پژوهش حاضر به منظور بررسی اثربخشی آموزه های دینی برگرفته از داستان حضرت یوسف (ع) به شیوه بحث گروهی بر تغییر نگرش روابط دختر و پسر انجام شد. جامعه آماری این پژوهش را کلیه دانشجویان دختر خوابگاهی فنی و حرفه ای شهرستان اهواز تشکیل می دهند که در سال تحصیلی 86-87 در دو خوابگاه (نرجس و پردیس) سکونت داشته و شامل 191 نفر بودند. نمونه آماری پژوهش شامل 34 نفر دانشجوی دختر دارای نگرش مثبت به روابط دختر و پسر بودند. روش نمونه گیری با توجه به هدف پژوهش، بدین شیوه اجرا شد که ابتدا آزمون نگرش نسبت به روابط دختر و پسر بر روی همه دانشجویان اجرا گردید و پس از نمره گذاری افرادی به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند که در آزمون مذکور نمره بالاتری کسب نموده بودند. سپس دانشجویان یک خوابگاه بطور تصادفی به عنوان گروه آزمایش و دانشجویان خوابگاه دیگر به عنوان گروه گواه در نظر گرفته شدند. متغیر مستقل طی 8 جلسه 90 دقیقه ای روی گروه آزمایش اجرا و گروه گواه هیچ گونه مداخله ای دریافت ننمودند. در پایان از هر دو گروه پس آزمون به عمل آمد. داده های بدست آمده با توجه به فرضیه های تحقیق توسط آزمون t گروه های مستقل و تحلیل چند واریانس چند متغیری (مانوا) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج بدست آمده نشان داد که آموزش داستان حضرت یوسف (ع) به شیوه بحث گروهی بر تغییر نگرش دانشجویان نسبت به روابط دختر و پسر موثر بوده است. سطح معناداری در این پژوهش =0.05 در نظر گرفته شد.
هدف مطالعه حاضر این بود که با استفاده از اطلاعات طولی به بررسی تاثیر عوامل زمینه ای (سن، جنس، تحصیلات والدین و وضعیت تحصیلی) بر پیگیری آمال و آرزوهای تحصیلی و شغلی (جهت یابی مسیرهای تحصیلی و شغلی) در طول دوره انتقالی از اواسط نوجوانی به اوایل جوانی پرداخت. در پژوهش حاضر از روش تحقیق طولی استفاده شده است. 210 دانش آموز 81) پسر و 129 دختر( با روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند و تا مرحله پایان طرح 5 ساله تحقیق از طریق پرسشنامه محقق ساخته و تحلیل آمار توصیفی و استنباطی مورد بررسی قرار گرفتند. آمال و آرزوهای تحصیلی و شغلی براساس سطوح تحصیلی و شغلی هر یک از شرکت کنندگان که قصد به دست آوردن آن را داشتند، مورد ارزیابی قرار گرفت که نتایج بیانگر انتخاب چهار مسیر تحصیلی در سطوح مختلف تحصیلی توسط جوانان (برای اوایل جوانی) بود. نتایج تحقیق حاضر نشان می دهد که پیشرفت تحصیلی در ابتدای مقطع تحصیلی دبیرستان، تنها متغیری است که به طور ثابت نشان دهنده آرزوهای تحصیلی و مسیر تحصیلی در اوایل جوانی است. بین متغیرهای سن، جنس و تحصیلات والدین از نظر آماری با آمال و آرزوهای تحصیلی و شغلی تفاوت معناداری دیده نشد. به طور کل، نتایج به دست آمده نشان داد که مداخله زود هنگام به منظور اصلاح آمال و آرزوها در جهت بنا نهادن بهترین اهداف واقع بینانه و گسترش برنامه شغلی مناسب به عنوان ابزاری در جهت تسهیل درک افراد از تمامی توانایی های خود، موثر است.
هدف این پژوهش بررسی تاثیر مشاوره گروهی راجرز بر افزایش عزت نفس دانش آموزان دختر کم توان ذهنی دوره مهارت های حرفه ای است. برای انجام پژوهش، 24 دانش آموز دختر کم توان ذهنی دوره مهارت های حرفه ای به طور تصادفی چند مرحله ای به طور تصادفی چند مرحله ای انتخاب و در دو گروه آزمایشی 12) نفر ( و گواه 12) نفر( جایگزین شدند. ابزار مورد استفاده آزمون عزت نفس کوپر اسمیت بود. برنامه مشاوره گروهی به مدت 9 هفته طی 9 جلسه با تاکید بر نظریه راجرز برای گروه آزمایشی برگزار شد. پس از مرحله مشاوره (مداخله) هر دو گروه مورد آزمون مجدد (پس آزمون) قرار گرفتند. پس از جمع آوری داده ها، برای بررسی تاثیر متغیر مستقل (مشاوره گروهی) تحلیل کوواریانس توسط نرم افزار آمار SPSS اجرا و نتایج مورد مقایسه و تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت. نتایج تحقیق نشان داد که مشاوره گروهی بر افزایش عزت نفس کلی- تحصیلی- اجتماعی- خانوادگی و جسمانی دانش آموزان کم توان ذهنی تاثیر نداشت (P>0.05).
این پژوهش از نوع توصیفی و به منظور بررسی حوزه معنایی بیماران افسرده و کارآیی آن در امر مشاوره صورت گرفت. به همین منظور 30 بیمار افسرده و 30 فرد بهنجار به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. میانگین سنی هر دو گروه 20-40 سال و سطح تحصیلات آنها دیپلم تا فوق لیسانس بود. ابزارهای این پژوهش، پرسشنامه افسردگی بک (تجدیدنظر شده)، شکل تغییر یافته آزمون افتراق معنایی آزگود با 6 مفهوم (من، زندگی، گذشته، پدر، مادر و آینده) بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آمار توصیفی، آزمون آماری t، ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون استفاده شد. نتایج نشان داد که حوزه معنایی بیماران افسرده در مورد 6 مفهوم فوق الذکر، در مجموع و در مورد مفاهیم «من» و «آیند» تفاوت معناداری را در جهت منفی با افراد بهنجار دارا است. بین شدت افسردگی و حوزه معنایی بیماران افسرده همبستگی مثبت وجود دارد و مفهوم «مادر» قوی ترین پیش بینی کننده میزان افسردگی است. نتیجه اینکه بررسی حوزه معنایی بیماران افسرده می تواند درمانگر را در امر روان درمانی توانمند سازد.
هدف از انجام این پژوهش، تهیه ابزاری با ویژگی های روان سنجی مناسب برای ارزیابی سازگاری خوابگاهی دانشجویان دانشگاه های تهران می باشد، که ابزار موردنظر را با پاسخ به دو سوال اصلی مورد بررسی قرار می دهد. -1 آیا پرسشنامه از پایایی قابل قبول برخوردار است؟ -2 آیا پرسشنامه از روایی مناسب برخوردار است؟ جامعه آماری این پژوهش کلیه دانشجویان خوابگاهی دانشگاه های تهران می باشد که نمونه ای به تعداد 929 نفر به روش تصادفی چند مرحله ای از دانشگاه های علامه طباطبایی، شهید بهشتی و دانشگاه تهران انتخاب شدند و در آن نسبت به دانشجویان دختر و پسر و دانشگاه محل تحصیل در نظر گرفته شده است. مطابق مبانی نظری و اصول آزمون سازی، مراحل ساخت سوالات پرسشنامه طی شد و در سه مرحله مورد اجر قرار گرفت. اطلاعات جمع آوری شده از اجرای نهایی به کمک روش های آماری و کلاسیک اندازه گیری تجزیه و تحلیل شد. میزان پایایی پرسشنامه با روش همسانی درونی =0.88 و به روش بازآزمایی r=0.77 به دست آمد، در بررسی روایی محتوا، تایید سه نفر متخصص منظور گردید و برای روایی سازه روش تحلیل عاملی به کار گرفته شد. نتایج تحلیل عاملی نشان داد که عوامل استخراج شده حدود 51 درصد از واریانس پرسشنامه را تبیین می کنند. تبدیل نمرات خام به نمرات استاندارد Z و T برای دو گروه دانشجویان دختر و پسر به طور جداگانه محاسبه شد.
در این پژوهش رابطه کمال گرایی با سلامت روانی در یک نمونه دانشجویی مورد بررسی قرار گرفت. هدف اصلی پژوهش حاضر، تبیین شاخص های سلامت روانی شامل بهزیستی روانشناختی و درماندگی روانشناختی برحسب کمال گرایی مثبت و منفی بود. یکصد و هشتاد و پنج دانشجو 92) دختر، 85 پسر، 8 نامعلوم) به صورت داوطلب در دسترس در این پژوهش شرکت کردند. از آزمودنی ها خواسته شد مقیاس کمال گرایی مثبت و منفی (FPANPS) و مقیاس سلامت روانی (MHI- 28) را تکمیل کنند. برای تحلیل داده های پژوهش از شاخص ها و روش های آماری شامل فراوانی، درصد، میانگین، انحراف معیار، آزمون تحلیل واریانس چند متغیره، ضرایب همبستگی و تحلیل رگرسیون استفاده شد. نتایج پژوهشی نشان داد که کمال گرایی مثبت با بهزیستی روانشناختی رابطه مثبت و با درماندگی روانشناختی رابطه منفی دارد. نتایج همچنین نشان داد که کمال گرایی منفی با بهزیستی روانشناختی رابطه منفی و با درماندگی روانشناختی مثبت دارد. کمال گرایی مثبت از طریق تقویت زمینه های درون روانی مثبت مانند حرمت خود و اعتماد به خود، و ویژگی هایی چون واقع بینی، پذیرش محدودیت های شخصی، انعطاف پذیری و احساس رضایت و خرسندی از عملکرد شخصی، سلامت روانی را به صورت مثبت تحت تاثیر قرار می دهد. کمال گرایی منفی، بعکس از طریق تضعیف حرمت خود و اعتماد به خود، و ویژگی هایی مانند انتظارات غیر واقع بینانه، عدم پذیرش محدودیت های شخصی و انعطاف ناپذیری و ناخرسندی از عملکرد شخصی، سلامت روانی را به صورت منفی تحت تاثیر قرار می دهد. نتایج و پیامدهای پژوهش در این مقاله تشریح و تبیین خواهند شد.