مطالعات اوراسیای مرکزی
مطالعات اوراسیای مرکزی سال هفتم پاییز و زمستان 1393 شماره 2 (پیاپی 15) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
حوزة خزر از چهار حوزة ژئوپلیتیکی جمهوری آذربایجان از حوزة قفقاز، ترکمنستان و قزاقستان از حوزة آسیای مرکزی، روسیه به عنوان جانشین اتحاد شوروی ( یک واحد سیاسی فعال در نظام بین المللی و یکی از بزرگترین صادرکنندگان نفت و گاز جهان) در شمال و ایران در جنوب (که ذخایر بزرگ نفت، گاز و صنایع نفتی دارد) که در مجموع کانون امنیتی دریای خزر را تشکیل می دهند، شکل گرفته است.وجود این ژئوپلیتیک ارزشمند عاملی برای حضور قدرت های جهانی به ویژه آمریکا، ترکیه و اسراییل به عنوان متحدان منطقه ای آن در این حوزة بکر شده است. هدف این نوشتار، بررسی روابط ترکیه و اسراییل و تأثیر آن بر منافع ایران در حوزة خزر است. سؤال اصلی این است که تأثیر گسترش روابط ترکیه و اسراییل بر منافع ایران در خزر چیست؟ ادعای نویسندگان این است که اتحاد ترکیه و اسراییل سبب افزایش حضور دشمن در مرزهای غربی کشور و حوزة خزر شده است. همچنین این اتحاد سبب صرف منابع و تمرکز فکری هرچه بیشتر ایران برای جلوگیری از تهدیدها در سیاست های منطقه ای می شود. روش اصلی این نوشتار، با توجه به ماهیت نظری آن توصیفی- تحلیلی است و برای جمع آوری و فیش برداری اطلاعات آن از منابع کتابخانه ای و اینترنتی استفاده شده است. شایان توجه اینکه، رویکرد این نوشتار در تحلیل داده ها، جغرافیایی- ژئوپلیتیکی است.
معادلة انرژی در اوراسیا و عمل گرایی روسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آنچه بیش از پیش در عرصة سیاسی روسیه مشهود است، افزایش روزافزون نقش انرژی در سیاست خارجی- امنیتی این کشور در سال های اخیر است. تا آنجا که براساس «راهبرد انرژی فدراسیون روسیه 2020»، انرژی به بزرگ ترین ابزار هدایت سیاست داخلی و خارجی این کشور تبدیل خواهد شد. این نوشتار می خواهد با استفاده از رهیافت نوواقع گرایی تدافعی به این سؤال پاسخ دهد که چرا روسیه سیاست خارجی- امنیتی خود را به انرژی پیوند زده است. می توان گفت که بالارفتن قیمت انرژی و افزایش وابستگی مصرف کنندگان به تولیدکنندگان، همگام با افزایش خطر غرب به ویژه گسترش ناتو به شرق و برنامة سپر دفاع موشکی، این امکان را برای روسیه فراهم کرد تا به پیوند حوزة عمل سیاسی- امنیتی و اقتصادی دست زده و امنیت خود را به امنیت غرب متصل کند.
تبیین روابط ایران و جمهوری آذربایجان با رویکرد سازه انگاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با فروپاشی اتحاد شوروی، نظام جغرافیای سیاسی و نیز ساختار معنایی حاکم بر منطقة آسیای مرکزی و قفقاز دچار دگرگونی شد. بنابراین ساختار، شرایط و بازیگران جدیدی در روابط ایران و قفقاز ظهور کردند. یکی از این کشورها جمهوری آذربایجان است. روابط بین ایران و این کشور از ابعاد بسیاری اهمیت دارد. در این مدت، شاهد روابط در سطح پایین، عادی و گاه رو به تعارض و آشفتگی بوده ایم. روابط خارجی دو کشور را می توان از زاویة نظریه های گوناگون مورد بررسی قرار داد. یکی از این نظریه ها، دیدگاه سازه انگاری است. انتظار می رفت که بعد از استقلال جمهوری آذربایجان سطح بالای همکاری ها را بین دو کشور داشته باشیم. با درنظر گرفتن مفاهیم سازه انگاری، سؤال اصلی نوشتار این است که از این دیدگاه، چه عواملی بیشتر بر سردی روابط ایران و جمهوری آذربایجان اثرگذار بوده است؟ یافته های نوشتار با استفاده از روش تحقیق توصیفی- تحلیلی نشانگر این است که روابط دو کشور ایران و جمهوری آذربایجان از عوامل ژئوپلیتیکی دو کشور تأثیر چندانی نمی پذیرد. از سوی دیگر با توجه به رویکرد سازه انگاری روابط دو کشور تحت تأثیر سازه های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی قرار دارد و این سازه ها در روابط دوجانبه به صورت واگرا عمل می کنند.
بررسی کارکردهای توانمندسازی جنسیتی در توسعة مشارکت سیاسی زنان مورد: کشورهای حوزة آسیای مرکزی و قفقاز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بستر و شرایطی که جایگاه نسبی زنان با توجه به آن ها سنجیده می شود، در بی ثباتی مداوم است و در تأثیر پیشرفت های تکنولوژیکی، روابط موجود میان دولت و بازار، آموزش و پرورش و متغیری بی اندازه بی ثبات به نام «نگرش» قرار می گیرد. در این نوشتار که به صورت توصیفی تحلیلی و با بهره گیری از مطالعات کتابخانه ای ترکیبی و بررسی های اکتشافی گزاره های کمی و کیفی گزارش توسعة انسانی سازمان ملل متحد، در چارچوب نظریه های توسعه صورت گرفته است، نویسندگان درپی مشخص کردن جایگاه کارکرد شاخص های توانمندسازی جنسیتی در ارتقای سطح مشارکت سیاسی زنان در کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز بوده اند و به مطالعة براوردی و موردی جایگاه زنان این کشورها در دو بعد مشارکت سیاسی و مشارکت اقتصادی پرداخته اند. در ادامه با تحلیل کیفی و تحلیل محتوایی ژرف نتایج به دست آمده و بررسی شواهد منطقی، موقعیت کنونی زنان این منطقه را در دو حوزة مشارکت سیاسی و اقتصادی مشخص کرده اند. نتایج به دست آمده نشان می دهد که ضعف ساختارهای زیربنایی، حاکمیت نظام های سیاسی تمامیت خواه، تأثیرهای عمیق نظام کمونیستی گذشته، ساختارهای فرهنگی آموزشی ضعیف و سلطة نظام مردسالار و همچنین نگرش منفی زنان به ماهیت مسائل سیاسی از مهم ترین عوامل مشارکت سیاسی اندک زنان در کشورهای مورد مطالعه اند.
بررسی تدبیرهای سازمان همکاری اقتصادی(اکو) برای مقابله با قاچاق انسان به عنوان یک موضوع جهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قاچاق انسان به عنوان یکی از موضوعات جهانی است که واکنش های ملی و بین المللی را بر انگیخته است. سازمان ملل متحد، در قطعنامه ها و کنوانسیون های متعددی به این عارضه در قالب تشویق دولتهای عضو به قانون گذاری و جرم انگاری پاسخ داده است. با توجه به این که کشور های عضو سازمان همکاری اقتصادی(اکو) درگیر قاچاق انسان هستند، اکو این موضوع را در دستور کاری خود قرار داده و برای مقابله با آن برنامه های گوناگونی داشته است. این تحقیق بر اساس روش توصیفی-تحلیلی با تکیه بر رویکرد کارکردگرایی، تدابیر اکو را برای مقابله با قاچاق انسان در سه پهنا جای می دهد؛ نگرانی از این موضوع در قالب نشست های وزرا و کارشناسان، همکاری های فنی با سازمان های بین المللی مانند سازمان بین المللی مهاجرت و اینترپل ، و همکاری دولتهای عضو در چارچوب سازمان اکو. اکو برای همکاری دولتهای عضو به ترتیبات و تدابیر حقوقی، نشستهای مقامات اجرایی و قضایی، تبادل اطلاعات و مدیریت کنترل مرزها و همکاری انتظامی متوسل شده است. در نهایت اکو به این نتیجه رسیده است که پلیس منطقه ای «اکوپل» را تاسیس کند. تاسیس اکوپل گامی موثر در غلبه بر جرایم سازمان یافته فراملی از جمله قاچاق انسان خواهد بود.
موانع شکل گیری جامعة مدنی در روسیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
به نظر بسیاری از ناظران حوزة سیاست، فروپاشی اتحاد شوروی و از میان رفتن حزب کمونیست گامی بلند در مسیر مردم سالار شدن روسیه برآورد می شد. ولی در پی دگرگونی های نخستین دهة پس از تجزیة اتحاد شوروی آشکار شد که این روند با چالش های اساسی رو به رو است. ضعف شدید جامعة مدنی در این کشور همراه با تداوم قدرت متمرکز دولت، جنبه های پیچیدة این دگرگونی را مشخص می کند. پرسش اصلی این نوشتار این است که موانع شکل گیری جامعة مدنی در روسیة پساشوروی چیست؟ برای پاسخ به این پرسش، چند سؤال فرعی هم طرح می شود: جامعة مدنی چیست؟ چه عواملی سبب تضعیف جامعة مدنی در روسیة پساشوروی شده است؟ فرضیة نویسندگان این است که عناصر تضعیف کنندة جامعة مدنی، همان اصلی ترین عناصر تولید نابرابری در روسیة پساشوروی است که به صورت سیستماتیک و در روندی مدیریت شده، جامعة مدنی را تضعیف کرده اند. نویسندگان این نوشتار با روش توصیفی – تحلیلی، بررسی خود را با استفاده از کتاب ها و مقاله های فارسی و انگلیسی در این زمینه، و بهره گیری از منابع اینترنتی انجام داده اند.
جهانی شدن و منطقه گرایی: تعامل یا تقابل (مطالعة موردی سازمان همکاری شانگهای)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه، هم زمان با روند رو به رشد گرایش کشورها به سوی جهانی شدن، منطقه گرایی نیز نمودهای بیشتری یافته است و سازمان های منطقه ای در بیشتر مناطق ژئوپلیتیک، ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک جهان شکل گرفته اند. یکی از نمودهای بارز منطقه گرایی، سازمان های منطقه ای است که در نیمة دوم قرن بیستم به عنوان ابزارهایی برای تحقق همگرایی منطقه ای بین کشورها با کارکردهای اقتصادی، سیاسی و نظامی ایجاد شده و به سرعت در مناطق جغرافیایی مختلف گسترش یافته اند. یکی از مناطق ژئوپلیتیکی مهم در جهان آسیای مرکزی است که تاکنون سازمان های مختلفی در آن شکل گرفته است که می توان مهم ترین آن را سازمان همکاری شانگهای دانست. این نوشتار درپی پاسخ به این سؤال است که آیا امروزه سازمان همکاری شانگهای را می توان یکی از نمودهای «منطقه گرایی نوین» درنظر گرفت؟ که در پاسخ به آن می توان گفت که با توجه به اینکه در اولین نشست این سازمان همة اعضا اعلام کردند که هدف از تأسیس این سازمان تضمین امنیت در منطقة آسیای مرکزی، حمایت از روند حرکت به سمت نظام چندقطبی و مردم سالار کردن نظام بین الملل است، سازمان شانگهای به عنوان یکی از نمودهای «منطقه گرایی نوین» موازی با امر جهانی شدن رو به پیشرفت است.
سیاست جمهوری اسلامی ایران و اتحادیة اروپا در قفقاز جنوبی: تقابل گرایی یا همکاری جویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قفقاز جنوبی به دلیل موقعیت بی مانند جغرافیایی و ارتباطی خود، جاذبه های اقتصادی، وجود فرصت های سرمایه گذاری کلان و قرارگرفتن آن میان سه قدرت بزرگ منطقه ای یعنی ایران، روسیه و ترکیه برای قدرت های بزرگ منطقه ای و فرامنطقه ای اهمیت راهبردی دارد؛ از طرفی با گسترش اتحادیة اروپا به شرق، اکنون اتحادیة اروپا به همسایة بی واسطه قفقاز تبدیل شده است. این نوشتار با طرح این سؤال که سیاست اتحادیة اروپا و جمهوری اسلامی ایران در قبال منطقة قفقاز جنوبی، در قالب همکاری قابل تعریف است یا تضاد؟ این فرضیه را طراحی کرده است که بررسی هدف ها و فعالیت های اتحادیه اروپا در منطقة قفقاز نشان می دهد که نه تنها تقابل و تعارضی میان منافع ایران و این اتحادیه وجود ندارد، بلکه در زمینة ایجاد ثبات و امنیت و توسعة اقتصادی در منطقه، منافع مشترک دارند. همچنین با یک نگاه سیستمی و در نظرگرفتن عوامل داخلی و خارجی منطقة قفقاز این گونه استنباط می شود که ایران و اتحادیة اروپا در این منطقه، منافع مشترکی دارند و درصورت همکاری با یکدیگر منافع بیشتری نصیب دو طرف خواهد شد. روش استفاده شده در این نوشتار، توصیفی- تحلیلی است.
سیاست خارجی توسعه گرای ترکیه در دوره حزب عدالت و توسعه: مورد قفقاز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
منطقه قفقاز از زمان فروپاشی اتحاد شوروی تاکنون برای ترکیه اهمیت زیادی داشته است. منابع طبیعی سرشار منطقه، موقعیت جغرافیایی مهم آن در چهارراه مناطق غنی از نفت و گاز جهان، بی ثباتی سیاسی و تهدیدهای امنیتی دائمی، شماری از دلایل جایگاه حساس قفقاز هستند. از سوی دیگر، دگرگونی های اساسی و ساختاری در داخل ترکیه با نقش آفرینی دولت به تقویت بنیان های تولیدی و صنعتی انجامیده و نتیجة توسعه اقتصادی در سیاست خارجی این کشور بازتاب یافته است. هرچند، عوامل گوناگونی سیاست خارجی ترکیه را شکل داده اند، اما با به قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه از سال 2002، با توجه به گرایش های اسلامی آن، باید پرسید که چه عواملی در سیاست خارجی ترکیه تعیین کننده هستند؟ در پاسخ به این پرسش، این نوشتار نشان می دهد که با وجود گرایش های اسلام گرایانه حزب، هدف ها و ملاحظات توسعه ای همچنان اولویت نخست سیاست خارجی ترکیه هستند و سیاست خارجی این کشور در منطقه قفقاز که منابع انرژی و بازار گسترده ای برای صنایع رو به رشد ترکیه و کسب و کارهای کوچک و متوسط منطقه آناتولی و نیز اهمیت زیادی در کریدور انتقال انرژی از شرق به غرب دارد، توسعه گرایانه است.