مطالعات اوراسیای مرکزی
مطالعات اوراسیای مرکزی سال پانزدهم بهار و تابستان 1401 شماره 1 (پیاپی 30) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
بررسی هدف های ابتکار جاده ابریشم در حوزه انرژی در منطقه غرب آسیا هدف این نوشتار است. از این رو، پرسش این است که چین با ابتکار جاده ابریشم چه هدف هایی را در غرب آسیا دنبال می کند؟ در پاسخ این فرضیه مطرح می شود که چین با تلاش برای اجرای ابتکار جاده ابریشم، به دنبال تأمین امنیت انرژی خود با قراردادها و سرمایه گذاری های بلندمدت با کشورهای غرب آسیا است. امنیت انرژی متضمن تداوم رشد اقتصادی و ارتقای موقعیت چین در نظام بین الملل است. بنابراین، اطمینان از اختلال نداشتن در تأمین انرژی، اصلی خدشه ناپذیر در پیگیری منافع ملی این کشور محسوب می شود. چین به عنوان یکی از مهم ترین کشورهای مصرف کننده انرژی جهان با سازوکارهای ابتکار جاده ابریشم، روش های متفاوتی مانند سرمایه گذاری های سنگین در اکتشاف و استخراج میدان های نفتی و گازی، تقویت زیرساخت های انرژی برای بهبود بهره وری و مشارکت گسترده در طرح های نفت وگاز کشورهای غرب آسیا را در پیش گرفته است. یافته های پژوهش نشان می دهد، چین در قالب کمربند جاده ابریشم با سرمایه گذاری و امضای قراردادهای بلندمدت انرژی در منطقه غرب آسیا، ضمن تقویت حضور و نفوذ فزاینده در منطقه، امنیت انرژی و توسعه اقتصادی خود را تضمین کرده است. روش پژوهش این نوشتار، روش کیفی مبتنی بر تحلیل محتوا و مفهوم امنیت انرژی است
عوامل مؤثر بر تصمیم سازی روسیه نسبت به اسرائیل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روسیه هم زمان با قرارگرفتن در جبهه مخالف اسرائیل، سیاست نزدیکی راهبردی به این بازیگر را در دستور کار خود قرار داده است. عوامل مؤثری در سطح کلان و خرد در تصمیم سازی روسیه در نزدیکی با اسرائیل به صورت معمول و پیچیده دخیل بوده اند. این عوامل تأثیرگذار در سیاست خارجی روسیه، از زمان فروپاشی اتحاد شوروی تاکنون پیوستگی و استمرار داشته اند، تاجایی که سطح همکاری و روابط کنونی روسیه با اسرائیل در تحولات منطقه و بین الملل، جایگاه روسیه را در مجامع بین المللی به عنوان شریک راهبردی نشان داده است. با توجه به اهمیت موضوع، در این نوشتار در پی پاسخ به این پرسش ها هستیم که چه عوامل مهمی در سطح کلان و خرد در تصمیم سازی روسیه نسبت به نزدیکی راهبردی با اسرائیل تأثیرگذار بوده است؟ همچنین چگونه برخی از عوامل نسبت به برخی دیگر بر رفتار و مواضع سیاست خارجی روسیه به ویژه در دوران پوتین در برابر اسرائیل اهمیت بیشتری داشته است؟ در پاسخ این فرضیه مطرح می شود که نزدیکی راهبردی با اسرائیل در سیاست خارجی، نتیجه وجود عواملی در فرایند تصمیم سازی روسیه بوده است که البته در سطح کلان و خرد با درجه های متفاوت از تأثیرگذاری ظاهر و به بازتولید راهبرد نزدیکی با اسرائیل در سیاست خارجی روسیه منجر شده است. در دوران ریاست جمهوری پوتین، عامل نقش و بعد از آن متغیر محیطی نسبت به دیگر عوامل بر این تصمیم تأثیر بیشتری داشته است. روش پژوهش در این نوشتار تحلیل محتوای کیفی با رویکرد استقرایی است و از نظریه جیمز روزنا برای تبیین این موضوع بهره گرفته ایم.
راهبرد و الگوی رفتاری جمهوری آذربایجان در برهم کنش جمهوری اسلامی ایران و اسرائیل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پس از استقلال جمهوری آذربایجان به عنوان جمهوری مسلمان نشین در همسایگی ایران، انتظار می رفت تهران و باکو با وجود پیوندهای تاریخی، فرهنگی و مذهبی، روابطی نزدیک و پایدار داشته باشند، اما ایران و جمهوری آذربایجان روابط پرتنش و پرفرازونشیبی را تجربه کردند. باکو روابط نزدیک تری را با دشمنان و رقیبان ایران از جمله اسرائیل شکل داد. در این نوشتار در پی یافتن مبنای شکل گیری سه گانه جمهوری آذربایجان، ایران و اسرائیل به دنبال پاسخ این پرسش هستیم که جمهوری آذربایجان در برهم کنش جمهوری اسلامی ایران و اسرائیل از چه راهبرد و الگوی رفتاری پیروی می کند؟ این فرضیه مطرح است که جمهوری آذربایجان در برهم کنش جمهوری اسلامی ایران و اسرائیل از الگو و راهبرد موازنه تهدید پیروی می کند. با توجه به تأکید نظریه موازنه تهدید بر عوامل بیناذهنی به ویژه مؤلفه هدف های تهاجمی، در این نوشتار از ترکیب نظریه های سازه انگاری و موازنه تهدید استفاده می کنیم. برای استخراج مؤلفه های مورد پرسش، از روش کیفی مرور نظام مند بهره می گیریم. ابزار اصلی گردآوری داده ها در این نوشتار، مطالعات کتابخانه ای است. جمهوری آذربایجان با استفاده از راهبرد موازنه تهدید در سطح داخلی و منطقه ای توانسته است الگوی رفتاری خود را در رویارویی با برهم کنش جمهوری اسلامی ایران و اسرائیل تنظیم کند. سیاست خارجی جمهوری آذربایجان در برابر ایران کنشی و در برابر اسرائیل واکنشی است.
سیاست علم و فناوری و ایجاد دانشگاه های کارآفرین در روسیه، تحلیلی مبتنی بر الگوی مارپیچ سه جانبه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با وجود شباهت های تاریخی چشمگیر بین ایران و روسیه، مطالعه تجربه های روسیه برای ما ایرانیان، به ویژه در حوزه سیاست گذاری بسیار مفید است. در این نوشتار به عنوان مطالعه موردی سیاست علمی و فناوری روسیه و جایگاه کارآفرینی در دانشگاه های این کشور را مطالعه می کنیم. این پرسش ها مطرح است که سیاست های روسیه در حوزه علم و فناوری چه تحولاتی را گذرانده و دولت برای نوآوری و ایجاد دانشگاه های کارآفرین چه اقدام هایی انجام داده است و این اقدام ها تا چه میزان موفق بوده اند؟ برای پاسخ به این پرسش ها، در این نوشتار تلاش های دولت های مختلف روسیه در جهت ایجاد زیرساخت های نهادی برای همگرایی و هم افزایی بازیگران سه گانه عرصه نوآوری برای تبدیل علم به فناوری و تولید دانش بنیان را تحلیل می کنیم. یافته های پژوهش نشان می دهد در یک چشم انداز تاریخی از زمان روسیه تزاری تا به امروز، دولت محرک اصلی توسعه علم و فناوری در این کشور بوده است، اما در پیشبرد هدف تبدیل علم به فناوری و تشویق شرکت ها و دانشگاه ها به همکاری برای نوآوری موفق نبوده است. علت آن، ضعف زیرساخت های نهادی و نبود همکاری نظام مند بین ارکان سه گانه حکومت، صنعت و دانشگاه است. بنابراین کامیابی روسیه در نوآوری و تولید دانش بنیان به تقویت همگرایی نهادی بین این بخش ها و ایجاد خوشه های کارآفرینی به مرکزیت دانشگاه ها بستگی دارد. چارچوب نظری که برای تبیین این موضوع برگزیدیم مدل مارپیچ سه جانبه است. بر همین اساس می توان نوشتار حاضر را نوعی مدل یابی معادلات ساختاری دانست که در فرایند آن از روش تحقیق کیفی با تمرکز بر موردپژوهی روسیه پیروی شده است.
مدل منطقه گرایی سازمان همکاری شانگهای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
منطقه گرایی از الگوهای تعامل در عرصه روابط بین الملل است که با گذر از یک سیر تحولی از الگوی کلاسیک اروپامحور به سوی مدل های نوین حرکت کرده است. نفتا، آسه آن و سازمان همکاری شانگهای نمونه هایی از منطقه گرایی نوین هستند که براساس شرایط، موقعیت و اقتضا های منطقه خود، الگو های ویژه ای را پیگیری کرده اند. در این پژوهش مدل منطقه گرایی سازمان همکاری شانگهای را بررسی می کنیم. پرسش اصلی این است که الگوی منطقه گرایی سازمان همکاری شانگهای و به طور مشخص الگوی تعاملی و سازوکارهای همگرایی آن چگونه است؟ برای پاسخ به این پرسش از راهبرد کاوش نظام مند و روش بررسی تاریخی استفاده می کنیم. یافته ها نشان داد که پس از پیوستن هند و پاکستان به این سازمان در سال 2017 سازمان همکاری شانگهای وارد دور جدیدی از منطقه گرایی شده است و با گذار از الگوی «هدایت شده» وارد الگوی «فراگیر» شده است و سازوکارهای همکاری سازمان همکاری شانگهای از ظرفیت های چشمگیری برای منطقه گرایی چندبعدی و تأمین منافع اعضا برخوردار است. بر این اساس، نتیجه این پژوهش نشان داد که از زمان تأسیس سازمان همکاری شانگهای، مفهوم همکاری و سازوکارهای مشارکت، مداوم غنی تر و توسعه یافته تر شده است و سازمان از ظرفیت قوی برای اثرگذاری بر نظم نوین جهانی برخوردار است. اما با توجه به درگیری های درونی و نبود هویت جمعی، سازمان همچنان تا رسیدن به مرحله همگرایی فاصله زیادی دارد.
واکاوی تطبیقی جایگاه چین در رویکرد نگاه به شرق در سیاست خارجی احمدی نژاد و روحانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نگاه به شرق، برآمده از نقش متغیر تصمیم سازان داخلی متأثر از ساختار نظام بین الملل در سیاست خارجی ایران است. با پیروزی احمدی نژاد، نیاز به تجدیدنظر در اولویت بندی سیاست خارجی احساس شد و در نشست های علمی و اجرایی بحث «نگاه به شرق» تقویت شد. تبیین می شد که از ظرفیت های موجود در سیاست خارجی به خوبی استفاده نشده و حرکت به سوی شرق و ایجاد اتحاد راهبردی با چین یکی از ظرفیت هایی است که به تقویت جایگاه ایران منجر می شود. در این دوره، تلاش شد جایگاه چین ارتقا یابد. با پیروزی روحانی در انتخابات ریاست جمهوری، تلاش شد در قالب مذاکرات هسته ای با آمریکا دوباره، تعامل با غرب همانند دوران اصلاحات و سازندگی در اولویت قرار بگیرد. اما از نیمه دولت روحانی، به ویژه پس از خروج آمریکا از برجام و کاربست سیاست فشار حداکثری، بار دیگر تجدیدنظرهایی در سیاست خارجی ایجاد شد و اولویت به روابط فعالانه با چین مورد توجه قرار گرفت. در این نوشتار با روش مقایسه ای به دنبال پاسخ به این پرسش هستیم که کدام مؤلفه تصمیم سازان داخلی و ساختار نظام بین الملل، در جایگاه چین در این دو دوره برای ایران مؤثر بوده است؟ برای پاسخ به این پرسش از چارچوب نظری واقع گرایی نوکلاسیک و روش مقایسه ای استفاده کردیم. یافته ها نشان می دهد روابط ایران با چین در هر دو دوره به شدت متأثر از ساختار نظام بین الملل بوده است و دردوره روحانی بیش از دوره احمدی نژاد، جایگاه چین در نگاه به شرق برجسته شده است. همین ساختار، نگرش تصمیم سازان داخلی را به چین معطوف کرده است.
تحول در سازوکارهای تنظیم کنندۀ روابط اتحادیۀ اروپا با کشورهای قفقاز جنوبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جایگاه ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک منطقه قفقاز جنوبی، وجود منابع انرژی نفت وگاز، در مسیر حمل ونقل بودن منطقه از نظر ارتباط دادن شمال جنوب و شرق غرب و نیز منازعه های حل نشده در این منطقه موجب توجه بازیگران منطقه ای و بین المللی به منطقه قفقاز جنوبی شد. اتحادیه اروپا در دوران بعد از جنگ سرد می خواست نقش خود به عنوان بازیگر بین المللی را تثبیت کند. همچنین در چارچوب گسترش اعضا، مرزهایش به قفقاز جنوبی نزدیک شده بود. به تدریج روابط با کشورهای قفقاز جنوبی را در پیش گرفت و سازوکارهای تنظیم کننده این روابط را در ساختار نهادی و تصمیم گیری خود تدوین کرد. در این نوشتار به دنبال پاسخ این پرسش هستیم که اتحادیه اروپا در تنظیم روابط خود با کشورهای قفقاز جنوبی از چه سازوکارهای تنظیم کننده روابط استفاده کرده و این سازوکارها چگونه دچار تحول شده است؟ در پاسخ، این فرضیه مطرح می شود که اتحادیه اروپا روابط خود با کشورهای قفقاز را بر مبنای الزام های قدرت هنجاری تنظیم و به موازات آن سازوکارهای تنظیم کننده دوجانبه و چندجانبه را طراحی و اجرا کرده است. براساس روش کیفی در چارچوب نظریه قدرت هنجاری موضوع را بررسی می کنیم. یافته های این نوشتار نشان می دهد که سازوکارهای تنظیم کننده روابط اتحادیه اروپا و کشورهای قفقاز جنوبی در تأثیر پیچیدگی های روابط منطقه ای و راهبردهای متفاوت کشورهای این منطقه برای روابط با اتحادیه اروپا در پرتو واقعیت های عینی و منافع و خواسته های مختلف کشورهای قفقاز جنوبی به تدریج از چندجانبه گرایی کل گرایانه فراگیر مبتنی بر رویکرد هنجاری به سوی دوجانبه گرایی متمایز مبتنی بر واقع گرایی پیش رفته است.
تحلیلی بر جایگاه نمادهای هویت ملی در کتاب های درسی ایران و افغانستان، مطالعۀ مقایسه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هویت ملی فراگیرترین و مشروع ترین سطح هویت در همه نظام های اجتماعی است. عوامل مختلفی از جمله آموزش و پرورش در شکل گیری این هویت تأثیرگذارند. در این میان، کتاب های درسی مورد استفاده در نظام آموزشی کشورها قابل توجه هستند. زیرا محتوای کتاب های درسی از اصلی ترین منابعی است که می تواند در تقویت یا تضعیف هویت ملی تأثیر جدی داشته باشد. در این نوشتار با کاربست روش تحلیل محتوا در چارچوبی مقایسه ای به دنبال پاسخ این پرسش هستیم که ابعاد متنوع مقوله هویت ملی در کتاب های درسی کشورهای ایران و افغانستان از چه کیفیتی برخوردارند؟ با بررسی کتاب های سه ساله دوره آموزشی متوسطه این دو کشور، تعداد 17 کتاب که در هر دو سیستم آموزشی مشترک بودند به عنوان نمونه آماری گزینش شد. سپس ابعاد شش گانه هویت ملی در همه این کتاب ها، 1703 صفحه کتاب های درسی ایران و 1452 صفحه کتاب های درسی افغانستانشناسایی و کدگذاری شدند. نتایج این پژوهش نشان داد که ابعاد هویت ملی در مجموعه متن، تصویرها و تمرین های این کتاب ها در هر دو کشور به شکل متعادلی توزیع نشده و با وجود تأکید بیشتر بر این ابعاد در کتاب های دوره متوسطه ایران، در هر دو سیستم آموزشی کمیت و کیفیت پردازش ابعاد هویت ملی با کم توجهی قابل ملاحظه ای روبه رو بوده است.
چین، هند و نظم منطقه ای در آسیای مرکزی: آزمونی برای مدیریت قدرت های بزرگ؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
منطقه آسیای مرکزی از قرن های گذشته مورد توجه قدرت های بزرگ بوده و سبب رقابت میان آن ها شده است. پس از پایان جنگ سرد نیز علاوه بر روسیه، کشورهایی مانند آمریکا، چین و هند در پی گسترش نفوذ خود در این منطقه بوده اند. در این فضا طبیعی است که قدرت های بزرگ به عنوان یکی از عوامل مؤثر در نظم منطقه ای آسیای مرکزی نقش داشته اند. با وجود اینکه رقابت آمریکا و روسیه در مناطق مختلف از جمله آسیای مرکزی همواره مورد توجه پژوهشگران بوده، رقابت چین و هند کمتر مورد توجه قرار گرفته است. بنابراین هدف اصلی در این نوشتار این است که نشان دهیم چین و هند چه نقشی در نظم منطقه ای آسیای مرکزی دشته اند. رهیافت استفاده شده در این نوشتار، الگوی «مدیریت قدرت های بزرگ» و ارتباط آن با نظم منطقه ای است که از مکتب انگلیسی روابط بین الملل استخراج شده است. روش مورد استفاده در این نوشتار، نوعی تبیین کارکردی است که نقش یک عنصر (قدرت های بزرگ) در یک پدیده ویژه (نظم منطقه ای آسیای مرکزی) را بررسی می کنیم. یافته های پژوهش نشان می دهد چین و هند در گام اول با مدیریت رقابت دوجانبه خود به طور کلی و در گام دوم با مهار مناقشات و رقابت های منطقه ای خود در آسیای مرکزی به حفظ نظم منطقه ای در آسیای مرکزی کمک کرده اند.
مطالعۀ تطبیقی فرصت ها و تهدیدهای طرح های اقتصادی چین و روسیه در آسیای مرکزی برای ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این نوشتار به دنبال مطالعه تطبیقی فرصت ها و تهدیدهای طرح های اقتصادی چین و روسیه در آسیای مرکزی برای ایران هستیم. بنابراین با روش تحلیل مضمون و از نوع ماتریس مضمون با مشاهده غیرمستقیم (واکاوی متن ها)، داده های نوشتار را به صورت روش نمونه گیری هدفمند از روی متن های موجود گردآوری و به وسیله رمزگذاری موضوعی، مضمون ها، فرصت ها و تهدیدهای طرح های اقتصادی چین و روسیه در آسیای مرکزی برای ایران را شناسایی و برحسب وجوه اشتراک و جدایی با یکدیگر مقایسه و تحلیل کرده ایم. یافته های نوشتار نشان داد وجه اشتراک طرح های اقتصادی چین و روسیه در آسیای مرکزی برای ایران از نظر فرصت، افزایش اهمیت ژئوپلیتیکی ایران و گسترش روابط با کشورهای درگیر این طرح های اقتصادی است. همچنین، وجه جدایی طرح های اقتصادی چین و روسیه در آسیای مرکزی برای ایران از نظر تهدید، داشتن پیامدهای منفی سیاسی و اقتصادی به دلیل اجرای طرح های اقتصادی روسیه و به وجودآمدن تنش و برهم خوردن توازن منافع میان کشورهای درگیر طرح اقتصادی چین است. برای اعتبارسنجی یافته های کیفی از روش ممیزی و تشکیل گروه کانونی و برای پایایی سنجی آن از قابلیت تکرارپذیری و قابلیت انتقال یا تعمیم پذیری استفاده کرده ایم.
روند قدرتمندی جهانی چین و سیاست موازنه ای روسیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روند تدریجی خیزش چین واقعیتی مهم در دهه های نخستین قرن بیست ویکم بوده و امکان جابه جایی قدرت را در آینده مطرح کرده است. به طبع پیامدهای بین المللی، منطقه ای و ملی مهمی برای دیگر قدرت های بزرگ و نیز روسیه داشته است و واکنش آن ها را به دنبال خواهد داشت. به ویژه مسئله واکنش روسیه با توجه به همسایگی با این کشور اهمیت بیشتری دارد. از این رو این پرسش ها مطرح می شود که الگوی رفتاری روسیه در قبال روند قدرتمندی چین چگونه تبیین پذیر است؟ در پاسخ این فرضیه مطرح می شود که روسیه بیشتر به دنبال یک سیاست خارجی موازنه ای دو سویه با چین و غرب در یک نظام بین المللی چندقطبی است، اما به دلیل رقابت ژئواستراتژیک با غرب، سپر موشکی و گسترش ناتو در محیط منطقه ای به ویژه در مسئله اوکراین، ناگزیر به هم سویی با چین و ایجاد یک موازنه تدریجی جایگزین برآمده است. برای بررسی این ایده با روش تحلیل محتوای کیفی، داده ها و اسناد موجود و دیدگاه های صاحب نظران و با بهره گیری از نظریه جابه جایی قدرت، مسئله روند قدرتمندی چین، پیامدها برای روسیه و الگوی رفتاری آن را تحلیل می کنیم. دستاورد اصلی این نوشتار این است که وضعیت آینده سیاست بین المللی، آثار آن برای قدرت های بزرگ و نیز محیط منطقه ای ایران و به ویژه منطق رفتار قدرت های شرقی و چشم انداز آینده سیاست شرق گرای دولت جدید را به شکل روشن تری به ما نشان می دهد
جایگاه قفقاز جنوبی در منطقه گرایی سیاست خارجی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جنگ دوم قره باغ با تغییر موازنه قدرت منطقه ای، محیط راهبردی و چشم انداز ترتیبات ژئوپلیتیکی، قفقاز جنوبی را متحول کرده است. پس از فروپاشی اتحاد شوروی، سیاست ایران همواره مبتنی بر پیشگیری از جنگ فراگیر و حفظ وضع موجودِ مناقشه های منطقه، به ویژه بحران قره باغ بوده است. اما تهران هرگز ابتکاری برای برون رفت از بن بست های ژئوپلیتیکی درگیری و توسعه همگرایی اقتصادی در قفقاز جنوبی مطرح نکرده است. به دنبال واپسین جنگ قره باغ و تغییر محسوس موازنه نظامی به سود جمهوری آذربایجان، واقعیت های ژئوپلیتیکی نوپدید، ایران را به سوی بازتنظیم سیاست خارجی خود در قفقاز جنوبی و خروج از سیاست بی طرفی سنتی خود پیش برده است. با وجود این، به نظر می رسد سیاست خارجی ایران، چشم انداز راهبردی نسبت به منطقه گرایی فعال در قفقاز جنوبی ندارد. در این نوشتار به دنبال پاسخ به چرایی نبود منطقه گرایی سیاست خارجی ایران در قفقاز جنوبی هستیم. با بهره بردن از روش تحلیل ترکیبی (قیاسی استقرایی) و چارچوب نظری منطقه گرایی، فرضیه اصلی را بر اساس دو دسته مؤلفه رویکردهای کلان سیاست خارجی ایران و پویایی های سیاست داخلی و پویش های بین المللی و منطقه ای ارائه می کنیم. در مؤلفه های دسته اول، دیدگاه های نبود امکان همگرایی با کشور های منطقه، نبود سیاست همسایگی و تنهایی راهبردی در منطقه به دلیل ماهیت متفاوت ساخت قدرت و هویت ایران برجسته می شود. در پویش های محیطی نیز بر فشارهای نظام بین الملل علیه ایران، اولویت پیشران های امنیتی هویتی خاورمیانه عربی در سیاست منطقه ای و همچنین تأثیرپذیربودن روابط همسایگی ایران از سطح تنش با ایالات متحد آمریکا تأکید می شود.
تأثیر بنیان های ژئوپلیتیکی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران نسبت به ترکیه در اوراسیا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رقابت های قدرتی در سیاست خارجی کشورها از دیرباز بر شکل گیری روابط میان کشورها تأثیر اساسی داشته است. در این میان بنیان های ژئوپلیتیک از مهم ترین متغیرهای مؤثر در شکل گیری وروش سیاست خارجی کشورهاست. این بنیان ها واقعیت هایی هستند که ماهیت جغرافیایی سیاسی دارند و بر رفتار سیاسی، راهبردها، منافع و هدف های ملی، امنیت ملی، یکپارچگی سرزمینی، بقا و موجودیت کشورها نیز تأثیر می گذارند. هم جواری جمهوری اسلامی ایران با مناطق ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیکی متعدد از مهم ترین فرصت های مربوط با سیاست خارجی است. ایران برای دستیابی به هدف ها و منافع ملی در سیاست خارجی خود باید بنیان های ژئوپلیتیکی برگرفته از موقعیت ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژی خود را به ویژه نسبت به همسایگانش در نظر بگیرد. در این میان، کشور ترکیه به عنوان یکی از مهم ترین همسایگان و بازیگران ایران در منطقه اوراسیا برای دستیابی به هدف ها و منافع ملی در سیاست خارجی خود ناچار به برقراری ارتباط در زمینه های مختلف با هم هستند. این مسئله لزوم بررسی روابط دو کشور را نشان می دهد. در این نوشتار از روش تحلی ل مقای سه ای و از داده های کتابخانه ای و اسنادی استفاده می کنیم. یافته های نوشتار نشان می دهد متناسب با سیاست های به کارگرفته شده هر دو کشور در این منطقه، جمهو ری اسلامی ایران با توجه به مؤلفه های ژئوپلیتیکی که عبارت اند از مؤلفه<sub> های اقتصادی، امنیتی، فرهنگی و زیرمجموعه های این موارد برای دستیابی به منافع ملی بیشینه، روابطی از تعاملی تا رقابتی را نسبت به ترکیه انتخاب کرده است.
عوامل اقتصادی مؤثر بر جهت گیری سیاست خارجی فنلاند در برابر فدراسیون روسیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روسیه هم زمان تهدید و فرصتی مهم در سیاست خارجی فنلاند محسوب می شود. راهبرد سیاست خارجی فنلاند در برابر روسیه بر دو رکن دفاعی (لزوم بازدارندگی نظامی) و اقتصادی (لزوم روابط گسترده) بنا شده است. تمرکز اصلی در این نوشتار بر رکن دوم است. تاریخ و جغرافیا، دو عامل مهمی هستند که فنلاند و روسیه را به شریک های اقتصادی ذاتی تبدیل کرده اند. در اینجا این پرسش مطرح است که عوامل اقتصادی چگونه بر جهت گیری سیاست خارجی فنلاند در برابر روسیه تأثیر گذاشته اند؟ بررسی نظم برامده از این فرایند نیز اهمیت دارد. در پاسخ، این فرضیه مطرح می شود که انرژی در کنار تجارت کالا و خدمات مهم ترین عناصر اقتصادی هستند که سبب پیگیری راهبردهای مدارا و هنجاری و در نتیجه، ایجاد آسیب پذیری دوجانبه در روابط فنلاند و روسیه شده است. در این نوشتار برای آزمون فرضیه از نظریه وابستگی متقابل نامتقارن مبتنی بر آسیب پذیری کوهن و نای بهره برده ایم. روش پژوهش نیز ترکیب آمار توصیفی و مشاهده میدانی است. دستاوردهای پژوهش نشان می دهد که روسیه با رویکردی ژئواکونومیک از انرژی برای پیشبرد سیاست های خود در برابر فنلاند استفاده می کند. در حوزه تجارت کالا نیز فنلاند در وضعیتی آسیب پذیر قرار گرفته است؛ در مقابل، در خدمات دست بالا را دارد. به ویژه به وسیله مؤلفه ترانزیت کالا، روسیه را در وضعیت ضعف قرار داده است. مجموع این دو ایستار، سبب شکل گیری وابستگی متقابل در روابط میان دوطرف شده است.
طرح نورد استریم 2 و منافع آلمان، روسیه، اتحادیه اروپا و آمریکا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
طرح نورد استریم 2 تا پیش از اقدام های روسیه در فوریه 2022 در اوکراین به موضوع چالش برانگیزی در اتحادیه اروپا و آمریکا تبدیل شده بود. به طوری که تأثیر این طرح بر امنیت و منافع برخی از اعضای اتحادیه اروپا و آمریکا سبب دودستگی در میان اعضای اتحادیه اروپا شده بود. همچنین روابط میان آلمان و آمریکا را با چالش روبه رو کرده بود. از این رو، در این نوشتار می خواهیم به این پرسش پاسخ دهیم که علت حمایت آلمان و روسیه و همچنین مخالفت برخی از اعضای اتحادیه اروپا و آمریکا با طرح نورد استریم 2 چیست؟ در پاسخ این فرضیه مطرح است که علت حمایت و مخالفت این کشورها با این طرح تأثیرهایی است که این طرح می تواند بر امنیت و منافع ملی این کشورها داشته باشد. برای پاسخ گویی به این پرسش و آزمون فرضیه از روش کیفی مطالعه موردی چندگانه بهره می گیریم. روش گردآوری داده ها کتابخانه ای است و با رویکردی توصیفی تحلیلی در بستر مفهومی نظریه نوواقع گرایی آن ها را تجزیه وتحلیل می کنیم. برمبنای آزمون فرضیه، تأمین امنیت انرژی، ارتقای مرکزیت آلمان در حوزه انرژی، تثبیت موقعیت سیاسی و اقتصادی آلمان در روسیه، تنوع سازی در سیاست انتقال انرژی، درآمد هنگفت صادرات گاز و قراردادن ابزاری قدرتمند در اختیار روسیه، وابستگی بیشتر اتحادیه اروپا به انرژی روسیه، استفاده ابزاری روسیه از این طرح و تأثیر این طرح بر منافع اقتصادی و هدف های آمریکا در برابر روسیه از مهم ترین دلایل حمایت آلمان و روسیه و مخالفت آمریکا، لهستان، استونی، لئونی و لیتوانی با این طرح بوده است.
تأثیر مؤلفه های فرهنگ راهبردی بر روابط دوجانبه و منطقه ای ایران و روسیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فرهنگ راهبردی در تدوین سیاست ها، تنظیم آئین ها، تعیین هدف های کلان دفاعی - امنیتی، جهت گیری سیاست خارجی کشورها و مبانی هویتی دولت ها نقش تعیین کننده ای دارد. پیشینه تاریخی، ویژگی های فرهنگی و موقعیت جغرافیایی منابع مشترک، فرهنگ راهبردی کشورها را شکل می دهند که در قانون اساسی و فرهنگ سیاسی آن ها منعکس شده است. مؤلفه های فرهنگ راهبردی، مبنای هدف ها و منافع نخبگان ایران و روسیه در مورد روابط دو کشور هستند. بر اساس این مؤلفه ها می توان نوسان روابط تهران و مسکو را تحلیل کرد. در این نوشتار با بهره گیری از روش کیفی و رویکرد تحلیلی ژرف نگرانه و نیز استفاده از مبانی نظری فرهنگ راهبردی به دنبال پاسخ این پرسش هستیم که مؤلفه های فرهنگ راهبردی چه تأثیری بر روابط دوجانبه و منطقه ای ایران و روسیه بعد از فروپاشی اتحاد شوروی داشته اند؟ در پاسخ، این فرضیه مطرح می شود که با توجه به ملاحظه ها، هدف ها و منافع ایران و روسیه و تعریف آن ها، در چارچوبی متفاوت مؤلفه های فرهنگ راهبردی مانع از شکل گیری الگوی تعامل پایدار و روابط راهبردی میان دو کشور بعد از فروپاشی اتحاد شوروی شده اند. بر این اساس، آن ها یکدیگر را به عنوان متحدی موقت برای دستیابی به هدف ها و منافع و دفع تهدیدها در نظر می گیرند. بررسی روابط ایران و روسیه در قالب فرهنگ راهبردی امکان آسیب شناسی روابط، تدوین راهبرد و تنظیم سیاست همسایگی را در سیاست خارجی به منظور تأمین منافع ملی فراهم می کند.