۱.
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی تجربه زیسته زنان و مردان مطلقه از سازگاری با طلاق انجام شد. روش: این مطالعه از نوع کیفی و با استفاده از روش پدیدار شناسی انجام شد. پژوهش با بهره گیری از نمونه گیری هدفمند افرادمطلقه سازگار با طلاق در سال 99-98 شهر شیراز انجام شده است. در نهایت پس از انجام 22مصاحبه نیمه ساختار یافته پژوهشگر به اشباع داده ها رسید. مصاحبه ها با روش پدیدار شناسی تحلیل مضمون مورد بررسی قرار گرفتند. یافته ها: در این پژوهش 3 مضمون اصلی و 12 مضمون فرعی بدست آمد که مضامین اصلی عبارتند از: 1- خانواده منبع مؤثر دررسیدن به سازگاری، 2- تاب آوری فردی3- تاب آوری اجتماعی. مضمون خانواده منبع مؤثر دربرگیرنده ی 2 مضمون فرعی حمایت عاطفی، پشتیبانی مادی (پذیرش، همدردی، تأمین مسکن و...)، مضمون تاب آوری فردی شامل 5 مضمون فرعی سوگواری، پیوند با معنویت، پذیرش طلاق، حرکت به سوی تعالی، کنترل هیجانات (شکرگذاری، قبول شرایط فعلی زندگی، برنامه ریزی برای آینده، رشد هیجانات مثبت و...) مضمون تاب آوری اجتماعی شامل 2 مضمون فرعی رشد فردی، کسب درآمد و استقلال مالی (تقویت مهارت های فردی، کسب درآمد و ثبات اقتصادی و....) نتیجه گیری نتایج به دست آمده از این پژوهش نشان دهنده ضرورت توجه همه جانبه به مسائل زنان و مردان مطلقه پس از جدایی و انجام اقداماتی مؤثر جهت توانمندسازی آنان در راه رسیدن به سازگاری با شرایط پس از جدایی بود. شماره ی مقاله: ۱
۲.
هدف: هدف این مطالعه، شناسایی ابعاد تجربه ی انتخاب همسر در افراد متقاضی طلاق بود. روش: پژوهش حاضر با رویکرد کیفی و روش پدیدارشناسی انجام شده است. میدان پژوهش شامل 10 نفر از افراد متقاضی طلاق بود که به همراه همسر خود جهت انجام مراحل طلاق به دادگاه خانواده ی شهرستان دزفول مراجعه کرده بودند. جهت جمع آوری داده ها، از مصاحبه های نیمه ساختاریافته استفاده شد. داده ها با استفاده از روش هفت مرحله ای کلایزی تجزیه وتحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد، فرایند آشنایی افراد متقاضی طلاق با همسر خود در دو سر پیوستار آشنایی یا به صورت خارج از عرف و ساختارشکنانه یا به صورت کاملاً سنتی و بدون طی تدریجی مراحل آشنایی، صورت گرفته بود. همچنین در افراد مصاحبه شده، عوامل ناآگاهی، ازدواج اجباری یا ازدواج بر پایه ملاک های احساسی، مزایا و مادیات، موجب بی توجهی به ملاک ها، یا عدم تطبیق ملاک ها با همسر بالقوه ی آینده شده بود. در نتیجه فرایند تعیین و بررسی ملاک ها با سهل انگاری صورت پذیرفته بود. نتیجه گیری: در صورتی که فرایند آشنایی و بررسی ملاک ها به صورت سهل انگارانه یا بدون آگاهی و آزادی انجام گیرد، ازدواج چه به شکل سنتی و چه به شکل غیرسنتی احتمال دارد به تصمیم به جدایی منجر شود. شماره ی مقاله: ۲
۳.
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثر بخشی زوج درمانی یکپارچه نگر و زوج درمانی رفتاری یکپارچه نگر بر افزایش صمیمیت عاطفی و جنسی زوج های آسیب دیده از خیانت زناشویی در شهرستان شهریار (شهر اندیشه) صورت گرفت. روش: روش پژوهش شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری زوج هایی بودند که مرد مرتکب خیانت شده و در سال 1397 به مراکز مشاوره شهراندیشه مراجعه کردند. با نمونه گیری در دسترس 24 زوج انتخاب و بصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل (هر گروه، 8 زوج) جایگزین شدند. گروههای آزمایشی در 10جلسه زوج درمانی شرکت کردند و گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. آزمودنی ها به پرسشنامه صمیمیت (باگاروزی، 2001) پاسخ دادند. یافته ها: نتایج تحلیل کوواریانس و تحلیل واریانس بلوکی نشان داد: زوج درمانی رفتاری یکپارچه نگر و زوج درمانی یکپارچه نگر بر مولفه رضایت از تقابل در بعد صمیمیت جنسی اثربخشی معناداری داشتند (۰۵/۰>p) ولی تفاوت معناداری بین دو رویکرد مشاهده نشد. همچنین زوج درمانی رفتاری یکپارچه نگر بر افزایش صمیمیت عاطفی در همه مؤلفه ها اثر بخش بود ولی این اثر بخشی در زوج درمانی یکپارچه نگر بدست نیامد. نتیجه گیری: با توجه به اثربخشی زوج درمانی یکپارچه نگر و زوج درمانی رفتاری یکپارچه نگر بر مولفه رضایت از تقابل در صمیمیت جنسی، استفاده از این رویکردها در ارتقاء صمیمیت جنسی زوج های آسیب دیده از خیانت زناشویی می تواند مؤثر باشد. همچنین با توجه به اثر بخشی زوج درمانی رفتاری یکپارچه نگر در افزایش صمیمت عاطفی و جنسی، این رویکرد می تواند مورد استفاده ی زوج درمانگران قرار گیرد. شماره ی مقاله: ۳
۴.
هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی ترکیب دو روش خانواده درمانی بافت نگر و ساختاری بر همبستگی و راهبردهای مقابله ای زوج های دارای نارضایتی زناشویی بود. روش پژوهش: طرح پژوهش نیمه آزمایشی و از نوع پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری دو ماهه با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش تمام زوج های دارای نارضایتی زناشویی مراجعه کننده به مراکز مشاوره خانواده در شهر بیرجند که در 6 ماه اول سال 98 به این مراکز مراجعه کردند که از میان آنها 20 زوج دارای نارضایتی زناشویی به صورت در دسترس و هدفمند انتخاب شده و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (10 زوج) و کنترل (10 زوج) قرار داده شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه راهبردهای مقابله ای لازاروس و فولکمن (1988) و مؤلفه همبستگی پرسشنامه اولسون، پورتنر و لوی (1996) بود که به منظور جمع آوری اطلاعات در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری بر روی آزمودنی ها اجرا شد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تجزیه و تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر استفاده شد. یافته ها: یافته ها حاکی ازاین بود که تلفیق دو روش خانواده درمانی بافت نگر و ساختاری بر همبستگی و راهبردهای مقابله ای مسأله مدار زوج های دارای نارضایتی زناشویی تاثیر دارد(05/0›p)؛ لازم به ذکر است، ماندگاری اثر درمان بعد از دو ماه حفظ شده است (05/0›p)؛ نتایج نشان داد، تلفیق دو روش خانواده درمانی بافت نگر و ساختاری بر راهبردهای مقابله ای هیجان مدار زوج ها تأثیر نداشت (05/0‹P). نتیجه گیری: بر اساس یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت که تلفیق روش های خانواده درمانی بافت نگر و ساختاری باعث همبستگی و راهبردهای مقابله مسأله مدار زوج های دارای نارضایتی زناشویی گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل شده است. شماره ی مقاله: ۴
۵.
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش اختلالات روانی و تاب آوری در مقابل خودکشی در اقدام به خودکشی انجام شد. این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر ماهیت، پس رویدادی است. روش: جامعه آماری پژوهش شامل کلیه جوانان پسر شهر قزوین بود و نمونه آماری با توجه به روش مطالعه پس رویدادی شامل 80 نفر از این افراد بود که به شیوه هدفمند انتخاب و در دو گروه اقدام کنندگان به خودکشی و افراد عادی قرار گرفتند. جهت گردآوری داده ها از چک لیست نشانه های اختلالات روانی تجدید نظرشده (SCL-90-R) و پرسشنامه تاب آوری در مقابل خودکشی (عثمان و همکاران، 2004) استفاده شد. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد میانگین نمرات افرادی که اقدام به خودکشی داشته اند، در نمره کلی اختلالات روانی و خرد مقیاس های پرخاشگری، اضطراب، وسواس، حساسیت فردی، شکایات جسمانی، روان پریشی، تصورات پارانوئیدی، افسردگی و ترس مرضی به طور معناداری بالاتر از افراد عادی بود. همچنین میانگین نمرات افرادی که اقدام به خودکشی داشته اند، در نمره کلی تاب آوری و خرده مقیاس های محافظ درونی، ثبات هیجانی و محافظ بیرونی به طور معناداری کمتر از گروه عادی بود (05/0>P). نتیجه گیری: بر اساس نتایج به دست آمده پیشنهاد می شود با آموزش های روان شناختی تاب آوری در مقابل خودکشی را افزایش داده و با مداخلات مبتنی بر نظریه های رواندرمانی، می توان با کاهش اختلالات روانی که در پژوهش حاضر نقش مهمی در اقدام به خودکشی داشتند، خطر خودکشی را کاهش داد. شماره ی مقاله: ۵
۶.
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی به کارگیری اصول تأثیر درمانی (Impact Therapy) گروهی بر مهارت های حل مسأله، امیدواری و رضایت از زندگی در دختران نوجوان خانواده های پر تنش بود. روش: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از لحاظ روش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دختران نوجوان دبیرستانی 16 تا 18 سال خانواده هایی است که والدین آن ها در 5 سال اخیر طلاق گرفته و به دادگاه خانواده مراجعه کرده بودند. روش نمونه گیری به صورت در دسترس بود. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های رضایت از زندگی، حل مسئله و امیدواری استفاده شد. یافته ها: مقایسه بین گروهی نشان می دهد تفاوت میانگین نمره های رضایت از زندگی (042/0=p)، مهارت حل مسأله (049/0=p)، و امیدواری (012/0=p) بین گروه های آزمایش و کنترل معنی دار است؛ بنابراین می توان گفت تأثیر درمانی گروهی بر رضایت از زندگی، مهارت حل مسأله و امیدواری دختران نوجوان خانواده های پرتنش اثر داشته و آن ها را افزایش داده است. نتیجه گیری: تأثیردرمانی با ارتقای تاب آوری نوجوانان خانواده های پرتنش، در مقابل مشکلات به آزمودنی ها کمک کرد تا در برابر عوامل استرس زا از خود مقاومت بهتری نشان داده و بر آنها غلبه کنند. این افراد در نتیجه تأثیر درمانی بیشتر مصمم شدند و نسبت به رویدادهای اطراف خود از میزان کنترل بالاتری برخوردار شدند. به عبارت دیگر این مداخلات به شرکت کنندگان کمک کرد با مسائل مختلف زندگی بهتر برخورد کنند و حتی رویدادهای ناخوشایند را به عنوان فرصت در نظر بگیرند شماره ی مقاله: ۶
۷.
هدف: این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی روش مشاوره مسیر شغلی شناختی- اجتماعی، پردازش اطلاعات شناختی، ساخت گرایی و مشاوره مبتنی پذیرش و تعهد بر ابعاد سرمایه عاطفی دانش آموزان پایه نهم اجرا شد. روش: روش پژوهش از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون برای پنج گروه بود. جامعه پژوهش کلیه دانش آموزان دخترپایه نهم یکی از نواحی آموزش و پرورش اصفهان در سال تحصیلی 99-98 بودند. نمونه شامل 100 دانش آموز دختر بود که به شکل نمونه گیری در دسترس و چند مرحله ای و بر اساس ملاک های ورود و خروج انتخاب شدند و در چهارگروه آزمایش و یک گروه گواه (هر گروه20نفر) گمارش شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه سرمایه عاطفی (گل پرور، 1395) بود. در حالی که گروه گواه هیچ آموزشی دریافت نکرد هر یک از گروه های آزمایشی شش جلسه آموزش های مرتبط با هر روش را دریافت کردند. همه ی گروه ها توسط ابزار پژوهش قبل و بعد از آموزش ها ارزیابی شدند. نتایج: داده های گردآوری شده در دو سطح توصیفی (میانگین و انحراف استاندارد) و آمار استنباطی (تحلیل کواریانس چند متغیری) تحلیل شد. نتایج نشان داد در مقایسه با گروه گواه هیچ یک از روش ها بر احساس انرژی و عاطفه مثبت مؤثر نبودند. از بین روش های مورد اشاره دو روش ساخت گرایی و پذیرش و تعهد بر شادمانی مؤثر بودند (07/18=F و 01/0>P) اما در زمینه اثربخشی بر این دو متغیر تفاوت معنادار بین دو روش دیگر مشاهده نشد. نتیجه گیری: با توجه به نتایج حاصل می توان گفت مشاوران در مدارس می توانند از دو روش ساخت گرایی و پذیرش و تعهد برای بهبود شادمانی دانش آموزان دختر بهره ببرند شماره ی مقاله: ۷
۸.
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی سه رویکرد درمان شفقت خود، شفقت مبتنی بر آموزه های دینی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کاهش افسردگی زنان متاهل صورت گرفت. روش: پژوهش حاضر با روش شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون و پس آزمون با استفاده از سه گروه آزمایشی و یک گروه کنترل انجام شد. جامعه آماری پژوهش کلیه زنان مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر یزد در سال 1399 بودند که برای آن ها تشخیص افسردگی داده شده بود. تعداد افراد نمونه 40 نفر بودند که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه آزمایشی و یک گروه گواه جایگزین شدند. به منظور سنجش شادکامی و کیفیت زندگی افراد نمونه از مقیاس رضایت از زندگی دینر و همکاران (1985) و مقیاس شادکامی آکسفورد آرگایل و لو (1989) استفاده شد. به منظور تحلیل داده های پژوهش از روش تحلیل کوواریانس استفاده شد. یافته ها: تحلیل یافته های پژوهش نشان داد که هر سه روش درمانی بر بهبود شادکامی (25/33 F= و اندازه اثر، 792/0) و کیفیت زندگی (38/89= F و اندازه اثر، 911/0) زنان اثربخش بوده اند (P<0/01). همچنین نتایج مقایسه زوجی گروه ها نشان داد که درمان های به کار رفته در افزایش شادکامی تفاوت معنادار با یکدیگر نداشتند اما درمان شفقت مبتنی برآموزه های مذهبی نسبت به دو درمان دیگر اثربخشی بیشتری بر بهبود کیفیت زندگی زنان داشت (P<0/01) نتیجه گیری: نتایج نشان داد که هر سه روش در افزایش شادکامی و بهبود کیفیت زندگی زنان متاهل افسرده تأثیر دارند همچنین بررسی تفاوت گروه ها مشخص شد کرد که اثربخشی روش های درمانی در بهبود کیفیت زندگی بیشتر است. شماره ی مقاله: ۸