۱.
هدف: تاب آوری عاطفی یک ساختار چند بعدی است که توضیح می دهد چرا افرادی که با شرایط دشوار و پر استرس روبرو می شوند می توانند به صورت مثبت عمل کنند. پژوهش حاضر با هدف پیش بینی علی اضطراب کرونا بر اساس تاب آوری عاطفی با میانجیگری تنظیم هیجان در دانشجویان انجام گرفت. این مطالعه توصیفی به روش مدل یابی معادلات ساختاری بود و جامعه آماری آن متشکل از کلیه دانشجویان مشغول به تحصیل در دانشگاه محقق اردبیلی در نیم سال اول 1400 بودند. تعداد 250 نفر از این افراد به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و به صورت آنلاین به پرسش نامه های تاب آوری عاطفی، تنظیم هیجان و اضطراب کرونا پاسخ دادند. داده ها با استفاده از آزمون های آماری ضریب همبستگی پیرسون و مدل یابی معادلات ساختاری تحلیل شد. یافته ها: نتایج ضرایب همبستگی نشان داد که اضطراب کرونا با نمره ی کل تاب آوری عاطفی و تنظیم هیجان ارتباط منفی و معناداری دارد همچنین تنظیم هیجان با نمره کل تاب آوری عاطفی ارتباط مثبت و معناداری دارد (001/0> p). شاخص های برازش مدل نیز مسیر تاب آوری عاطفی بر اضطراب کرونا با میانجی گری تنظیم هیجان را تأیید کرد. نتیجه گیری: از لحاظ کاربردی بر اساس نتایج می توان گفت برنامه آموزش راهبردهای سازگاری راهکاری مناسب جهت بهبود تنظیم هیجان، افزایش تاب آوری و کاهش اضطراب دانشجویان می باشد. شماره ی مقاله: ۱
۲.
هدف: هدف این پژوهش مقایسه ی تأثیر روش های مشاوره مبتنی بر نظریه هالند، شناختی اجتماعی و راه حل مدار بر بهزیستی مسیر شغلی دانش آموزان بود. روش: روش این پژوهش شبه تجربی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پی گیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری کلیه دانش آموزان دوره دوم متوسطه شهر اصفهان در سال تحصیلی 98-97 بوده که با استفاده از نمونه گیری در دسترس، تعداد 10 نفر برای هر گروه انتخاب شدند و بر اساس جنسیت تفکیک شدند. گروه های آزمایش هر کدام 8 جلسه، مشاوره مسیر شغلی دریافت نمودند و گروه های کنترل، مداخله ای دریافت نکردند. ابزار اندازه گیری، پرسشنامه بهزیستی مسیر شغلی (هینکین،1998) بود. یافته ها: نتایج نشان داد که بین میانگین نمرات بهزیستی مسیر شغلی دانش آموزان گروه های آزمایش در مرحله ی پیش آزمون و پس آزمون تفاوت معناداری (001/0p<) وجود داشت. بنابراین مداخلات مشاوره مبتنی بر نظریه هالند، شناختی اجتماعی مسیر شغلی و راه حل مدار، بر افزایش بهزیستی مسیر شغلی دانش آموزان مؤثر بوده است. در مقایسه ی روش های مداخله، روش شناختی اجتماعی و راه حل مدار، تأثیر بیشتری را نسبت به نظریه هالند نشان داد. نتیجه گیری روش مشاوره مسیر شغلی شناختی اجتماعی و راه حل مدار در مشاوره با دانش آموزان تأثیر بیشتری دارند. شماره ی مقاله: ۲
۳.
هدف: هر یک از والدین نقش حیاتی در زندگی فرزندان ایفا می کنند و انتقال بین نسلی طلاق نشان می دهد، فرزندانی که طلاق والدین خود را تجربه می کنند بیشتر در معرض آسیب های زناشویی هستند. هدف پژوهش حاضر طراحی و اعتبار یابی الگوی آموزشی پیشگیری از انتقال بین نسلی طلاق و بررسی اثر بخشی آن بر دلزدگی و انتظارات زناشویی بود. روش: پژوهش حاضر با روش تحقیق آمیخته از نوع اکتشافی انجام شد. در بخش کیفی پژوهش از روش نظریه داده بنیاد کلاسیک و در روش کمی از روش شبه آزمایشی گروه آزمایش _ گروه کنترل با طرح پیش آزمون _ پس آزمون و پیگیری استفاده گردید. مشارکت کنندگان پژوهش در بخش کیفی شامل مصاحبه با 26 نفر از زوجین با خانواده اصلی تک سرپرست ناشی از طلاق بودند که به صورت هدفمند تا اشباع داده ها انتخاب شدند و نمونه پژوهش در بخش کمی 32 نفر از زوجین با خانواده اصلی تک سرپرست ناشی از طلاق بودند که با روش در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی به دوگروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. بخش کیفی پژوهش با مصاحبه نیمه ساختار یافته انجام شد و ابزار پژوهش در بخش کمی شامل پرسشنامه های انتظارات زناشویی امیدوار و دلزدگی زناشویی پاینز بودند. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر استفاده شد. یافته ها: از مجموع یافته های بخش کیفی پنج مقوله اصلی که بیانگر آسیب های زناشویی فرزندان تک سرپرست ناشی از طلاق بودند استخراج و بر مبنی آنها و نظر متخصصان الگوی آموزشی پیشگیری از انتقال بین نسلی طلاق در فرزندان تک سرپرست ناشی از طلاق طراحی شد. تحلیل داده ها نیز نشان دهنده اثر بخشی الگوی آموزشی پیشگیری از انتقال بین نسلی طلاق بر دلزدگی و انتظارات زناشویی بود (01/0 p<). نتیجه گیری بر اساس نتیجه پژوهش حاضر، می توان از الگوی آموزشی ارائه شده در راستای پیشگیری از انتقال بین نسلی طلاق، و تداوم زندگی زناشویی فرزندان طلاق استفاده کرد. شماره ی مقاله: ۳
۴.
هدف: امروزه با توجه به رشد روزافزون طلاق و پیامدهای آن در جامعه، بررسی آن در ابعاد مختلف حائز اهمیت است. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی مواجهه درمانی روایتی بر بهبود کیفیت زندگی و تنظیم هیجان زنان مطلقه انجام گرفت. روش پژوهش: این مطالعه یک پژوهش نیمه آزمایشی با پیش آزمون-پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری مطالعه حاضر را کلیه زنان مطلقه کمیته امداد شهر زرین شهر تشکیل دادند. تعداد 30 نفر از این زنان تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی (ره) به روش نمونه گیری داوطلبانه انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) جایگزین شدند. برای جمع آوری داده ها در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون از پرسشنامه کیفیت زندگی گروهی از کارشناسان سازمان بهداشت جهانی (1996) و پرسشنامه نظم جویی هیجان گروس و همکاران (2003) استفاده شد. گروه آزمایش به مدت 7 جلسه و هر جلسه 90 دقیقه به صورت گروهی درمان مواجهه درمانی روایتی (NET) را دریافت کردند و گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد. داده های جمع آوری شده با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیره (آانکوا) و به وسیله نرم افزار SPSS23 مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. یافته ها: یافته ها نشان داد که بعد از کنترل اثرات پیش آزمون، تفاوت معناداری بین نمرات پس آزمون دو گروه در ابعاد سلامت جسمانی (965/369F=؛ 001/0>P)، سلامت روانی (457/75=F؛ 000/0>P)، سلامت اجتماعی (905/52=F؛ 003/0>P) و سلامت محیط (321/320=F؛ 001>P) و ابعاد ارزیابی مجددشناختی (901/260F=؛ 001/0>P) و فرونشانی (359/1=F؛ 005/0>P) وجود دارد. نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان می دهد که مواجهه درمانی روایتی می تواند برنامه درمانی مناسبی برای بهبود کیفیت زندگی و مشکلات هیجانی زنان مطلقه باشد. شماره ی مقاله: ۴
۵.
هدف: نابینایی می تواند تفاوت زیادی در نوع زندگی فرد به وجود آورد و باعث بروز برخی مشکلات در سازگاری روان شناختی و اجتماعی گردد. این پژوهش با هدف بررسی تجربه عشق و ملاک های انتخاب همسر در میان دانشجویان دختر نابینا صورت گرفته است.روش: برای انجام این پژوهش از روش پدیدارشناسی تفسیری براساس الگوی ون منن استفاده شد. با 18 دانشجوی نابینا مصاحبه های عمیق، کامل و نیمه ساختاریافته انجام شد. مصاحبه ها به صورت دیجیتالی ضبط شده و کلمه به کلمه به زبان فارسی، رونوشت شده اند.یافته ها: شش تم اصلی از ماهیت تجربه زیسته مشارکت کنندگان استخراج گردید که عبارتنداز: «پنداشت ها و باورهای عاشقانه»، «رفتارهای عاشقانه»، «تأثیر عشق ورزی بر زندگی»، «عامل جذب کننده» در بخش ادراک عشق و «ملاک های درون فردی»، «ملاک های بین فردی» در بخش ملاک های همسرگزینی.نتیجه گیری ازجمله مهم ترین راه های ارتباطی که یک دختر نابینا از طریق آن رابطه عاشقانه برقرار می کند عامل «صدا و زبان بدن» است. در بخش ملاک های انتخاب همسر«تعهد و پایبندی» به عنوان مهمترین ملاک بین فردی، و «سلامت و زیبایی» به عنوان مهمترین ملاک های درون فردی بدست آمد. شماره ی مقاله: ۵
۶.
هدف: امروزه طلاق یکی از خطرات تهدیدکننده زندگی زناشویی است که به ویژه برای زنان می تواند معضلات اجتماعی و روحی فراوانی ایجاد کند و از این نظر باید به آن توجه ویژه داشت. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان سابیلیمنال بر افسردگی و تاب آوری در زنان دادخواست دهنده طلاق با سرپرست خانوار معتاد انجام شد.روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون و پس آزمون همراه با گروه کنترل بود. جامعه آماری کلیه زنان دادخواست کننده طلاق با سرپرست خانوار معتاد در نیمه دوم سال 1399 بود که به شعبه های مختلف دادگاه خانواده شهر تهران مراجعه کرده بودند. از بین این جامعه آماری، تعداد 30 نفر که دارای شرایط ورود به پژوهش بودند با روش در دسترس انتخاب شدند و بصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند (هر گروه 15 نفر). هر دو گروه در مراحل پیش آزمون و پس آزمون دو بار فرم تجدیدنظر شده پرسشنامه افسردگی بک (1991) و پرسشنامه تاب آوری کانر و دیویدسون (2003) را تکمیل کردند، گروه آزمایش رویه درمانی را دریافت کرد ولی گروه کنترل هیچ رویه درمانی را دریافت نکرد. برای تجزیه و تحلیل داده های پژوهش از شاخص های آمار توصیفی و تحلیل کوواریانس با استفاده از نرم افزار SPSS-20 استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که رویکرد سابلیمینال موجب کاهش معنادار نمرات افسردگی (01/0< P، 63/0= Ƞ2) و افزایش معنادار نمرات تاب آوری (01/0< P، 68/0= Ƞ2) در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل شده است. نتیجه گیری: با توجه به نتایج می توان گفت که رویکرد سابلیمینال می تواند میزان افسردگی زنان دادخواست دهنده طلاق با سرپرست خانوار معتاد را کاهش دهد و میزان تاب آوری آنها را افزایش دهد. بنابراین از این رویکرد می توان به عنوان یک روش مداخله ای مناسب در مراکز روان شناختی و مشاوره برای درمان افسردگی و افزایش تاب آوری بهره برد. شماره ی مقاله: ۶
۷.
اهداف: تدوین الگوی یکپارچه مشاوره در باب رشد با تاکید بر نحوه مواجهه با فرایند زمان و مسئولیت وجود در تناسب با افق فکری مراجع در فرهنگ اسلامی هدف این پژوهش است که براساس تاکید بر روان شناسی فرهنگی ضرورت می یابد. روش: روش این پژوهش استفاده از هرمنوتیک کلاسیک شلایرماخر است که با بررسی گام به گام نظریات منتخب در نهایت به یکپارچه سازی آنها اقدام شده است و در قالبی متناسب با اندیشه اسلامی درآمده است. شیوه تفسیر در این روش با استفاده از ویژگی های دستوری و فنی متن انجام گرفته و در قالب تفاسیر جزئی و کلی طبقه بندی شده است. الگوی ادغامی حاصله با شیوه منطق استقرایی و قیاسی در نهایت در نگرشی کاربردی و عملی ضمن دارا بودن مبانی و اصول به هدف، فنون و فرایند درمانی پرداخته است. یافته ها: یافته ها نشان می دهد که مبانی الگوی شکل گرفته شامل مبنای کمال با اصول (تضاد، میل به کمال، عاملیت، سلسله مراتب وجود، خدمت رسانی، قاعده مندی و آفرینش مداوم و جهت مندی و هدفمندی)؛ مبنای وحدت با اصول (مکملیت، اتصال اجزاء، پذیرش و یکپارچگی، حقیقت ثابت، تغییر ناپذیری قواعد و علیت هستی، تعادل و سازگاری)، مبنای جاودانگی با اصول (میل بازگشت به مبدا، مکان مندی، زمانمندی وجود، یکپارچگی زمانی، مرگ، چرخش وجودی)؛ مبنای هدفمندی با اصول (رهبری، قدرت خلق، اداره و تداوم هستی، جامعیت) می باشد. که متناسب با مبانی و اصول دارای هدف غایی، فنون و فرایند درمانی می باشد. نتیجه گیری الگوی یکپارچه رشدی در تلفیق با افق اسلامی به شیوه هرمنوتیک الگویی نوین است که می تواند در ایجاد تناسب با بنیان های فکری مراجع کارآمد باشد و بدون ایجاد گفتمان های متضاد، افق فکری مراجع را گسترش دهد و برای او مسیر و معنایی مشخص نماید. شماره ی مقاله: ۷
۸.
هدف: از پژوهش حاضر مقایسه تأثیر دو شیوه ی آموزش گروهی مدیریت خشم و توانمندسازی روانی _ اجتماعی بر رفتارهای جامعه پسند و سازگاری اجتماعی دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه شهر تهران بود. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه انتظار همراه با مرحله پیگیری 2 ماهه بود. در این پژوهش جامعه آماری پژوهش حاضر کلیه دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه شهر تهران در سال تحصیلی 1400-1399 به تعداد 125110 نفر دختر بودند و با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس عداد 90 نفر از آنان انتخاب به صورت تصادفی جایگزین شدند. تجزیه و تحلیل اطلاعات به دست آمده از اجرای پرسشنامه ها از طریق نرم افزار SPSS نسخه 24 در دو بخش توصیفی و استنباطی (تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بن فرونی) انجام پذیرفت. یافته ها: نتایج نشان داد هر دو آموزش داده شده در مرحله پس آزمون و پیگیری نسبت به گروه انتظار اثربخشی معناداری بر رفتارهای جامعه پسند و سازگاری اجتماعی دانش آموزان اعمال کردند (05/0>P). افزون بر این نتایج نشان داد که آموزش گروهی توانمندسازی روانی _ اجتماعی در افزایش رفتارهای جامعه پسند و سازگاری اجتماعی مؤثرتر بود (05/0>P). نتیجه گیری: بر اساس نتایج پژوهش حاضر، می توان گفت که آموزش گروهی مدیریت خشم و توانمندسازی روانی _ اجتماعی می توانند به عنوان یک شیوه آموزشی برای افزایش رفتارهای جامعه پسند و سازگاری اجتماعی دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه شهر تهران در مراکز مشاوره و خدمات روان شناختی به کار برده شوند. شماره ی مقاله: ۸
۹.
هدف: تحقیق حاضر با هدف بررسی تجربه زیسته ی کارکنان شرکتی شاغل در بخش خدمات از وضعیت شغلی و استخدامی شان انجام شد. روش پژوهش: تحقیق حاضر کیفی و از نوع پدیدارشناسی توصیفی است. جامعه ی تحقیق کلیه کارکنان شرکتی شاغل بخش خدمات در دانشگاه گیلان بود. مشارکت کنندگان در تحقیق نیز به شیوه ی هدفمند و متمرکز بر ملاک انتخاب شدند. تعداد آنها نیز با توجه به اشباع نظری 9 نفر انتخاب شد. ابزار جمع آوری اطلاعات نیز مصاحبه نیمه ساختاریافته بود. یافته ها با استفاده از شیوه ی کولایزی تحلیل شدند. در نتیجه ی تحلیل 5 مضمون اصلی و بیست و یک مقوله ی فرعی به دست آمد که اولین مضمون اصلی بی عدالتی بود که شامل مقوله های فرعی قضاوت غیرمنصفانه، احساس تبعیض، احساس ظلم و احجاف، فشار کاری بالا انتظارات کاری بالا و عدم حمایت می شد. دومین ممضون اصلی حرمت خود پایین با مقوله های فرعی فقدان اعتبار، دیده نشدن، تحقیر شدن، عدم ارزش گذاری، عدم حرمت و احترام و عدم درک شدن بود. مضمون اصلی سوم فقدان انگیزه پیشرفت بود که شامل مقوله های درماندگی و ناامیدی از تغییر وضعیت موجود و عدم ترفیع و ارتقاء شغلی می باشد. مضمون اصلی چهارم عدم بهره مندی از امتیازات شغلی بود که شامل مقوله های فرعی کمی حقوق، تاخیر در دریافت حقوق، نداشتن وام، فقدان بیمه تکمیلی و فقدان مرخصی می شد و مضمون اصلی پنجم فقدان رضایت شغلی است که شامل مقوله های فرعی فقدان انگیزه، ناامنی و بی ثباتی شغلی می باشد. نتیجه گیری: یافته های تحقیق حاضر نشان داد که کارکنان شرکتیِ بخش خدمات، تجربه روان شناختی مثبتی از وضعیت شغلی خویش ندارند. این یافته ها برای مدیران شرکت های کاریابی و کارفرمایان قابل استفاده است. شماره ی مقاله: ۹