف ارائه الگویی از ازدواج موفق انجام شد. روش: پژوهش به شیوه کیفی و با به کارگیری روش نظریه زمینه ای اجرا شد. مشارکت کننده های این پژوهش شامل کلیه ی زوج هایی بود که در سال 1397 در شهر اهواز سکونت داشتند. در این پژوهش برای گزینش شرکت کنندگان، از روش نمونه گیری هدفمند استفاده شد و با پیشرفت مطالعه، نمونه گیری موارد مطلوب مدنظر قرار گرفت که تا رسیدن به اشباع نظری در نهایت 22 نفر (11 زوج) مورد مصاحبه باز یا بدون ساختار قرار گرفتند. یافته ها: روش تحلیل اطلاعات در نظریه ی زمینه ای شامل کدگذاری داده ها است . با کدگذاری باز 83 کد اولیه و با کدگذاری محوری، 23 مقوله عمده به دست آمد و ازدواج موفق به مثابه یک رابطه زوجی شفاف و عاری از ابهام، به عنوان مقوله مرکزی استخراج گردید. می توان نتیجه گرفت که ایجاد یک ازدواج موفق در گرو شفاف سازی تمام و کمال موضوعاتی است که در رابطه زوجی جریان دارد به گونه ای که هر یک از همسران آنچه را که تجربه می کنند بی پرده ابراز کنند و هیچ نقطه ابهامی را برای دیگری باقی نگذارند که آن را کشف یا رمزگشایی نماید. نتیجه گیری: الگوی به دست آمده از این پژوهش را می توان در مشاوره پیش از ازدواج به مراجعان آموزش داد، هم چنین در کار با زوج های آشفته به کار بست و برای زوج هایی که به دنبال کیفیت بخشی بیشتری به رابطه خود هستند به کار گرفت.
بررسی مؤلفه های ارتقاء صمیمیت زوج ها: یک تحلیل کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: صمیمیت یک نیاز اساسی در انسان و یکی از پایه های زندگی زناشویی است. پژوهش حاضر با هدف بررسی مؤلفه های ارتقاء صمیمیت زوج ها انجام شد. روش: این پژوهش به صورت کیفی و بر اساس نظریه داده بنیاد انجام شد. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه افراد متاهل شهر شیراز بودند که حداقل یک سال از ازدواجشان می گذشت و از بین آنها 10 نفر با توجه به اشباع داده مورد مصاحبه نیمه ساختاریافته قرار گرفتند. سؤال اصلی پژوهش این بود که «زوج ها از طریق چه روش هایی می توانند صمیمیت بین خودشان را افزایش دهند؟» یافته ها: طبق یافته ها. مقوله های عمده عبارت بودند از: انتقاد سازنده، گفتگوی سازنده و بی قضاوت، مهارت های گفتگو، حمایت و تکیه گاه بودن، احترام متقابل، تفریح، صفات بین فردی، هماهنگی در ابعاد متفاوت زندگی، ارتباط با سیستم های اطراف، مرزگذاری، رشد و بالندگی، احترام به خواسته ها و علائق، درک متقابل، پذیرش، تقسیم اقتضایی وظایف، توجه به نیازهای متقابل، شناخت و فردیت یافتگی و مقوله های هسته ای عبارت بودند از: ارتباط مؤثر و درک تفاوت ها. نتیجه گیری: در پژوهش حاضر مشخص شد که دو دسته از عوامل در افزایش صمیمیت زوج ها موثرند.این عوامل هم مفاهیم درون خانوادگی و هم مفاهیم برون خانودگی را در بر می گیرند. بر این اساس پیشنهاد می شود که با ارتقا مهارت های ارتباط مؤثر و همچنین مهارت های درک و پذیرش در زوج ها، زمینه افزایش صمیمیت آنها را فراهم کرد
پیامدهای مرگ آگاهی در زندگی نوجوانان: یک مطالعه کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف مطالعه حاضر شناسایی پیامدهای مرگ آگاهی بر زندگی از دیدگاه نوجوانان ایرانی بود. روش: این پژوهش با رویکرد کیفی پدیدارشناسی انجام گرفت. مشارکت کنندگان شامل 26 پسر و دختر 16-18 ساله شاغل به تحصیل در مقطع متوسطه دوم در مدارس استان تهران بودند که از طریق نمونه گیری هدفمند ملاکی انتخاب شدند. جهت جمع آوری داده ها، از مصاحبه های نیمه ساختاریافته استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها در این پژوهش با استفاده از شیوه تحلیل مضمون صورت گرفت. یافته ها: یافته ها نشان دادند که پیامدهای مرگ آگاهی در زندگی نوجوانان در پنج حوزه اصلی قابل سازماندهی هستند: انگیزش و اهداف؛ احساسات؛ رفتارها؛ بین فردی و اجتماعی؛ جهان بینی. نتیجه گیری: مرگ آگاهی می تواند ابعاد مختلف زندگی نوجوان را تحت الشعاع قرار دهد و بنابراین، موضوعی دارای اهمیت و اساسی محسوب می شود. هر کدام از مضامین ذکرشده بیان کننده اثرات مرگ آگاهی در زمینه های مختلف زندگی نوجوانان است و این نکته را آشکار می کند که یاد و اندیشه مرگ می تواند به شکل های مختلفی بر ابعاد گوناگون زندگی نوجوانان اثر بگذارد و شیوه زیستن و نگرش آن ها را به امور خود و جهان دستخوش تغییر کند. به عبارتی، مرگ آگاهی برای نوجوانان که در ابتدای ترسیم طرح زندگی آتی خود هستند می تواند به مثابه یک چراغ روشنگر راه عمل کند و نقشه و مسیر آینده آن ها را شکل دهد.
مطالعه نقش آموزش مجازی در روابط بین فردی ادراک شده دانش آموزان نسبت به معلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف مطالعه نقش آموزش مجازی در روابط بین فردی ادراک شده دانش آموزان نسبت به معلمان انجام شد. روش : روش این تحقیق کیفی بوده و با استفاده از طرح پدیدارشناسی به توصیف عمیق موضوع پرداخته است. شرکت کنندگان در این پژوهش 11 دانش آموز مقطع متوسطه اول شهر تهران در سال تحصیلی 98-99 بودند که به شیوه در دسترس انتخاب شدند که در مصاحبه های نیمه ساختار یافته شرکت کردند؛ داده ها به شیوه کلایزی تحلیل شد. یافته ها: در نهایت پس از تحلیل داده ها 4 مقوله اصلی و 8 مقوله فرعی به دست آمد. بر مبنای یافته های این مطالعه، دیدگاه دانش آموز درباره محدود شدن ارتباطاتشان با معلمان، سردرگمی دانش آموزان در شرایط جدید، مسائل ماهیتی تفاوت آموزش غیرحضوری و حضوری، نگرانی دانش آموزان در رابطه با آماده نبودن زیرساخت ها به عنوان مؤلفه های اصلی به دست آمد. نتیجه گیری: نتایج این مطالعه، تبیین کننده بسترهای ممکن برای مداخله مثبت در رابطه معلم _ دانش آموز با توجه به شرایط موجود است.