مقالات
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش مقایسه اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیکی و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر مؤلفه های شناختی (آمیختگی، اجتناب و انعطاف پذیری شناختی) و استرس اکسیداتیو زنان مبتلا به دیابت نوع دو بود. روش: روش پژوهش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و گروه کنترل بود که بر روی 60 بیمار زن مبتلا به دیابت نوع دو مراجعه کننده به مراکز دولتی سلامت شهر بیرجند در سال 1395 با دو گروه آزمایش (40 نفر) و یک گروه کنترل (20 نفر) به صورت در دسترس و به طور تصادفی انجام شد. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه آمیختگی شناختی گیلاندرز و همکاران (2014)، اجتناب شناختی سکستون و دوکاس (2008) و انعطاف پذیری شناختی دنیس و وندروال (2010) بود. همچنین به گروه آزمایش پروتکل رفتاردرمانی دیالکتیکی فن دایک (1396)، رفتاردرمانی دیالکتیکی قهاری (1395) و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی سیگال، ویلیامز و تیزدل (2002) ارائه و به گروه کنترل درمانی ارائه نشد. تجزیه تحلیل داده ها با کمک تحلیل کوواریانس تک متغیره و چند متغیره انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد که رفتاردرمانی دیالکتیک در مقایسه با شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر کاهش مؤلفه های شناختی و استرس اکسیداتیو و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر فرونشانی فکر و مؤلفه های هیجانی بیماران مبتلا به دیابت مؤثر است (05/0> P ). نتیجه گیری: با توجه به یافته ها می توان برای بهبود مؤلفه های هیجانی و شناختی بیماران دیابتی از رفتاردرمانی دیالکتیکی در مقایسه با شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بیشتر به عنوان درمان مکمل استفاده کرد.
مقایسه اثربخشی آموزش ذهن آگاهی نوجوان محور با آموزش هیجان محور بر عزت نفس و مشکلات خواب در نوجوانان داغ دیده پسر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش مقایسه اثربخشی آموزش ذهن آگاهی نوجوان محور با آموزش هیجان محور بر عزت نفس و مشکلات خواب نوجوانان پسر بود. روش: پژوهش حاضر شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل و دوره پیگیری بود. جامعه آماری شامل نوجوانان داغ دیده مراجعه کننده به مراکز مشاوره آموزش وپرورش شهر شیراز در سال 97-1396 بودند. از میان آن ها 48 نفر به شیوه نمونه گیری هدفمند انتخاب و با روش تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل جای داده شدند. گروه آزمایشی ذهن آگاهی نوجوان محور در طی 10 جلسه 1 ساعته و گروه آزمایش هیجان محور در طی 8 جلسه 1 ساعته به صورت گروهی تحت آموزش قرار گرفتند. آزمودنی ها به کمک پرسشنامه عزت نفس کوپر اسمیت (1967) و کیفیت خواب پیتزبورگ (1998) پیش از آغاز درمان، پایان جلسات درمان و همچنین مرحله پیگیری 45 روزه پس از آموزش گروهی ارزیابی شدند. گروه گواه بدون هیچ آموزش گروهی بودند. جهت تجزیه وتحلیل داده ها از تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد به کارگیری ذهن آگاهی نوجوان محور و هیجان محور بر عزت نفس و مشکلات خواب نوجوانان داغ دیده موثر است (05/0 < p ) و گروه ذهن آگاهی نوجوان محور تأثیر بیشتری از هیجان محور داشته است و تغییرات در طول زمان پایدار بود. نتیجه گیری: بر این اساس می توان نتیجه گیری کرد که ذهن آگاهی نوجوان محور و هیجان محور بر عزت نفس و مشکلات خواب نوجوانان داغ دیده موثراست و ذهن آگاهی نوجوان محور بر افزایش عزت نفس و کاهش مشکلات خواب موثرتر بود.
مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد با تلفیق درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان شفقت محور بر بهزیستی روان شناختی زنان مطلقه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد با تلفیق درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان شفقت محور بر بهزیستی روان شناختی زنان مطلقه انجام شد. روش: طرح پژوهش شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون، پس آزمون، باگروه کنترل و پیگیری بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان مطلقه ای (57 نفر) بودند که در سال 96-1395به مرکز مشاوره خانواده آمنه در منطقه 3، وابسته به بهزیستی استان تهران مراجعه کرده بودند. تعداد 36 نفر از زنان مطلقه به روش نمونه گیری در دسترس با در نظر گرفتن نمره پایین در بهزیستی روان شناختی، انتخاب و به طور تصادفی در سه گروه 12 نفره (دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل) گمارده شدند. سپس افراد گروه آزمایش اول تحت آموزش مبتنی بر پذیرش و تعهد و گروه آزمایش دوم تحت آموزش تلفیق پذیرش و تعهد با شفقت طی 10 جلسه 120 دقیقه ای هفتگی قرارگرفتند و گروه کنترل هیچ گونه آموزشی دریافت نکردند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه بهزیستی روان شناختی ریف (1989) استفاده شد. داده ها با استفاده از آزمون اندازه گیری مکرر تحلیل شد. یافته ها : نتایج نشان داد که هر دو روش درمانی در افزایش بهزیستی روان شناختی زنان مطلقه تأثیر معنا داری داشت (05/0 p< ). با این وجود، روش تلفیقی در مقایسه با پذیرش و تعهد مؤثرتر بود (05/0 p< ). نتایج پیگیری نیز نشان داد روش های درمان اثر ماندگاری داشته اند. نتیجه گیری: با توجه به یافته های این پژوهش می توان از طریق آموزش مداخلات مبتنی بر پذیرش و تعهد و تلفیق آن با شفقت به افزایش بهزیستی روان شناختی زنان مطلقه کمک نمود.
بررسی تأثیر مشاوره ی انطباق پذیری شغلی بر اشتیاق تحصیلی و عملکرد تحصیلی در دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر مشاوره ی انطباق پذیری شغلی بر اشتیاق تحصیلی و عملکرد تحصیلی انجام شد. روش این پژوهش از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری همراه با گروه کنترل انجام گرفت. جامعه ی آماری پژوهش را کلیه ی دانش آموزان پسر متوسطه ی دوره ی اول شهر اصفهان در سال تحصیلی 97-1396 تشکیل می دادند. به منظور انتخاب آزمودنی ها 50 دانش آموز به صورت تصادفی انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (25 نفر) و گروه کنترل (25 نفر) قرار گرفتند. برای هر دو گروه، پیش آزمون اجرا شد. گروه آزمایش مدت 7 جلسه ی 75 دقیقه ای مشاوره ی گروهی انطباق پذیری شغلی اقتباس شده از روش مشاوره ی شغلی ساویکاس (هارتونگ و ویس، 2016) را دریافت کردند. در پایان دوره ی مشاوره، پس آزمون در هر دو گروه اجرا شد. سپس یک ماه بعد، آزمون پیگیری از هر دو گروه آزمایش گرفته شد. برای سنجش اشتیاق تحصیلی، از پرسشنامه ی اشتیاق تحصیلی آرشامبالت و همکاران (2009) استفاده شد. همچنین میانگین نمرات پایانی ترم اول و مستمر ترم دوم به عنوان پس آزمون و نمرات پایانی ترم دوم، به منظور پیگیری عملکرد تحصیلی دانش آموزان در نظر گرفته شد. نتایج حاصل از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد که روش مشاوره ی انطباق پذیری شغلی بر اشتیاق تحصیلی و عملکرد تحصیلی تأثیر داشته است و همچنین آزمون مقایسه های زوجی در سه مرحله ی پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری نشان داد که میانگین ها در پس آزمون افزایش یافته (۰۱/۰> p ) و تا پیگیری ثبات داشته است. نتایج حاصل از پژوهش حاضر بیانگر این است که مشاوره ی انطباق پذیری شغلی بر اشتیاق تحصیلی و عملکرد تحصیلی تأثیر گذار است.
مقایسه راهبردهای مقابله ای و سطوح سازش روان شناختی در زنان افسرده و غیر افسرده با تجربه مرگ داخل رحمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه راهبردهای مقابله ای و سطوح سازش روان شناختی در زنان افسرده و غیر افسرده با تجربه مرگ داخل رحمی انجام شد. روش: این مطالعه از نوع علی- مقایسه ای بود. جامعه پژوهش زنان دارای تجربه مرگ داخل رحمی افسرده و غیر افسرده بود که در سال 96 دارای پرونده فعال در مطب های تخصصی نازایی منطقه 3 شهر تهران بودند. با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس 30 نفر از زنان افسرده با تجربه مرگ داخل رحمی و 30 نفر از زنان غیر افسرده دارای تجربه مرگ داخل رحمی به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه مقابله با موقعیت های فشارزا، مقیاس سلامت روانی و پرسشنامه افسردگی بک استفاده شد. داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس چندمتغیره تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که زنان افسرده از راهبردهای مقابله ای هیجانی مدار و زنان غیر افسردهراهبردهای مقابله ای مسئله مدار به طور معناداری بیشتر استفاده می کنند (01/0> P ). اما در راهبردهای مقابله ای اجتنابی بین زنان غیر افسرده و افسرده تفاوت معناداری مشاهده نشد (79/0= P ). همچنین، نتایج نشان داد که درماندگی روان شناختی زنان غیر افسرده به طور معناداری از زنان افسرده پایین تر است و زنان غیرافسرده از بهزیستی روان شناختی بالاتری برخوردار می باشند (001/0> P ). نتیجه گیری: مطالعه حاضر نشان داد که راهبردهای مقابله ای و سازش روان شناختی متغیرهایی هستند که می توانند بر افسردگی زنان با تجربه مرگ داخل رحمی تاثیر داشته باشند. بنابراین برای درمان افسردگی این افراد، باید به این متغیرها توجه داشت.
ساخت و بررسی ویژگیهای روان سنجی «مقیاس مجازوَرزی شبکه ای»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف دست یابی به ابزاری روا و معتبر برای اندازه گیری میزان مشارکت افراد در شبکه های اجتماعی مجازی ( SNS ) انجام گرفت. روش: روش این پژوهش به لحاظ هدف جزو پژوهش های تحقیق و توسعه و به لحاظ شیوه گردآوری داده ها (طرح پژوهش) از نوع توصیفی- پیمایشی است. جامعه آماری این پژوهش کلیه دانشجویان شاغل به تحصیل در سال 97-1396 دانشگاه گیلان بودند که با روش «نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای»، 979 نفر بعنوان نمونه انتخاب شدند. مجموعه ای از پرسشهای مرتبط، پس از تأیید روایی صوری، در اختیار اعضای گروه نمونه قرار گرفت و داده های به دست آمده برای تعیین روایی سازه، با روش تحلیل عاملی به شیوه ی اکتشافی (بر مبنای داده های برآمده از 400 آزمودنی) و سپس به شیوه ی تأییدی (بر اساس داده های برآمده از 579 آزمودنی) مورد پردازش قرار گرفت. یافته ها: در نهایت مقیاسی با 34 گویه فراهم آمد که گویه ها در میان سه عامل «مبادله ی هیجان/شناخت» (20 گویه)، «شدت مشارکت» (7 گویه) و «مبادله فرهنگ» (7 گویه) توزیع شده بودند. این سه عامل، بر روی هم، 73/46 درصد از واریانس کل پرسشنامه را تبیین می کرد. بر مبنای نتایج بررسی پایایی (همسانی درونی) ضرایب به دست آمده برای مولفه های مقیاس بین 81/0 تا 90/0 بود که از میان آنها «مبادله هیجان/ شناخت» دارای بیشترین ضریب شاخص همسانی درونی بود و پس از آن به ترتیب؛ مبادله فرهنگ و شدت مشارکت قرار گرفتند؛ همسانی درونی کلی پرسشنامه نیز 92/0 به دست آمد . نتیجه: «مقیاس مجازورزی شبکه ای» برای اندازه گیری میزان مشارکت در شبکه های اجتماعی مجازی از روایی، اعتبار و پایایی مناسبی برخوردار است.
نقش میانجی مهرورزی به خود در رابطه بین طرحواره های شناختی والدین و شادکامی فرزندان در دانش آموزان دوره متوسطه اول شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی مهرورزی به خود در رابطه بین طرحواره های شناختی والدین و شادی در فرزندان در دانش آموزان دوره متوسطه اول شهر تهران انجام شد. روش: این پژوهش، از نوع همبستگی بود. به منظور جمع آوری داده ها از سه فرم کوتاه شادکامی آکسفورد (هیل و آرگایل، 2002)، پرسشنامه طرحواره های ناسازگار اولیه یانگ (1990) و مقیاس مهرورزی به خود (نف، 2003) استفاده شد. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان متوسطه اول شهر تهران و والد مادر آنها بود که از این بین 384 نفر به روش تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. داده های این پژوهش با روش تحلیل معادلات ساختاری، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها : نتایج به دست آمده حاکی از آن بود که طرحواره های شناختی والدین تاثیر مستقیم بر شادکامی فرزندان دارد. در میان 15 طرحواره ناسازگار در والدین، اثر طرحواره های احساس بی کفایتی، بی اعتمادی، انزوای اجتماعی، معیارهای سرسختانه، خویشتنداری ناکافی و نقص بر شادکامی معنادار بود. ضمن اینکه طرحواره های بی اعتمادی، انزوای اجتماعی، معیارهای سرسختانه و خویشتنداری ناکافی با میانجیگری مهرورزی به خود بر شادکامی فرزندان، تاثیر معنادار داشت. نتیجه گیری: والدینی که تجارب زندگی آنها منجر به شکل گیری طرحواره های معیوب در آنها شده، بر تجربه هیجان مثبت در فرزندان خود اثر منفی دارند و با بروز رفتارهای اشتباه موجب کاهش شادی فرزندان خود می شوند.
نقش انعطاف ناپذیری روان شناختی و بدتنظیمی هیجان در پیش بینی شدت خشم ورزشکاران رقابتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی نقش انعطاف ناپذیری روان شناختی و بدتنظیمی هیجان در پیش بینی شدت خشم ورزشکاران رقابتی بود. روش: این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. در این مطالعه، جامعه ی آماری را کلیه ی ورزشکاران فردی و گروهی شهر اردبیل در سال 1398 که در هر سطحی از مسابقات مشغول به ورزش رقابتی بودند تشکیل می دادند. از بین آنها 312 نفر از طریق نمونه گیری خوشه ای به عنوان نمونه پژوهش مورد مطالعه قرار گرفتند. برای جمع آوری داد ه ها از مقیاس خشم بالینی (اسنل و همکاران 1995)، انعطاف ناپذیری روان شناختی (فرانسیس و همکاران، 2016) و بدتنظیمی هیجان (گراتز و روئمر، 2004) استفاده شد. برای تجزیه وتحلیل داده ها از روش های آماری ضریب همبستگی و تحلیل رگرسیون چندگانه به روش همزمان استفاد شد. یافته ها: نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد که 41 درصد واریانس شدت خشم از طریق مؤلفه های متغیرهای انعطاف ناپذیری روان شناختی و بدتنظیمی هیجان تبیین می شود. همچنین بین انعطاف ناپذیری روان شناختی و بدتنظیمی هیجان با شدت خشم ارتباط مثبت معناداری به دست آمد (05/0 P< ). نتیجه گیری: بر مبنای یافته های به دست آمده، احتمالاً بتوان گفت افراد ورزشکاری که قادر به تنظیم هیجانی نباشند و توان رفتارهای منعطف در موقعیت های رقابتی نداشته باشند، شدت خشم بیشتری تجربه می کنند.
بررسی کیفی محتوای لازم برای دوره های آموزش کارآفرینی از نظر کارآفرینان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف اصلی مطالعه حاضر بررسی کیفی محتوای لازم برای دوره های آموزش کارآفرینی از نظر جوانان کارآفرین استان یزد به منظور ارائه آموزش های مؤثرتر بود. روش: این مطالعه از نوع پژوهش های کیفی بود که با استفاده از نظریه زمینه ای انجام شد. جامعه ی آماری متشکل از زنان و مردانی بود که در دوره های کارآفرینی برگزار شده در استان یزد در سال های 97-1392 شرکت کرده بودند و در حال حاضر نیز به عنوان کارآفرین مشغول فعالیت بودند. نمونه گیری به صورت هدفمند و تا اشباع نظری مصاحبه ها انجام شد. در نهایت، 20 نفر (16 مرد و 4 زن) به شیوه نیمه ساختاریافته مورد مصاحبه قرار گرفتند و مصاحبه ها با استفاده از سه مرحله کدگذاری باز، محوری و انتخابی، تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که برای بهبود اثربخشی آموزش های کارآفرینی باید در بعد درون فردی، مهارت هایی مانند مدیریت فردی، م هارت های اجتماعی، عوامل انگیزش ی، استقلال طلبی، کن ترل و جهت دهی مشکلات، ویژگی های شخصیتی ک ارآفرینی، خود نظم دهی عواطف و هیجان ها و شناسایی و اصلاح خطاهای شناختی مورد توجه قرار گیرد. در بعد بین فردی، ابعادی مانند مقابله با رفتارهای مخرب، روابط بین فردی کارآمد و انگیزاننده های اجتماعی و سازمانی دارای اهمیت بیشتری است. در بعد شغلی، اطلاعات و مهارت هایی مانند دانش قانونی، دانش اقتصادی، دانش تکنولوژی و شبکه سازی باید مد نظر قرار گیرد. در نهایت در بعد آموزشی محتوای آموزشی، پیش نیاز های آموزش و عوامل ساختاری و قانونی برای هرچه بهتر برگزار کردن دوره های آموزش کارآفرینی بایستی مورد توجه قرار گیرد. در پایان پژوهش نیز مدل پارادایمی محتوای دوره های آموزش کارآفرینی ارائه شد. نتیجه گیری: براساس یافته ها می توان نتیجه گرفت که در محتوای آموزشی دوره های فعلی آموزش کارآفرینی بایستی تجدید نظر صورت گیرد.
الگوی تحول «مایی» در زوج های موفق بر مبنای نظریه زمینه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف از انجام پژوهش حاضر ارایه مدلی جهت تبیین تحول مایی در زوج ها بود. روش: به منظور نیل به این هدف با توجه به ویژگی های خاص سازه مایی، رویکرد پژوهش کیفی و روش نظریه زمینه ای بکار گرفته شد. جمعیت مورد مطالعه شامل کلیه زوج های ساکن شهر تهران بود که بنا به اظهار خودشان زندگی زناشویی موفقی داشتند. روش نمونه گیری از نوع نمونه گیری هدفمند بود و تعداد شرکت کنندگان در این پژوهش بعد از رسیدن به نقطه اشباع نظری، 7 نفر از زوج ها موفق بود که با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته مورد مصاحبه قرار گرفتند. تجزیه و تحلیل اطلاعات بر اساس سه روش کدگذاری باز، کدگذاری محوری و کدگذاری گزینشی انجام شد. یافته ها: نتایج حاصل از مصاحبه با زوج های موفق نشان داد که سازه مایی شامل دو دسته راهبرد های تعاملی درون زوجی و برون زوجی است. عوامل سوق دهنده مایی نیز شامل سه دسته سوق دهنده های شناختی، حمایتی و انگیزشی هستند. پیامد مایی نیز در قالب دو مولفه محوری حفظ فردیت در هویت زوجی و منیت زدایی در هویت زوجی اتفاق می افتد. نتیجه گیری: سه دسته عوامل شناختی، انگیزشی و حمایتی وجود دارند که زوج ها را به سمت ما شدن حرکت می دهند. همچنین زوج ها در فرایند ما شدن از دو دسته راهبردهای درون زوجی و برون زوجی استفاده می کنند. در صورت ترکیب و تعامل مناسب این عوامل، فرایند ما شدن در زوج ها محقق خواهد شد که به موجب آن منیت زدایی در هویت زوجی و حقظ فردیت در هویت زوجی را به عنوان پیامدهای ما شدن شاهد خواهیم بود.
فرزندپروری اخلاق محور: تعریف، مبانی و اصول تربیتی مبتنی بر آرای علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اهداف : تخلق به اخلاقیات یعنی پایداری دائمی به صفات اخلاقی نیکو به صورت "منش" در انسان کاری است که در آموزش صرف اخلاق نمی توان به آن دست یافت. بنابراین دست یابی به تعریفی از تربیت اخلاق محور و مبانی و اصول مترتب بر آن به منظور کاربرد در عرصه فرزندپروری هدف این پژوهش است. روش: بدین منظور با رویکرد تحقیق هرمنوتیک در مرحله اول به بررسی مبانی و اصول تربیت اخلاق محور مبتنی بر آرای علامه طباطبایی پرداخته شد و در گام بعدی ملاحظات کاربردی آن در فرایند فرزندپروری اخلاق محور تبیین گشت. یافته ها: یافته ها نشان داد مبانی تربیت اخلاق محور در 5 محور ایجابی شامل "ثبات اخلاقی" (با دو اصل ملکه ساختن صفات خُلقی و ایجاد نگرش توحیدی)، "سرایت فعلی" (با اصل اعتدال)، "عالمیت" (با دو اصل علم تعقلی و علم توحیدی)، "عاملیت" (با دو اصل اراده و حقانیت) و "انگیزش" (با سه اصل برانگیختگی انسانی، توحیدی و حُبی) و 2 محور زمینه ای شامل "وراثت اخلاق" (با دو اصل اصلاح زمینه های وراثتی و رعایت تفاوت های استعدادی) و "سرایت محیطی اخلاق" (با دو اصل اصلاح بستر محیطی و رعایت الگوی تربیتی) قابل تبیین هستند که مبتنی بر آن می توان در فرایند فرزند پروری با محوریت تربیت منش به کار بسته شود. نتیجه گیری: فرزندپروری اخلاق محور رویکردی نوین در عرصه آموزش والدین است که در آن از طریق تمرکز بر رشد مولفه های شناخت، عاطفه و اراده اخلاقی در کودکان، زمینه تحقق اهداف تربیتی انسان هایی با منش اخلاقی را فراهم می کند.