۱.
اوکراین کشوری است با موقعیت ژئوپلیتیکی ویژه که در میان اتحادیه اروپا و روسیه قرار دارد. این وضعیت ژئوپلیتیکی سبب شده است اوکراین وارد درگیری های بین المللی شود که بیشتر میان سه قدرت روسیه، اتحادیه اروپا و ایالات متحد مطرح بوده است. درواقع اوکراین قربانی موقعیت ژئوپلیتیکی خود است که در طول تاریخ سبب درگیری ها و جابه جایی های قدرت در این کشور بوده و سبب شده است نتواند سیاست داخلی و خارجی مستقلی داشته باشد و همواره در میان شرق و غرب در نوسان بوده است. بحران اوکراین در سال 2014 را که به دنبال امضانکردن توافق نامه همکاری اوکراین با اتحادیه اروپا به وجود آمد، نیز می توان در چارچوب رقابت این قدرت ها در نظر گرفت. به همین دلیل، پیامدهای این بحران به اوکراین محدود نماند و برای همه طرف های درگیر در آن آثار و پیامدهای زیادی داشت. این پرسش مطرح است که این بحران برای اوکراین، روسیه، اتحادیه اروپا و آمریکا چه آثار و پیامدهایی داشته است؟ با استفاده از رویکرد توصیفی تحلیلی و در قالب روش کیفی بر پایه تحلیل محتوا و با توجه به نظریه موازنه تهدید استفان والت که معتقد است که تهدید هسته مرکزی نگرانی های امنیتی را تشکیل می دهد، به این نتیجه رسیده ایم که این بحران سبب ایجاد دسته بندی جدیدی در عرصه بین المللی شده است که نمود آن نزدیک شدن اتحادیه اروپا به آمریکا و در نتیجه، رویارویی آن ها با روسیه است. درواقع این بحران سبب شده که کشورهای عضو جبهه غرب در برخورد با روسیه متحدتر شده و هدف واحدی را دنبال کنند که همان تضعیف روسیه است.
۲.
بعد از فروپاشی اتحاد شوروی، اسرائیل در قالب آیین پیرامونی و با هدف خروج از انزوای منطقه ای و بین المللی خود تلاش کرده است روابطش را در سطح های مختلف با کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی گسترش دهد. در این ارتباط در گسترش روابط با کشورهای قزاقستان و جمهوری آذربایجان موفق بوده است. به نظر می رسد بعد از جنگ دوم قره باغ که پیامدهای متعددی در سطح های مختلف دوجانبه، منطقه ای و کلان در قفقاز جنوبی داشته است، این روابط بیشتر از گذشته شده است. این پرسش مطرح است که گونه شناسی روابط جمهوری آذربایجان و اسرائیل بر چه اساسی شکل گرفته است؟ برای فهم اندازه و عمق روابط اسرائیل با جمهوری آذربایجان، شاخص های مهم روابط راهبردی در ارتباط با محورهای مهم همکاری های بین دو بازیگر در حوزه های مختلف تطبیق داده شده است. در پاسخ این فرضیه طرح می شود که همکاری های تاکتیکی در مقایسه با مفهوم همکاری راهبردی، قدرت تبیین کنندگی بیشتری برای گونه شناسی روابط دو بازیگر دارد. یافته های این نوشتار نشان می دهد همکاری دو بازیگر بیشتر شاخص های روابط راهبردی مانند شاخص بی همتایی روابط، عمق، هدف های راهبردی همگرا، نهادمندی، تعریف دقیق از مفاهیم دشمن، تهدید و رقیب، به استثنای وجود جو دوستانه در روابط دوجانبه و تا حدودی همکاری های بلندمدت و طولانی را ندارد؛ بنابراین ماهیت روابط دو بازیگر را نمی توان براساس مفهوم رابطه راهبردی تبیین کرد. هرچند روند فزاینده روابط در سال های آینده می تواند هم پوشانی منافع مشترک دو بازیگر را از گذشته بیشتر کند. روش استفاده شده در این نوشتار، کیفی و به صورت دقیق بر مبنای مدل سازی ساختاری-تفسیری است.
۳.
منطقه قفقاز شمالی همواره ناآرام و دستخوش تنش ها و بحران هایی است که از زمان استالین تا به امروز تداوم یافته و در آینده نزدیک نمی توان چشم انداز روشنی را برای این منطقه در نظر گرفت. کنکاش در مورد کنشگری های سیاسی و امنیتی روسیه در این منطقه می تواند در شناخت ریشه ها و ابعاد این بحران ها مؤثر باشد. این منطقه از نظر راهبردی، تجاری و امنیتی در پایداری روسیه بسیار نقش دارد. از بعد منطقه ای، روسیه مهم ترین بازیگر در زمینه های اقتصادی، سیاسی و امنیتی در قفقاز است. به علاوه حرکت های روسیه و ترکیه در این منطقه، سرنوشت کلی منطقه را متأثر می کند. در این نوشتار می خواهیم سیاست های قومی و قلمروسازی های روسیه و تأثیر آن در گسترش منازعات قومی و افراط گرایی در قفقاز شمالی را بررسی کنیم. روش پژوهش کیفی و از نوع تحلیل محتوا و چارچوب نظری، الگوهای سیاست قومی مارتین مارجر است. یافته های نوشتار نشان می دهد سیاست های قومی و روسی سازی منطقه قفقاز توسط روس ها در راستای هویت زدایی تاریخی، جغرافیایی و فرهنگی مردم این منطقه، وابسته کردن این اقوام به حکومت روسیه، مهار نفوذ ناتو و آمریکا در این منطقه و امنیت انرژی است. همچنین رویدادهای جهان اسلام از جمله برآمدن طالبان، القاعده و داعش و تأثیرهای امنیتی آن بر روسیه و متحدان منطقه ای آن سبب شد این کشور ترکیبی از اقدام هایی مانند اقدام های کنترلی، تقابل و تعامل را در مورد این منطقه به کار گیرد.
۴.
جمهوری آذربایجان و ارمنستان در شمال غربی ایران از ظرفیت های مناسب اقتصادی و حمل ونقلی برای تعامل با کشور ما برخوردارند. اما تنش و منازعه میان باکو و ایروان در سه دهه گذشته سبب ایجاد نوسان هایی در رابطه تهران با دو همسایه شمالی شده است. از سویی، حضور قدرت های رقیب در قفقازجنوبی نه تنها سبب ایجاد نگرانی های امنیتی و ژئوپلیتیکی برای ایران شده است، بلکه ضرورت بهره برداری از فرصت های موجود را برای ایران دوچندان کرده است. به همین منظور دولت یازدهم و دوازدهم با نگاهی عمل گرایانه، هم زمان در پی مهار تهدیدهای ژئوپلیتیکی و تقویت فرصت های اقتصادی ناشی از همسایگی با این دو کشور بوده است. این پرسش مطرح است که دولت حسن روحانی در مورد جمهوری آذربایجان و ارمنستان چه رویکردی داشته است؟ پاسخ به این پرسش نیازمند چارچوب مفهومی ویژه ای است که با توجه به نگرانی های ژئوپلیتیکی، ابعاد ژئواکونومی مسئله را نیز مورد توجه قرار دهد. با این هدف با استفاده از روش پدیدارشناسی و در قالب مفهوم «ژئوپلی نومی» استدلال شده است که تهران برای حفظ توازن ژئوپلیتیکی، رابطه با باکو و ایروان را در حد قابلیت های موجود افزایش داده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که جایگاه ژئواکونومیک برتر جمهوری آذربایجان سبب افزایش وزن این کشور نسبت به ارمنستان به ویژه در جنبه های اقتصادی روابط با ایران (2013 تا 2021) شده است. این نوشتار با استفاده از داده های کمی و کیفی نوشته شده است.
۵.
در این نوشتار در جهت پیوستن ایران به سازمان همکاری شانگهای و با توجه به اهمیت توسعه تجارت آن با کشورهای عضو این سازمان، چندجانبه گرایی تجارت ایران با دیگر اعضای سازمان همکاری شانگهای برای استفاده بهینه از موقعیت ژئوپلیتیک این سازمان در سال های 2017 تا 2020 را بررسی می کنیم. بررسی ها را با استفاده از شاخص های درجه تشابه صادراتی فینگر و کرینین و شاخص کسینوس و همچنین مدل پانل دیتا با آثار تصادفی انجام می دهیم. نتایج نشان می دهد که ضریب متغیر فاصله، جمعیت و تولید ناخالص داخلی در هر دو الگو بی معنی برآورد شده است. با توجه به نتایج به دست آمده از برآورد الگوها و همچنین آمارهای دنیای واقعی که هر دو استفاده نکردن از فرصت پیوستن به گروه شانگهای و بهره برداری بهینه از موقعیت ژئوپلیتیک آن را نشان می دهد، این پیشنهادهای سیاستی را توصیه می کنیم: در نقشه تجارت ایران، بازنگری اساسی انجام شود و سبد تجاری ایران بر اساس مزایای نزدیکی، جمعیت و رشد اقتصادی کشورها هدف گذاری و ریل گذاری شود تا از عضویت در گروه شانگهای برای توسعه تجارت ایران بهینه ترین استفاده شود. ایران باید هرچه زودتر برای تکمیل و استفاده مطلوب از راه گذر جنوب به شمال همت کند، زیرا بخش عمده ای از موقعیت ژئوپلیتیک تجارت با سه کشور چین، هند و پاکستان می تواند با تکمیل این طرح گسترش یابد و به ویژه تکمیل طرح بندر چابهار می تواند در این مسیر بسیار راهگشا باشد. ایران باید با همه توانش در راستای قرارگرفتن و استفاده بهینه در راستای تحقق هدف های جاده ابریشم جدید یعنی راه گذر اتصالی یک کمربند، یک راه قدم بردارد، زیرا این طرح، مهم ترین فراطرح ژئوپلیتیک تجاری در شرایط کنونی است.
۶.
در سال های اخیر برنامه استقرار سیستم دفاع موشکی روسیه نه در قالب برنامه ای تاکتیکی، بلکه مانند برنامه ای راهبردی ارتقا یافته است. این برنامه شامل توسعه ابزارهای شناسایی، رهگیری و هشدار زودهنگام و استقرار آن ها در مناطق راهبردی در قلمرو روسیه و برخی کشورهای متحد آن است. این پرسش مطرح است که چرا روسیه اقدام به توسعه و استقرار سامانه های دفاع موشکی کرده است؟ در دسته بندی کلان، این نوشتار از دسته پژوهش های کیفی است که در ارائه داده های مربوط به سامانه های دفاع موشکی به روش تاریخی و زمینه آزمون فرضیه به روش تجربی انجام شده است. در قالب این روش، در این نوشتار به سخنان مقام های روس و بررسی اسناد سیاست خارجی و امنیتی روسیه و هم زمانی این برنامه نیز توجه کرده ایم. فرضیه نوشتار این است که تلاش غرب برای استقرار سپر دفاع موشکی موجب شد رهبران روسیه احساس تهدید کنند و امنیت و جایگاه بین المللی کشورشان را به عنوان یک قدرت بزرگ و یکی از دو کانون اصلی قدرت نظامی در خطر ببینند. در نتیجه، سامانه های دفاع موشکی خود را از نظر کیفی ارتقا دادند و در مناطق راهبردی مستقر کردند. در این نوشتار دریافتیم بین این سه متغیر، استقرار سپر دفاع موشکی غرب، ادراک رهبران روسیه و استقرار سیستم دفاع موشکی روسیه، رابطه معناداری وجود دارد. افزون بر آن، استقرار نیروهای تهاجمی آمریکا در اروپا که در پی خروج واشینگتن از پیمان کنترل تسلیحات پدید آمد نیز در پیدایش چنین رویکردی مؤثر بوده است. همچنین یافته های نوشتار نشان می دهد که هم سطح فناوری سامانه های دفاع موشکی روسیه به نسبت نمونه غربی آن پایین تر است و هم قلمرو پوشش آن ها محدودتر است.
۷.
موضوع این پژوهش بررسی عوامل مؤثر بر سیاست دولت روسیه در برابر جریان های اسلامی روسی به عنوان گروهی از اقلیت های با اهمیت در این کشور در سال های ۱۹۹۱ تا ۲۰۲۱ است. در این نوشتار به د نبال پاسخ این پرسش هستیم که چرا سیاست دولت روسیه در برابر جریان های اسلامی در این کشور میان کنترل، تقابل و تعامل در نوسان بوده است؟ در پاسخ این فرضیه مطرح می شود که سیاست دولت مرکزی روسیه در قبال جریان های اسلامی به دلیل برخی عوامل داخلی مانند ماهیت نظام سیاسی اقتدارگرای هیبریدی و برخی عوامل خارجی مانند تحولات جهان اسلام از جمله برآمدن طالبان، القاعده و داعش و تأثیرهای امنیتی آن بر کشورهایی مانند روسیه که جمعیت قابل توجه مسلمان دارند، بیشتر به شکل کنترل، تقابل و تعامل در نوسان بوده است. روش این پژوهش در زمره پژوهش های کیفی با رویکرد توصیفی- تحلیلی است و به عنوان پژوهشی نظریه آزما با استفاده از مدل و نظریه، توصیف را انجام می دهیم و از مدل چندفرهنگ گرایی ابزاری در رژیم های اقتدارگرای هیبریدی برای انجام تحلیل استفاده می کنیم. یافته های پژوهش نشان می دهد که سیاست های دولت نسبت به جریان های اسلامی هم از ابعاد و زوایای داخلی و هم از جنبه های بیرونی قابل توجه است. همچنین دولت در برابر جریان های اسلامی مختلف از سیاست واحدی پیروی نمی کند و سیاست هایی مبتنی بر تعامل و تساهل در جهت سیاست های تعاملی دولت و آنچه به عنوان حق خودگردانی از آن یاد می شود همچنین سیاست های کنترلی یا تقابلی اجرا می شود.
۸.
چگونگی تعامل با روسیه به عنوان یکی از قدرت های بزرگ و تأثیرگذار نظام بین الملل همیشه یکی از موضوع های مهم سیاست خارجی ایران از بعد از انقلاب بوده است. به موازات تبدیل شدن غرب و به ویژه آمریکا به «دیگریِ» غیرقابل اعتماد در سیاست خارجی ایران، گرایش این کشور به روسیه، به عنوان «دیگریِ» قابل اعتماد بیشتر شده است. هدف اصلی در این پژوهش بررسی چرایی چنین گرایشی از دیدگاه نظری است. پرسش اصلی این نوشتار این است که کدام یک از نظریه های اتحاد و ائتلاف در ادبیات روابط بین الملل، قدرت تبیینی مناسب تری برای بررسی گرایش جمهوری اسلامی ایران به روسیه دارند؟ در پاسخ به این پرسش این فرضیه مطرح می شود که از میان روایت های مختلف نظری اتحاد و ائتلاف دولت ها با یکدیگر، روایت های نظری نوواقع گرایانه از جمله نظریه «موازنه تهدید» یا «سیاست دنباله روی»، تحلیل دقیق تری از چشم انداز روابط دو کشور ارائه می دهند. یافته های این پژوهش نشان می دهد که در هر یک از این دو روایت نظری «علل، انگیزه و نتایج» سیاست گرایش ایران به دولت روسیه به طور کامل متفاوت از یکدیگر در نظر گرفته می شود. از سویی، در روایت نظری «سیاست دنباله روی» باید روایت والتی و شویلری را جدا کرد و روایت شویلر را روایت مناسبی برای تببین سیاست ایران به روسیه در نظر گرفت. این پژوهش از نظر روش، مبتنی بر بررسی موردی در یک چارچوب نظری (سازگاری نظریه با مورد) به عنوان یکی از روش های پژوهش کیفی است. روش گردآوری اطلاعات نیز به شیوه کتابخانه ای، مطالعه اسنادی و استفاده از منابع مجازی است.
۹.
پیوند تصوف و سیاست در تاریخ معاصر افغانستان هم زمان با تأسیس حکومت احمدشاه ابدالی (1747) آغاز شد. نقش صوفیان در قدرت، با شروع درگیری های داخلی و خانوادگی امیران و حاکمان محلی و تجاوز انگلیس و شوروی به افغانستان فزونی یافت. از دیدگاه «جامعه شناسی سیاسی» که موضوع اصلی آن واکاوی روابط متقابل میان قدرت دولتی و نیروهای اجتماعی است، می توان نقش پیدا و پنهان سران طریقت های نقشبندیه، قادریه و چِشتیه را در رویارویی با حاکمیت های سیاسی یا حمایت از آن ها یا واکنش علیه نیروهای متجاوز انگلیس و شوروی واکاوی کرد. این پرسش مطرح است که ارتباط طریقت های صوفیه با ساختار قدرت حاکمیت در افغانستان معاصر چگونه بوده است؟ در پاسخ، این فرضیه مطرح می شود که بیشتر، سران این طریقت ها در میان مأموران بلندمرتبه دولتی، درباریان و حتی خاندان سلطنتی نفوذ داشته و در نصب و برکناری امیران، مشروعیت بخشی به قدرت و ایجاد تشکل های حزبی نیز نقش داشته اند. این نوشتار به روش تحلیل محتوا که از نوع تحلیل های کیفی است، انجام شده است. نتایج آن حاکی از فرازوفرودهایی در مورد تصوف و سیاست از آغازِ حکمرانی احمدشاه تا تجاوز انگلیس و شوروی به خاک افغانستان است. احمدشاه که با صوفیان رابطه ای مثبت داشت، سنت دستاربندی شاه به دست مشایخ صوفی را پایه گذاشت و حمایت آنان را در لشکرکشی هایش جلب کرد. نقش مشایخ صوفی در دوران حکمرانی دُرانی ها و محمدزایی ها هم درخور توجه است. با تجاوز انگلیس و سپس شوروی به خاک افغانستان، صوفیان، منسجم تر با سازمان دهی فعالیت های سیاسی و جهادی شان در قالب تشکل های سیاسی، مردم را علیه نیروهای استعمار بسیج کردند.
۱۰.
ایران در طول تاریخ روابط خارجی گسترده و پرفرازونشیبی با روسیه داشته است. این رابطه در دویست سال گذشته به یکی از مهم ترین روابط خارجی ایران تبدیل شده و به طور مستقیم یا غیرمستقیم بر سرنوشت ایران تأثیر گذاشته است. در نتیجه این رابطه، تصویرهای مختلفی از روسیه در ذهن نخبگان و مردم عادی ایران برساخته شده است. در زبان فارسیآثار زیادی درباره نقش روسیه و اتحاد شوروی در تاریخ ایران نوشته شده است. در حالی که پژوهشگران ایرانی توجه چندانی به تصویر و جایگاه ایران در روسیه نداشته اند. در این مقاله به دنبال پاسخ این پرسش هستیم که چه تصویری از ایران در اتحاد شوروی و روسیه وجود داشته و دارد و تحولات رخ داده در دو کشور چه تأثیری بر آن داشته است؟ در پاسخ این فرضیه مطرح می شود که با وجود رخ دادن تغییرهای مهم هویتی در هر دو کشور روسیه و ایران، تغییری در تصویر برساخته از ایران در منابع آموزشی روسیه ایجاد نشده است. با استفاده از روش مطالعه موردی و تحلیل مضمون منابع آموزشی تاریخ در مدرسه های اتحاد شوروی و فدراسیون روسیه، تلاش می کنیم به درک روشن تری از جایگاه و تصویر ایران در ذهن همسایه شمالی دست یابیم. نتیجه تحلیل منابع، نشان می دهد که با وجود شکل گرفتن تغییرهای بنیادین هویتی در هر دو کشور روسیه و ایران، در تصویر برساخته از ایران در روسیه تغییر چندانی رخ نداده و ایران همواره در جایگاهی حاشیه ای و کم اهمیت قرار داشته است.
۱۱.
در دهه های گذشته، ایران و ترکمنستان همسایگان قابل اعتمادی بوده اند، اما برای گسترش روابط و صادرات گاز به اروپا از راه ترکیه موانع و مشکلاتی داشته اند که در پژوهش های اخیر از دیدگاه منطقه گرایی کمتر بدان پرداخته شده است. این پرسش مطرح است که فرصت ها و چالش های حمل ونقل گاز ترکمنستان از مسیر ایران و ترکیه به اروپا چیست؟ در پاسخ این فرضیه مطرح می شود که روابط مثبت ترکیه، ایران و ترکمنستان و موقعیت ژئوپلیتیک ایران، سبب فرصت ها و تحریم صنعت انرژی ایران از سوی آمریکا و انحصار روسیه بر خطوط انتقال انرژی سبب چالش های انتقال گاز ترکمنستان به اروپا می شود. از چارچوب نظریه منطقه گرایی لوئیس کانتوری و استیون اشپیگل برای بررسی همکاری و رقابت دولت ها و ترکیب این الگو با کارکردگرایی برای تحلیل عوامل همگرایی و واگرایی در روابط این کشورها استفاده می کنیم. ابزار گردآوری اطلاعات من ابع کتابخان ه ای و اینترنت ی و روش پژوهش کیفی بر اساس بررسی دلایل کارکردی پیتر مک لافلین است. نتایج نشان می دهد سازمان اکو و اتحادیه اوراسیایی گام های اولیه منطقه گرایی در منطقه اوراسیا است و انتقال گاز یک گام عملی شدن منطقه گرایی برای سه کشور ترکمنستان ایران و ترکیه است. مرزهای طولانی و ظرفیت های اقتصادی ترکمنستان دروازه ورود ایران به این کشور است. بهبود رابطه ایران و ترکیه و انتقال گاز به اروپا سبب درآمد و رشد اقتصادی و همگرایی این کشورها می شود، اما تحریم های آمریکا علیه ایران در زمینه صادرات گاز مانع شده، سود سرشاری نصیب ایران شود.
۱۲.
دیدگاه ها و تحلیل های متفاوتی از حمله سال ۲۰۲۲ روسیه به اوکراین مطرح شده است. برخی از این تحلیل ها، دلیل حمله روسیه را فشار غرب، گسترش ناتو به مرزهای روسیه و نادیده گرفتن دغدغه های مسکو می پندارند و برخی دیگر بر این باورند که جاه طلبی های شخصی پوتین، فرهنگ راهبردی متفاوت روسیه و مسائل داخلی عامل اصلی متوسل شدن کرملین به جنگ با کی یف هستند. در این نوشتار به دنبال پاسخ این پرسش هستیم که سوءبرداشت های پوتین از شرایط داخلی و معادله های منطقه ای و بین المللی چه تأثیری بر رویکرد او نسبت به اوکراین گذاشتند؟ برای پاسخ به آن، یک چارچوب مفهومی ترکیبی و برگرفته از آرای مارتین وایت و جک لوی، از دانشوران برجسته جهانی در زمینه سیاست بین الملل، طراحی کردیم و به کار گرفتیم. رویکرد این مطالعه از نوع تبیینی است و روش پژوهش به کارگرفته شده، روش تحلیل محتوای کیفی جهت دار است. در این روش براساس متغیرهای مشخص شده در چارچوب مفهومی، داده های مورد نیاز با مراجعه مستقیم و غیرمستقیم به آرا و دیدگاه های پوتین و دیگر نخبگان را به دست آورده، رمزگذاری و تفسیر کردیم. یافته های نگارنده نشان می دهند که پوتین در سه بعد دچار سوءبرداشت بنیادین شد. این سوءبرداشت ها همراه با دو عامل پررنگ در فرهنگ راهبردی روسیه یعنی «غرور» و «ترس»، مانند تسهیل گری موجب تسریع و توجیه جنگ با اوکراین شد. این سه دسته سوءبرداشت از این قرارند: ۱. سوءبرداشت در برآورد میزان قدرت خود و دشمن؛ ۲. سوءبرداشت در زمینه نیت های خصمانه دشمن و ۳. سوءبرداشت در زمینه واکنش طرف های سوم. این سوءبرداشت ها در کنار اطلاعات نادرست و سوءمحاسبه ها و ترکیب آن ها با غرور و ترس، نقش مهمی در تصمیم پوتین برای جنگ داشته اند.
۱۳.
با فروپاشی اتحاد شوروی، آسیای مرکزی به عنوان پاره ای مهم از این نظام سیاسی، در معرض تغییر و تحولات جدی قرار گرفت. اقتصادهای ورشکسته، تداوم الگوها و سنت های فرسوده، کنش سیاسی و بنیان های هویتی ازهم گسیخته، جمهوری های آسیای مرکزی را در همان ابتدای دهه 1990 دچار آشفتگی ساخت. جمع بندی نخبگان سیاسی این کشورها، استقبال از الگوهای پیشنهادی بازیگران خارجی برای برون رفت از این بن بست بود. جمهوری اسلامی ایران و ترکیه دو همسایه ای بودند که بیشتر از دیگران به ذهن رهبران این جمهوری ها می آمدند. با توجه به پاره ای از میراث مشترک فرهنگی- هویتی این دو کشور با این جمهوری ها، هر دو قدرت با بهره گیری از چاشنی فرهنگ برای نفوذ بر این منطقه می کوشیدند. اما سیاست های فرهنگی تهران و آنکارا به تدریج با موانعی جدی روبه رو شد. در این پژوهش به دنبال پاسخ به این پرسش هستیم که چالش مهم پیش روی دیپلماسی فرهنگی ایران و ترکیه در آسیای مرکزی چیست؟ در پاسخ این فرضیه مطرح می شود که برای ایران امنیتی شدن دستور کارهای فرهنگی این کشور و برای ترکیه زمزمه نوعثمانی گری و هراس از تسلط منطقه ای ترکیه، چالش اساسی فراروی دیپلماسی فرهنگی آن در آسیای مرکزی است. به نظر می رسد در این دوره سی ساله در عرصه کنشگری فرهنگی دو کشور در آسیای مرکزی، سرانجام نتیجه آن، ناکامی نسبی بوده است. روش این نوشتار کیفی با رویکرد توصیفی- تحلیلی از نوع پس رویدادی و شیوه گردآوری داده ها بر اساس داده های استنادی و مجازی است.
۱۴.
در عصر جهانی شدن فرهنگی یکی از اساسی ترین مسائل رسانه ای، تبادل فراملی تولید تلویزیونی است که در مفهوم «قالب تلویزیونی» نمود پیدا کرده است. در این نوشتار از دیدگاه سیاست گذاری فرهنگی و رسانه ای به این پدیده می نگریم. در اینجا تجربه الگوبرداری از قالب تلویزیونی «قهرمان» در افغانستان با عنوان «ستاره افغان» در دوران پیش از خروج نیروهای خارجی در سال 2021 (دوران جمهوری اسلامی افغانستان) و پیش از سلطه دوباره طالبان را به عنوان یک مورد مطالعه می کنیم. این پرسش مطرح است که جامعه افغانستان چه دریافت هایی از این قالب کپی برداری شده داشته است و این دریافت ها تا چه اندازه با سیاست های این کشور منطبق بوده است؟ بدین منظور از روش مطالعه موردی برای پاسخ به این پرسش بهره گرفته ایم. تمرکز اصلی بر تنها یک برنامه تلویزیونی بوده و محتوا و مخاطبان این برنامه را تحلیل کرده ایم. چارچوب نظری نوشتار جهان محلی شدن و نظریه دریافت است. یافته های نوشتار نشان می دهد برنامه «ستاره افغان» با وجود شباهت با نسخه های جهانی برنامه «قهرمان»، توانسته بود در بستری محلی اثر بگذارد و به محصولی موفق در بازار جهان محلی برای جلب مخاطب تبدیل شود. با وجود این، فراتر از جنبه های تجاری، موفقیت این برنامه در تحقق سیاست های احتمالی فرهنگی و رسانه ای دچار اختلال بود. ستاره افغان و چالش قومیت، ستاره افغان و چالش سنتی جدید، ستاره افغان و چالش جنسیت، ستاره افغان و مسئله نیروهای نظامی خارجی و ستاره افغان و مسئله دیاسپورا، جلوه هایی از جهان محلی شدگی قالب جهانی «قهرمان» در جامعه افغانستان و همچنین عرصه دریافت های متفاوت برای مخاطبان بودند که بدان ها اشاره می کنیم.
۱۵.
درک ویژگی های شخصیتی رهبران سیاسی و شیوه شکل گیری ادراک ها و تصورهای آن ها از سیاست از موضوع های محوری در رشته روان شناسی سیاسی است. اینکه چگونه متأثر از زمینه های خلقی- روانی در سطح فردی و عوامل و موقعیتی- ساختاری، کنش های ویژه ای را انجام می دهند، تصمیم هایی گرفته می شود و چرا گزینه «الف» را به جای گزینه «ب» برمی گزینند. پرداختن به موضوع این نوشتار از این نظر ضرورت دارد که می تواند زمینه تحلیل شخصیت، درک نگرش ها و رفتارها و پیش بینی پذیرکردن نسبی عرصه سیاست را فراهم کند. روش تحلیل رمز عملیاتی، یکی از پرکاربردترین فن ها برای درک و تحلیل روشمند سرشت شخصیت سیاسی و فهم نگرش ها، باورها و اقدام های آن ها با توجه به ویژگی های روان شناختی افراد، هم زمان با توجه به موقعیت است. پرسش اصلی نوشتار این است که پوتین سرشت سیاست را چگونه درک می کند و در مورد کاربست قدرت در امور انسانی چه می داند، چه احساسی دارد و چه می خواهد؟ محور اصلی بحث این است که چگونه باورها به «بازنمایی ذهنی واقعیت» می پردازند و با شکل دادن به ادراک رهبران، فرایندهای تصمیم گیری را ممکن می کنند. در این نوشتار تلاش می کنیم ضمن معرفی روش تحلیل رمز عملیاتی، جنبه ها و سرشت تحلیلی آن در مورد شخصیت ولادیمیر ولادیمیرویچ پوتین در قالب درک باورهای فلسفی و ابزاری او را بررسی و نقد کنیم. یافته های پژوهش نشان می دهد که پوتین باید به عنوان یک فرصت طلب و نه یک راهبردساز بزرگ دیده شود که هرچند در طراحی راه کار ها خوب است، اما هیچ راهبردی در این میان وجود ندارد و در درازمدت نمی تواند موفق باشد.
۱۶.
در این نوشتار می خواهیم با درنظرگرفتن مسائل تاریخی و توجه به سیر دگرگونی سیاست حاکم بر دولت ترکیه، بحث نوعثمانی گری را که به گفتمانی برجسته در سیاست خارجی این دولت تبدیل شده است واکاوی کنیم. نوعثمانی گری با نوکردن خاطره قلمروی امپراتوری، ذهن و قلم بسیاری از دانشوران و مفسران را به خود جلب کرده است. ادعای نوعثمانی گری مجادله برانگیز است. به همین دلیل نیز آرا و تفسیرهای متعددی در مورد آن وجود دارد. گذار از مرزهای ملی و آنچه سایکس- پیکو به نام دولت ملت به یادگار نهاد؛ به دور از مجادله نیست. بدین سان، در بسیاری از پژوهش ها با توجه به قلمروی سرزمینی که از سیاست نوعثمانی گری تصور می شود؛ چنان رویکردی را در تناظر با خواست دولت ترکیه برای گسترش اقتدار منطقه ای و حتی سرزمینی تفسیر کرده اند. در این نوشتار خوانشی متفاوت از سیاست نوعثمانی گری داریم و در برابر پرسش چرایی گرایش نخبگان سیاسی ترکیه به نوعثمانی گری و دشواری این سیاست برای ایران، این فرضیه مطرح می شود که «چنین سیاستی، پاسخی به بحران های درونی ترکیه است و بیش از آنکه تهدیدی برای قلمروی سرزمینی و هویتی ایران باشد؛ تدبیر یا چاره اندیشی برای رفع بحران های هویتی درونی ترکیه و نشانه ای از ناکامی ملی گرایی قومی (ترک گرایی) است». روش پژوهش کیفی است و ضمن بهره گیری از نظریه سازه انگاری، درنظرگرفتن مسائل تاریخی و تحلیل گفتار ایده های بانیان اندیشه نوعثمانی گری فرضیه نوشتار را بررسی می کنیم.