مطالعات اوراسیای مرکزی
مطالعات اوراسیای مرکزی سال دوزادهم پاییز و زمستان 1398 شماره 2 (پیاپی 25) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
مبارزه برای شناسایی یکی از دلیل های بروز کشمکش و منازعه در عرصه سیاست جهانی و عامل تأثیرگذار بر رفتار بازیگران بین المللی، مورد توجه پژوهشگران رشته روابط بین الملل قرار گرفته است. هویت بازیگران از راه شناسایی شدن یا شناسایی نشدن «دیگران» شکل می گیرد و در تأثیر دیگران، همواره بازتعریف می شود. از این دیدگاه، تشدید تنش میان روسیه و ایالات متحد بیشتر به شناسایی نشدن غرب از جایگاه روسیه به عنوان «قدرت بزرگ» و شریکی برابر در نظام بین الملل مربوط می شود. بحث اصلی نویسندگان نوشتار این است که خواست روسیه برای شناسایی جایگاه قدرت بزرگ و سازگارنبودن این خودانگاره با تصویر غرب از روسیه در کنار آرمان این کشور برای دستیابی به این جایگاه، روایت اصلی گفتمان سیاست خارجی روسیه را شکل داده است. در حال حاضر، روسیه با به کارگیری سیاست خارجی مبارزه جویانه به ویژه در اوکراین و سوریه به دنبال تثبیت و شناسایی جایگاه خود در نظام بین الملل و مبارزه با یک جانبه گرایی ایالات متحد در بحران های بین المللی است. یافته های این نوشتار نشان می دهد که استفاده از مفهوم شناسایی، درک بهتری از تلاش روسیه برای ارتقای جایگاهش در عرصه جهانی ارائه می کند و فهم انگیزه های رفتار سیاست خارجی این کشور را آسان تر می سازد. در این نوشتار تلاش می کنیم تا با بهره گیری از مفهوم سیاست شناسایی در چارچوب نظریه سازه انگاری به تحلیل رفتار سیاست خارجی روسیه در خاورمیانه توجه و بر این نکته تأکید کنیم که فهم گفتمان سیاست خارجی روسیه با رویکردهای غالب اثبات گرایانه و واقع گرایانه مانند واقع گرایی و بدون توجه به عنصر هویت و سیاست شناسایی، به درستی دست یافتنی نیست.
رویکرد چین به سازمان همکاری شانگهای در پرتو سیاست خارجی نوین این کشور (سال های 2013 تا 2018)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کاهش رشد اقتصادی چین در سال های اخیر و برخی تحول ها در نظام بین الملل همچون تلاش آمریکا برای تمرکز بر آسیاپاسیفیک موجب شد تا شی جین پینگ به دنبال پیگیری سیاست خارجی نوینی با ارائه مدل های نوین اقتصادی باشد. چین نمی خواهد در شرق آسیا در محاصره آمریکا قرار گیرد. این کشور برای تداوم رشد خود، طرح های جدیدی ارائه کرده است. نمونه های آشکار این ابتکارها را می توان «بانک سرمایه گذاری زیرساخت های آسیایی» و «ابتکار یک کمربند یک جاده» دانست. این طرح ها و ایده های نوین به تحول هایی در رویکرد و سیاست چین در برابر منطقه آسیای مرکزی و همچنین سازمان همکاری شانگهای انجامیده است. بدین ترتیب، پرسش پیش روی این نوشتار این است که رویکردهای نوین چین چه تأثیرهایی بر رویکرد این کشور نسبت به سازمان همکاری شانگهای داشته است؟ در پاسخ، می توان گفت تحول در سیاست خارجی چین سبب شده است تا اقتصاد و در نتیجه تقویت بعد اقتصادی سازمان، اساس رویکرد پکن قرار گیرد. این اقتصادی شدن، موجب ایجاد اختلاف هایی با روسیه نیز شده که بیشتر به دنبال تقویت بعد امنیتی سازمان است. همچنین در کنار مبارزه با تروریسم، حفظ امنیت سرمایه گذاری های انجام شده با ابتکار «یک کمربند یک جاده» نیز اولویت بالایی یافته است. علاوه براین، رویکرد نوین در سیاست خارجی چین در ابراز تمایل این کشور برای عضویت دائم ایران در این سازمان تأثیرگذار بوده است؛ البته عوامل دیگری نیز در این خصوص نقش آفرین بوده اند. روش نوشتار توصیفی-تحلیلی و مبتنی بر آثار و نوشته ها و اسناد موجود است.
حفظ قلمرو نفوذ: تبیینی بر سیاست خارجی روسیه در برابر بحران سوریه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف نوشتار پیش رو، بررسی دلیل های مداخله روسیه در بحران سوریه است. پرسش نوشتار این است که چرا روسیه در بحران سوریه به نفع دولت این کشور مداخله کرد؟ فرضیه این است که نگرانی از تحدید قلمرو نفوذ در خاورمیانه موجب شد که روسیه در بحران سوریه به نفع دولت این کشور مداخله کند. برای تبیین، نوشتار از قلمروسازی ژئوپلیتیکی به عنوان چارچوب مفهومی بهره برده است. از سال 1991 تاکنون تحول های مناطق ژئوپلیتیکی، از جمله در خاورمیانه، بیشتر به ضرر روسیه رقم خورد؛ زیرا متحدان و دوستان آن در خاورمیانه یکی پس از دیگری سرنگون شدند. صدام در سال 2003 از قدرت برکنار شد. چندی بعد، اجرای طرح خاورمیانه بزرگ موجب شد که جایگاه حاکمان اقتدارگرا به خطر بیفتد. خیزش های عربی نیز این روند را تشدید کرد. بدین شکل، زمینه نفوذ روسیه به کمترین حالت رسید. در این خیزش ها دولت معمر قذافی در لیبی سرنگون شد و دولت بشار اسد در سوریه تا آستانه سرنگونی پیش رفت. سوریه که از دوره اتحاد شوروی بخشی از قلمرو نفوذ آن بود، آخرین نقطه حضور روسیه در خاورمیانه به شمار می رود. باور رهبران روسیه این بوده است که با سرنگونی اقتدارگراها در خاورمیانه که بیشتر از دوستان روسیه هستند، یا دولت های غرب گرا بر سر کار می آیند یا تندروها که هر دو شکل، علیه منافع روسیه در منطقه است. در صورتی که دولت بشار اسد نیز فرو می ریخت، روسیه در خاورمیانه به قدرتی حاشیه ای تبدیل می شد. در نتیجه، ضرورت حفظ قلمرو نفوذ در این کشور و خاورمیانه موجب شد که روسیه در بحران سوریه مداخله کند.
تأثیر تعارض در روابط چین و روسیه بر احیای سنت غرب گرایی در روسیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
وضعیت روسیه از نظر جغرافیایی و فرهنگی همیشه دوگانه بوده است. به نوعی هم آسیایی و هم اروپایی برآورد می شده است. پس از فروپاشی اتحاد شوروی، چین و روسیه شاهد ارتقای همکاری ها در روابط بین خود بوده اند؛ اما تعامل های آن ها با یکدیگر به شکلی نبوده است که جنبه های راهبردی به خود بگیرد و به شکل اتحاد علیه غرب در آید. در چنین شرایطی باید دید که روسیه با رشد فزاینده قدرت چین چگونه روبه رو خواهد شد. اهمیت بررسی روابط این دو دولت از این نظر است که هر دو آن ها جزو قدرت های تأثیر گذار نظام بین الملل هستند. پرسش اصلی در این نوشتار این است که واکنش روسیه در صورت تعارض با چین می تواند چگونه باشد. این فرضیه در توجیه این مسئله مطرح می شود که روسیه در منطقه خاور دور و آسیای مرکزی با چین اختلاف های اساسی دارد و در نتیجه آشکارشدن این اختلاف ها، روسیه به دلیل ناتوانی در دفاع از مرزهای گسترده اش مجبور خواهد شد با تهدیدی که از اولویت کمتری برخوردار است یعنی غرب وارد مصالحه شود. برای درک بهتر و ملموس تر فرضیه ارائه شده واکنش های هر دو طرف را در شرایط به نسبت مشابه تاریخی آن ها پیگیری می کنیم تا نسبت به واکنش احتمالی روسیه درک روشن تری به دست آوریم. تبیین نظری این مسئله در چارچوب نظریه موازنه تهدید صورت می گیرد و بر اساس آن نتیجه گیری می شود که روسیه سرانجام گرایش غرب گرایانه خود را دوباره صورت بندی می کند، البته نه به صورت نوعی همکاری تاکتیکی و موقت با غرب بلکه در جهت ایجاد اتحادی راهبردی و پایدار با آن.
سنجش وضعیت توسعه اقتصادی افغانستان در عصر دموکراسی سال های 2001 تا 2017(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با سقوط طالبان و برقراری ساختار دمکراتیکِ قدرت در افغانستان انتظار می رفت این کشور در پرتو توسعه سیاسی، شاهد توسعه اقتصادی باشد. این نوشتار به سنجش وضعیت توسعه اقتصادی افغانستان در عصر مردم سالار سازی می پردازد. بدین منظور، ضمن بررسی تحول های استقرار دموکراسی و برنامه های کلان توسعه در این کشور، از رویکردهای نظریِ درباره رابطه دموکراسی و توسعه و تحلیل آماری شاخص های توسعه اقتصادی بهره برده شده است. پرسش نوشتار معطوف به سنجش و بررسی وضعیت توسعه اقتصادی افغانستان در فرایند تحول های سیاسی و دمکراتیک است. بررسی ما نشان می دهد که شاخص های توسعه اقتصادی در سال های 2001 تا 2017 تغییر محسوسی نداشته است. این یافته ها مبین آن است که در جریان دموکراسیزاسیون اقتصاد ملی افغانستان بیشتر معطوف به رشد و نه توسعه بوده است. در این کشور شاخص های کمی توسعه چون تولید ناخالص داخلی و شهرنشینی بهبود یافته است. اما شاخص های کیفی توسعه یعنی فقرزدایی، افزایش درآمد سرانه، توزیع عادلانه ثروت، توسعه انسانی و صنعت رشد چشمگیری نداشته است. از این رو، با توجه به حجم گسترده حمایت های جامعه جهانی، تلاش های مربوط به برقراری دموکراسی در افغانستان بنابر انتظارهای مورد نظر تاکنون به بهبود شاخص های کیفی توسعه منجر نشده است.در واقع، در عصر پساطالبان موفقیت های دولت بیشتر به دموکراسی سیاسی و نه توسعه اقتصادی معطوف بوده است. بنابراین دموکراسی در افغانستان از آنجا که با پدیده های ناامنی، فساد اداری - مالی، تقلب/بحران انتخاباتی، اقتصاد رانتی و تشدید شکاف های طبقاتی شهر و روستا همراه بوده، بیشتر با توسعه اقتصادی رابطه ای ناسازگار داشته است.
دیپلماسی علم و فناوری آمریکا در آسیای مرکزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ماهیت ماجراجویانه سیاست خارجی آمریکا در زمان جورج بوش و حمله به افغانستان و عراق سبب شد که جایگاه بین المللی این کشور به ویژه در جهان اسلام آسیب ببیند. برای مقابله با این وضعیت، آمریکایی ها از ابزارهای مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی- فرهنگی استفاده کرده اند تا جایگاه بین المللی آمریکا به ویژه در جهان اسلام را ترمیم کنند. یکی از ابزارهای آمریکا، استفاده از ظرفیت های دیپلماسی علم و فناوری بوده است. در این زمینه، به انتصاب فرستادگان علمی از سوی ایالات متحد به نقاط مختلف جهان، به شکل ویژه توجه شد. تمرکز اصلی برای فرستادن گروه های علمی، کشورهای با اکثریت مسلمان بود. هیئت های علمی در زمینه تشریک مساعی و ارتباط میان دوطرف نقش ترغیبی را فراهم آورند. تلاش برای حل مشکلات کشورهای منطقه خاورمیانه و آسیای مرکزی از راه همکاری های علمی از زمینه های اصلی استفاده از ظرفیت های علم و فناوری در این مدل از دیپلماسی آمریکا بود. این نوشتار به دنبال پاسخ به این پرسش است که مهم ترین اولویت ها و نهادهای شکل دهنده به دیپلماسی علم و فناوری آمریکا در آسیای مرکزی چیست؟ به نظر می رسد بیشتر همکاری های علمی و فناوری میان ایالات متحده آمریکا و آسیای مرکزی متمرکز بر بحث سلاح های کشتار جمعی، آب و آموزش است. مهم ترین نهادهای درگیر در این مسئله نیز بیشتر دولتی به ویژه وزارت امورخارجه، وزارت بازرگانی و وزارت کشاورزی بوده اند و بخش خصوصی در این زمینه نقش محدودی دارد. روش نوشتار روش توصیفی-تحلیلی با استفاده از داده های دسته دوم خواهد بود.
انگیزه های همکاری امنیتی ایران و روسیه در آسیای مرکزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نوشتار حاضر در پی بررسی سیاست امنیتی ایران و روسیه در منطقه آسیای مرکزی و انگیزه های همکاری دو کشور در این منطقه است. این نوشتار در پی پاسخ گویی به این پرسش اصلی است که مهم ترین عامل مؤثر بر همکاری ایران و روسیه در منطقه آسیای مرکزی در دوره پس از 11 سپتامبر 2001 چه بوده است؟ فرضیه نوشتار این است که تهدیدهای مشترک برآمده از سطح نظام بین الملل یا مرتبط با این سطح، مهم ترین انگیزه همکاری ایران و روسیه در منطقه آسیای مرکزی است. بر این اساس، اگرچه عامل های منطقه ای و داخلی نیز در همکاری دو کشور در این منطقه نقش آفرین هستند؛ اما مهم ترین سطح تحلیل مؤثر در این موضوع، سطح بین المللی است. ایران و روسیه فعالیت های آمریکا در منطقه آسیای مرکزی را بر نمی تابند و از حضور و فعالیت آمریکا در منطقه احساس نگرانی می کنند؛ زیرا گسترش چتر امنیتی آمریکا در آسیای مرکزی بعد از 11 سپتامبر 2001 به بهانه مبارزه با تروریسم بر منافع ایران و روسیه در منطقه تأثیر منفی دارد. این نوشتار با استفاده از نظریه نوواقع گرایی نشان می دهد که به موازات گسترش تمایل آمریکا به حضور فعال در آسیای مرکزی بعد از رویداد تروریستی یازده سپتامبر، در کنار عامل هایی همچون جلوگیری از گسترش تروریسم، قاچاق مواد مخدر، جرائم سازمان یافته، انگیزه همکاری ایران و روسیه در منطقه برای مقابله با نفوذ ایالات متحده بیشتر می شود. در این نوشتار از روش توصیفی- تحلیلی و برای گردآوری داده ها از منابع کتابخانه ای و اسنادی استفاده کرده ایم. برای نظام مندکردن یافته های نوشتار، از رویکرد نظری نوواقع گرایی بهره گیری گرفته ایم.
نظریه بازی ها و فرازونشیب روابط روسیه و اتحادیه اروپا در هزاره جدید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از گذشته تاکنون، روابط روسیه و اروپا از مهم ترین موضوع ها در میان تحلیل گران روابط بین الملل بوده و در مطالعات متعدد تلاش شده است این روابط، از چشم اندازهای نظری متفاوتی تحلیل شود. نظریه بازی ها از جدیدترین ابزارهای تحلیلی در مطالعات روابط بین الملل است. نوشتار حاضر با استفاده از نظریه بازی ها و بهره گیری از روش پژوهش کیفی و ابزار مطالعات اسنادی، تلاش می کند به این پرسش پاسخ دهد که چه بازی هایی در روابط روسیه و اتحادیه اروپا در سال های 2000 تا 2018 وجود داشته است؟ نتیجه های این نوشتار نشان می دهد که در سال های 2000 تا 2004، عملکرد بازیگران همراه با بدبینی متأثر از فضای امنیتی بحران کوزوو، با شرایط حاکم بر بازی معمای زندانی هم خوانی دارد که پس از آن به دلیل سطح وابستگی اقتصادی-تجاری، مجاورت جغرافیایی و تروریسم به بازی دست به ماشه تبدیل می شود. در سال های 2004 تا 2008 با وقوع انقلاب های نارنجی، استقرار سپر دفاع موشکی و جنگ گرجستان، به تدریج سیاست همسایگی اروپا در برابر سیاست همسایگی روسیه قرار گرفته است و بازی با حاصل جمع صفر شکل می گیرد. در سال های 2008 تا 2012 پیشنهاد مدودیف مبنی بر نظم نوین امنیتی به همراه بحران مالی و ضرورت تأمین امنیت انرژی به محرکی مهم برای چرخش در سیاست های تقابلی و شکل گیری بازی شکار گوزن تبدیل می شود؛ ولی در ادامه مشکلات مربوط به حقوق بشر، شدت گیری رقابت در حوزه انرژی و شکل گیری بحران های سوریه و اوکراین دو بازیگر را در مسیر بدون بازگشت تقابل در قالب بازی جوانک ترسو -که تاکنون (2018) نیز ادامه دارد- هدایت کرده است.
نواوراسیاگرایی و سیاست خارجی روسیه نسبت به ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در سال های اخیر جمهوری اسلامی ایران در گفتمان سیاست خارجی روسیه جایگاه ویژه ای پیدا کرده است. بخشی از این اهمیت را می توان به سبب نفوذ گفتمان نظریه چهارم سیاست که به رویکرد غالب این کشور تبدیل شده است دانست که در سه دهه اخیر تأثیر قابل ملاحظه ای بر سیاست های کرملین داشته است. پایه گذار این نظریه، الکساندر دوگین فیلسوف روس است که نام نواوراسیاگرایی را بر آن نهاده است. طرفداران این گفتمان بر این باورند که باید مسکو با نگاه جدید در سیاست خارجی خویش، بخشی از راهبرد خود را از غرب به شرق پیش ببرد و متحدان جدیدی را در شرق از جمله ایران جست وجو کند. دو کشور ایران و روسیه همدیگر را «متحد راهبردی» توصیف کرده اند. این سخن بارها از زبان برخی نخبگان در هر دو کشور به ویژه از سوی شخص پوتین و نیز رهبر انقلاب اسلامی ایران مطرح شده است. از این رو، پرسش اصلی نوشتار این است که با توجه به محوریت نواوراسیاگرایی در دو دهه اخیر در سیاست خارجی روسیه، جمهوری اسلامی ایران در آن چه جایگاهی دارد؟ برای پاسخ به این پرسش این فرضیه مطرح می شود: دو کشور با نگاه واقع بینانه در شرایط به وجود آمده (گذر بر یک جانبه گرایی) به جایگاه یکدیگر می نگرند و در چارچوب نظریه اوراسیاگرایی جدید ایران شرایط ویژه ای یافته است. بنابراین یافته های نوشتار حاکی از این است که نواوراسیاگرایی در سیاست خارجی روسیه نقش آشکاری ایفا می کند و به دنبال آن، ایران نیز در این رویکرد جایگاه ویژه ای دارد.
تلاش روسیه برای خنثی سازی اثرات سپر دفاع موشکی آمریکا در شرق اروپا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
استقرار سامانه دفاع موشکی آمریکا در شرق اروپا از راهبردی ترین بحث هایی است که در چند دهه اخیر در صدر اخبار منطقه و جهان قرار گرفته است. تحول های مربوط به آن و کشیده شدن دامنه این سامانه به مرزهای غربی روسیه، بیش از پیش بر روابط مسکو- واشنگتن سایه افکنده است. ایالات متحد، هدف اصلی خود از پیگیری این طرح را مقابله با تهدیدهای موشکی و هسته ای ایران و کره شمالی و حفاظت از متحدان خود در اروپا بیان کرده است. با این حال، باید توجه داشت که مسکو استقرار و گسترش این سامانه موشکی را تثبیت و استمرار هژمونی آمریکا و تهدیدی برای افزایش قدرت نظامی و موشکی روسیه می داند و در این زمینه، برای خنثی کردن آثار این سامانه به اقدام های تقابلی و تلافی جویانه روی آورده است. این نوشتار در پی پاسخ به این پرسش اصلی است که روسیه برای خنثی سازی آثار سپر دفاع موشکی آمریکا در اروپای شرقی به چه اقدام هایی دست زده است؟ مفروض نوشتار حاضر این است، از آنجا که مسکو استقرار سپر موشکی آمریکا در شرق اروپا را تلاشی در راستای کنترل و خارج کردن روسیه از گردونه قدرت های راهبردی موشکی می داند؛ بنابراین روسیه در پاسخ به این طرح، به اقدام های دیپلماتیک و نظامی دست زده و بدین وسیله در تلاش است تا با افزایش توانمندی های موشکی و دفاعی خود، به اصطلاح موازنه راهبردی را در شرق اروپا حفظ کند. این خود می تواند منطقه را وارد رقابت های تسلیحاتی جدید کند. برای تحلیل داده های نوشتار از روش تحلیلِ کیفی استفاده شده است.
پان ترکیسم: برساختن هویت و شکل گیری جمهوری آذربایجان (1890 تا 1920)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شکل گیری جمهوری دمکراتیک آذربایجان (1918 تا 1921) در دوران اوج گیری جنبش های ملی گرایانه در مناطق مختلف جهان صورت گرفت. قفقاز از مناطقی بود که از موج دولت-ملت سازی بعد از جنگ اول جهانی تأثیر زیادی پذیرفت و دولت های مستقل از دل آن سر بر آوردند. گزینش نام «آذربایجان» برای منطقه ای که تا قبل از آن «اران» نامیده می شد، برای ایرانیان اقدامی در راستای زمینه سازی برای جداسازی مناطق ترک نشین ایران و تحقق رؤیای الحاق گری پان ترک های عثمانی و قفقاز تعبیر شد. جمهوری آذربایجان نمونه ای ایده آل از واحد ملی است که بدون هیچ سابقه ای در تاریخ قبل از قرن نوزدهم، به یک باره در جریان مبارزات سیاسی و اجتماعی منتهی به فروپاشی تزارها شکل گرفت. در تحلیل شکل گیری جمهوری آذربایجان، رویکرد این نوشتار تمرکز بر فرایندی است که در آن سه نسل از روشنفکران، به برساختن «ایده ملت» در میان مسلمانان قفقاز پرداختند و مبنایی برای تلاش های سیاسی در این زمینه فراهم آوردند. این نوشتار با استفاده از الگوی نظری تحلیل گرانی چون بندیکت اندرسون، نشان می دهد که چگونه این روشنفکران در فرایندی تدریجی، ایده ملت را از حسی مبهم به ایده ای سیاسی تبدیل کردند و تعریفی از خویشتن در مقابل «دیگر»ی ارائه کردند. سرانجام با استفاده از شرایط فروپاشی امپراتوری های روسیه و عثمانی واحد سیاسی تشکیل دادند. این فرایند برساختن ایده ملت، از یک سو به معنای برجسته سازی برخی عناصر هویتی موجود در هویت مردم مسلمان قفقاز و از سوی دیگر حاشیه سازی و طرد برخی دیگر از عناصر هویتی مانند عناصر شیعی و ایرانی بوده است. این نوشتار نشان می دهد که چگونه این برساختن هویت در فرایندی سیاسی و با ملاحظه های برآمده از آن صورت گرفته است.
بررسی مقایسه ای روابط روسیه با ایران و عربستان سعودی در دوران ریاست جمهوری مدودیف، سال های 2008 تا 2012(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از زمان روی کارآمدن مدودیف به عنوان رئیس جمهور روسیه در سال 2008، سیاست خارجی این کشور دگرگون شد. بر اساس مکتب های فکری سیاست خارجی روسیه، مدودیف به عنوان لیبرالی غرب گرا معرفی شده است که به دلیل وجود تهدیدهای مشترک امنیتی و نیاز به آزادسازی اقتصادی و سیاسی، بیشتر بر بهبود روابط با کشورهای غربی تأکید داشت. این سیاست به بروز تغییرهایی در سیاست خارجی روسیه در خاورمیانه و روابط مسکو با قدرت های منطقه ای منجر شد. در این نوشتار به دنبال پاسخ به این دو پرسش مهم هستیم: 1. اولویت ها و هدف های سیاست خارجی روسیه در دوران مدودیف چه بود؟ 2. اولویت های اصلی سیاست خارجی مدودیف، چه تحول هایی را برای روابط روسیه با ایران و عربستان سعودی به ارمغان آورد؟ فرضیه اصلی این نوشتار بیان می کند: «توسعه اقتصادی به عنوان اولویت نخست سیاست خارجی روسیه در دوران ریاست جمهوری مدودیف، سبب به کارگیری رویکرد غرب گرا از سوی وی و بازنگری کرملین در روابط با ایران و عربستان سعودی شد». برای آزمون فرضیه، اصول و الگوهای سیاست خارجی روسیه، سیاست خارجی این کشور در خاورمیانه و روابط روسیه با ایران و عربستان سعودی در دوران مدودیف را بررسی می کنیم. سرانجام، این نتیجه به دست آمد که اولویت توسعه اقتصادی و بهبود روابط با غرب، سبب شد تا روسیه در دوران مدودیف برخلاف دوران ریاست جمهوری پوتین، به سردی تدریجی در روابط با ایران و نزدیکی نسبی در روابط با عربستان سعودی گرایش داشته باشد، از رویارویی با کشورهای غربی بپرهیزد و برای همگرایی بیشتر در نظام بین الملل تلاش کند.
توسعه طلبی روسیه تزاری و تغییر ژئوپلیتیک جایگاه دریای خزر از چشم انداز نظام جهانی مدرن (1550 تا1800)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تا پیش از تسلط روسیه تزاری بر دریای خزر، این دریا بخشی از قلمرو جهان اسلام و حلقه اتصال مردم مسلمانی بود که پیرامون آن می زیستند. در منابع جغرافیایی اسلامی اطلاعات چشمگیری درباره تجارت در این دریا و کانون ها و مسیرهای اصلی آن آمده است که از جایگاه مهم آن به عنوان کانون تجارت پررونق منطقه ای در سده های چهارم تا ششم هجری حکایت دارد. از نیمه سده دهم/شانزدهم، به دنبال پیشروی نظامی روسیه در مسیر ولگا و دشت قبچاق و تصرف حاجی طرخان، روندی آغاز شد که سرانجام به فرادستی و اشراف روسیه تزاری بر این دریا و سرزمین های مسلمان نشین پیرامون آن انجامید. نتیجه تدریجی این روند، تغییر موقعیت ژئوپلیتیک دریای خزر در عرصه جهانی بود که آن را می توان در چارچوب نظریه نظام جهانی والرشتاین تبیین کرد. در نوشتار پیش رو تلاش می شود از همین منظر تحول موقعیت ژئوپلیتیک دریای خزر از کانون تجارت دریایی در بخشی از جهان اسلام به محور سیاست استعماری روسیه تزاری در شرق بررسی شود. هدف آن است که با تمرکز بر یکی از کانون های ارتباطی جهان اسلام، جلوه ای از نقش عامل استعمار در افول اقتصادی و تمدنی جهان اسلام بررسی شود. این بررسی با رویکردی بین رشته ای و مبتنی بر تحلیل و تفسیر اطلاعات موجود در منابع نوشتاری و اسناد دست اول در چارچوب نظریه نظام جهانی مدرن انجام شده است. نتیجه بررسی نشان می دهد که موقعیت ژئوپلیتیک دریای خزر در فاصله نیمه سده دهم/شانزدهم تا آستانه سده سیزدهم/نوزدهم تغییر کرد. علت محوری این تغییر، راهبرد توسعه طلبانه و تلاش نظام مند حاکمان روسیه برای تعریف جایگاه این کشور در اقتصاد جهانی و اهمیت یافتن تجارت با شرق بود که دریای خزر محور اصلی آن به شمار می رفت.
تأثیر اتحادیه اقتصادی اوراسیا بر موقعیت ژئواکونومیک جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بعد از جنگ سرد، گرایش به سوی منطقه گرایی در مناطق گوناگون جهان بیشتر نمایان شده است. آسیای مرکزی از مناطق ژئواستراتژیک است که همواره در کانون توجه روسیه و ابرقدرت های چین و آمریکا قرار دارد. توجه کشور چین به این منطقه برای عبور طرح (یک کمربند- یک راه) برای اتصال به اروپا از نمونه های موقعیت مهم آسیای مرکزی است. در این منطقه، اتحادیه اقتصادی اوراسیا و سازمان همکاری شانگهای ظرفیت های خوب و مناسبی برای ارتقای سطح اقتصادی کشورهای این منطقه دارند که سیاست خارجی ایران، می تواند از این ظرفیت ها در راستای منافع ملی خود بهره ببرد. اتحادیه اقتصادی اوراسیا از اتحادیه هایی است که در قالب گروه بندی منطقه ای در آسیای مرکزی تأسیس شده است. ایران به عنوان کشوری که در همسایگی با کشورهای عضو این اتحادیه قرار دارد، با توجه به موقعیت ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک خود، می تواند از نقش تأثیرگذار این اتحادیه متأثر شود. البته این مهم برای هر کشوری می تواند اتفاق بیفتد که بستگی به وزن ژئوپلیتیکی کشورها دارد. نوشتار حاضر در پی پاسخ به این پرسش است که اتحادیه اقتصادی اوراسیا و عضویت ایران در آن چه تأثیری بر موقعیت ژئواکونومیک ایران دارد؟ یافته های پژوهش نشان داد که هم جواری ایران با کشورهای عضو اتحادیه و با عضویت ایران در این اتحادیه اقتصادی اوراسیا، موقعیت ژئواکونومیک ایران بیشتر متأثر خواهد شد. این نوشتار با روش کیفی و با رویکردی توصیفی- تحلیلی این موضوع را بررسی می کند. برای بررسی سیاست و تأثیر منطقه گرایی بر موقعیت ژئواکونومیک ایران از نظریه ها و رویکردهای ژئواکونومیک و همگرایی اقتصادمحور، استفاده شده است.