مطالعات اوراسیای مرکزی
مطالعات اوراسیای مرکزی سال هفتم بهار و تابستان 1393 شماره 1 (پیاپی 14) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
تغییر جغرافیای سیاسی منطقه خزر به سبب استقلال کشورهای اتحاد شوروی در سال 1991، تغییراتی را در وضعیت ژئوپلیتیکی آن ایجاد کرده است. سیاست های ایران و روسیه با هدف حفظ و گسترش جایگاه برترشان در منطقه و عملکرد کشورهای آذربایجان، ترکمنستان و قزاقستان در راستای پیشرفت در عرصه های اقتصادی و گسترش توان سیاسی، با هدف کاهش وابستگی ها، فضای رقابتی و تقابلی را در خزر به وجود آورده است. نگاهی به روند گفت وگوها و روابط کشورهای ساحلی خزر این مطلب را تأیید می کند که این روابط، تاکنون نتوانسته است سطح مطلوبی از همگرایی را در منطقه به وجودآورد. سؤال های این نوشتار این است که عوامل موجد منازعه و همکاری در منطقه خزر کدام اند؟ و فضای حاکم بر روابط در منطقه خزر به چه سمتی در حرکت است؟ این نوشتار با استفاده از روش کتابخانه ای و میدانی و رویکرد توصیفی – تحلیلی، به دنبال دستیابی به پاسخ این سؤال ها است. نتایج، نمایانگر تأثیر دو گروه از عوامل جغرافیایی و ژئوپلیتیکی در شکل گیری منازعه و همکاری در منطقه خزر است که از میان تمامی آنها برتری با عوامل موجد منازعه است. عواملی که روابط کشورهای ساحلی خزر را هرچه بیشتر به سوی واگرایی سوق می دهد.
راهبرد های نوین ناتو در چارچوب بیانیه لیسبون 2010 در برابر فدراسیون روسیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بعد از پایان جنگ سرد و فروپاشی اتحاد شوروی روند دشمنی های جنگ سرد، با وجود تغییر ساختارها و الگوهای نظام بین الملل، ناخواسته میان شرق و غرب ادامه داشته است. با وجود نیازها و مشکلات مشترکی که دو طرف داشته اند؛ حل این مسائل در گرو همکاری و همگرایی های بیشتر بود، اما به درک این مسئله کمتر رسیده بودند. این نوشتار درپی پاسخ گویی به این سؤال است که عوامل مؤثر در همگرایی ناتو به روسیه چه بوده است؟ و بر این فرض استوار است که رویداد 11 سپتامبر 2001 و روبه رو شدن با تهدیدهای مشترک جدید از جمله تروریست، عامل مهم نزدیک شدن دوطرف بهم بوده است. بنابراین در این نوشتار تلاش شده است تا روند همکاری و مهم تر از آن همگرایی روسیه و پیمان آتلانتیک شمالی، براساس نظریه های سازه انگارانه با روشی توصیفی- تحلیلی بررسی شود.
رویکردی نظری به علت توسعه روابط ایران و روسیه از زمان فروپاشی اتحاد شوروی تاکنون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در میان قدرت های بزرگ، روسیه بیشترین تاریخ روابط سیاسی با ایران را دارد. علل اساسی این روابط در قرن های گذشته قرارگرفتن این کشور در شمال ایران، تجارت و بازرگانی و وجود اشتراک های قومی و فرهنگی برخی از جمهوری های مستقل این کشور با مردم ایران بود. در دوران پهلوی دوم خرید تسلیحاتی و مشارکت در برخی طرح های اقتصادی نیز به این عوامل اضافه شد. در هر دو دوره فضای رقابت و تهدید، بستر روابط دو کشور را شکل می داد. اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی به ویژه از دهه 90 به بعد روابط دو کشور براساس همکاری و نه ترس و تهدید شکل گرفت. با توجه به چرخش در سیاست خارجی دو کشور از تهدید به همکاری، این نوشتار می خواهد تا این روابط و تداوم آن را در چارچوب نظریه واقع گرایی، لیبرالیسم و سازه انگاری بررسی کند. در این نوشتار از روش توصیفی تحلیلی بهره گرفته خواهد شد. یافته های پژوهش نشان می دهد که از میان نظریه های گفته شده، سازه انگاری بهترین توضیح را درباره علت های بهبود روابط تهران و مسکو پس از دهه 90 بیان می کند.
بررسی علت های سردی روابط ایران و جمهوری آذربایجان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این نوشتار به دنبال فهم علت های سردی روابط ایران و جمهوری آذربایجان است. نویسندگان در این نوشتار معتقدند که با وجود اشتراک های فراوان بین ایران و جمهوری آذربایجان در زمینه های تاریخی، فرهنگی، قومی و مذهبی روابط این دو کشور مناسب نبوده است. فرضیه این نوشتار این است که به دلیل تأثیرگذاری شش عنصر داخلی و خارجی - پدیده قوم گرایی، فعالیت های دینی ایران در جمهوری آذربایجان، بحران قره باغ و رابطه ایران با ارمنستان، اختلاف نظر در تعیین رژیم حقوقی دریای خزر، نقش و نفوذ ترکیه، نفوذ اسراییل در منطقه و روابط آن با جمهوری آذربایجان و سیاست ها و هدف های آمریکا در منطقه در روابط دو کشور ایران و جمهوری آذربایجان منجر به سردی روابط دو کشور شده است.
آمریکا و تأثیر آن بر دستیابی ایران به هدف های خود در منطقه قفقاز (مطالعه موردی جمهوری آذربایجان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بعد از فروپاشی اتحاد شوروی، آمریکا که خود را در عرصه جهان بی رقیب می دید خواهان ایفای نقشی فعال و مؤثر در کشورهای استقلال یافته از اتحاد شوروی بود و تمایل این کشورها به ویژه جمهوری آذربایجان به غرب - به خصوص به آمریکا- این نفوذ را آسان تر می کرد. در اندیشه نخبگان سیاست خارجی آمریکا این فکر پیدا شده بود که با تجزیه اتحاد شوروی و خروج جهان از نظام دو قطبی، این کشور قادر است برای اولین بار حضور سیاسی خود را در کشورهای نو استقلال تا مرزهای چین حاکم کرده و با این حضور سیاسی در ابعاد دیگر نیز به موفقیت هایی برسد. در بین کشورهای منطقه قفقاز، حضور آمریکا در جمهوری آذربایجان بر روابط ایران با این جمهوری – مانند انتقال انرژی، تعیین رژیم حقوقی دریای خزر، مباحث امنیتی- تأثیر منفی داشته است. در این نوشتار کوشش شده است تا به بررسی منافع ایران در منطقه قفقاز (مطاالعه موردی آذربایجان) پرداخته شود و دلایل عدم موفقیت ایران به عنوان یکی از مهمترین همسایگان را دریافت. این مقاله دلیل این حضور و ایجاد موانع در موفقیت ایران در دستیابی به هدف های خود در منطقه قفقاز را بر اساس تضاد موجود بین ایران با آمریکا، قابل فهم می داند.
تأثیر جمعیت علمای اسلام در پاکستان بر طالبان در افغانستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ظهور طالبان در سال 1994 یکی از پدیده های مهم در تاریخ سیاسی معاصر افغانستان، آسیای جنوب غربی، خاورمیانه و جهان اسلام است. طالبان که نخست منادی وحدت و پاکسازی کشور از حاکمان محلی خودکامه، برچیدن گروه های خودسر و ایجاد نظم و ثبات در افغانستان بود پس از کسب پیروزی های اولیه، هدف خود را ایجاد نظامی مبتنی بر شریعت و سنت اعلام کرد. این گروه در مدت کوتاهی توانست بیشتر مناطق افغانستان را تصرف و در کابل امارت اسلامی ایجاد کند. طالبان پس از کسب قدرت، مجموعه ای از قوانین و اقدام های افراطی را به اجرا گذاشت. پرسش اصلی این نوشتار معطوف به شناخت مهم ترین عوامل تأثیرگذار در شکل گیری اندیشه و عمل طالبان در افغانستان است. در به قدرت رسیدن طالبان شرایط داخلی افغانستان مؤثر بوده است؛ اما با توجه به نبود پیشینه عمیق و قدرتمندی از اندیشه ها و گروه های بنیادگرا در این کشور، پژوهشگران بیشتر به بررسی نقش دولت های خارجی در شکل گیری طالبان و دستیابی آن به قدرت پرداخته اند. اما فرضیه اصلی این نوشتار آن است که جمعیت علمای اسلام در پاکستان از راه مدرسه ها و آموزش های مذهبی خود بیشترین تأثیر را بر شکل گیری، اندیشه، مواضع و اقدام های طالبان در افغانستان داشته است.
آسیای مرکزی زیر سلطه عرب ها و ترکان: مقایسه ای در نظام حکومت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از زمان ظهور اسلام در پهنه آسیای مرکزی چند نوع امپراتوری حکم رانده اند؛ امپراتوری اعراب، شامل امویان و عباسیان، امپراتوری غزنویان و سلجوقیان، امپراتوری مغولان و تاتارها، و امپراتوری روس ها. دوران اقتدار امپراتوری عباسیان بیش از یک قرن و نیم دوام نیاورد و به تدریج حکومت هایی مستقل از شرقی ترین نقاط این امپراتوری سر بر آوردند. نقش دستگاه خلافت تنها به مشروعیت بخشیدن به این حکومت ها محدود شد. در این نوشتار دستگاه دیوانی دو نوع از این امپراتوری ها، یعنی امپراتوری عباسیان و امپراتوری غزنویان و سلجوقیان بررسی و مقایسه می شود. روش پژوهش استفاده شده در این نوشتار، مراجعه به منابع دست اول، متون تاریخی و کلاسیک فارسی و پژوهش های موجود در این زمینه است. هدف نوشتار پاسخ به این پرسش است که مهم ترین وجوه تفاوت این دو امپراتوری چیست؟ ابتدا شکل روی کار آمدن امپراتوری عباسیان و دستگاه دیوانی آن، و شکل روی کار آمدن هریک از امپراتوری های غزنویان و سلجوقیان و دستگاه دیوانی آنها بررسی می شود؛ سپس به سه مورد تفاوت دستگاه دیوانی عباسیان، غزنویان و سلجوقیان(میزان تمرکز در امپراتوری، نیروی نظامی، و تعدد دیوان ها ) اشاره می شود.
نقش ملاحظات فرهنگی و ایدئولوژیک در سیاست خارجی ترکیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این نوشتار مبانی فرهنگ و ایدئولوژیک سیاست خارجی دولت ترکیه مورد بررسی قرار می گیرد. سؤال این است که بنیادی ترین عوامل فرهنگی و ایدئولوژیک در سیاست خارجی ترکیه در سده اخیر چه بوده اند؟ در فرضیه نوشتار به کمالیسم و اسلام گرایی همانند دو مرجع معنایی سیاست خارجی ترکیه نگریسته شده است. برای تقویت فرضیه از روش علی- تبیینی با اتکا بر اطلاعات و داده های موجود در مورد موضوع نوشتار استفاده شده است. کمالیسم یا آتاترکیسم دربرگیرنده مبانی و اصول مختلفی است که از میان آنها ملی گرایی، سکولاریسم، و غرب گرایی در سیاست خارجی نقش مشخص تری ترکیه بازی کرده اند. در همان حال، سیاست خارجی دولت ترکیه در دوره های خاصی تا حدی تحت تأثیر ملاحظات اسلام گرایانه قرار داشته است. دولت حزب عدالت و توسعه به رهبری اردوغان تلاش کرده است تا بر تلفیق منسجمی از هر دو تفکر کمالیسم و اسلام گرایی متکی بوده و در سیاست خارجی اش به ترویج هر دو متمایل شود.
تداوم نگاه تهدیدآمیز اتحادیه اروپا به روسیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تأثیر متغیرهای تاریخی و هویتی میان اتحادیه اروپا و روسیه، موقعیت هژمونیک ایالات متحده در نظام بین الملل و رفتارهای دو دهه اخیر دولت روسیه از جمله تدوین راهبرد و رهنامه های ضد غربی، تلاش درجهت تبدیل شدن به یک هژمون منطقه ای، مقابله با راهبردهای سازمان پیمان آتلانتیک شمالی بر دامنه تردیدهای اتحادیه اروپا علیه روسیه افزوده است. این نوشتار با این تصور که اتحادها در سیاست ها و روابط خود با دولت های دیگر در معرض فشارها و آسیب های امنیتی هستند؛ تدوین سیاست امنیتی را بسته به عوامل گوناگون تاریخی، ساختاری (ساختار نظام بین الملل) و رفتارهای ستیزه جویانه طرف مقابل می داند. با توجه به این موضوع این نوشتار در راستای پاسخ به این مسئله است که چرا اتحادیه اروپا همچنان روسیه را یک تهدید امنیتی برای خود فرض می کند؟ نقطه تمرکز این نوشتار آن است که رفتارهای دو دهه اخیر کشور روسیه، عامل اصلی تداوم نگاه تهدیدآمیز اتحادیه اروپا نسبت به این کشور است. البته از این رهگذر تأثیر عوامل تاریخی و هویتی موجود میان دو بازیگر و همچنین نقش آفرینی آمریکا در افزایش تردیدهای اتحادیه اروپا در همکاری با روسیه نیز مورد توجه قرار گرفته است.
تحلیل موضوع های امنیتی قفقاز جنوبی بر اساس نظریه امنیتی مکتب کپنهاگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پس از فروپاشی اتحاد شوروی، استقلال کشورهای قفقاز جنوبی (جمهوری آذربایجان، ارمنستان، گرجستان) با مسائل تنش زا مانند اختلاف های قومی و ارضی همراه بود. بحران قره باغ، آبخازیا، اوستیای جنوبی، نمونه این اختلاف ها هستند که تا به امروز حل نشده و باقی مانده اند. سؤال اصلی این است که دلیل حل نشدن این اختلاف ها چیست؟ در چه شرایطی منطقه قفقاز جنوبی به صلح و آرامش می رسد؟ پاسخ احتمالی به این پرسش این است که یکی از مهم ترین دلایل این امر برجسته شدن امنیت نظامی در دوران پس از جنگ سرد در قفقاز جنوبی است و درصورتی که سایر مسائل مانند موضوع های اقتصادی- اجتماعی مورد توجه کشورهای منطقه قرار گیرد می توان به گرم تر شدن روابط امیدوار بود. روش این نوشتارتوصیفی- تحلیلی است.