مطالعات اوراسیای مرکزی
مطالعات اوراسیای مرکزی سال نهم پاییز و زمستان 1395 شماره 2 (پیاپی 19) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
رویکرد نولیبرال با هدف پیشبرد توسعه در کشورهای مختلف سیاست های مختلفی را از جمله اصلاح نظام پولی و مالی، خصوصی سازی و حذف موانع پیش روی سرمایه گذاری خارجی طرح می کند. از آغاز فروپاشی اتحاد شوروی کشورهای آسیای مرکزی رویکردهای متفاوتی را نسبت به اصلاحات اقتصادی و حرکت به سوی بازار آزاد با هدف توسعه اقتصادی در پیش گرفتند و به نتایج متفاوتی رسیدند. برای نمونه درحالی که ازبکستان در این دوره، رشد اقتصادی 5/2 درصد را به دست آورده است، قزاقستان با 10 درصد رشد اقتصادی در میان 10 کشور برتر جهان در این زمینه قرار دارد. این کشور دو سوم اقتصادش را خصوصی کرده است، پیشرفته ترین کشور منطقه از نظر اصلاحات اقتصادی است، حجم دولت در این کشور نسبت به ازبکستان خیلی کوچک تر است؛ ولی ازبکستان در همه این موارد در میان پنج کشور منطقه آسیای مرکزی جایگاه چهارم و یا پنجم را دارد. این تفاوت در وضعیت دو کشور به دلیل تطابق زودهنگام اقتصاد قزاقستان با سیاست های نولیبرال در ارتباط با اصلاحات اقتصادی و به تأخیرانداختن اصلاحات اقتصادی در ازبکستان است. هدف این نوشتار بررسی اقتصاد سیاسی ازبکستان و قزاقستان براساس این شاخص ها با درنظر گرفتن رویکرد نولیبرالی است.
تدوین و اولویت بندی راهبردهای مناسب مدیریت حوزه ژئوپلیتیک خزر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
موضوع مدیریت بهینه دریای خزر، برای گسترش منابع با هدف پایداری و بهره وری صلح آمیز و مشارکتی و نیز کاهش تنش های سیاسی و ایجاد امنیت پایدار با توجه به تعارضات موجود، مهم ترین مسئله پیش رو در این حوزه است. مسئله این است که با توجه به شرایط کنونی دریای خزر برای ایجاد همگرایی و تفاهم بین کشورهای ساحلی در مورد اداره اصولی دریاچه، راهبردهایی برای مدیریت دریای خزر می توانند مناسب باشند. بنابراین با هدف ارائه یک رویکرد تصمیم گیری با چندمعیار در این زمینه با بررسی ادبیات و یافته های پژوهش و با نظر پژوهشگران در حوزه مورد مطالعه با روش اس دبلیو اُ تی، 8 نقطه قوت، 4 نقطه ضعف، 5 فرصت و 5 تهدید شناسایی و همچنین 10 راهبرد مناسب و کاربردی ارائه شد و سرانجام این راهبردها با استفاده از روش ای ان پی و با شرایط قطعیت نداشتن به صورت فازی رتبه بندی شدند. روش این نوشتار، ترکیبی (توصیفی- تحلیلی و پیمایشی) و روش حل مسائل از نوع تصمیم گیری چندمعیاره است. نتیجه های به دست آمده از پرسش نامه مقایسه های زوجی نشان می دهد که راهبرد «به کا رگیری رویکرد مدیریت سیستمی و اشتراکی منابع دریا از سوی همه دولت های ساحلی و تمرکز بر رهیافت چندجانبه گرایی به ترتیب در رتبه اول و دوم و سایر راهبردها در رتبه های بعدی قرار گرفتند.
پایداری یا ناپایداری گذار روسیه به مردم سالاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تجربه دو خیزش انقلابی روسیه در قرن بیستم که از یک سو نظم اقتصادی- اجتماعی نوینی را ایجاد کرده است و از سوی دیگر، بسترهای چرخش نظام سیاسی از پادشاهی به یک جمهوری مردم سالار و سپس دولت شورویایی و سرانجام جمهوری برپایه ریاست جمهوری را در آخرین دهه قرن بیستم آماده کرده است، جنبش های مردم سالارخواه شناخته می شود. در این پیوند، فروپاشی اتحاد شوروی و بروز نظم نوین، به عنوان جهشی به سوی مردم سالاری شناخته شده است. بنابراین، با وجود بسترسازی های گوناگون برای گذار به سوی مردم سالاری در یک قرن گذشته، هنوز روسیه در نوسان بین مردم سالاری و اقتدارگرایی قرار دارد. پرسش اصلی این است که چرا فرآیند دموکراتیک سازی در روسیه ناکام بوده است. فرضیه اصلی نوشتار بر تقابل ادراک نخبگان و توده ها از مفهوم مردم سالاری، فرهنگ سیاسی روسیه، ضعف جامعه مدنی، اقتصاد سیاسی دولتی، پیشینه امنیتی نخبگان سیاسی و سیاست های پوتین بنا شده است.
تقابل سازه انگارانه آمریکا و روسیه در اوکراین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رقابت های پنهان و آشکار آمریکا و روسیه در سال های پس از جنگ سرد همچنان تداوم یافته است. کشورهای جداشده از اتحاد شوروی از کانون های رقابت راهبردی دو کشور در قبال یکدیگر هستند. از یک سو آمریکا افزایش نفوذ و سیطره بر این جمهوری ها را در چارچوب هدف های کلان خود مبنی بر ورود به حیات خلوت روسیه از راه گسترش ناتو به منطقه و کاهش نفوذ روسیه در منطقه می داند؛ اما از دیگر سو این راهبرد آمریکا منافع سیاسی و اقتصادی روسیه را در منطقه مورد تهدید قرار داده است. همین مسئله سبب شده است تا روسیه تلاش کند تا با ایجاد منطقه حائل، مانع گسترش حضور آمریکا در منطقه شود. اوکراین در میان این جمهوری ها بیش از هر کشور دیگری در مدار توجه و منافع آمریکا و روسیه قرار داشته است. تقابل دو قدرت یاد شده در اوکراین و چرایی آن، مسئله اصلی است که نوشتار پیش رو تلاش می کند تا در چارچوب سازه انگاری بدان بپردازد. در پاسخ به چرایی این موضوع، فرضیه این است که تقابل آمریکا و روسیه در اوکراین از یک سو به دلیل موقعیت منحصر به فرد اوکراین به عنوان کشوری با ویژگی های بین المللی و از دیگر سو، نتیجه تداوم رقابت دو قدرت در سطح بین المللی است.
رهیافت های متعارض در سیاست خارجی روسیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سیاست خارجی روسیه در ارتباط با مسایل مختلف به صورت معمول با پیچیدگی، ابهام و تعارض همراه بوده است. این واقعیت دست کم در تاریخ روابط ایران و روسیه به شکل قابل ملاحظه ای محسوس بوده است، تا جایی که برای شهروندان و نخبگان ایرانی، چهره روسیه را به عنوان شریکی غیرقابل اعتماد به تصویر کشیده است. باتوجه به اهمیت این موضوع، این نوشتار درپی پاسخگویی به این پرسش محوری است که سرمنشأ پیچیدگی ها و تعارض های موجود در سیاست خارجی روسیه کجا است؟ فرضیه نوشتار این است که تعارض در سیاست خارجی روسیه نتیجه وجود جریان های متعارض فکری و فرهنگی در جامعه روسیه است؛ تعارض هایی که در سطح احزاب و گروه های سیاسی متعارض و شبکه های حامی رقیب ظاهر شده و به بازتولید رهیافت های متعارض در عرصه سیاست خارجی روسیه انجامیده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که سیاست خارجی روسیه در کشاکش این رهیافت های متعارض قرار دارد: رهیافت های غرب گرایی لیبرال، ابرقدرت گرایی موازنه خواه و ملی گرایی در شکل های مختلف قوم گرایی روسی، پان اسلاویسم، هژمون گرایی منطقه ای و نواستعمارگرایی. این نوشتار از رهیافت سازه انگاری بهره می برد که در چارچوب آن سیاست خارجی، هم پیوند با روندهای داخلی، نتیجه تعارض و تعامل بین نیروهای مختلف و برداشت های گوناگون آن ها تفسیر می شود.
بررسی تأثیر رقابت روسیه و آمریکا بر روند همگرایی و واگرایی منطقه ای آسیای مرکزی (سال های 2001 تا 2008)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فروپاشی اتحاد شوروی تأثیرهای پیش بینی نشده ای را بر اوضاع سیاسی جهان برجای گذاشت؛ به ویژه بر آسیای مرکزی از جمله فعال شدن قدرت های منطقه ای و جهانی که تا آن زمان به دلیل حضور مؤثر اتحاد شوروی نمی توانستند نقش اساسی دراین منطقه بازی کنند. با این شرایط زمینه برای حضور قدرت هایی چون آمریکا و روسیه (قدرت های مداخله گر نظام بین الملل) برای نفوذ هرچه بیشتر در آسیای مرکزی فراهم شد. پس از 11 سپتامبر 2001، ایالات متحده آمریکا با پیروی از راهبرد اقدام پیشگیرانه بر محور مبارزه علیه تروریسم و تحدید تسلیحات کشتار جمعی، زمینه را برای نفوذ مستقیم در منطقه آسیای مرکزی فراهم کرد؛ از سوی دیگر روسیه که نگران به خطر افتادن موقعیت نسبی خود در منطقه بود؛ پس از دوره ای کوتاه به همکاری با آمریکا در قالب مبارزه با تروریسم، به مقابله با یک جانبه گرایی آن در حوزه نفوذ سنتی خود پرداخت. بنابراین، نگارندگان به دنبال آنند که آثار رقابت روسیه و آمریکا را بعد از 11 سپتامبر 2001 بر روند همگرایی و واگرایی منطقه ای آسیای مرکزی با بهره گیری از نظریه کانتوری و اشپیگل بررسی کنند. بر این اساس فرضیه نوشتار آن است که رقابت دوقدرت در منطقه، گرایش کشورهای منطقه به یکی از دوقدرت را با هدف برطرف کردن مشکلات سبب شده و زمینه همگرایی منطقه ای در قالب «نومنطقه گرایی» را فراهم کرده است.
تکوین بخشی واگرایانه ترکیه در روابط ایران و جمهوری آذربایجان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تغییر ساختار نظام بین الملل و خلأ قدرت به وجودآمده پس از فروپاشی اتحاد شوروی، زمینه ساز حضور و رقابت قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای در آسیای مرکزی و قفقاز شده است؛ به گونه ای که نقش آفرینی یک قدرت در منطقه با حساسیت و واکنش سایر قدرت ها روبه ور می شود. مناسبات ایران با جمهوری آذربایجان از این موضوع جدا نبوده و با واکنش سایر قدرت ها روبه رو شده است. یکی از عوامل اصلی ایجاد محدودیت در گسترش روابط ایران با جمهوری آذربایجان، هدف ها و منافع قدرت های تأثیرگذار فرامنطقه ای در منطقه قفقاز و نقش آن ها در مناسبات ایران و جمهوری آذربایجان است. هدف اصلی این نوشتار تبیین نقش ترکیه در روابط ایران و جمهوری آذربایجان است. هم سویی هویتی ترکیه با جمهوری آذربایجان و تضاد هویتی این قدرت فرامنطقه ای با ایران، محدودیت روابط ایران و جمهوری آذربایجان را سبب شده است و به دلیل گسترش روزافزون روابط جمهوری آذربایجان با ترکیه به نظر می رسد که این وضعیت تداوم یابد و نسبت به سال های قبل تغییر (بهبود روابط) ایجاد نشود. در این نوشتار از دیدگاه سازه انگاری و به روش تبیینی این فرضیه بررسی می شود.
راهبرد روسیه در بحران سوریه (2014- 2011)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روسیه به عنوان یک بازیگر مهم فرامنطقه ای و احیاشده در صحنه جهانی راهبرد متفاوتی از غرب و کشورهای عربی در قبال بحران سوریه در پیش گرفته که بر مبنای دفاع سرسختانه دیپلماتیک و کمک های نظامی از رژیم اسد است. حال این پرسش اساسی و محوری مطرح می شود که چرا روسیه راهبرد متفاوتی از غرب و کشورهای عربی در قبال بحران سوریه در پیش گرفته است و چه عواملی بر به کارگرفتن این راهبرد تأثیرگذار بوده اند؟ یافته های این نوشتار بر این اساس است که تقابل روسیه و غرب در بحران سوریه بر سر نظم و هنجارهای جهانی است که منافع منطقه ای و جهانی روسیه را در طول این بحران تحت تأثیر قرار داده است. همچنین ساختار سیاسی و درک نخبگان روسی از این بحران که تهدیدها و فشارهای نظام مند در بحران سوریه را بر سیاست خارجی روسیه تبدیل و ترجمه می کنند به عنوان متغیرهای میانجی سبب راهبرد متفاوت روسیه از غرب در طول بحران سوریه شده است. روش پژوهش در این نوشتار توصیفی- تحلیلی بر پایه روش کیفی و روش گردآوری داده ها منابع کتابخانه ای و اینترنتی است.
روسیه و آسیای مرکزی: زمینه سازی برای جامعه بین الملل منطقه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با فروپاشی اتحاد شوروی، جمهوری های آسیای مرکزی به استقلال رسیدند. بعد از استقلال این کشورها، روسیه نسبت به سرنوشت آن ها توجه زیادی نداشت و این مسئله سبب شد تا سایر قدرت ها درپی گسترش نفوذ خود در کشورهای آسیای مرکزی برآیند؛ اما چندی نگذشت که روسیه نگاه به شرق را در دستور کار خود قرار داد و تلاش کرد تا با ایجاد همگرایی گسترده منطقه ای، مانع حضور سایر قدرت ها در کشورهای هم جوار خود شود. پرسش اصلی این نوشتار، این است که چرا روسیه و کشورهای آسیای مرکزی ظرفیت تشکیل جامعه بین الملل منطقه ای را دارند؟ در پاسخ می توان این فرضیه را طرح کرد که روسیه و کشورهای آسیای مرکزی با توجه به روابط تاریخی و فرهنگی (گمین شافتی) و همچنین روابط کارکردی (گزل شافتی) ظرفیت لازم را برای تشکیل جامعه بین الملل منطقه ای دارند. همان گونه که از پرسش و فرضیه پیدا است، رهیافت نظری این نوشتار، مکتب انگلیسی روابط بین الملل به ویژه قرائت باری بوزان است. روابط تاریخی و فرهنگی در قالب سرگذشت تاریخی مشترک، مهاجرت متقابل و رواج زبان روسی و روابط کارکردی در قالب مناسبات اقتصادی و نظم سازی بررسی می شود. در این نوشتار، با استفاده از روش توصیفی و تکیه بر منابع کتابخانه ای و اینترنتی، فرضیه ارزیابی می شود.
نقش مواریث مشترک فرهنگی در همگرایی ایران و جمهوری آذربایجان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از میان جمهوری های برآمده از فروپاشی اتحاد شوروی، جمهوری آذربایجان با توجه به هم جواری جغرافیایی، هم میراثی تاریخی- فرهنگی و همسانی مذهبی فرصتی ممتاز برای پیشبرد هدف های جمهوری اسلامی ایران و گسترش حوزه نفوذ آن در منطقه آسیای مرکزی و قفقاز است؛ اما آنچه در عرصه عمل روی داد، شکل گیری تدریجی رابطه ای نه چندان دوستانه میان دو کشور بود که در بسیاری زمان ها با غیریت سازی و امنیتی سازی متقابل همراه بوده است. در کنار عوامل گوناگون، سازه های فرهنگی به ویژه مواریث مشترک فرهنگی نیز به سهم خود در تکوین این رابطه میان دو کشور نقش پررنگی بازی کرده اند. این نوشتار تلاشی است برای بررسی این پرسش که «آیا مواریث مشترک فرهنگی به جای واگرایی فرهنگی، می تواند میان ایران و جمهوری آذربایجان فهم متقابل را بهبود ببخشد و به همگرایی هرچه بیشتر دولت، ملت و منافع این دو کشور کمک کند؟» در پاسخ با کاربست نظریه «سازه انگاری فرهنگی» نشان داده خواهد شد که تمرکز بر نقش مواریث مشترک فرهنگی در ساخت اجتماعی واقعیت، می تواند به شکل گیری هویت جمعی مبتنی بر فرهنگ در رابطه دو کشور و به همگرایی عملکرد آن ها به عنوان یک «ما» کمک کند.
اقتصاد عاملی برای «دگرگونی منازعه» ترکیه و ارمنستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
منازعه ترکیه و ارمنستان فراتر از موضوع های مورد اختلاف دو کشور، منازعه ای است که گستره آن به سطوح منطقه ای و بین المللی گسترش یافته و در پیچیده ترکردن فرایند حل منازعه دو کشور تأثیر شایان توجهی داشته است. با توجه به مسائل و موضوع های مورد اختلاف دو کشور به نظر می رسد که منازعه ترکیه و ارمنستان هیچ گونه راه حل سیاسی ندارد و در چارچوب هیچ یک از راه کارها و رویکردهای حل منازعات بین المللی و مدیریت بحران ها قرار نمی گیرد. در چنین شرایطی تجربه حل منازعات بین المللی نشان می دهد که تغییر در رویکرد حل سیاسی منازعه و دگرگونی در هر یک از سطوح منازعه به نتایج شایان توجهی برای دو کشور منجر خواهد شد. انگیزه اقتصادی تنها راهبردی است که دو طرف منازعه را به سوی تعدیل در نگرش سیاسی محض به حل منازعه پیش می برد. اقتصاد عاملی برای «دگرگونی منازعه» ترکیه و ارمنستان، افزون بر منافع اقتصادی برای دو کشور به حل سیاسی منازعه نیز کمک خواهد کرد. نتیجه مطالعات اقتصادی که براساس نظریه های مزیت نسبی و دیگر نظریه های اقتصادی انجام شده است، بیانگر رشد اقتصادی دو طرف در شاخه های مختلف اقتصادی است.
راهبرد گسترش نفوذ در سیاست خارجی پوتین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پس از فروپاشی اتحاد شوروی، روسیه مدتی در سیاست خارجی دچار خلأ راهبردی شد و دوره ای از انفعال در نظام بین الملل را تجربه کرد. در این زمان، روندی از سیاستگذاری های بی ثبات، ناهمگن و غیرشفاف را در سیاست خارجی این کشور شاهد بودیم. در همین دوران آمریکا نفوذ خود را در حوزه پیرامونی روسیه گسترش داد؛ اما با تسلط پوتین بر دستگاه حاکمه روسیه، سیاست خارجی این کشور دچار تحول شد. پوتین راهبرد گسترش نفوذ را سرلوحه سیاست خارجی خود قرارداد و خواستار احیای قدرت تاریخی روسیه در عرصه جهانی شد. به نظر نگارندگان، از میان نظریه های روابط بین الملل، واقع گرایی نوکلاسیک به دلیل توجه هم زمان به متغیرهای سیستمی و سطح داخلی و تأثیر آن بر سیاست خارجی، چارچوب نظری مناسبی برای بررسی تحول راهبردی در سیاست خارجی روسیه است. هدف این نوشتار بررسی دلایل تغییر راهبردی در سیاست خارجی پوتین است. این نوشتار با روشی توصیفی- تحلیلی به این پرسش پاسخ می دهد که مهم ترین عوامل گسترش نفوذ در سیاست خارجی پوتین چیست؟ فرضیه اصلی این است که رشد اقتصادی به ویژه ناشی از فروش انرژی و انسجام داخلی روسیه، مهم ترین عوامل تأثیرگذار بر ادراک رهبران روسیه از قدرت نسبی و ساختار نظام بین الملل به راهبرد گسترش نفوذ در سیاست خارجی پوتین منجر شده است.
نقش خاندان باگراتیان گرجستان در تثبیت قدرت شاه صفی (1038-1052ق)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خاندان باگراتیان از قدیمی ترین و مشروع ترین خاندان های گرجستان و مورد اعتماد صفویان بودند. در زمان سلطنت شاه صفی این اعتبار در سایه خدمات ارزنده آن ها به شاه و تثبیت پادشاهی وی، افزایش چشم گیری یافت. شاه صفی به هنگام قدرت گیری درپی آن بود تا خیمه پادشاهی خویش را براساس پایه های جدید برپا کند و عناصر قدیمی وابسته به شاه عباس را براندازد. برای برانداختن این عناصر قدیمی هم به بازویی قدرتمند و هم به عناصری کاردان و کارآمد برای جایگزینی آن ها نیاز بود. خاندان باگراتی عناصر لازم و وابسته به خود، برای جایگزینی نخبگان قدیمی را در اختیار داشت. شاه صفی توانست با کمک و توسل به خاندان باگراتیان بر تمامی توطئه های داخلی غلبه کند. پاسخ به این پرسش ها که چرا شاه صفی به خاندان باگراتیان متکی شد؟ چه عواملی سبب شد تا خاندان باگراتیان به بالاترین حد و درجه اعتبار نزد شاه صفی دست یابند؟ تلاش های خاندان باگراتی برای گذران امور منجر به چه نتایجی شد؟ و این تلاش ها چه تأثیری در برهم زدن توازن قدرتی که توسط شاه عباس اول میان گروه های سه گانه متعارض( ترک، تاجیک و قوللر) ایجاد کرده بود، داشت؟، از مهم ترین دغدغه های این نوشتار است.
تعامل سیاست خارجی ایران و روسیه در تقابل با محور شرقی- غربی در قفقاز جنوبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از بارزترین پیامدهای فروپاشی اتحاد شوروی ایجاد خلأ قدرت در جمهوری های نواستقلال بود. بدین سبب کشورهای منطقه ای و فرامنطقه ای از راه اتحاد و ائتلاف با جمهوری های قفقاز جنوبی درپی افزایش نفوذ خود در این منطقه هستند. ترکیه و اسرائیل از راه همکاری با جمهوری آذربایجان، محور شرقی- غربی را تشکیل داده اند. این همکاری، منافع مشترک روسیه و ایران را تهدید می کند. در مقابل تهران، مسکو و ارمنستان به صورت واکنشی، محور شمالی- جنوبی را به وجود آورده اند؛ اما تعامل تهران و مسکو به عنوان بازیگران اصلی این اتحاد چندان پایدار به نظر نمی رسد. بدین سبب نوشتار پیش رو درپی پاسخ به این پرسش ها است که «ماهیت همکاری ایران و مسکو در قفقاز جنوبی چیست؟ دامنه تعامل سیاست خارجی ایران و روسیه، باهدف مقابله با محور شرقی- غربی در چه سطحی است؟» «با گذشت بیش از دو دهه از فروپاشی اتحاد شوروی، همکاری تهران و مسکو در قفقاز جنوبی به سطح راهبردی نرسیده است. تعاملات منطقه ای این دو کشور ماهیتی تدافعی و کارکردی تاکتیکی دارد». این فرضیه با کاربست موضوع اتحاد و ائتلاف در نظریه واقع گرایی بررسی خواهد شد.