فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۹۲۱ تا ۹۴۰ مورد از کل ۶٬۱۱۵ مورد.
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف بررسی نقش همسانی ابعاد بهزیستی معنوی و ابعاد معنا در زندگی زوجین در پیش بینی کارآمدی خانواده به روش غیر آزمایشی از نوع همبستگی انجام شد. جامعه آماری شامل کلیه والدین دانش آموزان ابتدایی شهر قاین به تعداد 3450 زوج بود که تعداد 150 زوج از ایشان به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای برای ورود به پژوهش انتخاب شدند. اطلاعات بااستفاده از پرسش نامه های بهزیستی معنوی، معناداری زندگی و کارآمدی خانواده جمع آوری شد و داده ها با استفاده از روش همبستگی پیرسون و آزمون رگرسیون خطی چندگانه تحلیل گردید. نتایج نشان داد که بین همسانی ابعاد بهزیستی معنوی (رابطه با خدا، با خود، با دیگران و با طبیعت) و یک بعد معنا در زندگی (یعنی، بعد ارزشمندی) با کارآمدی خانواده رابطه معنادار وجود دارد. نتایج حاصل از تحلیل رگرسیون نیز نشان داد که همسانی دو بعد ارتباط با دیگران و طبیعت حدود 22% کارآمدی خانواده را در زوجین پیش بینی می کند و همسانی ابعاد معنا در زندگی توان پیش بینی کارآمدی خانواده را ندارد. براین اساس، هرچه زوجین در ابعاد مختلف شخصیتی شبیه و همسان باشند، فرهنگ، جهان بینی و اندیشه یکسان خواهند داشت، درنتیجه روابط محبت آمیز، احترام، مدارا، آرامش بخشی و ارتقای معنوی ایشان افزایش خواهد یافت.
تجربه زیسته زنان از پیوند عاطفی بین همسران و زایمان طبیعی موفق: مطالعه ای پدیدارشناسانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات زن و خانواده دوره نهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۲۲)
156 - 179
حوزه های تخصصی:
زایمان، یکی از رویدادهای مهم زندگی زنان و پلی برای ورود آنان به مرحله مادری و پذیرش نقش جدید در خانواده است. با توجه به لزوم ترویج زایمان طبیعی در کشور، در این مطالعه تجربه زیسته زنان از پیوند عاطفی بین همسران و زایمان طبیعی موفق با استفاده از روش شناسی پدیدارشناسی و با مصاحبه عمیق مورد مطالعه قرار گرفت. دوازده نفر از مشارکت-کنندگان از بین زنان نخست زای تهرانی با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. در این پژوهش مطابق با تحقیقات کیفی و پدیدارشناسانه حجم نمونه بر اساس معیار اشباع نظری تا دستیابی به هدف تحقیق و عدم ظهور اطلاعات جدید تعیین گردید. اطلاعات جمع آوری شده با روش کولایزی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. مضمون اصلی این تحقیق نقش عاطفی همسر در زایمان طبیعی است که از سه مضمون فرعی نگرش عاطفی مثبت همسر درباره زایمان طبیعی، مشارکت عاطفی همسر در زمان زایمان و حمایت عاطفی همسر بعد از زایمان استخراج گردید. به نظر میرسد پیوند عاطفی بین همسری در این دوران میتواند تجربه خوشایندتری را از زایمان در زنان ایجاد کرده و میل زنان را برای زایمان طبیعی افزایش دهد. در واقع زایمان فرآیندی است که از زمان انتخاب نوع زایمان آغاز شده و تا بهبودی کامل زنان بعد از زایمان ادامه دارد و تعامل عاطفی همسر نقش مهمی در طی شدن این مرحله و تجربه زیسته زنان دارد. لازم است علاوه بر آگاهی زنان، مردان نیز در مورد ماهیت زایمان آگاهی لازم را کسب کرده و در فرآیند زایمان، مشارکت داشته باشند.
مطالعه کیفی خشونت علیه زنان بلوچ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن و جامعه سال دوازدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۴۶)
46 - 65
حوزه های تخصصی:
هدف: خشونت خانگی علیه زنان خطر قابل توجهی برای سلامتی زنان، خانواده و جامعه به همراه دارد. بررسی و مطالعه این موضوع در بین زنان بلوچ دارای پیچیدگی ها ی روش شناسی و فرهنگی می باشد .این مطالعه با بهره گیری از رویکرد تفسیرگرایی اجتماعی به بررسی خشونت علیه زنان در میان زنان بلوچ در شهرستان ایرانشهر می پردازد.روش : نمونه مورد مطالعه شامل 18 نفر از زنانی است که به دادگستری ایرانشهر مراجعه کرده اند و با اشباع نظری در حجم نمونه و با روش نمونه گیری هدفمند و نمونه گیری نظری که خاص روش شناسی کیفی می باشد به دست آمده اند. برای تجزیه و تحلیل داده ها و رسیدن به نظریه نهایی از روش شناسی نظریه زمینه ای بهره گرفته شده است . یافته ها: نتایج این پژوهش سیزده مقوله عمده، مردسالاری ، سایه طلاق ، اعتیاد ، پدرمکانی، ننگ طلاق، اردواج اجباری ، ازدواج مجدد و تهدید به آن ، انواع خشونت ها علیه زنان ، خشونت خانواده ی شوهر ، سیاست محتاطانه ی خانواده ی مشارک کننده ، تحمل خشونت ، انروا و کناره گیری ، طلاق ابزار قدرت مردان و یک مقوله هسته مردسالاری ، گفتمان قدرت و خشونت علیه زنان می باشد.
مؤلفه های سبک زندگی اسلامی در خاطره نگاشته «دا»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
توجه ویژه به نقش آموزندگی مؤلفه های جنگ در عرصه زندگی، اهمیت و ضرورت پرداختن به موضوع سبک زندگی را دو چندان می سازد. پژوهش حاضر با هدف شناسایی مؤلفه های سبک زندگی اسلامی در خاطره نگاشته دا که یکی از آثار مکتوب دفاع مقدس است به روش کیفی از نوع داده بنیاد انجام شد. بدین ترتیب، داده های کیفی مرتبط با موضوع، بررسی و سپس با مقایسه و سنجش داده ها و مفاهیم، مؤلفه های سبک زندگی اسلامی در قالب 43 مفهوم و 8 مقوله اصلی استخراج گردید. نتایج نشان داد که مقوله های اصلی مؤلفه های سبک زندگی اسلامی در خاطره نگاشته دا شامل مسائل اعتقادی و دینی، مسائل تربیتی، مسائل اخلاقی، مسائل انگیزشی، اتحاد و همبستگی، هدفمندی، خردگرایی و عملگرایی است که مؤلفه مسائل اعتقادی و دینی بیشترین فراوانی و نمود را نسبت به سایر مؤلفه ها در این خاطره نگاشته دارد.
نقش تعدیل کنندگی خودشفقت ورزی در رابطه بین نشانگان افسردگی با بهزیستی روان شناختی زنان بیوه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رابطه بین نشانگان افسردگی با بهزیستی روان شناختی تا حدودی دارای حمایت نظری و تجربی است، اما درباره مکانیسم های تعدیل کننده این رابطه مطالعات اندکی وجود دارد. این پژوهش با هدف تعیین نقش تعدیل کنندگی خودشفقت ورزی در رابطه بین نشانگان افسردگی با بهزیستی روان شناختی انجام شد و توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش زنان بیوه مراجعه کننده به سازمان بهزیستی شهر تهران در سال 1398 بود که از بین آن ها تعداد 130 نفر با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها مقیاس بهزیستی روان شناختی(PWS)، مقیاس خودشفقت ورزی نف (SCS) و ویراست دوم سیاهه افسردگی بک ((BDI-II) بود. داده های جمع آوری شده با استفاده از رگرسیون سلسله مراتبی تحلیل شدند. نتایج نشان داد که رابطه بین نشانگان افسردگی با بهزیستی روان شناختی منفی و معنی دار بود (001/0 p<، 54/0- =r). همچنین، نتایج تحلیل رگرسیون سلسله مراتبی، نقش تعدیل گر خودشفقت ورزی در رابطه بین نشانگان افسردگی و بهزیستی روان شناختی را تایید کرد(01/0 p<، 23/0- = β). مطالعه حاضر بر نقش تعدیل کننده خودشفقت ورزی به عنوان یک مکانیسم مهم در رابطه بین نشانگان افسردگی با بهزیستی روان شناختی تأکید دارد؛ بنابراین، افزایش خودشفقت ورزی در زنان بیوه می تواند روش مطلوبی برای حمایت از آن ها در مواجهه با ناملایمات و آشفتگی های زندگی باشد.
مدل علی اختلال خوردن براساس خودشیء انگاری، اجتناب تجربه ای و کمال گرایی با نقش واسطه ای نگرانی از تصویر بدنی در جامعه زنان دارای اضافه وزن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن و جامعه سال دوازدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۴۷)
161 - 176
حوزه های تخصصی:
هدف : اضافه وزن تحت تاثیر عوامل بیولوژیکی و ژنتیکی قرار دارد. یکی از متغیرهایی که با اضافه وزن در ارتباط می باشد، اختلال خوردن است. این مطالعه با هدف مدل علی اختلال خوردن براساس خودشیء انگاری، اجتناب تجربه ای و کمال گرایی با نقش واسطه ای نگرانی از تصویر بدنی در جامعه زنان دارای اضافه وزن انجام شد. روش : مطالعه ی حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل زنان دارای اضافه وزن با شاخص توده ی بدنی (28BMI≥) شهرستان کنگاور بود که در سال 1398به باشگاه های ورزشی و مراکز بهداشت مراجعه کرده بودند. تعداد 450 نفر با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار سنجش مقیاس های استاندارد اختلالات خوردن (EDDS)، خودشیء انگاری (SO)، پذیرش و عمل (AAQ-II) و کمال گرایی چند بعدی تهران (TMPS) بود. برای تحلیل داده ها از آزمون مدلسازی معادلات ساختاری و نرم افزارهایSPSS و Amos استفاده شد. یافته ها : نتایج نشان داد که کمال گرایی، اجتناب تجربه ای و خودشیء انگاری متغیرهای برونزادی هستند که هم به صورت مستقیم و هم غیرمستقیم بر متغیر درونزاد اختلال خوردن اثر می گذارند و اثر سایر متغیرهای برونزاد بر متغیر درونزاد خوردن فقط به شکل مستقیم است. همچنین، متغیر میانجی در ارتباط بین متغیرهای پیش بین و ملاک دارای اثر جزئی معنی دار می باشد. نتیجه گیری : خودشیء انگاری، اجتناب تجربه ای و کمال گرایی می تواند پیش بینی مناسبی برای اختلال خوردن در زنان از طریق نگرانی از تصویر بدنی در آنها باشد.
ایمنی روان شناختی زنان و راهبردهای مدیریت آن: پژوهشی کیفی در زنان عضو هیئت علمی دانشگاه های ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ایمنی روان شناختی ناشی از ادراک از میزان ریسک و تهدیدات محیطی بوده و بیانگر احساسی است که فرد در یک محیط بتواند بی دغدغه اظهارنظر کند و از سرزنش شدن هراسی نداشته باشد. هدف از این مطالعه، ارائه مدل ایمنی روان شناختی زنان با تمرکز بر علل و پیامدها در دانشگاه های برتر شمال شرق کشور با استفاده از رویکرد تفسیری و روش کیفی می باشد. استراتژی این تحقیق، داده بنیاد مبتنی بر طرح نظام مند استراوس و کوربین است. مشارکت کنندگان، زنان هیئت علمی در دانشگاه های برتر شمال شرق کشور هستند و با 12 تن از زنان هیئت علمی که پدیده ایمنی روان شناختی در محیط را تجربه کرده و از نظر سابقه خدمت، حداقل 10 سال سابقه کار داشتند، مصاحبه های عمیقی صورت گرفت و تا زمان اشباع داده ها ادامه یافت. نتایج حاصل از تحلیل داده های کیفی، سبب شناسایی 219 کد آزاد، 73 مقوله و 30 مضمون شد. در مرحله کدگذاری محوری، پیوند میان مضمون ها برقرار شد و در ادامه، کدگذاری انتخابی نیز صورت گرفت. در این پژوهش، یافته ها نشان داد که پدیده محوری متشکل از امنیت گفتاری، امنیت رفتاری، امنیت احساسی و امنیت ادراکی است. شرایط علّی شامل ساختارهای بروکراتیک، ساختارهای مردانه، ساختارهای تبعیض آمیز، جو سازمانی منفی، عوامل شخصیتی- نگرشی، سبک رهبری غیرحمایتی، ارتباطات غیراثربخش و عدم تعادل کار- زندگی می باشد. همچنین راهبردها متشکل از راهبرد فعال (مشارکتی)، راهبرد توانمندسازی، راهبرد دفاعی، راهبرد شناختی و راهبرد فرهنگی است. پیامدها نیز شامل دلبستگی به شغل و سازمان، یادگیری سازمانی، رشد عملکرد فردی و شغلی، تحکیم سرمایه اجتماعی، اعتماد سازمانی، عدالت سازمانی و بهزیستی روان شناختی می باشد. بسترها در این مطالعه شامل بسترهای آموزشی، قانونی و فرهنگی بود و شرایط مداخله گر متشکل از هویت برند سازمان، ویژگی های جمعیت شناختی و عوامل اقتصادی است. این الگو به دانشگاه ها و سایر سازمان ها کمک می کند تا راه های دستیابی به ایمنی روان شناختی در کارکنان را بشناسند و شرایط ایجاد آن را فراهم آورند. پیامدهای به دست آمده نیز مدیران را ترغیب می نماید تا برای تحقق توسعه ایمنی روان شناختی در سازمان تلاش کنند.
تبیین میزان پای بندی به پوشش و حجاب هنجاری در میان دختران و زنان شهر تبریز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پوشش اسلامی و رعایت حجاب ازسوی زنان و مردان در جامعه، یکی از اصول اساسی و بنیادی دین مبین اسلام تلقی می شود؛ چون پوشش به عنوان ابزار مؤثری در برقراری ارتباطات اجتماعی افراد بوده و در شکل گیری هویت آنان تأثیرگذار است. تنوع و تناسب لباس که نشان دهنده هویت افراد است، امکان دارد در طول زمان همراه با تحولات اقتصادی، جمعیتی و دیگر تغییرات اجتماعی دگرگون شود. در همین راستا، هدف اصلی مقاله تعیین میزان پای بندی به پوشش و حجاب هنجاری در بین دختران و زنان 15 تا 45 ساله و تبیین تأثیر عواملی مانند هویت ملی، دین داری، قانون گرایی، سن و تحصیلات بر آن است. تحقیق به روش پیمایشی، با تعداد نمونه 542 نفر انجام شده است. روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای توأم با تصادفی ساده بوده و به وسیله پرسش نامه اطلاعات لازم از دختران و زنان 15تا 45 ساله شهر تبریز گردآوری شده است. یافته ها نشان می دهد که میانگین میزان پای بندی به پوشش و حجاب هنجاری در میان دختران و زنان شهر تبریز، 2/66 درصد برآورد شده است. این میزان بالاتر از متوسط درصدی طیف یعنی 50 بوده است. نتایج به دست آمده از تحلیل همبستگی نشان داد که هویت ملی، دین داری، سن و تحصیلات، به جز متغیر قانون گرایی با میزان پای بندی به پوشش و حجاب هنجاری همبستگی معنی داری دارند. در مجموع این متغیرها در مدل معادلات ساختاری برازش شده (Lisrel) 20 درصد از تغییرات متغیر وابسته یعنی میزان پای بندی به پوشش و حجاب هنجاری را مورد تبیین قرار می دهند. مدل نهایی تولیدشده در نرم افزار لیزرل نشانگر این است که متغیرهای دین داری، هویت ملی، تحصیلات و سن ازجمله عوامل مؤثر بر میزان پای بندی به پوشش و حجاب هنجاری دختران و زنان تلقی می شود.
تحلیل جنسیتی نگرش دانشجویان نسبت به مشارکت سیاسی فعال زنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در فرایند اجتماعی شدن، برخی نگرش ها و باورها در افراد درونی می شود و در مناسبت های اجتماعی و سیاسی، همسو با فرهنگ حاکم، رفتار مورد انتظار بروز می یابد. در این پژوهش، نوع نگرشی که نسبت به مشارکت سیاسی فعال زنان وجود دارد در دانشجویان مورد بررسی قرار گرفته است. برای این منظور، تعداد 370 نفر دانشجوی زن و مرد ساکن شهر تهران با استفاده از فرمول کوکران به عنوان حجم نمونه تعیین شدند و داده های جمع آوری شده از آنان با ضریب همبستگی پیرسون، رگرسیون همزمان و آزمون z فیشر مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته ها نشان داد بین متغیر پایگاه اجتماعی-اقتصادی و نگرش نسبت به مشارکت فعال زنان ارتباط معناداری وجود ندارد. از میان متغیرهای تأثیرگذار بر نگرش دانشجویان نسبت به مشارکت سیاسی فعال زنان، متغیرهایی چون احساس اثربخشی سیاسی (43/0=r زن و 29/0=r مرد)، وجود کلیشه های جنسیتی (50/0-=r زن و 35/0-=r مرد)، باور به مردسالاری (58/0-=r زن و 37/0-=r مرد) و سقف شیشه ای (52/0-=r زن و 34/0-=r مرد) بیشترین تأثیر را نشان دادند و تحلیل جنسیتی، بر اثرگذاری موارد ذکر شده در بین دانشجویان زن بیشتر از دانشجویان مرد تأکید داشت. حضور اندک زنان در عرصه سیاست می تواند ناشی از جامعه پذیری سیاسی باشد که سیاست را امری مردانه تلقی کرده و زنان را به حاشیه رانده است.
زنان کرد در حوزه عمومی: زمینه ها، مؤلفه ها و فعالیت های تشکل های اجتماعیِ زنانه (مطالعه موردی: استان کردستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در توسعه و سیاست دوره ۱۹ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳
379 - 403
حوزه های تخصصی:
هم زمان با گشایش نسبی فضای سیاسی و برآمدن گفتمان جامعه مدنی و گسترش تقریبی حوزه عمومی در اواسط دهه 1370، زنان شهرنشین جامعه کردستان این امکان را یافتند که با ورود به حوزه عمومی تشکل هایی اجتماعی با محوریت امر زنانه و به قصد پیگیری مطالبات، حقوق و خواست های زنان پی ریزی کنند. این تشکل ها از آن زمان تاکنون، به رغم محدویت ها و موانع ساختاری بسیار، به حیات و فعالیت خود ادامه داده اند. موضوع این پژوهش چگونگی برساخته شدن سوبژکتیویته زنانه در این تشکل ها، به مثابه نمادی از حوزه عمومی، است؛ یعنی این مسئله که سوبژکتیویته زنانه در این تشکل ها در متن چه زمینه ها، مؤلفه ها و فعالیت هایی و در مواجهه با کدام نوع قواعد و عرف ها شکل می گیرد؟ و زنان چگونه در تقلای تثبیت موقعیت سوژگی خود از نو خود را در برابر دیگریِ مذکر تعریف می کنند؟ برای پاسخ به این پرسش ها، با هجده نفر از فعال ترین اعضا و بعضاً پایه گذاران تشکل های زنانه، در چهار شهر مهم استان کردستان، مصاحبه های عمیق به عمل آمده است. طبق نتایج به دست آمده، از میان مؤثرترین زمینه های شکل گیری این تشکل ها در کردستان می توان به پیشنیه های تاریخی کنشگری عمومی زنان، رشد فزاینده ورود دختران به دانشگاه ها، رواج نگرش های فمینیستی و پیوستن روزافزون زنان به نیروی کار اشاره کرد. همچنین، تعامل ها، مناسبات و فضاهایی که سوبژکتیویته زنان در این تشکل ها در متن آن ها شکل می گیرد واجد مؤلفه هایی مثل روابط افقی اعضا، زنانگی معطوف به مقاومت، محوریت فعالیت های مدنی و خشونت پرهیزی است. دست آخر اینکه فرایند تثبیت موقعیت سوژگی زنان در این تشکل ها عمدتاً از خلال تلاش آن ها برای از آنِ خود کردنِ فضاهای عمومیِ مردانه، بازپس گیری گستره های فعالیت مدنی از دیگریِ مذکر و تمرین فردیت و خودآیینی در پیشگاه عموم می گذرد. به باور زنان، بسط این تشکل ها یگانه کورسوی امید رهایی آنان از کهن الگوی مردسالاریِ بازتولیدشده در وضعیت کنونی جامعه کردستان است.
اثر بخشی آموزش های معنوی بر رنج بر تحمل آشفتگی، پذیرش و صبر در مادران دارای فرزند کم توان ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در توسعه و سیاست دوره ۱۹ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴
523 - 544
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف احصاء رنج مادران دارای فرزند کم توان ذهنی به منظور طراحی بسته آموزشی مناسب و تعیین اثربخشی آموزش مهارت های معنوی مبتنی بر رنج، بر تحمل آشفتگی، پذیرش و صبر در آنان صورت گرفت. روش تحقیق، به دو صورت، کیفی که از طریق مصاحبه، نیازهای پژوهشی از والدین و مشاورین استخراج گردید، و روش کمی از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون همراه با گروه کنترل بود. جامعه آماری تمامی مادران دارای فرزند کم توان ذهنی مقطع متوسطه مدرسه استثنایی دخترانه فرزانگان و کلیه کارشناسان و مشاوران اداره آموزش و پرورش و مدارس استثنایی شهر گرگان در سال 1398 بودند. از میان مادران 30 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و سپس به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (15 نفر آزمایش و 15 نفر گواه) قرار گرفتند. از میان کارشناسان و مشاوران نیز 4 نفر به صورت هدفمند انتخاب شدند. گروه آزمایش طی 8 جلسه 90 دقیقه ای تحت آموزش مهارت های معنوی قرار گرفت و به گروه کنترل، آموزشی داده نشد. مقیاس تحمل آشفتگی ، پرسشنامه پذیرش بوند و همکاران و پرسشنامه صبر خرمایی و همکاران اجرا گردید. برای نرمال بودن داده ها از آزمون کلمگروف-اسمیرنوف و تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس چند متغیره و نرم افزار spss16 استفاده شد. نتایج نشان داد که آموزش مهارت های معنوی بر میزان تحمل آشفتگی، پذیرش و صبر مادران دارای فرزند کم توان ذهنی موثر بوده و پیشنهاد می شود به عنوان یک روش غیر دارویی، غیر تهاجمی و کم هزینه، برنامه های آموزشی معنوی مبتنی بر نیاز والدین در جهت افزایش تحمل آشفتگی، پذیرش و صبر آنان انجام شود.
مطالعه ی تجربه ی زیسته ی نومکانی دختران ساکن شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی زنان سال بیست و سوم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۹۴
51 - 74
حوزه های تخصصی:
در جهان امروز زیست جهان انسان ها متکثر و متنوع شده است و انسان ها دیگر در یک زیست جهان مشخص و معین زندگی نمی کنند و همواره در حال انتخاب روش های گوناگون زندگی هستند. در چنین وضعیتی سبک های مختلف زندگی شکل می گیرد. جامعه ی ایران نیز در دو دهه ی گذشته تحولات ساختاری بسیاری را در فضای روابط خانوادگی تجربه کرده است. شواهد موجود نیز نشان می دهد که در جریان این تحولات خانواده ی ایرانی دستخوش دگرگونی های زیادی شده است. حضور گسترده ی زنان در عرصه های آموزش و اشتغال، گذشته از آنکه شاخصی برای پیشرفت محسوب می شود، تغییرات زیادی را در سبک زندگی آنها ایجاد کرده است. نتایج به دست آمده از مطالعات و پژوهش های انجام شده در سال های اخیر نشان می دهد، در پی این تغییرات تشکیل زندگی مستقل و به اصطلاح نومکانی در بین دختران رو به افزایش است. بر این اساس این پژوهش با رویکرد پدیدارشناسی تفسیری، تجربه ی زیسته ی دختران از نومکانی را مطالعه کرده است. مشارکت کنندگان این پژوهش 22 نفر از دختران نومکان ساکن در شهر تهران و داده ها با استفاده از مصاحبه ی عمیق نیمه ساختاریافته به دست آمده است. مضمون های به دست آمده از یافته های پژوهش عبارت از پذیرش اجباری خانواده، دردسر جلب اعتماد افراد برای اجاره خانه، بدبینی و تصویر ذهنی بد، از دست دادن حمایت خانواده به مرور زمان، نگاه ابزاری و فرصت طلبانه ی مردان، پنهان کردن شیوه ی زندگی، خود – محوریت، احساس بلاتکلیفی و انزواست.
جستاری فقهی در مستندات قاعده الامتناع بالاختیار لا ینافی الاختیار
حوزه های تخصصی:
امتناع مکلف از اوامر و نواهی الهی چنانچه به سبب عدم قدرت وی باشد، رافع هرگونه تکلیف و عقاب است، اما اگر مکلف با سوء اختیار خویش شرایطی را سبب سازد که به موجب آن ناچار به عدم اتیان از اوامر الهی گردد به سبب قاعده الامتناع بالاختیار لا ینافی الاختیار، عمل وی ارادی و نامشروع تلقی می شود. بنابراین، آثار حقوقی و کیفری متناسب با آن را به دنبال خواهد داشت. باتوجه به اهمیت قاعده مذکور و کاربرد گسترده آن در فقه اسلامی، بررسی مستندات آن ضرورت دارد. ازاین رو نوشتار حاضر با هدف تبیین مستندات قاعده مذکور با روش تحلیلی – توصیفی صورت گرفته است. نگارنده پس از جمع آوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای و تحلیل آن، بدین نتیجه دست یافت که هر چند بهترین مستند برای قاعده یاد شده، عقل است، اما می توان مستندات یا مؤیداتی در قرآن، سنت و اجماع برای این قاعده یافت.
تبیین ارتباط درک کلیشه های جنسیتی و درک کیفیت فضایی در دانش آموزان دختر(نمونه ی موردی مدارس متوسطه دوم در شهرستان بانه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در محیط های آموزشی، کیفیت فضای معماری با تأثیر بر شناخت های حسی، فکری و ادراکی می تواند نقش و عملکردی آموزشی ایفا نماید. بررسی ها نشان می دهد فرایند آموزش در تعامل با فضاهای آموزشی می تواند در افزایش شوق یادگیری بسیار تأثیر گذار باشد. کلیشه های جنسیتی در چارچوب رویکرد اجتماعی-فرهنگی، به عنوان یکی از الگوهای ذهنی تعیین کننده درهویت فردی به ویژه دردختران نوجوان به شمار می آید.مساله اصلی در این پژوهش، نادیده گرفتن جنبه روانشناختی جنسیت(در اینجا کلیشه های جنسیتی) در فرایند طراحی فضاهای آموزشی می باشد. با توجه به ارتباط کلیشه های جنسیتی و وضعیت زنان، انجام مطالعات معطوف جنسیت و وضعیت آموزش آنان نقش بسیار مهمی درشناخت بهتر وضعیت آنان دارد.جامعه ی آماری دختران دانش آموز مدارس متوسطه شهر بانه در نظر گرفته شده که طریق فرمول کوکران تعداد90 دانش آموز پیش بینی شده و از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای تکمیل گردیده است. نتایج حاصل در نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت که حاکی از وجود کلیشه های جنسیتی و درک نابرابری جنسیتی در دختران دانش آموز و همچنین وجود رابطه معنادار میان درک کلیشه های جنسیتی دردانش آموزان و میزان ادراک کیفیت محیطی مدرسه می باشد. *این مقاله برگرفته از پایان نامه دکتری به راهنمایی دکتر لیلا بلیلان و دکتر داریوش ستارزاده و مشاوره خانم پریسا هاشم پور که در دانشکده معماری و هنر واحد تبریز در پاییز انجام گرفته است.
تغییر در نظام معنایی امر طلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مفاهیم و معانی، بنیادی ترین ساحت هر پدیده را شکل میدهند. معنایی که نظریه پردازان و کنشگران اجتماعی برای طلاق قائل هستند، بعدی پراهمیت از ساختار این پدیده بشمار می آید. این مقاله با اتکاء به الگوی روش شناختی در قالب روش شناسی بنیادین، پارادایمی و کاربردی مبتنی بر مفروضات پارادایم پدیدارشناسی، به شیوه استقرایی و کیفی و با استفاده از روش پدیده نگاری به مطالعه معنای طلاق در بستر اندیشه و نگرش زنان مطلقه پرداخته است. براساس روش های نمونه گیری گلوله برفی و هدفمند با 64 نفر از زنانی ساکن کلانشهر تهران که بین سالهای98-1384شمسی طلاق گرفته اند، مصاحبه عمیق انجام یافت. نتایج تحقیق حاکی از آن است که پدیده طلاق بمثابه یک امر چندمعنایی، مشتمل برساحت های اخلاقی–عاطفی، خانوادگی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی است. نوشتار حاضر با تکیه بر سیالیت معنای طلاق بیان میکند که زنان مطلقه از یک ذهن خالی نسبت به مساله و پدیده طلاق برخوردار نبودند بلکه جهان فکری آنها مملو از آگاهی و معانی پیرامون پدیده طلاق بوده است.
شناسایی فشارزاهای روان شناختی والدین زنان مطلقه (مطالعه کیفی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پدیده طلاق می تواند خانواده مبدأ افراد مطلقه را با فشارزاهای متعددی مواجه سازد که این امر، ناشی از یک گذار پیش بینی نشده است. پژوهش حاضر با هدف شناسایی فشارزاهای روان شناختی والدین زنان مطلقه انجام شد. در این پژوهش از روش کیفی و طرح پدیدارشناسی تفسیری استفاده گردید. مشارکت کنندگان این پژوهش، 12 تن از والدین زنان مطلقه بودند که در فاصله زمانی بین بهمن ماه سال 1398 تا مرداد سال 1399 مورد مصاحبه قرار گرفتند. ملاک های ورود پژوهش، شامل موارد ذیل می باشد: 1. طلاق فرزند به صورت رسمی و محضری ثبت شده باشد 2. تمایل به رجوع نباشد 3. حداقل شش ماه از ثبت طلاق گذشته باشد 4. ازدواج مجدد نداشته باشد 5. بدون فرزند باشد. این افراد به روش نمونه گیری هدفمند و مبتنی بر راهبرد گلوله برفی انتخاب شدند. فرایند جمع آوری اطلاعات، با استفاده از مصاحبه عمیق نیمه ساختار یافته انجام پذیرفت و داده های حاصل از آن از طریق روش هفت مرحله ای دیکلمن تحلیل شد. نتایج بیانگر وجود تعداد 348 کد اولیه، 19 مفهوم و 7 مقوله اصلی است. این مقوله ها عبارتند از: بازخوردهای اجتماعی منفی، زیر سؤال رفتن نقش والدینی، درماندگی نسبت به موفقیت ازدواج، ضعف حمایت روان شناختی، فقدان اتحاد زوجی، تضییع حقوق و بی ثباتی های مزمن پس از طلاق. نتایج پژوهش حاضر بیانگر این مطلب است که والدین به واسطه داشتن دختر مطلقه و پیدایش یک مرحله غیرقابل پیش بینی در چرخه زندگی خانواده، تحت تأثیر عوامل فشارزای چندگانه قرار می گیرند.
اثربخشی مشاوره گروهی رشد مدار بر شاخص های افسردگی، از منظر قرآن و افسردگی (بک) در زنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه با توجه به رشد روزافزون اختلالات رفتاری در حوزه روان شناسی، نیاز به کشف و بررسی علمی نظریات جامع و متقن که یاری دهنده هر چه بیشتر متخصصین در تشخیص و درمان اختلالات باشد، بیش از پیش ضروری به نظر می رسد. در همین راستا هدف از این مطالعه، تعیین اثربخشی مشاوره گروهی رشد مدار بر افسردگی از منظر قرآن و افسردگی (بک) در زنان بود. بدین منظور، طی یک پژوهش شبه آزمایشی و از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه، 30 تن زن متأهل در سنین 30 تا 40 سال که صاحب فرزندان دختر دبستانی در منطقه 14 آموزش و پرورش شهر تهران بودند، به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جای گذاری شدند (15 تن گروه آزمایش و 15 تن گروه گواه). گروه ها در ابتدا و انتهای پژوهش، پرسشنامه افسردگی از منظر قرآن و افسردگی را تکمیل کردند. سپس گروه آزمایش به مدت سه ماه (12 جلسه 90 دقیقه ای) تحت مشاوره گروهی رشد مدار، مبتنی بر شاخص های افسردگی از منظر قرآن کریم قرار گرفتند. نتایج حاصل تحلیل کوواریانس نشان داد میانگین نمرات افسردگی (در هر دو مقیاس) و همین طور زیرمقیاس های افسردگی مبتنی بر قرآن در گروه آزمایش، در مرحله پس آزمون به میزان معناداری نسبت به گروه گواه کاهش پیدا کرده است (0001/0 p <). معناداری این اثربخشی بر گروه آزمایش، در مرحله پیگیری سه ماهه نیز حفظ شد. بدین ترتیب بر اساس یافته های فوق می توان گفت، تدوین و توسعه مشاوره های گروهی مبتنی بر قرآن کریم که همگی در نهایت، موجب ارتقای سطح رشدی و معنویت فردی می گردد، می تواند بر شاخص های سلامت روان - نظیر: افسردگی و اختلالات خلقی - تأثیرات مثبت و معناداری را بر جای گذارد.
بازکاوی فقهی- حقوقی مبنای حق حبس در نکاح و اسباب سقوط، اسقاط و تعدیل آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
براساس فقه و قانون، زوجه می تواند برای دریافت مهریه از تمکین در برابر زوج امتناع ورزد. این حق در اصطلاح، حق حبس نامیده می شود و مبانی مشروعیت آن آیات، روایات، مبانی عقلی مثل قرابت نکاح با عقود معاوضی است. به دلیل تردید در معاوضی بودن نکاح، حق حبس به صورت محدود و فقط برای زوجه، باهدف ایجاد ضمانت اجرا برای دریافت مهریه مورد پذیرش است. امروزه این ابزار تضمین، به اهرم فشاری بر زوج تبدیل شده و سبب سوء استفاده زوجه گردیده است. آراء وحدت رویه 708 که با وجود عسر زوج تقسیط را مسقط حق حبس نمی داند و آراء 718 که قلمرو اعمال حق حبس را به مطلق وظایف زوجه گسترش داده است، شرایط زوج را دشوارتر نموده است. براین اساس، پژوهش حاضر باروش توصیفی- اسنادی و باهدف بازکاوی فقهی- حقوقی مبنای حق حبس در نکاح و اسباب سقوط، اسقاط و تعدیل آن انجام شد. بدین منظور کلیه منابع مکتوب مربوطه بررسی و مورد تحلیل قرار گرفت و این نتیجه حاصل گردید که با فرض پذیرش عوضیت مهریه در برابر تمکین، می توان برای رعایت حال زوج، از قابلیت هایی که حق حبس به عنوان یک حق شخصی دارد، برای اسقاط یا تعدیل حق حبس استفاده کرد. همچنین برای جلوگیری از اِعمال نامحدود حق حبس، باید قلمرو اِعمال حق حبس و تأثیر عسر زوج بر حق حبس زوجه را در نظر گرفت که این موضوع به ویژه در مورد مهریه های سنگین پر اهمیت است.
معناکاوی فمنیستیِ داستان کودکانه «خط سیاه تنها» از منظر گفتمان انقلاب زبان شاعرانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در تقابل با لکان که زبان را صرفا از طریق «نام پدر» در فرایند سوبژکتیویته دخیل می کرد، کریستوا علاوه بر وجه پدرانه، وجه مادرانه زبان را نیز در این فرایندِ تکوینی ملحوظ می دارد. وجه پدرانه را «نمادین» و وجه مادرانه را «نشانه ای» می خواند. «معناکاوی» روشی مرکب از نشانه شناسی و روانکاوی است برای مطالعه فرایند سوبژکتیویته سوژه دوپاره ای که برساخته دو وجه ناهمگونِ نشانه ای و نمادینِ زبان است. کریستوا قدرت و زبان را در هم تنیده و وجه نمادینِ زبان را سرکوب گرِ وجه نشانه ای می داند، لذا با تأکیدبر وجه نشانه ایِ زبان راه سرکوب ستیزی را توجه به «گفتمان شاعرانه زبان» می انگارد. برخلاف رویکردهای «تن بیگانه» و «آلوده انگاری» که با تمرکز بر «تَرک کورا» صرفا به افشای گفتمان سرکوبگر مردسالارانه می پردازند، «انقلاب زبان شاعرانه» با تمرکز بر «بازگشت به کورا»، در پی ارائه راهی برای سرکوب زدایی است. پژوهش پیش ِرو برای نخستین بار از رویکرد مذکور برای خوانش متن استفاده می کند. این مقاله با روش تحلیلی توصیفی، در پی پاسخ به چگونگی تحقق آرمان شهر در سایه تعامل امر نشانه ایِ زنانه و نمادین مردانه در متن «خط سیاه تنها» است. نتیجه پژوهش، رد نظریه جدایی طلبِ فمنیسم رادیکال و تأیید آرای کریستوا است مبنی بر اینکه زنان به عنوان حاملانِ بیشینه وجه نشانه ای می توانند، با انقلاب زبان شاعرانه، در وجه نمادینِ مردانه حضور یابند.
مطالعه رابطه کیفیت ارتباطات زناشویی والدین و شادکامی کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات زن و خانواده دوره نهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۲۱)
168 - 192
حوزه های تخصصی:
شادی یا شادکامی یکی از نیازهای اساسی انسان هست که در مطالعات اخیر موردتوجه روانشناسان مثبت نگر بوده است. شادی و شادکامی اهمیت اساسی در سلامت روحی و روانی و جسمانی انسان ها دارد. با توجه به این که کودکان به عنوان عضو مهم جامعه هستند شادی کودکان زمینه ساز یک جامعه باکیفیت زندگی بالا خواهد بود. هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه ی بین کیفیت روابط زناشویی والدین با شادکامی کودکان بود. روش پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش، والدین کودکان 7 تا 12 ساله شهر اردبیل بودند. حجم نمونه این پژوهش را 154 نفر از والدین کودکان 7 تا 12 ساله ساکن شهر اردبیل تشکیل داد که به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزار مورداستفاده در این تحقیق، پرسشنامه کیفیت رابطه ی زناشویی باسبی و همکاران (1995) و پرسشنامه شادکامی آکسفورد آرگایل و لو (1989) بود. پس از جمع آوری پرسشنامه ها داده ها با استفاده از آزمون آماری تحلیل پیرسون و رگرسیون تحلیل شد. یافته ها نشان داد که بین کیفیت روابط زناشویی والدین با شادکامی کودکان رابطه ی مثبت و معنادار وجود دارد. همچنین بین هرکدام از ابعاد کیفیت رابطه زناشویی والدین یعنی انسجام، توافق و رضایت زناشویی والدین با شادکامی کودکان رابطه مثبت و معنادار وجود دارد. بنابراین یکی از عواملی که می تواند در شادکامی کودکان نقش مثبتی داشته باشد مسئله کیفیت روابط زناشویی والدین است که باید بیش تر به این مسئله پرداخته شود.