نگین بی نظیر

نگین بی نظیر

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۱۸ مورد از کل ۱۸ مورد.
۱.

بازآفرینی؛ محدودیت و تکرار یا امکان و دیگر بودگی درنگی بر بازآفرینی در ادبیات کودک و نوجوان(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: اقتباس بازآفرینی ادبیات کودک و نوجوان رمان نوجوان

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۰۶ تعداد دانلود : ۱۶۹
بازآفرینی، خلاقانه ترین امکان در ساحت/ کنش اقتباس است. سیاق و جنس مواجهه نویسنده یا بازآفرین، هضم، استحاله و از آن خود کردن متن/ متون اصلی و پیشین، امکان آفرینشی دیگرگون و متفاوت را رقم می زند. از این منظر، متن بازآفریده، دومی است، اما درجه دوم نیست، بلکه تکرار و دیگر بودگی را توأمان داراست . پژوهش حاضر با ارائه تعاریف، ظرفیت ها و امکان های بازآفرینی، دلایل ایستایی، سکون و محدودیت بازآفرینی در ادبیات کودک و نوجوان ایران را واکاوی و تحلیل می کند و نشان می دهد که تلقی از سنت به مثابه امری سپری شده، جهت گیری تعلیمی - اخلاقی در خلق متون، بی توجهی به متون مختلف فلسفی، اسطوره ای، دینی، تاریخی و...، آگاه نبودن به اهمیت داستان/ رمان به مثابه امکانی برای دگرگونی تجربه، لذت بخشی و رشد تفکر خلاق کودک و نوجوان، و مخاطب را به مثابه ابژه نسلی؛ مفعول و منفعل دانستن، بازآفرینی در ایران را به تغییر زاویه دید، شخصیت های داستان، مکان و زمان، لحن، پایان بندی و... تقلیل داده است. پژوهش حاضر پس از تحلیل دلایل این ایستایی و درجا زدن ها، با مقایسه چند رمان نوجوان بازآفریده غیرایرانی و ایرانی، گستردگی، ظرفیت و لایه لایه بودن (تودرتویی) و درهم تنیدگی التقاطی رمان های بازآفریده غربی را نشان می دهد. رمان هایی که توأمان از متون و آبشخورهای متنوع فکری، معرفتی و هنری در حد یک گزاره، تمثیل، ایده و یا تم اصلی استفاده کرده اند.
۲.

آلوده انگاری کریستوا و بدن مندی در بلوغ دختران (تحلیل سه رمان نوجوان)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: آلوده انگاری امر مطرود تجربه ی بدنی رمان نوجوان ژولیا کریستوا

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۸۸ تعداد دانلود : ۱۴۲
آلوده انگاری کریستوا و بدن مندی در بلوغ دختران (تحلیل سه رمان نوجوان) فاطمه رقایب پور* نگین بی نظیر** چکیده باتوجه به انسان به مثابه مُدرکی بدن مند و بدن به مثابه پدیده ای فرهنگی- اجتماعی؛ مفاهیم بدن فرهنگی، ریخت و سلوک بدنی، بدن مقدس و ناپاک، اُبژه-بدن، اَبژه-بدن و سوژه-بدن در گفتمان های مختلف، طرح و ارزش گذاری شد. نظریه ی آلوده انگاری ژولیا کریستوا به رابطه ی زبان، سوژه و امر آلوده/ طردشده می پردازد. آلوده انگاری، فرایند واپس زدن امری است که سوژه آن را آلوده می داند و با این تمهید در پی آن است تا از حریم سوبژکتیویته ی خود دفاع کند، سوبژکتیویته ای که در برون ریزی ها و برون افکنی های زبانی آن را آفریده است. ازآنجاکه امر آلوده همیشه به نوعی وجود دارد، کشمکشِ سوژه و آلودگی نیز همیشه برقرار است. سوژه ی در فرایند، در زبان و به واسطه زبان با بدن خود و دیگران یا اُبژه های دیگر ارتباط برقرار می کند. جستار حاضر باتوجه به تجربه ی امر بدنی در گفتمان جامعه شناسی به تحلیل نظریه ی آلوده انگاری کریستوا و ابژه-بدنِ سوژه/ دختران در رمان های هستی از فرهاد حسن زاده، سنجاب ماهی عزیز از فریبا دیندار و روزنوشت های درخت ته کلاس از شادی خوشکار می پردازد و نشان می دهد که چگونه امر/ نظم نمادین، بدن سوژه ها را در فرایند بلوغ و به ویژه در مواجهه با خون قاعدگی، نامقدس، ناپاک و آلوده می انگارد. باور به ابژگی بدن، به/ در اشکال و حالت های تهوع، پنهان کاری، واپس زدن، گریز، انکار، وحشت و شرم ساری سوژه ها نمود می یابد. موقعیت بدنی جدید به مثابه امر آلوده، طرد و به حاشیه رانده می شود؛ این آلوده انگاری هم امکان زیست بدنیِ متعارف و معقول را در دوره ی نوجوانی از نوجوان سلب می کند و هم او را در ترس و نگرانی چگونگی گریز از این آلودگی نگه می دارد. * کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی fatemeh.raghayebpour@gmail.com ** استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه گیلان neginbinazir@yahoo.com (نویسنده ی مسئول) تاریخ دریافت مقاله: 6/4/1400 تاریخ پذیرش مقاله:11/11/1400
۳.

باشندگی و مکان مندی تحلیل روایت زندگی بِشر حافی در تذکره الاولیاء(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: باشندگی هیدگر بشر حافی تذکره الاولیاء

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۴۲ تعداد دانلود : ۱۳۳
توجه به مکان به مثابه امری اصیل و مفهوم طبیعی در تفکر یونان باستان با تلقی از مکان به مثابه امری انتزاعی، ممتد، کمی و قابل اندازه گیری در اندیشه مدرنْ مفاهیم، نتایج و صورت بندی های متفاوتی را رقم زده است. با کمرنگ شدن گوهر مکان و حقیقت سکنی گزیدن در ساحت اندیشه مدرن، مارتین هیدگر با دیدنی کردن مکان و توجه به حقیقت مکان، به مفاهیم و اصطلاحاتِ در-جهان-بودگی دازاین، باشندگی، سکنی گزینی و مکان مندی او پرداخته است. به تعبیر هیدگر ما «باشندگانیم»؛ دازاینی ماهیتاً مکان مند، در جهانی مکان مند. جستار حاضر با توجه به گوهر و حقیقت مکان در اندیشه هیدگر به تحلیل و بازخوانی روایت بِشر حافی در تذکر ه الاولیاء پرداخته است و با تأکید بر این مهم که هست مندی دازاین در گرو موقعیت مندی اوست، به تحلیل موقعیتی که در «یک روز»، «در راهی» برای بشر حافی اتفاق می افتد، می پردازد و نشان می دهد که چگونه انتخاب و موضع گیری بشر حافی نسبت به یک اتفاق ساده و عادی، آن اتفاق را از آنِ بشر حافی می کند (رویدادِ از آنِ خودکننده) و امکان های پیش رویش را گسترش می دهد. در پس این رویداد، بشر حافی در یک پیام قدسی فراخوانده می شود و او در «راه» که به ظاهر محل گذشتن و عبور کردن است، به امنیت و آسودگی می رسد. در آن می باشد و سکنی می گزیند و این باشیدن، زمینه ساز وحدت چهارگانه / حضرات اربعه آسمان، زمین، میرایان و ایزدان می شود. زیستن و هستن بشر حافی در راه، با شدن و صیرورت محقق می شود و او در راه به باشندگی و آرامش می رسد.
۴.

پرسه زنی؛ تجربه زیستی در گذار و درنگ واکاوی سوژه پرسه زن در رمان احتمالاً گم شده ام و یوسف آباد خیابان سی وسوم(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: مدرنیته قرائت پذیری شهر پرسه زنی اتومبیل رمان

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۱۹ تعداد دانلود : ۱۲۶
پرسه زنی، پدیده زیست و تجربه مدرن، نیاز و امکانی برای بودن در شهر/ خیابان است؛ بودنی به درنگ و تجربه ای به شتاب، زیستی متناقض نما از ناظر و منظور بودن، از میل به گم شدن و پیدا شدن، از ادراک درحال عدم تمرکز. شهر و سوژه پرسه زن در تعامل، پیوند تنگاتنگ و این همانی با یکدیگر معنا و هویت می گیرند. شهر در قدم زدن های سوژه، مکانمند می گردد و به مثابه متن یا بدن/ کالبد انسانی، خوانش و قرائت می شود. در این پژوهش، از منظر سوژه پرسه زن به خوانش و تحلیل دو رمان احتمالاً گم شده ام از سارا سالار و یوسف آباد خیابان سی وسوم از سینا دادخواه پرداخته و نشان داده شده چگونه اجزا و پدیده های شهر، همچون پاساژها، مجسمه های پارک و خیابان ها، توسط شخصیت های داستان به مثابه متن خوانش و روایت می شود و همچنین به نسبت منظر، حسرت ها، دغدغه ها و خاطره های شخصیت ها به مثابه امر بدنی تجربه می شود. شهر/ تهران شخصیت محوری هر دو رمان است که در خیال پردازی ها و قدرت رؤیاپردازانه پرسه زن، موازی با زیستِ اکنون و خاطره های دیروز، به لنداسکیپ سوررئال تبدیل می شود. پرسه زنی شخصیت ها، چه در پرسه زنی های پیاده سامان، ندا و لیلا جاهد و چه در پرسه زنی های با اتومبیلِ حامد نجات و گندم که سبک نوینی از پرسه زنی است، تجربه ای غریب و متفاوت و رابطه ای ویژه از تعلق پذیری سوژه ها به شهر/ خیابان را روایت می کند.
۵.

داستان موقعیت: روایت هستی شناختیِ انسان مدرن بازخوانی و تحلیل داستان های بهرام صادقی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: تجربه مدرنیته فلسفه اگزیستانسیال داستان موقعیت فرانتس کافکا بهرام صادقی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸۲۴ تعداد دانلود : ۴۵۴
صورت بندی های مدرنیته و پیامدهای پارادوکسیکال تجربه مدرن، در الگوی همگن سازی با جماعت/ مجموعه سازی و تحمیل زندگی توده ای/ فله ای، بشر را از فردیت، هویت و زیست انفسی دور کرده است. بهره گیرندگانِ قربانیِ امر مدرن سوژه ها و ابژه های محکوم به زیستن در وضعیت تجزیه و پراکندگی اجتماعی و حتی وجودی هستند. فلسفه اگزیستانسیالیسم و داستان موقعیت هرکدام با استلزامات و امکانات فلسفی و ادبی خویش، با توجه به انسان به مثابه هستیِ موقعیت مند، به غرابت، تنهایی، اضطراب، ترس، پوچی و سرگردانی او در هزارتوی پیچیده و گریزناپذیر امر مدرن واکنش نشان داده اند. جستار حاضر با رویکرد/ مؤلفه های داستان موقعیت و با توجه به جهان داستانی کافکا، به تحلیل و بازخوانی رمان ملکوت و دو داستان کوتاه «کلاف سردرگم» و «با کمال تأسف» بهرام صادقی پرداخته و نشان داده است که چگونه شخصیت های داستان های بهرام صادقی در روزمر گی ها و میان مایه گی ها دست وپا می زنند و در حصار موقعیت هایی اسیر می شوند که نه توانایی فهم موقعیت موجود را دارند و نه امکان و قدرت برون رفت از آن را. تقلاهای های عبث و بی مایه شخصیت ها در هزارتوی زندگی مدرن در جست وجوی خویش، معنای زندگی، عشق و آرامش، از عکاس خانه ای به عکاس خانه ای دیگر، از روزنامه ای به روزنامه ای دیگر، از شهری به شهری دیگر، از زنی به زنی دیگر و... تصویرگر رنج و گیرافتادگی بی پایان آن ها در موقعیت های داستان است. این موقعیت غیرقابل فهم و پایان ناپذیر بر همه ابعاد زندگی شخصیت ها سیطره دارد و شاید انتخاب آگاهانه مرگ، تنها راه رهایی شان باشد.
۶.

مفصل بندی بینش دووجهی در ساختار اسطوره ای رمان سنجاب ماهی عزیز(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: تفکر اسطوره ای بینش دووجهی آیین گذار رمان نوجوان سنجاب ماهی عزیز

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۰۰ تعداد دانلود : ۳۵۸
بینش دووجهی/ تفکر دوسویه گی یکی از بنیادی ترین بن مایه های اسطوره ای است که در ادبیات و روایت های داستانی بازآفرینی و بازتولید می شود. در آگاهی اسطوره ای فاصله ی زمانی و مکانی امور، اشیاء و پدیدار ازبین می رود، عناصر ناهمگون و متضاد و همه ی تمایزات و تقابل ها به گونه ای درون فضا- مکان و زمان اسطوره ای و مقدس توزیع، مفصل بندی و معنا می شوند. جستار حاضر با تکیه بر بینش دووجهی/ دوتایی به تحلیل و مفصل بندی مفاهیم، پدیده ها و بن مایه های اسطوره ای در رمان سنجاب ماهی عزیز از فریبا دیندار می پردازد. زیرساخت دووجهی در همه ی مفاهیم و پدیده های داستان، درهم تنیده و موازی پیش می رود. نینا دختر نوجوانی است که با دشواری های سن بلوغ درگیر است: تجربه ی توأمان جهان کودکی و ورود به جهان بزرگسالی، تجربه ی مرگ آیینی/ فرایند آیین گذار و تولد دوباره و پیوستگی معنای زندگی خویش با مرگ پدر؛ همه ی این دوسویه گی ها در لایه لایه ی دو زمان خطی(تقویمی و واقعی) و زمان حلقوی (اسطوره ای و بی کران) و مکان ملموس زندگی نینا و مکان ماندالاگونه ی او پیش می رود. این پژوهش نشان می دهد که چگونه نینا در فرایند نامه نگاری به شخصی ناشناس/ آقای ماهی از تضادها، تناقض ها و درگیری های درونی اش می گذرد و در رسیدن به فردیت و وحدت، هم به بلوغ جسمانی می رسد و هم با پذیرش مرگ پدر، به آرامش و بلوغ روحی و اجتماعی دست می یابد. واژه های کلیدی: آیین گذار، بینش دووجهی، تفکر اسطوره ای، رمان نوجوان، سنجاب ماهی عزیز.
۷.

تکنولوژی انضباطی و بدن برساخته در داستان های مدرسه(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: بدن بازنمایی تکنولوژی انضباطی داستان های مدرسه

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۰۵ تعداد دانلود : ۲۳۸
تقابل سازی روح و بدن و توجه به انسان به مثابه موجودی روحانی در دستگاه فلسفی افلاطون شکل گرفت. این دوگانه انگاری و تفکر دوشقی تا قرن بیست در بدنه فلسفه غرب جاری بود. اواخر قرن بیستم با مطالعات فیلسوف پدیدارشناس، موریس مرلوپونتی بدن و همبسته ها و وابسته های مفهومی- تصویری آن، نقطه کانونی پژوهش ها و مطالعات بسیاری شد. جامعه شناسی بدن، نظریه بدن، بدن فرهنگی و بدن گفتمانی، بدن را به مثابه متن/ پدیده ای فرهنگی- اجتماعی تحلیل و واکاوی می نمایند. هر گفتمانی، بدنی متفاوت با ریخت و سلوک بدنیِ مطلوب خویش را بازنمایی و بازآفرینی می کند. جستار حاضر از منظر جامعه شناسی بدن و با تکیه بر اندیشه های میشل فوکو داستان های مدرسه را بازخوانی و تحلیل می کند و نشان می دهد که چگونه تکنولوژی انضباطی در داستان های مدرسه با تکیه بر اصل رؤیت پذیری/ سراسربینی با مهندسی ساختمان- مدرسه، نظارت سلسله مراتبی، جزئی ترین رفتارهای بدنی را در هر مکانی، رصد می کند. نگاه میکروسکوپی، نقاط مقاومت دانش آموزان را با مجازات انضباطی، پاسخ می دهد و به این طریق، سوژه ها را تنبیه، پایگان مندی و قضاوت می کند. سوژه شدگی محصول دیگر تکنولوژی انضباطی است. مجریان انضباطی با خطاب های حیوانی (گوساله، الاغ، سگ و غیره) بدنی حیوانی به دانش آموزان تحمیل می کنند. در پروسه سوژه سازی، به تدریج همبسته های ریخت بدنی جدید در دانش آموزان نقش می بندد و آنها باور می کنند که چون حیوانات نفهم، کودن و بی شعورند.
۸.

سازوکارهای قدرت فوکویی و موقعیت کافکایی در رمان «شهربندان»(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: تکنولوژی انضباطی دیده بانی قدرت موقعیت کافکایی شهربندان جواد مجابی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۵۹ تعداد دانلود : ۲۰۱
در اندیشه فوکو، قدرت فرایندی است که در همه مناسبات و در ظریف ترین سازوکارهای تبادل اجتماعی جریان دارد و بر آن ها تأثیر می گذارد. قدرت، شبکه مولدی است که از تعدد روابط نیروهایی می آید که به واسطه آن ها به اهداف خود می رسد. فرایند قدرت با تکنولوژی انضباطی بر جزئی ترین رفتار، حرکات و عملکرد سوژه ها نظارت دارد؛ اصل رؤیت پذیری، نگاه پایگان مند، نظارت مستمر و... امکان اجرایی شدن مجازات انضباطی را محقق می سازد که هدفش تربیت بدن های رام و هنجارمندکردن سوژه هاست. موقعیت کافکایی، تصویرگر رابطه ای خاص از انسان مدرن و جهان است؛ رابطه ای که در آن، فرد نه تنها قهرمان نیست بلکه شخصی ترین وجوه زندگی اش، زیر نگاه مغناطیسی مراجع قدرت است، فضایی پلیسی و جاسوس وار، هم هویت فردی قهرمان داستان را می بلعد و هم راه های برون رفت از موقعیت را بر او می بندد. جستار حاضر با توجه به اشتراک و هم سانی زیرساخت، مؤلفه ها و کارکرد قدرت فوکویی و موقعیت کافکایی، به تحلیل رمان «شهربندان» جواد مجابی از دو منظر فوق می پردازد. «شهربندان» جواد مجابی همان شهرزندان است؛ به تعبیر راوی: شهری ساکت، ظلمانی، محصور در سیمان و فلز، بی همهمه ای. پژوهش حاضر نشان می دهد که با چه سازوکاری، همه شهروندان (شاگرد رستوران، پاسبان، قاضی و جاروکش) بازوان توانمند قدرت هستند و نقش جاسوسی و دیده بانی قدرت را در الگوی سلسله مراتبی به دقت انجام می دهند. در فرایند اعمال قدرت، ابتدا خانواده قهرمان داستان و سپس کارت شناسایی و درنهایت نام و هویتش گرفته می شود، شخصیت او را به یک شماره پرونده تقلیل می دهند و او را چون یک زندانی با شماره پرونده اش (360) صدا می زنند. فرایند قدرت با سوژه سازی، تنبیه، جرم تراشی و برچسب زنی به دنبال ساختن یک شهروند مطیع از قهرمان داستان است، همچنین در جستار حاضر، نقاط مقاومت فوکویی و کافکایی نیز بررسی می شود.
۹.

سفر؛ تجربه زیسته خوانش اگزیستانسیالیستی از الگوی سفر-زندگی شمس پرنده(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: اِگزیستانسیالیسم فردیت تجربه زیسته سفر شمس تبریزی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۰۷ تعداد دانلود : ۳۰۰
وجود اصیل/ دازاین، انسان تنها و فردیت یافته ای است که با انتخاب های خویش، هم خود را از وجود غیر اصیل و غوطه ورشدن در جماعت توده ای (کیرکگور)، گله ای (نیچه) و داسمنی (هیدگر) رها می کند و هم امکان ها و موقعیت های بسیاری را در برابر الزام، حتمیت و ضرورت برای خویش به وجود می آورد. امکان هایی که او را از رویدادگی های زندگی جدا می سازد و رو به تعالی به حرکت درمی آورد. موقعیت های مرزی/ بحرانی نظیر درد، رنج، یأس، شکست، ترس، سفر، پیری، مرگ و... بهترین وضعیت برای مواجهه با خویشتن و مرزهای وجودی است؛ موقعیت های شکننده ای که با فروریختن شاکله های ذهنی، طرح واره های تثبیت شده و تجربه های بسته بندی شده، امکان جهش و درکی انفسی و سوبژکتیو را محقق می سازد. جستار حاضر از منظر مفاهیم کلیدی فلسفه اگزیستانسیالیسم (وجود اصیل، فردیت، انتخاب، امکان، تجربه زیسته، حرکت، موقعیت مرزی، سفر و مواجهه با مرگ) به تحلیل و واکاوی الگوی سفر- زندگی شمس پرنده می پردازد و با واکاوی در منقولات و شیوه زیست شمس تبیین می کند که چگونه شمس با انتخابی آگاهانه، سفر را به مثابه زندگی، تجربه و زیست می کند، در این تجربه درونی و جهان شخصی (سارتر) خود را از روزمرگی و میان مایگی می کَنَد و با آگاهی و شناخت انفسی و سوبژکتیو، پیوسته رو به امر متعالی و نامتناهی در حرکت است. سفر بهترین امکان برای گمنام و ناشناس ماندن شمس، عدم تقید به قالب ها و شاکله های تکراری و عمومی و تجربه موقعیت مرزی است. یکی از مهم ترین موقعیت های مرزی که در سفر امکان مواجهه با آن بیشتر است، درک حضور مرگ به عنوان بنیادی ترین امکان دازاین است. شمس در حرکت به سوی مرگ، هم توسع وجودی می یابد، هم مشتاق مرگ می شود و هم در مشاهده ناپایداری امکانات و امور تناهی هستی، ایمانش به حقیقت مطلق، متقن تر و محکم تر می گردد.
۱۰.

کهن الگوی خدای شهیدشونده؛ تحلیل موردی تصویر اسطوره ای قیام میرزای جنگلی در شعر شاعران گیلانی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: اسطوره ی باروری خدای شهیدشونده شعر معاصر قیام میرزاکوچک

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۷۰ تعداد دانلود : ۳۸۳
سرریزشدن بن مایه ها (Motiv) و بینش اساطیری، چه در قالب بازتولید و بازآفرینی اسطوره های کهن و چه در خلق  اسطوره های مدرن، نشانگر ریشه داری اساطیر در ذهن و زبان و جان و جهان بشر و گریزناپذیری او از این حلقه ی ارتباطی است. جستار حاضر با تکیه بر اسطوره ی باروری و کهن الگوی خدای شهیدشونده -که یکی از موتیوهای بنیادین جهان اساطیر است-، تصویر قیام و شخصیت میرزا را در شعر شاعران گیلان تحلیل می نماید و نشان می دهد که چگونه قیام زمانمند و تاریخی میرزا در جهان شعر، در اسطوره ی باروری و در تبدیل میرزا به قهرمان- ایزد، از حصار زمان گذشته و مانا شده است. میرزا، ایزدی نباتی است که برضد استبداد و خفقان دوران عصیان می کند. قتل/ مرگ او انتخابی آگاهانه است برای بیداری جامعه؛ او در پیکره ی گیاه/ درخت هرسال متولد می شود و با خونش، جنگل های گیلان را سیراب می کند(باروری و باززایی).  
۱۱.

گفتمان قدرت و ساز و کارهای تکنولوژی انضباطی مطالعه موردی: قصه های مجید(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: گفتمان فرایند قدرت تکنولوژی انضباطی نهاد مدرسه قصه های مجید

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۷۶ تعداد دانلود : ۳۶۸
گفتمان قدرت و سازوکارهای تکنولوژی انضباطی مطالعه موردی: «قصه های مجید» چکیده: قدرت را نباید به یک ساختار یا نهاد واحد تقلیل داد. قدرت فرایندی است، که در همه مناسبات و در ظریفترین سازوکارهای تبادل اجتماعی جریان دارد و بر انها تاثیر میگذارد؛ قدرت با تولید گفتمان، ایجاد لذت میکند و با صورتبندی های معرفتی زبانی، نظام های فکری و حقیقت خلق میکند و پروژه سوژه شدگی را اجرایی می نماید. گفتمان قدرت با مفصل بندی گزاره های خود در پیکره جامعه، در پیوندی انداموار با مراقبت های سلسله مراتبی، نوعی دیده بانی قدرت را شکل می دهد. این جستار با تکیه بر اندیشه های میشل فوکو، در بافت قدرت مدرن و گفتمان قدرت به تحلیل چگونگی کارکرد و نقش قدرت انضباطی در نهاد مدرسه، که مکان مناسبی برای اعمال تکنولوژی انضباطی است، می پردازد و با تحلیل «قصه های مجید» هوشنگ مرادی کرمانی، نشان می دهد، که چگونه گفتمان قدرت با استراتژی های خاص زبانی و با چیدمان گزاره ها و تکرار و تثبیت ٱنها در ساختار سلسله مراتبی(مدیر، ناظم، معلم و بیبی، مادربزرگ مجید) به مفصلبندی گزاره های خود می پردازد و درس ریاضی و همبسته های معنایی ان را در مرکز گفتمان قدرت انضباطی قرار می دهد. تکنولوژی انضباطی با اصل رؤیت پذیری هم امکان مجازات انضباطی(تعذیب، تنبیه و امتحان) را برای تربیت بدنهای رام و بهنجارسازی محقق می سازد و هم دانش اموزان را در رده های ضعیف، زرنگ، باهوش، کودن و... شبکه بندی میکند(نگاه پایگانمند)، البته مجید به شگردهای مختلف در برابر فشار گفتمانی، مقاومت میکند و گفتمان قدرت نیز از این مقاومت ها و سریپچی ها استقبال می کند.
۱۲.

تحلیل الگوی اسطوره ای- عرفانی از شخصیت رابعه عَدَویه با تکیه بر روایت تذکره الاولیا(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: تذکره الاولیا اسطوره قهرمان رابعه عدویه مادرخدا عرفان عاشقانه

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی ادبیات کلیات شخصیت ها عرفا و متصوفه
  2. حوزه‌های تخصصی ادبیات حوزه های ویژه عرفان و تصوف در ادبیات عرفا و صوفیه
تعداد بازدید : ۲۰۲۷ تعداد دانلود : ۷۵۸
موتیوها و اندیشه های اسطوره ای، در طول تاریخ بشر برای بقای خود به قالب های گوناگون درمی آیند، یکی از این ساحت ها و جهان ها، جهان عرفان است. بن مایه ها و وجوه مشترک جهان اسطوره و عرفان در مبانی شناخت، تأویل پذیری، تقدس زمان و مکان و... امکان هم گرایی، ارتباط و تعامل این دو جهان را بسترسازی می کند. جستار حاضر با توجه به یکی از محورهای کانونی جهان اساطیر، مرکزیت زن و الگوی مادرتباری و همبسته های معنایی آن به تحلیل زندگی و شخصیت رابعه عدویه، که عشق را وارد گفتمان عرفان زاهدانه کرد، می پردازد. اهمیت اندیشه رابعه روی آوردن به عشق و شور در برابر زهد و ریاضت است، این پژوهش به تبیین ژرف ساخت کهن الگویی این شخصیت می پردازد. جستار حاضر، با تکیه بر روایت عطار در تذکره الاولیا تبیین می نماید، که چگونه رابعه پس از گذر از مراحل رازآموزانه قهرمانی، به عنوان ایزدبانو و زهدان مادر کبیر طرح می شود، رابعه در این الگوی و در خویش-کاری زنانه خویش، شخصیتی دوگانه و متناقص را به نمایش می گذارد، او تلفیقی است، از باکره گی و زایندگی؛ رابعه هم دوشیزه است، و هم مادر مردان بزرگی چون حسن بصری و حلاج؛ او هم به مطربی پرداخته و هم عارفی است، که در تبلور وجه زنانه خویش، عشق را در پیکره عرفان زاهدانه جاری ساخت، رابعه در کمال رقت قلب به شدت مهیب و مخوف است. رابعه پس از گذراندن آیین تشرف، در حرکت به سوی مرکز(کعبه) و در رسیدن به تعادل، تکامل و وحدانیت، خود به مرکزی بدل می شود، برای عارفان عصر خویش.
۱۳.

جهان بینی اسطوره ای؛ اسطوره زدایی و اسطوره زایی در داستان های بیژن نجدی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: داستان کوتاه اسطوره زدایی بیژن نجدی اسطوره زایی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۵۶۷ تعداد دانلود : ۱۰۲۳
در نگاه اول، جهان اسطوره، جهان علم و جهان سیاست هستی های موازی هستند، که با تغییر ذائقه زیباشناختی بشر و نیاز های او اولویت و اعتبارشان متغیر می شود، اما به دلیل جهانشمول بودن تجربه های اسطوره ای و نقش ارتباطی و رسانگی آن در اتصال انسان به تمامیت کیهان شناختی، جهان اسطوره، هماره مطلوب گم شده بشر و رابط او با جهان راز آلود و امر مقدس بوده و هست. افراط تفکر مدرن در اسطوره زدایی، بشر را به بازگشت به اسطورهای کهن چه در قالب بازتولید و باز خوانی بینش و کاراکتر اسطوره ای و چه در قالب خلق و آفرینش اسطورهای جدید کشاند. جستار حاضر با توجه به سریان و جریان اسطوره در ادبیات معاصر به کند و کاو و باز نگری جهان بینی اسطوره ای در داستان های بیژن نجدی و تبیین سازوکار های اسطوره زایی و اسطوره زدایی در آنها می پردازد. بازخوانی و بازآفرینی اسطوره ها در داستان های نجدی چندلایه و درهم تنیده است و تکرار صرف اسطوره های باستان نیست. او زایش اسطوره ها را در بستر های تقابلی، در تقابل با اسطوره های جهان مدرن (اسطوره علم و سیاست) معنادار می سازد و با اسطوره زدایی از دوره مدرنیته، و با تکیه بر مانایی، جاودانگی و تأثیرگذاری اسطوره های کهن، کاراکترهای داستانش را از حصار جهان کرانمند می–گذراند و به جهان بی کران پیوند می زند.
۱۴.

شالوده شکنی و عرفان: امکان یا امتناع (با تکیه بر اندیشه دریدا و مولانا)(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:
حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی ادبیات حوزه های ویژه مولانا پژوهی
  2. حوزه‌های تخصصی ادبیات علوم ادبی رویکردهای نقد ادبی ساختارشکنی
تعداد بازدید : ۱۴۸۳ تعداد دانلود : ۵۰۸۲
شناخت عمیق از صورت بندی های یک جریان فکری، با توجه به بسترها و زمینه ها و با تکیه بر کلیت آن محقق می شود و خوانش های گزینشی و منفک از بافت و زمینه، غالباً به تقلیل گرایی و برداشت های یک سویه منتهی می گردد. براین اساس، پژوهش حاضر به آسیب شناسی یکی از تصورات رایج در گفتمان نقد ادبی ایران می پردازد که تبیینِ سازوکارهای شالوده شکنی در یک متن عرفانی و قرائت شالوده شکنانه از آن را غیرممکن می-داند. این پژوهش با تکیه بر عناصر عرفانی در دستگاه فکری دریدا، چون همسانی ها و شباهت های اندیشة دریدا با سنت های شرقی و عرفان اسلامی، ارتباط اندیشة دریدا با عرفان یهود/ کابالا و تفکر هرمسی، و سکوت دریدا در برابر خوانش های الاهیاتی و دینی از متونش، ارتباط شالوده شکنی و عرفان را تبیین می نماید و همچنین با تکیه بر چگونگی شکل گیریِ برداشت مذکور و پاسخگویی به آن، به بازخوانی بار معنایی و جهت گیری مفاهیمی چون عدم قطعیت، نسبی نگری، مرکزگریزی و حیرت در شالوده شکنی دریدایی و واکاوی و تحلیل آنها در دستگاه فکری مولوی می پردازد.
۱۵.

فروریزی تقابل ها و اصالت نگرش نسبی در دستگاه فکری مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: مولوی نسبیت مثنوی تقابل های دوگانه قطعیت تکثر معنا

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۴۹۴ تعداد دانلود : ۸۶۵
ساختار نامتعارف و نوآیین مثنوی ایجاب می کند که خواننده برای فهم عمیق تر و التذاذ هنری بیشتر از کلام مولوی با الگوهای مأنوس و متعارف زبانی و ذهنی خود با جهان متن مثنوی روبه رو نشود. شاکله معنایی مثنوی نیز در خوانش جزءنگرانه و بدون توجه به بسترهای معنایی و پیوند اندام وار پاره ها و اجزای متن، مغفول و پنهان می ماند. بر این اساس، پژوهش حاضر با توجه به یکی از رویکردهای معرفتی و هستی شناختی مولوی به تبیین چگونگی و چرایی فروریزی تقابل ها و اصالت نگرش نسبی و پیوستاری در مثنوی می پردازد. نگرش تقابلی، جریانی ریشه دار در تاریخ تفکر بشر است که همه امور و پدیده های هستی را در دو قطب مقابل هم طبقه بندی می کند؛ در ساختار سلسله مراتبی و در چینش تقابلی، مفاهیم، ارزش ها و ماحصل امور، ایستا و قطعی است و معنای از پیش تعیین شده و قطعی، جلوی تکثیر معنا را می گیرد. پژوهش حاضر با رویکردی تحلیلی – انتقادی به چگونگی و نقش این نگرش در گفتمان فلسفی غرب و نیز فراروی از این تقابل ها، نشان می دهد که باوجود تقابل های دوگانه در مثنوی، چگونه مولانا از حصار بسته و تکراری این ساختار فراتر می رود. پرهیز از برداشت قطعی و پیوستاری دیدن مفاهیم، از اصول زیرساختی تفکر مولانا در سراسر مثنوی است که با عباراتی چون «از موضع»، «جهات مختلف»، «از نظرگه»، «در نسبت» و... به مخاطب انتقال می یابد. این مقاله با بازخوانی تعدادی از حکایت های مثنوی- که با همین اندیشه بنیادی طرح می شوند- نشان می دهد که چگونه مفاهیم به شکلی لغزنده و سیال در کلیت مثنوی به یکدیگر می پیوندند. همچنین با دقت در طرح چندباره برخی از مفاهیم، این موضوع برجسته می شود که در مثنوی هیچ مفهومی یک بار و برای همیشه معنا نمی شود بلکه هر مفهوم بارها -هر بار از موضع و زاویه ای خاص- طرح می گردد تا مخاطب هیچ معنایی را معنای نهایی نداند و منتظر جنبه ای دیگر از آن در بیتی، حکایتی یا دفتری دیگر باشد. پازل معنایی مثنوی در همین امتدادها، تکرارها و ارتباط ها به شیوه خاص خود شکل می گیرد.
۱۶.

قصه ها و حکایات مثنوی در خوانش شالوده شکنانه مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: مولوی شالوده شکنی قصه های مثنوی محورهای خوانش

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۶۷۶ تعداد دانلود : ۸۳۵
مثنوی متنی است قاعده گریز و ساختارشکن که در سطوح مختلفِ صوری، زبانی، روایی و معنایی، ساختارهای ذهنی و زبانی خواننده و پیش فرض های متعارف و مقبول او را برهم می ریزد. اولین نکته ای که در برخورد با جهان قصه های مثنوی توجه مخاطب را جلب می کند، ساختار نوآیین قصه هاست. این مقاله پس از نگاهی اجمالی به شالوده شکنی، ضمن مقایسه متن اصلی قصه ها و حکایات مثنوی با ماخذ آنها، بدون توجه به گریزها و گسست های راوی، به واکاوی و تبیین خوانش شالوده شکنانه مولوی از قصه ها می پردازد و در تحلیل چهار حکایت مثنوی، زدوده-ها و افزوده های مولوی و محورهای خوانش او از قصه ها را استخراج می نماید. در افق دید مولوی همه اشیا، اعیان و امور هستی در پیوند با امر متعالی و خالق هستی معنا و اعتبار می یابند. در این چشم انداز به نحوی از انحا، در لایه های عیان و نهان و ماحصل قصه ها، یکی از وابسته ها و ملحقات مفهومی جهان بینی مولوی رخ می نماید، مفاهیمی چون حرکت، فروریزی قطعیت ها، وقوع ناممکن ها و... که بسترساز خوانش متفاوت قصه ها و سبب زایش و پویایی معنا شده است.
۱۷.

درهم تنیدگی رئالیسم جادویی و داستان موقعیت تحلیل موردی: داستان گیاهی در قرنطینه(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: رئالیسم جادویی داستان کوتاه بیژن نجدی داستان موقعیت

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲۶۰۷ تعداد دانلود : ۲۳۸۰
رئالیسم جادویی و داستان موقعیت، دو شیوه یا جریان نوین در داستان نویسی معاصرند که علاوه بر ویژگی های مستقل، به دلیل چند مولفه بنیادی و زیرساخت مشترک، قابلیت و امکان هم بستری در یک داستان را دارند. داستان موقعیت به نسبت رئالیسم جادویی، در ایران جریانی نوپا و ناشناخته است که کم تر به آن پرداخته شده است. داستان کوتاه گیاهی در قرنطینه اثر بیژن نجدی، محملی برای تلفیق این دو رویکرد داستان نویسی است.مقاله ی حاضر، مولفه های منفرد رئالیسم جادویی و داستان موقعیت مانند شخصیت پردازی، رازگونگی و عینییت پدیده، ساختار و جنس موقعیت و همچنین ویژگی ها و زیرساخت مشترک هر دو شیوه، مانند چاره ناپذیری، فقدان روابط علی و واکنش اعتراضی به صورت بندی های مدرنیته استخراج و طبقه بندی می کند و در هر مولفه برای آشنایی بیشتر خواننده، نمونه هایی داستانی را از چهره های شاخص این دو جریان، یعنی مارکز و بورخس در رئالیسم جادویی و کافکا در داستان موقعیت، ارائه می نماید؛ سپس داستان مذکور را از زاویه ی موردنظر، تحلیل و بررسی می کند. با تحلیل هم زمان داستان، از منظر دو شیوه مذکور، امکان واکاوی داستان گسترش می یابد و ابعاد جدیدی پیش چشم خواننده گشوده می شود. این مقاله با تکیه بر پیامدهای مدرنیته، همچون حاکمیت عقل، تکنولوژی تحمیلی، نظارت و دخالت سازمان ها بر افراد، الگوی یکسان سازی و... انسانی را نشان می دهد که او را از تخیل، باورهای متافیزیکی، فرهنگ بومی، هویت فردی و... تهی کرده اند. انسان عاجز و ناتوانی که توان و امکان تغییر شرایط پیرامونش را ندارد.
۱۸.

نگرش ساختار شکنانه مولانا در مفهوم دعا(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:
حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۸۲۹
امروزه اهمیت و تاثیر نظریه ها و اندیشه های ادبی و فلسفی، روان شناختی، جامعه شناختی در بازنگری و بازخوانی و نقد متون ادبی مشخص و آشکار است. پژوهشگران و منتقدان ادبی، با توجه به این دیدگاه ها و نظریه ها، در تحلیل، تفسیر، خوانش و واکاوی متون عرصه های تازه ای را در حوزه پژوهش و نقد می گشایند. با این رویکردها می توان خصایصی را که در قرایت های سنتی و تکراری متون از دید خواننده و منتقد پنهان مانده برجسته و نمایان کرد. در این مقاله سعی شده است مفهوم دعا و ملحقات و وابسته های مفهومی - تصویری آن از جنبه ساختار شکنی در مثنوی مولوی بازنگری شود. هر گفتار و نوشتاری به منظور انتقال پیام به مخاطب و برقراری ارتباط با اوست. اما مولوی پیامش را به صورت طبیعی و آشنای گفتار و بر پایه ساختاری مبتنی بر عادت های زبانی و ذهنی خواننده بیان نمی کند. او شالوده انتظارات و تصورات خواننده را با تداعی معانی و تصاویر و نقل از داستانی به داستانی و از اندیشه ای به اندیشه ای دیگر فرو می ریزد (? پورنامداریان، ص 86). در نگرش سیال و قاعده گریز مولوی، توالی منطقی داستان و ترتیب زمانی وقایع رنگ می بازد. هر داستان و هر مجموعه ای از معانی خواننده را به دنبال خود به داستان و مجموعه معانی دیگر می برد. دعا در ذهن مولانا، با نگرش چند وجهی و درهم تنیده او هر لحظه نمودی دیگر می یابد. در بافت کلامی مولانا، دعا، همچون دیگر مفاهیم، در بازی بی نهایت دال و مدلول و در نسبیت و تعلیق معنا و تفسیرپذیری شکل می گیرد. در این مقاله مفهوم دعا در نگاه نظام ستیز مولانا و در مثلث قضا و بدا و دعا بازنگری و واکاوی می شود، و در این بازنگری، از جمله در سلسله سبیت؛ رابطه سلبی دعا و رضا، دعا و شفاعت گری؛ ضرورت بر لب آوردن دعا، آداب و شرایط دعا کردن، رضا به نداده ها، که جلوه هایی به ظاهر متفاوت و متباین دارند - در مد نظر قرار می گیرد.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان